عشقي كه آن عالم الهي و عارفِ واصل از آن دَم ميزد، عشق به خدا و قرار گرفتن تحت ولايت معشوق بود تا از خود فاني و به خدا باقي گردد و در سايه شجرة طيبه ولايت الهيّه، همه عالم و آدم را عاشق خدا و غرق درياي وحدت الهي مشاهده كند و از همين رهگذر، به قرآن كريم كه نامه محبوب و كتاب معشوق است و درعين حال كتابي كامل و نامهاي جامع براي پاسخ به همه نيازهاي انسان و درمان دردهاي آدمي است، عشق ميرزيد و البته به تعبير خودشان: «قرآن جامع كمالات همه انبياي اولوالعزم عليهم السلام است...»19 و لذا معتقد بودند بايد قدردان قرآن كريم و اهل بيت و عترت عليهم السلام باشيم كه عديل قرآن هستند، بلكه با قرآن يگانگي و اتحاد دارند.20 لذا عشق به قرآن و ولايت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و عترت طاهرش عليهم السلام در عشق الهي و از نوع حقيقياش بروز دارد و اين يعني دامن عشق را از هر آلودگي و كوتاهي منزّه داشتن.
عشق منهاي ولايت معصومان عليهم السلام نيز عشق نيست و كاركرد سلوكي و معنوي و برونداد شهودي ندارد. به اين دليل، حبّ به اهلبيت عليهم السلام از علي عليه السلام تا حجت الهي امام زمان عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام براي او يك اصل زير بنايي و ركن اساسي بود كه مقامات بينظير ائمه عليهم السلام را از خدا ميدانست و آنان را تجلي اسماي جمال و جلال الهي ميشناخت و عشق به آنها را درك مقامات معنوي و كسب فيض از محضر آنان به شمار ميآورد.21