يگانه دوران
دوشنبه 30 دی 1392 8:35 AM
يگانه دوران
نويسنده: مرتضي صالحي
صفحه 46 الي 49 نسخه چاپي
آخوند ملاحسينقلي همداني، عارف كامل، يگانه دوران، واله جمال محبوب، مجمع بحرين تعقل و تعبد، در سال 1239 قمري در روستايِ شوند از توابع شهر همدان، ديده به جهان گشود. پدرش مرحوم رمضانعلي، علاقة وافري داشت كه فرزندش به تحصيل علوم ديني بپردازد. به همين جهت او را به تهران فرستاد و ملاحسينقلي در مدرسة مروي مشغول به تحصيل شد. در همان زمان آوازة علم و معرفت بزرگ استاد اخلاق و فلسفه و حكمت حاج ملاهادي سبزواري در سراسر ايران پيچيده بود. آخوند همداني كه تشنة علم و معرفت بود، براي بهرهبري از فيوضات آن حكيم متأله روي به سبزوار نهاد.
شهيد مطهري درباره وي ميگويد: «بزرگترين حسنة حكيم سبزواري، مرحوم حكيم رباني عارف كامل الهي فقيه نامدار آخوند ملاحسينقلي همداني درجزيني1 است. اين مرد بزرگ و بزرگوار، صيت و شهرت و جاذبة معنوي حكيم سبزواري او را به سبزوار كشانيد. اگر همه شاگردان حوزة حكيم سبزواري به حضور در حوزة او افتخار ميكنند، حوزه حكيم به حضور چنين مردي افتخار ميكند. ايشان پس از محضر حكيم سبزواري راهي عتبات گرديده، در نجف اشرف به درس شيخ مرتضي انصاري حاضر شد. خود ايشان نقل ميكند: «روزگاري نيز به نجف اشرف به درس شيخ انصاري مينشستم مگر گهي دريافتم كه شيخ، علي الدوام ايام چهارشنبه را به منزل آقا سيد علي شوشتري ميشود از تلاميذ خويش، و روزي بدانجا شدم و يافتم شيخ را نشسته به هيئت تلميذ و سيد را نشسته به هيئت استاد. و سيد چيزها ميفرمود. مگر در دل گذراندم كه من نيز علي الدوام بدين حضرت شوم و چون برخاستم سيد با من فرمود اگر خواستي همي آي و از آن روز بدان حضرت بار يافتم».1 آخوند كه ساليان دراز تشنة معارف بود، مشتاقانه به محضر سيدعلي شوشتري ميرفت. استاد نيز عنايت خاص و محبت ويژهاي به وي داشت. ميگويند وقتي آخوند به مرض صعب العلاجي دچار شد، استاد سيدعلي شوشتري به پزشكي توانا كه از مريدانش بود و براي ديدن ايشان به نجف آمده بود، ميفرمايد: اول به مدرسه سليميه برو و فرزندم را كه بيمار است، معاينه كن. پزشك نزد او ميرود و پس از معاينه و عيادت به منزل سيد علي بازگشته، ميگويد: اين شيخ، فقير است و به بيماري سختي مبتلاست. درمان او نيازمند صرف پول فراواني است. آقا سيد علي ميفرمايد: او را معاينه كن؛ اگر چه مداواي او صد تومان هزينه داشته باشد (پول زيادي در آن زمان بود) و يك ساعت بيشتر زنده بماند؛ زيرا يك ساعت از عمر او گرانتر و پر از ارجتر از اين مقدار است.2
استاد با بصيرت و تيزبيني خاصي كه داشت، در تشخيص استعداد شاگردش به خطا نرفت و گذر زمان نشان داد كه آخوند جانشين بر حق مكتب اخلاقي وي گرديد و خدمات فراوان و مهمي به عالم دين و مذهب نمود و خود آيتي عظيم و سرآمد عالمان عصر خود در علم و تهذيب نفس و تربيت نفوس شد. نفوس مستعده پروانهوار حول شمع وجودش طلب نور ميكردند و از زلال حقايق معرفت او پياله پر ميكردند و آن بزرگوار از سالكان به خوبي و مردانه به نحو اتم و اكمل دستگيري كرده، آنها را به ملكوت و معنويت سير ميداد. شاگردان آخوند را بيش از سيصد نفر ذكر كردهاند؛ از جمله: آقا سيد احمد كربلايي، سيد ابوالقاسم اصفهاني، شيخ محمد بهاري همداني، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي، شيخ علي قمي و....
آخوند بعد از عمري مجاهدت و رياضت در راه حقيقت و كمال، در حالي كه عزم زيارت سالار شهيدان حضرت حسين بن علي7 را داشت، در راه كربلا در 28 شعبان 1311 قمري عاشقانه دعوت حق را لبيك گفت و پيكر پاكش در حاير حسيني در جوار مولايش به خاك سپرده شد.
اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست
بـه هـواي سـر كويش پـر و بالي بـزنـم
مرحوم آخوند در علوم مختلف از جمله فقه و اصول قدرت علمي فراواني داشت و از شاگردان مبرز مكتب فقهي شيخ اعظم انصاري بود. پس از درگذشت شيخ انصاري، مرحوم آخوند مصمم ميشود كه همت خود را بر دروس فقهي استاد خود بگذارد و تدريس وي را ادامه دهد. كه مرحوم شوشتري در رهنمودي نوراني به ايشان مينويسد: «اين روش شما، تام و تمام نيست و شما مقامات عالية ديگري را بايد حايز گرديد». اين نكته اساسي كه سمت و سوي استعداد و اشتغال مرحوم آخوند را تبيين ميكند، او را به تلاش چشمگير در كسب مقامات علمي و عملي وا ميدارد و با مجاهدت فراوان به جايي ميرسد كه بهسان خورشيدي، براي طالبان معرفت پرتوافكني ميكند. شاگردان او در سطوح مختلف بودند. از اين رو، استاد هم مطالب را در سطح عام، خاص و خاص الخاص بيان ميداشت. بعضي شاگردان آنچنان تحت تأثير سخنان او قرار ميگرفتند كه خويش را از ياد ميبردند و ساعتها محو كلام استاد ميشدند. عدهاي از آنان هم شب و روز ملازم ايشان بودند تا همواره از وجودش بهرهمند شوند