پاسخ به:****تایپیک داستان های کوتاه وزیبا*****اپدیت پذیر
شنبه 5 بهمن 1392 4:35 PM
اثر وضعى و اخروى اصلاح
(فضیل بن عیاض ) گوید: روزى شخص پریشانى قدرى ریسمان که
عیالش بافته بود به بازار برد تا با فروش آن ، از گرسنگى نجات پیدا کنند. ریسمان را
به یک درهم فروخت و خواست نانى تهیه کند که در این هنگام ، دو نفر را مشاهده کرد که
به سبب یک درهم با یکدیگر نزاع مى کنند و سر و صورت یکدیگر را مجروح نموده ، و به
نزاع خویش هم ادامه مى دهند.
آن شخص جلو آمد و گفت : یک درهم را بگیرید تا نزاع
شما تمام شود و این کار را کرد و بین آنان را اصلاح نمود و باز با تهى دستى به منزل
رهسپار گشت و داستان را براى همسرش نقل کرد، او نیز خشنود گشت .
آنگاه زن اطراف
خانه را جستجو کرد و لباس کهنه اى را پیدا نمود و به شوهر خود داد تا بفروشد و
غذائى تهیه کند.
مرد لباس کهنه را به بازار آورد و کسى از او نخرید، لکن دید
مردى ماهى گندیده اى در دست دارد گفت : بیا معامله و معاوضه کنیم ، ماهى فروش
قبول کرد. لباس کهنه را داد و ماهى فاسد را گرفت و به منزل آمد.
زن مشغول آماده
کردن ماهى شد که ناگهان چیزى قیمتى در شکم ماهى یافت و به شوهر داد تا به بازار
ببرد و بفروشد.
آن را به بازار آورد به قیمت خوبى (دوازده بدره ) فروخت و به
منزل مراجعت کرد.چون وارد خانه شد فقیرى بر در آواز داد: از آنچه خداى به شما داده
مرا عنایت کنید. آن مرد همه پولها را نزد فقیر گذاشت و گفت : هر چه مى خواهى بردار،
فقیر برداشت چند قدم برنداشت که مراجعت نمود و گفت :
من فقیر نیستم ، فرستاده
خدایم ، خواستم اعلان کنم که این پاداش احسان شماست که میان آن دو نفر را اصلاح و
سازش دادید.