0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره ششم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

- يك نمونه
شنبه 28 دی 1392  3:11 AM

- يك نمونه
در سال 80-1379 كه به ارض اقدس مشهد مقدس مشرف شده بوديم، با جناب آيت الله حاج سيد اسماعيل هاشمي قدس سره در يك ساختمان بوديم. روزي همراه حضرت حجت الاسلام سيد عبد الله فاطمي‌نيا براي عيادت، خدمت آيت الله سيد اسماعيل هاشمي رسيديم. (در اين سفر، آيت الله هاشمي در همان مشهد مقدس جان به جان آفرين تسليم كردند و ملاقات ما، دو روز قبل از فوت ايشان بود) ايشان كرامتي را از جناب سيد شفتي نقل فرمودند و فرمودند: اين كرامت را سينه به سينه از اساتيدمان نقل مي‌كنم:
رييس مطرب‌هاي آن زمان كه فرد شرور و بي‌باكي بود، در ملأ عام، مي‌گساري كرده بود. جناب آيت‌الله حاجي كلباسي، در پي او فرستادند. او را آوردند و مقابل مردم، حد الهي بر او جاري كردند. اين عمل حاجي كلباسي، بر آن فرد شرور و افرادش بسيار گران آمد و بسيار شكسته شدند.
آنان، به سبب شلاق خوردن رئيسشان، در صدد انتقام برآمدند؛ ولي رئيس گفت: «اين انتقام، كاري سنگين است و از شما بر نمي‌آيد. من، شخصاً اين كار را خواهم كرد». بعد از اين، ديگر عابد و زاهد شد و يك سال، نماز جماعت حاجي كلباسي - آن هم صف اول- را ترك نكرد. بعد از يك سال كه قضيه فراموش شد، يك روز براي ناهار از حاجي كلباسي دعوت كرد. حاجي هم براي ظهر روز جمعه موافقت كردند. روز موعود فرا رسيد. بعد از نماز عصر، فرد مزبور، درشكه آورده بود كه حاجي را به منزل ببرد، خادم حاجي عرض كرد: «آقا من هم بيايم؟» حاجي گفتند: «شما را دعوت نكرده و اين، خلاف اخلاق است». حاجي را سوار درشكه كرده و رفتند. وقتي وارد منزل شدند، حاجي كلباسي ديد اوضاع، اوضاع ديگري است. تعداد زيادي از الواط جمع شده و هر كدام، يك قمه به دست و همه مست و لا‌يعقل هستند. حاجي از همان رييس، براي خواندن دو ركعت نماز اجازه گرفتند. او هم موافقت كرد. نماز حاجي طول كشيد. ناگهان صداي داد و بيداد و حمله به درب خانه بلند شد و گروهي به -اصطلاح امروز- نيروي انتظامي و - به اصطلاح همان ايام- چماق نقره‌اي‌هاي سيد شفتي وارد خانه شدند. سيد شفتي، به دنبال حاجي كلباسي خانه را مي‌گشتند، تا وارد اطاق شدند. حاجي كلباسي، از جناب سيد پرسيد: «آقا! شما كجا؟ اينجا كجا؟» سيد فرمود: «نماز ظهر و عصر را خواندم و ناهار خوردم. خواستم استراحت كنم، صدايي شنيدم كه فرمود: «درياب عبد صالح ما را» حاجي كلباسي پرسيدند: «نشاني اين‌جا را چطور پيدا كرديد؟» سيد فرمود: «اين جواب، بماند براي بعد».
نحله‌هاي مختلفي كه اصالت خويش را حفظ كرده و پيوند محكم خود را با قرآن و اهل بيت عليهم السلام نگه‌داشته‌اند، چنين محصولاتي داشته‌اند. چه بسيار بوده گرايش‌هاي معنوي كه با سر چشمه‌هاي زلال معرفتي پيوند داشته‌اند. اينان، دستورالعمل داشته‌اند؛ از سيّد بن طاووس، سيّد بحرالعلوم و قبل و بعد از اين دو بزرگوار. در طول تاريخ، نحله نجف، از جناب آقا سيّد علي شوشتري تا جناب مرحوم قاضي و اساتيد و شاگردانشان، همچون مهر و ماه بين كواكب مي‌درخشند.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها