1.تقواي فردي
پنج شنبه 3 بهمن 1392 7:32 PM
1.تقواي فردي
در شرع، تقوا به معناي خويشتنداري انسان از مخالفت با حق است؛ يعني انسان خود را از ترك واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقايه است؛ يعني نگهداري. تقيّه هم به اين معناست؛ چون انسان خودداري ميكند از عملي كه برخلاف مرام اهل سنّت است تا كسي به عقايدش پي نبرد.
در آيات قرآن، گاهي خداوند ميفرمايد: «اِتَّقِ الله». گاهي فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتي وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهيز و خودت را حفظ کن» در بعضي از آيات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا منكم خاصَّه؛ بپرهيزيد از فتنهاي كه آثار آن مخصوص ظالمين نيست و غير ظالمين را هم فرا ميگيرد». در اين زمينه روايتي به خاطرم رسيد كه فرموده است خدا به يكي از پيامبران خبر داد كه قومش را عذاب ميكند. پيامبر علت عذاب همة قوم را پرسيد. خطاب شد كه خوبان، نهي از منكر نكردند و بدان را از كار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراين بايد آنها هم عقوبت شوند. اگر كمي تأمل كنيم، درمييابيم كه آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهي از منكر بوده است و مؤمنان در برابر كارها و ضوابطي كه برخلاف دستورهاي الهي است، ساكت نماندهاند. بنابراين بايد خود را از فتنهاي كه غير ظالمان را هم ميگيرد، حفظ كرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبي نداشته باشد، اين يك فتنه است و وظيفة شما پدران و مادران اين است كه او را نهي كنند و اگر ساكت بمانند، همان عذاب و ناراحتي كه براي دختر ايجاد شده، براي پدر و مادر هم ايجاد ميشود. اگر كسي خلاف شرع انجام دهد و من هم بي تفاوت از كنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِيَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر كس به كار مردمي راضي باشد، او نيز از آنان به شمار ميرود».
بنابراين تقوا، يعني عمل كردن بر طبق ضوابط الهي و فرمانبردار حق بودن، در جميع رفتارها و كردارها؛ به گونهاي كه هيچ اراده و خواستهاي برخلاف اراده و خواستة الهي نباشد. هر چه مولا ميگويد، بنده انجام دهد. لذا بهترين القاب نبيّ اكرم، بندگي است. در سورة اسرا ميفرمايد: «سُبْحانَ الَّذي أسْري بِعَبْدِه لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد ميگوييد: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذكر شده است. اول بندگي كرد و بعد جامة رسالت پوشيد. حضرت موسي عليه السلام از پروردگار، فرق بين كليم و حبيب را پرسيد. حضرت حق فرمود: كليم، براي رسيدن به مرتبة كليمي، بايد چهل شبانهروز رياضت بكشد و انزوا اختيار كند و آنگاه به او اجازه دهند كه به كوه طور برود و چند كلمهاي صحبت كند. اما حبيب، كسي است كه در شب، حضرت احديت بُراق را مي فرستد و با تشريفات تام او را به عرش ميبرد. همة اينها در ساية عبوديت است.
تقوا حالتي نفساني و پليس دروني است كه باعث ميشود انسان طبق ضوابط انسانيت و مذهب عمل كند و ذرهاي مخالفت نكند. او را ملزم مي كند كه واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترك كند؛ و قرآن هادي و راهنماي كسي است كه اين حالت را داشته باشد و به چنين كسي وعده داده است كه «وَ مَنْ يَتَّقِ الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحَتَسِب». تقوا مراتبي دارد و مرتبة اولش اين است كه انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترك كند