0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره هشتم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

¨عرفان به نفس، عرفان به خدا
شنبه 28 دی 1392  7:06 AM

¨عرفان به نفس، عرفان به خدا
در حديث نبوي وارد شده كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».10 حال سؤال اين است كه آيا معرفت نفس از سنخ معرفت حصولي و عقلي است يا معرفت حضوري و شهودي؟ و اگر معرفت نفس از سنخ حضوري - شهودي باشد، چگونه بايد تفسير شود؟ زيرا قرائت‌ها و تفسيرهاي مختلفي از آن وجود دارد.
در تفسير حديث ياد شده، برخي «طريق فلسفي» را در پيش گرفته و گفته‌اند كه انسان بايد سنخيت وجودي خويشتن را توأم با تصورات، قواي وجودي و مراتب هستي‌اش درك و دريافت كند و مي‌توان نفس و قواي آن را از رهگذر و روش وحدت و كثرت و كثرت در وحدت شناخت البته طريق حصولي و فلسفي، مفيد و لازم است، اما كافي و تمام نيست و شرط لازم سير و سلوك الي الله در جهت و معرفت به توحيد و لقاي ربّ است و حتي معرفت نفس حضوري و شهودي، با تفسير فلسفي و بازگشت دادن مسئله به «برهان عليت» بر محور حكمت متعاليه تمام نيست، اگر چه بسيار نزديك به قرائت عرفاني است، لكن در حديث مشهور نبوي لفظ «معرفت» به كار رفته، نه الفاظي ديگر كه حكايت از «دريافت عيني و شهودي» مي‌كنند و نه مقدمات فلسفي و تفسيرهاي فلسفي؛11 زيرا در معرفت شهودي و درك و دريافت دروني و وجودي، حجاب‌هاي ظلماني برداشته مي‌شود و زمينه‌هاي معرفت ربّ آن هم معرفت توحيدي فراهم مي‌آيد و سپس حجاب‌هاي نوراني نيز يكي پس از ديگري برداشته و زدوده مي‌شود. به تعبير مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي: «برادر من، اگر همّت داري كه از اهل معرفت شوي و انسان بشوي، بشر روحاني باشي، سهيم و شريك ملائكه باشي و رفيق انبيا و اوليا عليهم السلام باشي، كمر همّت به ميان زده و از راه شريعت بيا و مقداري از صفات حيوانيت را از خود دور كن و متخلّق به اخلاق روحانييّن باش، راضي به مقام حيوانات و قانع به مرتبه جمادات نشو، حركتي از اين آب و گل به سوي وطن اصلي خود كه از عوالم عليّين و محل مقرّبين است بِكُن، بلكه نفس خود را بشناسي بالكشف و العيان؛ به حقيقت‌ اين امر بزرگ نائل باشي كه شناختن آن، راه شناختن خداوند جلّ جلاله است: چنانچه در روايت است كه: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»12 پس دو راه كلي و كلان در شناخت خود يا خودشناسي وجود دارد:
الف) راه مفهومي، حصولي و عقلاني كه انسان با تفكر در ذات و صفت و افعال خود به ذات و صفات و افعال مبدأ هستي پي ببرد كه قرين و شبيه به سير آفاقي است و پيام جامع و مشترك دارند.
ب) راه حضوري و شهودي - عرفاني كه سالك اين طريق از راه تهذيب نفس، طهارت درون و صفاي باطن با چشم دل به مشاهدة جمال و جلال الهي مي‌نشيند كه ابزار آن «دل»، روش آن تهذيب و تزكيه، و غايت آن شهود ربّ است. به تعبير استاد جوادي آملي: «در راه انفس و سفر نفساني انسان، مانند سير و سفرها، مسافت، راه سرعت و سبقت وجود دارد كه در قرآن كريم از آنها با تعبير‌هاي مختلفي مانند صراط، سبيل، صيرورت، سرعت و سبقت ياد شده است».13
آري، آياتي در قرآن است كه حركت و سير آفاقي و بيروني را به «سير» تعبير كرده است: «أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأرْضِ»14 و حركت و سير انفس دروني را به «صير» به معناي متحول گرديدن، تحول نهادي و دروني تعبير فرمود: «ألا إلي الله تصير الأمور». 15 
سير انفسي و معرفت نفس شهودي ويژگي‌هايي دارد كه به برخي از آنها اشاراتي خواهد شد:
1) وحدت سالك و مسلك؛ يعني انسان، هم رونده و هم مسافت و هم راه. و از خود و در خود به سوي خدا در صيرورت جوهري و تحول دروني است.
