«ع»
عاقبت به خیر شده :
اگر چه رنجهای زیاد کشیده است ولی بالاخره موفق شد .
عروس که به ما رسید , شب کوتاه شد !:
هنگام کامروایی , وسیله ناکامی فراهم شد.
عزرائیل تو خونه اش بست نشسته !:
پیمانه عمرش تمام شده است , یعنی باید به استقبال مرگ برود .
عزیر کرده پدر و مادر , آخرش حمال می شه !:
توجه زیاد مانع آموختن هنری به کسی می گردد .
عشق پیری گر بجنبد سر به رسوائی زند !:
هر چیزی باید به موقعه خودش انجام شود .
عقلش گرد است !:
عقل درست و حسابی ندارد.
عقلش پاره سنگ ور میداره !:
از عقل سلیمی برخوردار نیست .
عقل من به این کار قد نمی ده :
هرچه فکر می کنم راه مناسبی برای آن پیدا نمی کنم .
عطایش را به لقایش بخشیدم :
یعنی دیگر هرگز حاضر نیستم او را ببینم .
علی موند و حوضش :
بالاخره تنهای تنها شد.
عینک سواد نمی آره !:
بکار بردن وسیله دلیل توانایی کسی نیست .
علف به دهان بزی باید شیرین بیاد :
در موردی گفته می شود که دختر یا پسری برای ازدواج اظهار علاقه می کنند ولی یکی از آنها احیانآ زشت است .
عیسی بافته و مریم رشته است :
کاری که بصورت زیبائی انجام شده باشد.