عافيت و لذت حيات
شنبه 28 دی 1392 7:15 AM
عافيت و لذت حيات
نويسنده: حجت الاسلام محمد سلطاني
صفحه 10 الي 11 نسخه چاپي
اشاره: انسان موجودي مركب از جسم و روح است كه از اين بابت دو ساحتي خواهد شد. از يك بعد وابسته به جسم و عالم ماده و از بعد ديگر تعلق به روح و عالم معنا دارد از اين جهت در مسير تهذيب نفس توجه به هر دو بعد امري لازم است كه در اين بين سلامت و عافيت جسم به عنوان مركب روح بسيار چشمگير ميباشد بر همين اساس بر آن شديم تا با استفاده از تعاليم قرآني و روائي و همچنين حكمت حكيمان گذشته باب جديدي را تحت عنوان سلوك حكيمانه توسط جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد سلطاني كه خود از عالمان اين عرصه است، در نشريه باز كنيم تا زمينه خوبي براي شناخت نفس كه از اركان سلوك است؛ باشد.
علم به يك لحاظ دو نوع است: يك نوع علومي است كه به ماده و چگونگي ارتباط با آن ميپردازد و نوع ديگر علوم مربوط به ماوراي ماده است. انسان داراي بدني مادي و نيازها و خواستههاي مادي است و عالم ماوراي ماده هم ارتباطي تنگاتنگ با عالم ماده دارد و اين دو عالم، از يكديگر تأثير ميپذيرند. از طرف ديگر، انسان، بخواهد يا نخواهد، در حال حركت است و بخشي از اين حركت در متن امور مادي انسان قرار دارد. از اين رو، خطا و انحراف در امور مادي باعث انحراف در عالم ماوراي مادي انسان ميشود؛ چون همانطور كه در قوس نزول از عالم ماوراي ماده به عالم ماده، بدن تحت تأثير نفس است در قوس صعود از عالم ماده به عالم ماوراي ماده هم نفس انسان تحت تأثير بدن اوست و خطا در احكام بدني و اختلالات در آن باعث اختلال در نفس و روح انسان ميشود. پس انسان به دو علم نياز دارد: علمي كه هدايتگر انسان در امور مربوط به بدن اوست و علمي كه هادي انسان در امور نفساني است در روايت نبوي، از اولي به «علم الأبدان» و از دومي به «علم الأديان» تعبير شده: «العلم علمان علم الأديان و علم الأبدان».1
بنابراين دانش طب در راه رسيدن انسان به مقصد والاي خلقت، نقش مهمي را ايفا ميكند و بلكه از اكثر علوم بشري برتر است؛ چون فلسفة علوم نشان دادن راه بهرهگيري از مواهب حيات است و اين هدف بدون صحت جسم و روح ممكن نيست. از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه: «بالعافية توجد لذة الحياة؛ به عافيت است كه لذت حيات يافت ميشود».2 به همين جهت، امام باقر عليه السلام فرموده: «و اعلم أنّه لا علم كطلب السلامة و لا سلامة كسلامة القلب؛3 بدان كه هيچ علمي مثل طلب سلامت، و هيچ سلامتياي، مانند سلامت قلب نيست». از اين روايت فهميده ميشود علمي كه به سلامت آدمي ميپردازد، برتر از علوم ديگر، و علمي كه سلامتي قلب را تأمين ميكند، برتر از علم سلامت است. از اينجا جايگاه و اهميت علم طبّ و نقش آن در اخلاق دانسته ميشود؛ زيرا علم طبّ با شناخت بدن و احكام آن، به ما كمك ميكند تا به تأثيرگذاري متقابل جسم و روح پي ببريم و با معالجه امراض بدن، تهذيب و تزكيه روح و روان آسانتر گردد؛ اگرچه امور ديگري هم در اخلاق مؤثرند و از اركان اخلاق انساني به شمار ميروند كه در جاي خود بايد بررسي شود شيخ بهايي در كشكول خود اين روايت را از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل ميفرمايد: «قال علي عليه السلام حبر من أحبار اليهود: من اعتدلت طباعه صفي مزاجه و من صفي مزاجه قوي أثر النفس فيه و من قوي أثر النفس فيه سمي إلي ما يرتقيه و من سمي إلي ما يرتقيه تخلق بالأخلاق النفسانية و من تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجوداً بما هو انسان دون أن يكون موجوداً بما هو حيوان و دخل في الباب الملكي و ليس له عن هذه الحالة مغيّر فقال اليهودي الله اكبر يابن أبيطالب لقد نطقت بالفلسفه جميعها؛4 هرگاه كه اخلاط فردي معتدل شود، مزاجش صفا پيدا ميكند و كسي كه مزاجش صفا پيدا كرد، تأثير نفس در او قوي ميشود و كسي كه تأثير نفس در او قوي شد، به سوي چيزي كه او را ارتقا ميدهد، بالا ميرود و هرگاه كسي به سوي آنچه او را ارتقا ميدهد، رفت، به اخلاق نفساني تخلق مييابد و كسي كه به اخلاق نفساني متخلق شد، وجودش انساني ميگردد و ديگر حيواني نيست و داخل در باب ملائكه ميشود و ديگر تغيير دهندهاي از اين حالت براي او وجود ندارد». ما از اين حديث استفادههاي ديگري نيز خواهيم كرد و دربارة آن سخن خواهيم گفت، اما در اينجا به ذكر اين نكته بسنده ميكنيم كه امور بدني يكي از اركان مؤثر در اصلاح اخلاق انساني است؛ چون اعتدال طباع، همان اعتدال اركان و اخلاط بدن است كه ناشي از اعتدالِ اموري چون غذا، هوا، حوادث نفساني و خون است. بي شك علمي كه متصدّي بررسي اعتدال اركان و اخلاط و اعتدال امور ششگانه ضروري حيات و سلامت بدن است، علم طب است.