2) وحدت مبدأ و مقصد، به اين معنا كه مبدأ فاعلي سير الي الله «خدا» و مقصد نهايي سير الي‌الله نيز خداست؛ زيرا ديدگاه قرآن كريم در حركت صحيح و صيرورت صادق اين است كه، «خدا» همه شئون وجودي سالك از سلوك تا شهود را تدبير و هدايت مي‌كند و در عرفان عملي قرآني، «توحيد افعالي»، «توحيد صفاتي» و«توحيد ذاتي»، اصالت دارند و غايت نيز فقط خداست و بس:
ماييم و رخ يار دل آرام و دگر هيچ
ماراست همين حاصل ايّام و دگر هيچ
بنابراين سالك با نام و ياد و ياري خدا، حركت مي‌كند و از اين رو، ياد خدا، از اول تا آخر و در ظاهر و باطن و خلوت وجلوت و بدايت و نهايت سير و سلوك، يك «ضرورت» است و فرمود: «إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ»16 ؛ زيرا «هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ».17
3) زاد و توشه سير و سلوك دروني تنها «تقواي الهي» است كه البته مراتب و درجاتي دارد و هر مرحله و مقام، تقواي خاص به خود را مي‌طلبد. قرآن كريم فرمود: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى»18 يا فرمود: «وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الألْبَابِ»19 كه تقواي الهي حركت بر مدار الهي و صيانت نفس و تنها خدا را محور و ملاك همه چيز دانستن است و در صفت تقوا و پارسايي، همه خوبي‌ها و كمالات قرار دارد.
4) مركب سير و سلوك بر اساس روايتي نغز و پرمغز از امام حسن عسكري عليه السلام، شب‌زنده‌داري و سلوك در سحر است و سحر اسراري دارد كه صاحبان سر، اسرار آن را نيك مي‌دانند و مي‌يابند. فرمود: «إن الوصول إلي الله عز و جل سفرة‌ لا يدرك إلّا بامتطاء الّليل».20 در حديث ياد شده سخن از وصول و شهود الهي است كه با سفر معنوي و سلوك باطني تحقق مي‌يابند و امكان وصول را متفرع بر «امتطاء» يا مركب‌گيري كه سحرخيزي و عبوديت شبانگاهانه است، شمرده‌اند.
نتيجه آنكه عرفان به نفس، ممكن است، نه محال، و بهترين ونافع‌ترين راه، سير به سوي خداست كه در احاديث ديگري نيز از آن سخن به ميان آمده؛ مثلاً حضرت علي عليه السلام فرموده: «معرفة النّفس انفع المعارف»21 يا فرموده: «أفضل المعرفة معرفة الانسان نفسه».22 يا از حضرت رسول صلي الله عليه و آله سؤال شد: راه معرفت حق چگونه است؟ فرمود: معرفت نفس: «كيف الطريق إلي معرفة الربّ؟ فقال: معرفة النفس».23 در تعريف روايي و وحياني عرفان آمده است: «العارف من عرف نفسه فأعتقها و نزّهها عن كل ما يبعدها»24 كه عرفان به نفس و آزاد سازي نفس از همه موانع و علايق يا رسيدن نفس به آزادي حقيقي كه آزادي دروني و معنوي است «عرفان اسلامي يا وحياني و علوي» است تا انسان از «خود طبيعي» به خود انساني و ملكوتي راه يابد و در دل حيات طبيعي به حيات طيّبه دست يابد و چنين عرفاني گام‌هايي را مي‌طلبد كه عبارت‌اند از:
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها