خاندان روتـچـيـلـد
چهارشنبه 25 دی 1392 5:38 PM
خاندان روتچیلد، خطرناکترین خانواده یهودی در جهان
خاندان روتچیلد یکی از مهمترین خاندانهای یهودی دوران معاصر است که بیشترین نقش را در اقتصاد، سیاست و حوادث در نقاط مختلف جهان دارند.
این خاندان یهودی، ظاهراً ابتدا در آلمان پا به عرصه وجود نهاده؛ امّا تأثیر آنان، منحصر به این کشور اروپایی نشده است؛ بلکه آنان با سیاستها و دسیسههای خود، تمام نقاط مختلف جهان را تحت تأثیر قرار داده و به نوعی هر جا حادثهای پیش میآید، ردّ پایی از آنان به چشم میخورد.
این خاندان بر اساس زیرکی خاصّی که دارند، ترجیح میدهند پیوسته پشت پرده باشند و از آنجا حوادث را پیش ببرند و به همین دلیل است که اطّلاعات چندانی در مورد نقش آنان در حوادث جهان منتشر نمیشود و اگر هم کتاب یا مقالهای درباره آنان نوشته شود یا به سرعت جمع آوری میشود یا به طرز شگفت انگیزی نایاب.
با اینکه آنها یکی از بزرگترین ثروتمندان جهانند، امّا اطّلاعات دقیقی در مورد ثروت آنان در دست نیست و به همین دلیل آمارهای مختلفی در این مورد منتشر شده است و به این ترتیب هیچ کس دقیقاً نمیداند آنان چقدر ثروت دارند و سرمایههای آنان در کجاست.
مؤسّسان و بنیانگذاران این خاندان یهودی بسیار خطرناک یک زوج یهودیاند: 1. امشیل مایر و 2. همسرش، گوتا اشناپر.
این زوج كه هر دو یهودی بودند، در «فرانكفورت» واقع در جنوب آلمان زندگی میكردند. امشیل از یهودیان خزری بود. گفتنی است یهودیان خزری در اصل یهودیان اصلی نیستند. آنها قبایلی بودند كه در منطقه «گرجستان» كنونی زندگی میكردند.
این زوج یهودی كار خود را از خانه چوبی خود كه به سبك معماری گوتیک در «جودنگاسه»، (خیابان یهودیها) ساخته شده بود، شروع كردند. آنان در طبقه اوّل این خانه سكونت داشتند و در مغازه كوچكشان و در پیادهرو مقابل آن، به خرید و فروش مشغول بودند. در مغازه آنها، تمامی وسایل مستعمل و دست دوم برای فروش پیدا میشد. این مغازه كوچك اكنون نیز به عنوان یادگاری از آن دوران این امپراتوری اقتصادی، حفظ شده است؛ زیرا این مغازه پایگاه اوّل و شاهد آغاز حركت و تلاش آنان بود.
در این مغازه یك سپر سرخ وجود داشت كه به زبان آلمانی به آن روتچیلد میگویند و به همین دلیل تمامی پسران امشیل، نام «روتچیلد» را بر خود نهادهاند.
امشیل در سال 1743 م. در فرانكفورت به دنیا آمد و تقدیر چنین بود كه او تبدیل به یك خاخام شود و به همین دلیل به مدرسه دینی فرستاده شد و در آنجا آموزههای تلمودی و نفرت تلمودی شدید ضدّ مسیحيّت و مسیحیان را آموخت. سپس او به «بانك اوپنهیم» در «هانوفر» فرستاده شد و به مدّت سه سال در آن محل مشغول به كار بود و به این ترتیب از ظرایف و فنون بانکداری آگاه شد.
امشیل در آن بانك و در شهر هانوفر بود كه با فرمانده فون استورف، نزدیكترین فرد به فردریك دوم (1760 ـ 1785 م.) آشنا شد.
امشیل در سال 1770 م. به فرانكفورت بازگشت و با گوتا اشناپر ازدواج كرد. حاصل ازدواج این دو، پنج پسر و پنج دختر بود.
این خانواده در آغاز، زندگی متوسطی داشت. امشیل، خود كالاها را در صندوقی میگذاشت و در شهر میگشت و به صورت فروشنده دورهگرد كالاهای خود را به فروش میرساند و در این حال، او به ویژه با ملّیگرایان یهودی و متعصّبان دیدار میكرد تا از آنان آگاهی كسب كند. در حالی كه امشیل در محلّههای مختلف شهر، وسایل دست دوم میفروخت، همسرش گوتا نیز در مغازه مشغول به كار بود.
دیری نپایید كه فون استورف، امشیل را به دلیل كاری كه برای او در بانك اوپنهیم انجام داده بود، به فردریك دوم معرفی كرد. در آن زمان، ثروت فردریك دوم هفتاد تا صد میلیون فلورن تخمین زده میشد و كسی در آن روزها چنین ثروتی نداشت.
فردریك دوم نیاز به شخصی پلید و ملعون یا یك عروسك داشت كه از او در كارهای شبههانگیزش استفاده كند و زمانی كه فون استورف در مورد تواناییهای امشیل و بیوجدانیهای او با شاهزاده سخن گفت، او امشیل را استخدام كرد.
امشیل، روتچیلد اوّل و بنیانگذار خاندان روتچیلد به شمار میآید كه از طریق ثروت هنگفتی كه به چنگ آورد و توزیع جغرافیایی آن میان فرزندانش در نقاط مختلف جهان، یک امپراتوری بزرگ به وجود آورده و خود بر رأس هرم قدرت قرار داشت و بر این دنیا حكومت میكرد.
امشیل ده فرزند ( پنج پسر و پنج دختر) داشت:
1. شارلوت مایر، 2. انسلیم، 3. سالومون، 4. ناتان، 5. ایزابلّا، 6. بابیت، 7. كارل، 8. جیمز (جاكوب) 9. جولیا، 10. هزیت. همسر امشیل، گوتا سالها پس از مرگ همسرش زنده بود و در سنّ 96 سالگی از دنیا رفت. وی تا زمان مرگ، در خانه قدیمی جودنگاسه در فرانکفورت زندگی میکرد.
او پیش از مرگ، کلّ جهان خاکی را میان پنج پسر خود تقسیم كرده بود.
حوزه آلمان را به انسلیم، «اتریش» را به سالومون، «انگلستان» را به ناتان، «ایتالیا» را به كارل و «فرانسه» را به جیمز داد و بعدها ایالات متّحده آمریكا نیز به یكی از نوادههایش به نام شونبرگ داد و نام بیلمونت بر آن گذاشت.
امشیل در بستر مرگ، همه فرزندانش را به فرانكفورت فراخواند و پس از خواندن تلمود به آنان گفت:
فرزندانم! یادتان باشد كه همه زمین باید ملك و تحت تصرّف ما یهودیان باشد. غیریهودیان حشراتی هستند كه نباید مالك و صاحب چیزی باشند.
سپس او برای فرزندانش، طرح و نقشه خود را توضیح داد و آنان را مجبور كرد در حضور او سوگند یاد كنند كه در این راه هیچ یك تكروی نكند و بدون هماهنگی با برادران دیگر دست به انجام كاری نزند و همیشه با هم یكپارچه و در ارتباط باشند.
فرزندان امشیل، بیست و چهار سال بعد، وقتی كه ناتان به دلایل مادّی به دین مسیحيّت گروید، یكبار دیگر این سوگند را بر سر قبر پدرشان تجدید كردند. امشیل در سال 1812 م. وفات یافت.
امشیل در دنیا از هیچ چیزی به اندازه كلمه «روم» بدش نمیآمد؛ زیرا رهبر مسیحیان (پاپ) در آنجا زندگی میكرد. پاپ در «رم» و پادشاه رم (ناپلئون دوم) و «رومانوقا» (رومانوقاییها) نامهایی بود كه باعث میشدند امشیل با شنیدن آن، بسیار خشمگین شود و به همین دلیل مزدوران خود را برای نابودی آنها اعزام كرد و یك امپراتوری بر اساس ربا و تجارت طلا به وجود آورد؛ امپراتوریای که عمر آن بسیار بیشتر از عمر امپراتوریهای شارلمان، ناپلئون اوّل و رومانوقیها بود.
امشیل بر سر یك میز در جودنگاسه برای همسرش گوتا، خسیسترین و لیئمترین یهودی در فرانكفورت و فرزندانش تمایل به قتل را در خود توضیح داده و تشریح کرده بودكه آنان چگونه باید با غارت و چپاول مردم، پول به دست بیاورند.
از آنجا كه امشیل در مدرسه خاخامی درس خوانده بود، تمامی برنامههای شیطانی كه به نام «پروتكلهای بزرگان صهیونیست» معروف شده است، از قبل آگاه بود. او از پاكیزگی نژادی بشری سخن میگفت. امشیل همچنین به فرزندانش تمامی حیلههای شیطانی و كابالایی را آموزش داده بود.
اگرچه پنج پسر امشیل فعّالیتهای تجاری خود را در پنج پایتخت اروپایی آغاز كردند؛ امّا آنها با هماهنگی كامل با هم كار میكردند و از سال 1812 م. فعّالیت آنان گستردهتر شد و روابط آنها با هم تا آنجا مستحكم بود كه رقابت با آن غول اقتصادی كه آنان به وجود آورده بودند، غیرممكن بود. علّت اصلی موفّقیت این خاندان در تجارت و به ویژه امشیل در آن زمان، هرج و مرجی بود كه در آن روزها در جهان حكمفرما بود و در آن شرایط، بخت با امشیل مانند ناپلئون بسیار یار بود.