¨آثار تربيتي و اخلاقي طبّ
وقتي از علم طب سخن به ميان ميآيد، فقط معالجة بيماريها به ذهن ميآيد؛ حال آنكه معالجة امراض يكي از ثمرات علم طب است و ثمرات متعدد ديگري هم بر آن مترتب ميشود كه همة آنها در رساندن انسان به هدف عالي خلقت دخالت دارند. ما در اينجا به بعضي از اين ثمرات اشاره ميكنيم و توضيح و تفصيل هر يك از اين ثمرات، مجال ديگري ميطلبد.
¨1. تربيت فرزند
علم طب در تربيت فرزند كه خود نيازمند تدوين علمي بر اساس آيات و روايات است، راهنماييهايي ريشهاي و مهمي دارد. تربيت فرزند از انتخاب همسر شروع ميشود و مراحل چندگانهاي را طي ميكند تا به پايان خود برسد و در تمام اين مراحل يكي از علومي كه راه درست را نشان ميدهد، علم طب است. از باب نمونه، در انتخاب همسر كه مرحلة اول تربيت فرزند است، همكفو بودن همسر، شرط است و كفو بودن زوجين، برايند مجموعهاي از شرايط است كه يكي از آنها كفوِ بدني است و علم طب در شناخت مزاج بدني همسر، زوجين را ياري ميكند. هر بدن براي نزديك شدن به اعتدال، نيازمند مجموعه شرايطي است؛ از جمله وفق بودن بدن همسر است؛ چون بدن همسر هم از زاوية مجاورت و مصاحبت تأثيرگذار است و هم از زاوية مباشرت؛ به نحوي كه گاهي تركيب بدن زوجين باعث نازايي ميشود و اين بحثي دامنهدار است كه نياز به تحقيق بيشتر دارد. همه اين مباحث، مربوط به پيش از ازدواج است، اما اگر انسان ازدواج كرده و در انتخاب همسر قواعد اولية پيش از ازدواج در باب مزاج را رعايت نكرده باشد، آيا ميتوان مشكلات را جبران كرد؟ در اينجا نيز علم طب در بعضي از زوايا ما را راهنمايي ميكند؛ گرچه در اين باب راهنماييهاي طب كافي نيست و به علوم ديگر نيز نيازمنديم.
مرحلة دوم تربيت، توليد نطفة صالح براي تعلقگرفتن روحي صالح به آن است. در اين مرحله نيز علم طب، مجموعهاي از بايدها و نبايدها را در خوراك، خواب، پوشاك، افكار اخلاق و رفتار به حسب اختلاف اشخاص در مزاج و زمان و مكان پيشنهاد ميكند.
مرحلة سوم، انعقاد نطفه است. در اين مرحله هم علم طب با بررسي مزاج بدني زوجين، بايدها و نبايدهايي را براي زمان انعقاد و روان زوجين و رفتار و افكار آنها در حين مباشرت، ارائه ميكند. به همين قياس، در مراحل ديگر تربيت فرزند، طب نقشآفريني ميكند. پس يكي از ثمرات مترتب بر علم طب، استخراج بعضي از اصول تربيت است.
ادامه دارد...
¨پينوشتها:
-------------------
1.علل الشرايع، ج1، ص 525.
2.غررالحكم، ح 4207.
3.تحف العقول، ص 286.
4.كشكول شيخ بهايي، ص 594.