¨هفتوادي نور
عالم گفت:
- بر تو باد هفت چيز: خداشناسي، ايمان، اسلام، طاعت، علم، عمل و اينكه بداني معرفت و ايمان چيست و چگونه است. وقتي مؤمن شدي، به آنچه گرويدهاي، تسليم ميشوي و پس از تسليم، «اطاعت» ميكني. در اطاعت، نياز به «علم» پيدا ميكني و پس از علم، محتاج به «عمل» ميشوي. بايد بداني كه علم چيست و چگونه است و ثمرهاش چيست و تو را به كجا ميرساند و چه عايدت ميشود.
پرسيد: اي داناي امّت، «معرفت خدا» چيست؟
عالم امت جواب داد: اينكه بداني خداي سبحان فراتر از ديدن و جاي داشتن و پندارهاي بندگان است، در هيچيك از شش جهت نيست، تنها خودش ميداند كه كيست و چيست؟ او بر هر چيز توانا و به هر چيز داناست.
¨ايمان چيست؟
پرسيد: ايمان چيست؟
گفت: اينكه خدا، پيامبر و وحي الهي را باور داشته باشي، اعضايت را در راه گناه به كار نگيري، مردم از دست و زبان و پندارهاي تو در امان باشند، به قضاي الهي راضي و به عطايش شاكر و به بلايش صابر باشي، بر واجبات مراقبت كني و مستحبات را ادا كني... و بداني كه خدا و قرآن و بهشت و دوزخ و قيامت و پاداش و كيفر، همه و همه «حق» است، روزي از اين سراي ناپايدار به آخرت ماندگار نقل مكان خواهي كرد و از همة كارهايت سؤال ميكنند، رازهايت آشكار خواهد شد، و آنچه را كردهاي، در قيامت حاضر خواهي يافت.
امروز در سراي فرصت و مهلتي، پس روزگارت را بيهوده مگذران.
طاعتي كن و دل را به ملكوت خدا بسپار.
ايمانت را رهنماي خود ساز، تفكر را همراه خويش گردان، حساب را همت خود و پاداش را ماية تلاش خويش قرار بده. چنان باش كه «قرآن» همنشينت باشد، «اميد»، آرمانت گردد، «وفاداري» خصلتت گردد، «حيا» شيوهات، «طاعت»، كارت و «نجات»، خواستهات باشد. از «عذاب» هراسان باشي و به «ثواب» خدا دل ببندي و «عفاف» را اخلاق خويش سازي. اين، راه پيشتازان و واصلان است. هر كه اينگونه عقيده بر زبان آورد، صادق است و هر كه به اين دستگيرة استوار چنگ بزند، پابرجاست.
و... بدان كه حمد و ثنا، تنها خداي جهان را ميسزد.
آنچه تا اينجا از زبان «عالم» شنيديم، بيان «ايمان» بود.
اما آنچه به «آيين مسلماني» مربوط ميشود، در فصلي ديگر تقديم خواهد شد.
¨ادامه دارد... .