نردبان ملكوت
شنبه 28 دی 1392 7:19 AM
نردبان ملكوت
نويسنده حجت الاسلام حسن رجبيان
صفحه 20 الي 21 نسخه چاپي
عصر تاسوعاست، پيشواي يكتاپرستان در كناري سر به زانو نهاده كه ناگاه صداي هلهلة لشكر و سر و صداي سپاه عمر سعد سكوت نسبي صحرا را شكست. گويا سپاه سياهبخت پسر سعد، آهنگ جنگ كردهاند تا به سوي خيمهگاهِ نور بتازند.
آن هماي سعادت رو به برادرشان قمر بنيهاشم عليه السلام كردند و فرمودند:
«إن استطعت أن تصرفهم عنّا في هذا اليوم فافعل لعلنا نصلي لربنا في هذه الليلة فانه يعلم أنّي أحبّ الصلاة له و تلاوة كتابه؛1 اگر بتواني آنان را امروز از فكر جنگ با ما برگرداني، چنين كن. شايد در اين شب بر آستان پروردگارمان نماز بگزاريم؛ زيرا خداوند ميداند كه من نماز و تلاوت كتاب او را دوست ميدارم».
آري، «نماز». چه واژة زيبايي! و چه گوهر ارزنده و چه مرواريد درخشندهاي!
خداوند متعال در ابتداي رسالت موسوي و در اولين سخن خويش با كليم الله صلي الله عليه و آله و سلم ، بعد از معرفي ذات پاك خود به او، حضرت موسي را به نماز سفارش فرمود: «إِنَّنِي أَنَا اللهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛2 من «الله» هستم. معبودي جز من نيست. مرا بپرست و نماز را براي ياد من به پا دار».3
حضرت عيسي بن مريم عليه السلام هنگام سخن گفتن در گهواره، پس از آنكه خويش را بندة خدا و پيامآور او معرفي كرد، اولين پيامش اين بود كه خدا مرا به نماز سفارش فرموده:
«قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا؛4 گفت: من بندة خدايم. او كتاب (آسماني) به من عطا فرمود و مرا پيامبر قرار داد و هر جا كه باشم، وجودم را پربركت قرار داد و تا زماني كه زندهام، مرا به نماز و زكات سفارش كرد».
با سيري در گلستان آيات قرآني و داستان انبيا، روشن ميشود كه چگونه آن سفيران الهي، چراغ اين حقيقت بينظير را روشن ميداشتند.5
آخرين پيامآور وحي، به جناب ابوذر غفاري رحمه الله فرمودند: « اي ابوذر، هر كه تشنه شود، آب مينوشد و سيراب ميگردد و هر كه گرسنه باشد، با غذا گرسنگي خود را برطرف ميسازد، امّا من از نماز سير نميشوم. نور ديدگان من؛ در نماز است».6
نماز چه حقيقتي است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم با آن همه عظمتش آن را نور چشمان پاك خود دانست؛ پيامبري كه بهشت با نعمتهاي گستردهاش و انبيا با همة قداست و پاكيشان، آرزوي ديدار او را دارند. سيد موحدان و اميرمؤمنان عليه السلام، در ميان چكاچك شمشير و كشاكش جنگ به آسمان مينگرند و انتظار ساعت وصل و نياز و هنگامة نماز را ميكشند. وقتي به حضرتش عرض ميدارند كه اكنون در اين بحبوحة جنگ چه وقت نماز است؟ فرمودند: «مگر ما با اين قوم به جز براي نماز ميجنگيم».7
وقتي از حضرت امام زينالعابدين عليه السلام از كمي فرزندان پدر بزرگوارشان سؤال شد، در جواب، سخني به اين مضمون فرمودند: «عجب از اين است كه او با وجود خواندن هزار ركعت نماز در هر شبانه روز، چگونه صاحب همين مقدار فرزند شده!»8
آري، نماز معجون معجزهآسا، اكسير اعظم، كبريت احمر، كيمياي سعادت، نقطه حساس ارتباط بندة خاكي با حضرت ربالعالمين، نردبان پرواز روح مؤمن از تمام تعلّقات پست ملك به عالم قدس و ملكوت، آرامبخش دلهاي پريشان، تكيهگاه مؤمن در هنگام بارش مصائب و بلاهاست.9
با نماز است كه قطرة ناچيز انسان به اقيانوس بيكران هستي، اتصال مييابد و دريا ميشود و روحي به وسعت دريا مييابد و ديگر، بارش بلاها و صحنههاي گناه و ميدانهاي امتحان او را تكان نميدهد، كه سينة او، درياگونه شده است: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُ اللهِ أَكْبَرُ؛ به درستي كه نماز از زشتيها و گناه باز ميدارد، و ذكر خداوند بزرگتر است».10
آري، اي عزيز، اگر چشم دل بگشايي و به دقّت بنگري و پردههاي غفلت و بيخبري كنار زني، خواهي ديد كه سراسر عالم هستي با خالق بينياز در راز و نياز است: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ الله يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ...؛11 آيا نديدي تمام آنان كه در آسمانها و زميناند، براي خدا تسبيح ميكنند و همچنين پرندگان هنگامي كه بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را ميدانند...».
پس مبادا تو خود را از گردونة هستي بيرون براني كه آن سوي هستي، جز نيستي و هلاكت نيست.
آري، عزيز زهرا عليها السلام آن شب را از آن بيخبران غافل، مهلت گرفت و تا به صبح در زمزمة تلاوت قرآن و صفاي نماز به سر برد12 و اطرافيان و فرزندان و اصحاب نيكوي او نيز به پيروي از آن حضرت در جوش و خروش نماز و قرآن و دعا بودند. در وصف حال و هواي آن شب نوشتهاند كه «لهم دوي كدوي النحل ما بين راكع و ساجد و قائم؛13 زمزمهاي چون زمزمة زنبوران عسل داشتند و همه در حال قيام و ركوع و سجود بودند».
عدهاي از سپاهيان عمر سعد در تاريكي شب از خيمهگاه نور عبور ميكردند كه حال مناجات و راز و نياز آن ملكوتيان، باعث شد تا آن گمشدگان بيابان گمراهي و حيرتزدگان كفر، راه روشن سعادت را ديدند و همراه قافلة عشق به سوي كوي سعادت سفر كردند. آنان به بركت نماز سيّد شهيدان، ره يافتند و به كاروان نمازگزاران، ملحق شدند.14
آري، نمازي سبب نجات است كه روح آن، ولاي اهلبيت عليهم السلام و پشت كردن به يزيد و يزيديان است؛ يعني از تمام پستيها و زشتيها روي گرداندن و به سوي همه خوبيها شتافتن و اين همان تجلي برائت و ولايت است كه پاية دين مقدس اسلام بر آن استوار است؛ چنان كه حرّ نيز با نمازي كه پشت سر آن عزيز به جاي آورد، اولين گام بيزاري از دشمنان خدا را برداشت و سرانجامش به سعادت ابدي ختم شد.15
پس اي رفيق، بيا تا ما نيز همّتي كنيم و به كاروان حسيني بپيونديم. به اشك توبه، دامان آلوده به گناه بشوييم، در كوثر ولايت اميرمؤمنان عليه السلام غسل استغفار كنيم، بر سجادة عاشورا قامت محبّت ببنديم، بر تربت پاك كربلا آن خاك پاك بهشت پيشاني عجز نهيم و در قنوت نيازمان تمناي فيض حضور كنيم: «يا ليتنا كنّا معكم فنفوز فوزاً عظيماً؛ اي كاش! ما با شما بوديم و به آن سعادت و رستگاري بزرگ نايل ميشديم».
آنگاه از خداوند كريم و غفور درخواست تعجيل ظهور نور كنيم كه تمام آرمانهاي انبيا و آرزوهاي ديرينة بشري در آن روز موعود به ثمر مينشيند.
«اللهم انّا نرغب اليك في دولة كريمة تعزّ بها الاسلام واهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاة الي طاعتك و القادة الي سبيلك».
¨پينوشتها:
--------------------
1.لهوف، سيد بن طاووس، وقايع شب عاشورا.
2.سوره طه: 14.
3.سوره طه: 14.
4.سوره مريم: 30-31.
5.ر.ك: سورههاي هود:87، ابراهيم: 40، مريم: 55، طه: 132، انبياء: 73، عنكبوت: 45، آلعمران 39، و كوثر: 2.
6.بحار الأنوار، ج79، ص233، باب1، ح58؛ مجموعه ورام ج2، جزء دوم، ص1.
7.سفينة البحار، ج2، ص44.
8.معاني السبطين، ج1، ص333، في وقايع يوم التاسع و ليلة العاشر، الفصل الثامن، المجلس الاول.
9.سوره بقره: 45.
10.سوره عنكبوت: 45.
11.سوره نور: 41.
12.معاني السبطين ج1، ص340، في وقايع ليلة عاشوراء.
13.همان ج1، ص335، في وقايع ليلة عاشوراء.
14.همان، ص 336 في وقايع ليلة عاشوراء.
15.همان، ص271، توجه الحسين7 الي العراق، المجلس الرابع