«ش»
شاخ بر آوردن :
رسوا شدن .
شریک دزد و رفیق قافله :
کنایه از دوروئی و نیزنگ بازی است .
شکم از عزا در آوردن :
پس از مدتی گرسنگی و نخوردن یک وعده غذا حسابی و سیر خوردن .
شیر مرغ و جان آدم :
هر چیز خوردنی را به خاطر آوردن .
شمشیرش به ابر می رسد :
کنایه از توانمندی کسی باشد .
شتر در خواب بیند پنبه دانه ؟:
کنایه از آدمی است که آرزوهای دور و درازی داشته باشد .
شنونده باید عاقل باشد !:
یعنی هر حرفی قابل قبول نیست . مگر انکه با ترازوی عقل سنجیده شود .
شتر با بارش گم شد :
کنایه از بی سامانی و درهم بر هم بودن اوضاع خبر می دهد.
شیله پیله تو کارش نیست :
منظور آدم درستکار و بی ریاست .
شیطون پیش اون باید درس بخونه و چیز یاد بگیره :
یعنی در شیطان بازی دوز و کلک استاد همه است .
شیشه عمرش پیش منه :
یعنی هر وقت خواسته باشم می توانم او را از پای در بیاورم .
شیطونی از چشماش می باره :
منظور از ظاهرش پیداست که انسان شیطانی است .
شده کلاف سر در گم :
منظور کسی که راه و رسم زندگی را گم کرده باشد.
شتر سواری دولا دولا نمیشه :
کار بزرگ را نمی توان پنهان کرد .
شترها را نعل می کردند , کبک هم پایش را بلند کرد :
یعنی آدم معمولی خود را هم طراز بزرگان بداند.
شریک اگر خوب بود , خدا هم شریک می گرفت :
منظور در کار شراکت همیشه اختلاف هست .
شکم گشنه , آروغ فندقی !:
با دست خالی می خواهد کارهای بزرگ انجام دهد.
شمر , جلودارش نمیشه :
یعنی بسیار آدم شروری است .