هدف خلقت
در جهان خلقت هيچ موجودي نميتواند از مرز وجودي خود قدمي پايينتر يا گامي فراتر بردارد. حيوان از حيوانيت و فرشته از ملك بودن خود، هيچكدام از آنچه هستند، پستتر يا والاتر نميشوند. ولي انسان تنها موجودي است كه سقوط و صعودش حد و مرزي ندارد. انسان ميتواند ببن دو بينهايت قرار بگيرد: چنان بيمنتها سقوط كند كه حتي شايسته نام حيوان نشود و يا بهگونهاي پرواز كند كه فرشتگان را ياراي گام نهادن به مقام او نباشد.
از ديدگاه قرآن كريم، انسان موجودي است دو بُعدي. يك بُعد وي همان جنبه مادي اوست كه از گِل بد بوي تيره رنگي ايجاد شده است كه مدتي با آن در دنيا همنشين است و سپس آن را از دست خواهد داد. بُعد ديگر، بُعد معنوي اوست كه به عنوان روح خدا از آن ياد شده است. از اين جهت، ماندگار و دائمي و جاويدان ميگردد و حيات او تا ابديّت ادامه مييابد. جسمش به خاك متصل است و روحش به خداوند متعال، و بر همين اساس در دو قوس صعود و نزول ميتواند حركت كند.
حال در آفرينش انسان، با اين گرايشهاي متضاد، چه انگيزهاي مورد نظر بوده است و نقطه نهايي او چيست كه سرانجام همه اهداف و اغراض خلقت به آن برميگردد؟ حضرت امام مجتبي عليهالسلام ميفرمايند:
«اي فرزند آدم! تو پيوسته از وقتي كه از شكم مادر خود به دنيا آمدي، در حال نابودي و سپري كردن عمر خويش هستي. پس سرمايهاي را كه در دست داري، براي آنچه در پيش داري، بهكارگير؛ چرا كه مؤمن در انديشه تهيه توشه و زاد است، و كافر در فكر لذتگرايي و بهرهگيري از اين عالم گذران».[1]
حضرت اميرالمؤمنان عليهالسلام ميفرمايند:
«اي مردم! ما و شما براي ماندن و بقا آفريده شدهايم، نه براي نابودي و فنا، و لكن شما از سرايي به سراي ديگر منتقل ميشويد. پس براي آن سرايي كه ميرويد و هميشه در آن خواهيد ماند، توشه جمع كنيد».[2]
يكي از عارفان الهي ميفرمايد:
«خداوند براي شما خيلي قيمت قائل شده است. فقط خدا ميداند عباد و خلقش چقدر قيمت دارند. مگر اين كه خدا به ما قيمت خودمان را بفهماند. كوزهگري كه كوزه را ساخته است ميداند چقدر تمام شده است. صانع اين بشر ميداند اين بشر چقدر ميارزد. خداوند انسان را به قاعده آفريده است و فرموده است: تمام ما سوا را براي تو خلق كردم و تو را براي خودم. اين قيمت انسان است. چرا انسان عبد غير خدا شود و خود را ذليل كند؟! اصطَنعتُك لنفسي؛ تو را براي خودم آفريدم؛ يعني براي صفات و اخلاق و كردار خودم، تو را هم اخلاق خود گرداندم».[3]
اما راه ماندگاري و اتصال به روح الهي و پاك شدن از تيرگي دنيا و آلودگيها و پيوستن به درياي معنويت و كرامت انساني و مزيّن شدن به اخلاق خدايي، جز از طريق ولايت و سرسپردگي به جان اين عالم، حضرت وليّ عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ميسّر نيست. از سخنان گهربار حضرت سيّد الشهداء حسين بن علي عليهماالسلام اين است:
«اي مردم! دستگاه خلقت خدا آفريده نشد، مگر براي اينكه بندگان، او را بشناسند. پس چون شناختند، او را بندگي كنند و با عبادت او از بندگي غيرش بينياز شوند. در اين بين مردي عرض كرد: اي پسر رسول خدا! شناخت و معرفت خداوند عزوجل چيست؟ آن حضرت فرمودند: معرفت خداوند اين است كه مردم هر زماني، امام و پيشوايي را كه پيروي از او بر آنها واجب است، بشناسند».[4]
*****************************
پينوشتها:
-------------
[1].«يابن آدم! انك لم تَزَل فى هدْم عمرك منذ سقطت من بطن امّك، فخذ مما فى يديك لما بين يديك؛ فان المؤمن يتزوّد و الكافر يتمتع». (بحارالانوار، ج 75، ص 112)
[2].«ايها الناس! انا خلقنا و اياكم للبقاء لا للفناء، و لكنكم من دارٍ الى دارٍ تنقلون، فتزوّدوا لما انتم صائرون اليه و خالدون فيه». (بحارالانوار، ج 70، ص 96)
[3]. طوباى محبت، ج 1، ص 34.
[4]. «ايّها الناس! ان الله ما خَلق خلق الله الاّ ليعرفوه، فإذا عرفوه عبدوه و استغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه. فقال رجل: يا بن رسول الله!فما معرفة الله عزوجل؟ فقال: معرفه اهل كل زمانٍ امامه الذّى يجب عليهم طاعته». (احقاق الحق، ج 11، ص 594)