امّا چه كسی باعث به وجود آمدن جنگها و آن هرج و مرجها و نابهسامانیها در اروپا و جهان شد؟
نسل دوم روتچیلدها
ناتان، قدرتمندترین فرزند خاندان روتچیلد بود. او فعّالیتهای خود را در «لندن»، سالومون در «وین» و كارل در «ناپل» و جیمز در «پاریس» متمركز كرده بودند؛ در حالی كه انسلیم پسر بزرگ امشیل، جانشین پدرش در «بانك فرانكفورت» شد.
راز وانرلو
تاریخنگاران از تفسیر و تحلیل وقایع جنگ «واترلو» حیران ماندهاند. این جنگ، معمّای پیچیدهای هم برای برندگان و هم برای بازندگان بود و این به آن دلیل است كه مورّخان از ببرهای باغ وحش دنیای سیاست بیخبرند. منظور از آن ببرها، روتچیلدها هستند كه همانند خرگوش اقدام به حفر تونل در جاهایی كردند كه قدرت ناپلئون بر آن استوار بود و بسیاری از آنان متوجّه مطالبی كه ناپلئون گفت و از آن در تبعیدگاهش شكایت كرد، نشدند. در كتاب ژنرال گورگود، «سخنان ناپلئون در هلنا»، شگفتیهای ناپلئون که شاید اینگونه به نظر آید که از وهم و خیال سرچشمه گرفته، میخوانیم. او میگوید:
سولت، فرمانده دوم در واترلو آن گونه كه باید به من كمك نكرد. معاونان او با وجود همه دستورهای من، سازماندهی نشده بودند. آن کار بسیار آسان بود. چرا او این نظام را در طيّ جنگ در «جیماپ» حفظ نكرد؟
حقیقت این بود که سولت، یهودی بود و بیشتر تمایل داشت دستورهای روتچیلدها را اجرا کند تا اوامر ناپلئون را.
با اینکه ناپلئون لطف زیادی به سولت کرده بود و او را مارشال و دوگ دالماتیا نموده و میلیونها به او پول داده بود؛ امّا سولت به ولی نعمت خود خیانت کرد؛ زیرا یهودیها به این نتیجه رسیده بودند که ناپلئون بیش از حد مسیحی شده و به همین دلیل باید او را از سر راه بر میداشتند.
ناتان، روتچیلد دوم در واترلو (1815 م.)
ناتان، نقشی افسانهای در كودتای واترلو داشت؛ او مبادلات مالی خود را ترك كرده و به ارتش بریتانیا در «بلژیك» پیوست. اگر مارشال گروچی بیست و چهار ساعت را از دست نمیداد، پیروزی متّحدان تبدیل به یك فاجعه میشد. او بدون دلیل به همرزمان خود کمک نکرد؛ زیرا سفر آنها بسیار راحت بود؛ گویی كه آنها به گردش میرفتند. گروچی بارش باران را علّت تأخیر پیچیده و معنادار خود دانست؛ هر چند كه او صدای شلیك تفنگها را شنیده بود. حال این تأخیر چه علّتی داشته است؟ آیا روتچیلدها به او رشوه داده بودند تا خود را با تأخیر به آنجا برساند یا منشی یهودی آنگونه كه دشمنانش میگویند، او را فریب داده بود؟
روتچیلدها همه اشخاص ذی نفوذ ارتش فرانسه را به فساد كشاندند و آنها شمار بسیار زیادی جاسوس یهود به بلژیك اعزام كردند و تمامی طرحها و نقشههای ناپلئون را برملا ساختند؛ دقیقاً مانند اتّفاقی كه در زمان جنگ جهانی روی داد و جاسوسهای یهودی در تمام مناطق مسیحینشین، جاسوسی میكردند و تمام تلاش خود را برای تشویق و تحریك دو اردوگاه در حال جنگ با هم برای نابودی طرف مقابل به كار گرفتند.
روتچیلدها در سال 1823 م. بود كه توانستند قدرت بیچون و چرای اقتصاد اروپا شوند.
ناتان، بورس لندن را چپاول میكند
ناتان که در بحبوحه جنگ بود، پس از شکست فرانسه از انگلستان در جنگ واترلو، بدون اینكه حتّی یك ثانیه زمان تلف كند، سوار بر اسب به سوی «بروكسل» رفت به «اوبهاولستیند» رسید؛ امّا در آن زمان دریا شدیداً طوفانی شده بود و هیچ یك از ماهیگیران حاضر نشدند با قایق او را به انگلستان ببرند. این در حالی بود كه او رشوه و پول زیادی به آنان داده بود. ناتان در آنجا یك ملوان را قانع کرد که با دریافت دو هزار فرانك جان خود را به خطر بیندازد و دست به این ماجراجویی بزند ودر آن شرایط سخت که احتمال غرق شدن آنها در دریا میرفت، او را به انگلستان برساند.
این گونه بود كه پسر امشیل شرور، خود را به لندن رساند و صبح روز بعد، بانكداران، او را مشاهده كردند كه بر یكی از ستونهای بورس لندن، رنگ پریده، نگران و پریشان تكیه داده بود؛ گویی كه او ناگهان خبر یك فاجعه را شنیده است. در این زمان، فعّالان بازار بورس شروع به سؤال پرسیدن از او كردند؛ زیرا او تازه از اروپا بازگشته بود. ناتان تظاهر میكرد كه منظور از سخنان آنان را نمیفهمد و او همچنان ساكت و گرفته بود. در این زمان، مزدوران او در بازار بورس شایعه انداختند انگلستان در جنگ حیاتی و بسیار مهم واترلو شکست خورده است. حال باید تصوّر كرد كه این امر چه تأثیری در ارزش سهامها و اسناد داشت؟ ناتان با عرضه همه سهامها و سندهای خود برای فروش، این وحشت را دو چندان كرد. این در حالی بود كه قیمتها معقول و مناسب بود. سرمایه داران دیگر با مشاهده این امر و از ترس سقوط ارزش سهام ها، سهامهای خود را با قیمت ناچیزی به فروش گذاشتند و البتّه مزدوران ناتان شروع به خریدرای آن نمودند.
مزدوران او، همه سهامهایی را كه او با قیمت ناچیزی فروخته بود، خریداری کرده و به او باز گرداندند. این خود یك چپاول و غارت بزرگ بود كه انگلیسیها دچار آن شدند.
اندکی بعد، اخبار درست به لندن رسید و مردم متوجّه شدند كه انگلستان پیروز این جنگ بوده و در نتیجه قیمتها به گونه بیسابقهای افزایش چشمگیری یافت. بسیاری از سرمایهداران، ورشکست شده و برخی حتّی دچار سکته شدند و این گونه، ناتان در مدّت زمان بسیار کوتاهی پنج میلیون پوند سود كرد. آن هم تنها در طيّ یك روز. مردم انگلستان در حالی كه غرق در شادی به دلیل شكست ناپلئون بودند، چندان متوجّه این تقلّب آشكار نشدند و البتّه علّت اصلی این شكست، حیله و نیرنگ ناتان بود كه به وسیله ایادی خود در ارتش فرانسه آن را عملی کرد و در پایان، ناپلئون متحمّل شكست سختی شد.
این امر باعث شد كه خاندان روتچیلد، تبدیل به فرمانروایان مطلق اقتصاد انگلستان شوند و بر انگلستان برای تأسیس بانك مركزی كه روتچیلد رئیس آن باشد، فشار وارد سازند.
مدّتی پس از آن ناتان روتچیلد، سخن مشهورش را گفت:
برای من مهم نیست كدام عروسك بر تخت انگلستان بنشیند و امپراتوری بریتانیا را اداره كند؛ امپراتوریای كه خورشید در سرزمین آن غروب نمیكند. كسی كه اقتصاد و بازار مالی را در دست داشته باشد، در حقیقت او فرمانروای امپراتوری انگلستان است. اكنون من بازار مالی و اقتصاد انگلستان را در دست دارم.
ناتان در اواخر عمر خود بسیار قدرتمند شده بود و کار به جایی رسیده بود که حتّی شاهزادهها را نیز در مقابل خود بسیار کوچک میدید.
یكی از شاهزادههای اروپایی به دفتر ناتان روتچیلد رفت. او وارد دفتر شد؛ امّا ناتان كه مشغول خواندن یك سری برگه بود، سرش را بالا نیاورد و هنگامی كه متوجّه مهمانش شد، به او گفت:
یك صندلی بیرون بكشد و بنشیند و آن شاهزاده با خشم گفت:
من شاهزاده ولانیم تورن و تاكسیس هفتم، چگونه از من میخواهی یك صندلی بیرون بكشم و بنشینم؟ ناتان در پاسخ گفت:
حال كه این گونه است، دو صندلی بیرون بكش و بنشین.
وی به این اصل اعتقاد داشت که: برای تسلّط داشتن بر كشوری، لازم نیست پادشاه آن کشور شد و بر تخت شاهی نشست؛ بلکه باید بر خود پادشاه تسلّط داشت و در آن حال همه چیز در اختیار تو خواهد بود.
خاندان روتچیلد ـ یكی از عوامل توطئه جهانی
بسیاری از ما ممكن است اعتقاد به نظريّه توطئه نداشته باشیم و آن را نوعی توهّم بدانیم كه برخی از شرقیها به دلیل شكستها و ناكامیهای پیاپیشان آن را به وجود آورده باشند؛ امّا حقیقت این است که این خاندان در توطئههای زیادی در همه جای جهان نقش داشته و پیوسته تلاش کردهاند که نفوذ امپراتوری خود را در جهان از طرق مختلف افزایش دهند و به همین دلیل این خاندان در مواردی وارد عرصه سیاست شده و سیاستمداران با نفوذ را مطیع و فرمانبر خویش ساختهاند.
از جمله توطئههای آنان، مشارکت در جنگهای جهانی و جنگهای منطقهای و از جمله جنگ انگلستان با فرانسه، آشوبهای داخلی اروپا و آمریکا، مسئله فلسطین، انقلابهای به ظاهر مردمی در کشورهای مختلف مانند «روسیه»، فرانسه و..، کمکهای مالی و تسلیحاتی به طرفین درگیر و کارخانههای اسلحه سازی آنان است.
روتچیلدها یك اصل كلّی داشته كه لرد روتچیلد و برادرانش بر اساس آن فعّالیت میكردند. آن اصل این بوده که باید آتش جنگها را برافروزیم و میلیونها سود ببریم. جنگها برای روتچیلدها در حقیقت یك نوع سرمایهگذاری به شمار میآمد. آنها از طریق تجارت اسلحه، وام دادن به كشورها هنگام جنگ، بازسازی، عمران، آبادانی، راه آهن، طرحهای كشاورزی و صنعتی و... سود سرشاری میبردند و به همین دلیل بود كه روتچیلدها صد میلیون پوند به جنگهای ناپلئون اختصاص دادند و شاخه انگلیسی روتچیلدها نیز به دولت انگلستان حدود شانزده میلیون پوند استرلینگ برای این جنگ اختصاص داد (ناگفته نماند كه این سناریو در جنگ جهانی دوم نیز تكرار شد). این مؤسّسات همچنین منابع مالی در اختیار دیزرائیل، رئیس دولت برای خریداری سهامهای «كانال سوئز» از دولت «مصر» در سال 1875 م. گذاشتند و در عین حال، نمایندگان خود را به كشورهای شرقی مانند مصر، «تونس» و «تركیه» میفرستادند تا آنها را تشویق به وام گرفتن برای طرحهای مختلف كنند؛ طرحهایی كه در درجه اوّل به نفع سرمایهگذاریها، طرحها و تجارت خودشان بود. آنان برای حمایت از سرمایهگذاریهایشان به صورت فعّال وارد عرصه سیاست در تمامی كشورهای حوزه فعّالیت خود شده و القاب و عناوین بزرگی مانند بارون، لرد و... به دست آوردند.
این خانواده همچنین، شبكه مناسبات قدرتمندی با پادشاهان و رؤسای دولتها و حكومتها داشتهاند. به عنوان مثال آنان روابط مستحكم و نزدیكی با خاندان پادشاهی انگلستان و نخست وزیران و رؤسای جمهوری مانند دیزرائیلی و لوید جرج و همچنین با پادشاهان فرانسه، چه پادشاهان «بوربون» یا پادشاهان پس از انقلاب فرانسه داشتهاند و حتّی برخی از آنان عضو مجلس نمایندگان فرانسه و دیگر كشورها بودهاند.
خاندان روتچیلد یكی از ثروتمندترین خانوادهها در جهان است. روتچیلد در حال حاضر مالك بیشتر بانكهای بین المللی و شركتهای اقتصادی بسیار بزرگ، شركتهای نفتی، معادن، شركتهای ساخت اسلحه و بسیاری دیگر از شركتها در نقاط مختلف جهان است. این شركت هزینه بسیاری از جنگها را پرداخته و به طرفین جنگ در جنگهای بسیاری كمكهای مالی كرده است و به همین دلیل، خاندان روتچیلد تأثیر بسیار زیادی در سرنوشت جنگها و پیروزی طرفهایی كه از آن حمایت میكرده، داشته است.
روتچیلدها و فلسطین
خاندان روتچیلد در ابتدا با طرح مسئله وطن قومی برای یهودیان توسط هرتزل موافق نبودند؛ امّا دو اتّفاق باعث تغییر نگرش روتچیلدها در این خصوص شد.
1. مهاجرت گروههای زیادی از یهودیان به غرب اروپا. این گروههای یهودی با آمیختن با جوامع جدید مخالفت میكردند و در نتیجه مشكلات زیادی به این دلیل در جامعه و برای یهودیان پیش آمد و به همین دلیل، ناگزیر باید یك راه حل برای بیرون راندن این گروهها از مناطق تحت سلطه منافع سرمایهگذاری خاندان روتچیلد پیدا میشد؛
2. انتشار گزارش نهایی كنفرانس كشورهای بزرگ استعمارگر در سال 1907 م. معروف به گزارش بازمان، نخست وزیر وقت انگلستان كه به موجب آن، منطقه شمال «آفریقا» و شرق «دریای مدیترانه» وارث احتمالی تمدّن جدید (تمدّن مرد سفید) است؛ امّا این منطقه دشمنی با تمدّن غربی دارد و به همین دلیل باید اقدامات زیر را انجام داد:
1. تقسیم آن؛ 2. عدم انتقال فناوریهای جدید و مدرن به آن؛ 3. ایجاد دشمنی میان گروههای مختلف ساكن آنجا؛ 4. ایجاد یك جسم غریب و بیگانه در آن، كه شرق دریای مدیترانه را از شمال آفریقا جدا كند.
از بند اخیر فواید زیاد ظهور دولت و حكومت یهودی در فلسطین آشكار میشود و البتّه مبلّغان صهیونیسم از این مسئله به خوبی استفاده كردند و بر این اساس، خاندان روتچیلد این مسئله را پذیرفته و آن را بهترین راه حل برای مشكلات یهودیان اروپا دانستند.
لئونل (یئونل) روتچیلد (1868 ـ 1937 م.)، مسئول شعبه «مؤسّسات روتچیلد» در انگلستان و رهبر یهودیان این كشور در آن زمان بود.
حاییم وایزمن كه بعدها نخستین رئیس جمهور اسرائیل شد و ناحوم موكولوف خود را به یسئونل روتچیلد نزدیك كرده و موفّق شدند او را قانع نمایند كه در دولت انگلستان تلاش كند تا آنان به یهودیان برای ساخت یك وطن قومی در فلسطین كمك كنند و به دلیل كشمكش در این كار، او به عنوان رئیس افتخاری اتّحادیه صهیونیستی در انگلستان و «ایرلند» برگزیده شد.
لئونل در این كار تردیدی از خود نشان نداد؛ بلكه تلاشهای زیادی انجام داد تا اینكه بیانيّه معروف «بالفور» صادر شد.
او طيّ جنگ جهانی اوّل یك سپاه یهودی داخل ارتش بریتانیا، تشكیل داد و مسئوليّت دعوت به این سپاه را پذیرفت و برای آن داوطلب گرد آورد.
جیمز آرماند روتچیلد (1878 ـ 1957 م.) ریاست هیئت شهركنشین و ساكن كردن یهودیان در فلسطین را عهدهدار بود و منابع مالی برای ساخت شهركها و طرحهایی برای استقرار یهودیان در آنجا را تأمین میكرد. یكی از مهمترین طرحهای آنان كه هنوز هم پا برجاست، ساختمان «كنست» اسرائیل در شهر قدس است.
ادموند. د ی روتچیلد كه یكی از پنج پسر جیمز مایر دی روتچیلد (1792 ـ 1868 م.) بود، مؤسّس و رهبر شاخه این خاندان در فرانسه به شمار میآید. اهمّیت این شخص به دلیل مشاركت فعّال و اثرگذاری او در طرحهای شهركسازی یهودی در فلسطین در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی است.
برخی از مورّخان بارون ادموند جیمز دی روتچیلد را پدر ساكنان یهودی در فلسطین در روزهایی میدانند كه به مهاجرت نخست معروف بود. توجّه ادموند جیمز روتچیلد به مسئله یهودیان یدیشی و سكونت دادن یهودیان در فلسطین در دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در این دوران، شمار زیادی از یهودیان شرق اروپا به غرب این قارّه و همچنین ایالات متّحده آمریكا و دیگر مناطق مهاجرت كردند.
و این مسئله در پی ایجاد خلل مكر مدرنیته شرق اروپا و سپس توقیف آن روی داد. روتچیلد و برخی از یهودیان ثروتمند دیگر در اروپا، در مورد طرحهای صهیونیستی ابراز نگرانی كردند؛ زیرا آنان بیم آن داشتند كه سرازیر شدن این شمار بسیار زیاد از یهودیان شرق اروپا كه دارای فرهنگ یدیشی شرق اروپایی و خاصها (از نظر روتچیلدها فرهنگ عقب مانده) بودند و خود را ملزم به انجام آداب و مراسم محافظهكارانه و دارای رنگ و بوی یهوديّت میدانستند، تأثیر منفی بر غرب و مركز اروپا بگذارد.
بنابراین، رسیدن این گروه از یهودیان یدیشی، در حقیقت تهدیدی برای جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی آنان داشت و به همین دلیل آنان در پی اجرای طرحی بودند كه به آن اسكان صهیونیستها میگویند؛ یعنی تلاش یهودیان جهان غرب برای اسكان دیگر یهودیان (یهودیان شرق اروپا) در فلسطین. خود روتچیلد طيّ یك مصاحبه هوشمندانه، این تفاوت را بیان كرده است و آن زمانی بود كه از او سؤال شد اگر دولت صهیونیستی تأسیس شود، میخواهد در آن دولت عهدهدار چه پستی باشد؟ او گفت: البتّه سفیر آن دولت در پاریس.
روتچیلد در ابتدا، مؤيّد صهیونیسم سیاسی هرتزل نبود و نخستین دیدار میان این دو در سال 1896 م. در پاریس، بسیار سرد توصیف شده و او میگفت: هرتزل جز یك دشنورا، یعنی یك گدا نیست كه همانند هزاران گدای دیگر شرق اروپایی كه به مركز و غرب اروپا میآمدند، مشغول گدایی است.
علاوه بر این روتچیلد بر این عقیده بود كه طرح صهیونیستی به طور كامل یك طرح غیر عملی و محكوم به شكست است و فلسطین توانایی گنجایش مهاجرت عظیم گروهی را ندارد. او عقیده داشت سلطان عثمانی با وجود نیاز به پول، فلسطین را به صهیونیستها نمیدهد تا در آن وطنی تأسیس كنند؛ بلكه او تنها به دادن برخی وعدههای مبهم كه هیچ ارزشی ندارد، اكتفا میكند. او همچنین بیم آن را داشت كه برپایی یك دولت یهودی باعث برانگیخته شدن احساسات ضدّ یهودی شود و مردم خواهان طرد و بیرون راندن یهودیان از كشورهایی شوند كه در آن زندگی میكنند. به همین دلیل، روتچیلد ترجیح میداد كار اسكان یهودیان در فلسطین بسیار آرام، كُند و تدریجی انجام شود؛ امّا با گسترش یافتن شهركنشینی و اسكان یهودیان كه تحت نظر او انجام میشد و با موفّقیت طرحهای مختلفی كه او در فلسطین بنیانگذاری كرده بود، همراه بود. روابط او با سازمان صهیونیسم جهانی مستحكمتر از پیش شد و به ویژه این رابطه پس از جنگ جهانی اوّل نزدیكتر شد و او از نفوذ خود برای كسب موافقت فرانسه با بیانيّه بالفور و قرار دادن فلسطین به عنوان یكی از تحت الحمایههای بریتانیا، استفاده كرد.
سكونت دادن یهودیان در فلسطین، دارای ابعاد سیاسی خاصّی بود. روتچیلد پیوسته با منافع سرمایهداری امپریالیسم فرانسوی در ارتباط بود و آن نیز میخواست نفوذ خود را در شرق گسترش دهد و با شوق و اشتیاق فراوان، به میراثی میاندیشید كه مرد بیمار اروپا (امپراتوری عثمانی) به زودی بر جای میگذاشت. نتیجه اینكه طرح صهیونیستی در پایان، بخشی از طرح و برنامهریزی امپریالیستی برای تجزیه و تقسیم امپراتوری عثمانی بود.
روتچیلد توجّه خود را معطوف به اسكان یهودیان در فلسطین كرد و آن زمانی بود كه جنبش دوستداران صهیون كه در آن زمان كارهای سكونت دادن یهودیان را عهدهدار بودند، به او روی آوردند. علاوه بر این، رهبران شهركنشین (ریشون لتسیون) كه از یك بحران مالی سخت رنج میبردند، رو به او آورده و از او خواستند برای فعّالیتهایشان در فلسطین به آنان كمك مالی كند و البتّه ناگفته پیداست كه شهركهای صهیونیستنشین اوّلیه كه در فلسطین ساخته میشد، بدون كمكهای روتچیلد نمیتوانستند دوام بیاورند.
روتچیلد در طيّ سالهای 1883 تا 1899 م. حدود یك میلیون و ششصد هزار پوند استرلینگ به شهركنشینیان داد و این در حالی بود كه جنبش دوستداران صهیون تنها هشتاد و هفت هزار پوند استرلینگ كمك كرده بودند.
روتچیلد اواخر سال 1883 م. زمینی در فلسطین برای ساخت یك شهرك كشاورزی نمونه برای خود خریداری كرد و نام مادرش را بر آن گذاشت.
او همچنین چندین كارگاه صنعتی برای شهركنشینان ایجاد كرد كه كارگاه شیشهسازی، كارگاه استحصال روغن زیتون و چندین آسیابخانه از جمله آنها بود.
وی در تأسیس «هیئت برق فلسطین» در سال 1921 م. نقش داشت؛ امّا مهمترین و گستردهترین صنعتی كه او در راهاندازیاش نقش داشت، صنعت شرابسازی بود كه روتچیلد تلاش میكرد آن را با صنعت شراب تحت مالكيّت روتچیلدها در فرانسه مرتبط سازد.
میزان توجّه روتچیلد و حمایتهای او از شهركهای صهیونیستنشین به حدّی رسید كه به او لقب پدر الشیوف یعنی پدر شهركهای صهیونیستی داده شد. هنگامی كه شهركنشینان صهیونیست دچار اختلاف نظر شدند، لیوبنسكر یكی از رهبران و اندیشمندان جنبش دوستداران صهیون به آنان هشدار داد و با اشاره به خاندان روتچیلدگفت:
کلیدهای شهركهای صهیونیستی در پاریس است.
روتچیلد اداره طرحهایش را در فلسطین در سال 1899 م.
به انجمن شهركنشینان یهودی واگذار كرد و مبلغی حدود چهار میلیون فرانك به آن داد تا خود بتواند خویش را تغذیه مالی كند. در سال 1924 م. «انجمن شهركسازی صهیونیستی» را در فلسطین كه ریاست آن را پسرش جیمز آرماند (1878 ـ 1957 م.) بر عهده داشت، تأسیس كرد. روتچیلد از طریق این هیئت، بیش از سی شهرك صهیونیستنشین در تمام نقاط فلسطین ایجاد كرد و حجم بخششهای او به این طرحها پس از سال 1900 م. به حدود هفت میلیون فرانك طلا رسید.
روتچیلد در كنار پیشبرد طرحهای اقتصادی، وارد عرصه آموزش و پرورش نیز شد و در سال 1923 م. كمك مالی زیادی به مدارس موجود در شهرك صهیونیستی كه با بحران مالی روبهرو بود، نمود. او همچنین هزینههای لازم برای طرح حاییم وایزمن را تأمین كرد تا وی بتواند نخستین دانشگاه عبری در قدس را بنیانگذاری كند.
در سال 1929 م. روتچیلد به عنوان رئیس افتخاری «آژانس یهود» كه صد سال قبل تأسیس شده بود، برگزیده شد. بیگمان حمایتهای روتچیلد و دیگر ثروتمندان یهود از جنبش صهیونیسم، صرفنظر از نيّتها یا منافع شخصی، یك مسئله بسیار مهم بود؛ زیرا اگر این حمایتها نبود، این جنبش پا نمیگرفت و به هیچ وجه نمیتوانست در فلسطین ریشه بدواند.
حمایت و تأیید روتچیلد از طرح صهیونیستی، بیانگر هويّت یهودی او یا اصل و ریشه یهودیانش نبود؛ بلكه اینها نشان دهنده وابستگی كامل او به تمدّن غربی و تشكیلات استعمارگری غربی بود. علاوه بر این صهیونیست بودن او نیز بیانگر وابستگیهای غربی او و آمیختن در تمدّن غربی بود. بنابراین طرحهای صهیونیستی به هیچ عنوان چالشی برای طرحهای استعمارگری غربی به شمار نمیآمد؛ زیرا طرحهای صهیونیستی در حقیقت جزئی از یك كل است؛ یعنی جزئی از همان استعمارگری و ملاحظه میشود كه روتچیلد در ابتدا با طرحهای صهیونیستی مخالفت میكرد؛ امّا بعدها جزو حامیان آن درآمد. حقیقت این است كه مخالفت او با این طرحها و در نهایت حمایت او از آن، نشئت گرفته از وابستگیهای او به ساختار تمدّن غربی و تلاش برای خدمت به منافع غرب است.
روتچیلد اقدام به حمایت از طرحهای صهیونیستی كرد؛ امّا حمایت او به معنای تأكید بر استقلال این طرح نبود؛ زیرا كلیدهای آن همچنان در پاریس و لندن باقی ماند. متوجّه میشویم كه با آغاز این طرح، روز به روز بر وابستگی آن بر غرب و سپس انتقال كلیدهای آن به «واشینگتن» آشكار است.
صهیونیستهای غرب، یهودیانی هستند كه بخششها و كمكها را از سایر همكیشانش جمعآوری میكنند و آن را برای یهودیان دیگر در سرزمین موعود میفرستند. عموماً در این سیكل، یهودی كمك كننده و یهودی فعّال در زمینه جمعآوری كمكها در جهان غربند؛ امّا یهودیانی كه به آنها كمك میشود، یهودیان یدیشی هستند و از دیرباز تاكنون این روش در جهان یهودی حاكم بود و یهودیان شوروی به اسرائیل مهاجرت میكردند؛ امّا یهودیان جهان غرب تنها برای آنها سوت و كف میزنند و از آنها حمایتهای مالی و سیاسی میكنند و خانههای آنان را مجهّز به كولر و سیستمهای تهویه مطبوع مینمایند.
بیانیه بالفور و روتچیلدها
آرتور جیمز بالفور، وزیر امور خارجه انگلستان نامهای به لرد روتچیلد نوشت و از او خواست که با استفاده از نفوذش، آمریکا را نیز وارد جنگ آن زمان انگلستان کند و این نامه بعدها به اعلامیه بالفور معروف شد. متن این اعلاميّه به شرح زیر بود:
وزارت امور خارجه
دوم تشرین الثانی سال 1917 م.
لرد روتچیلد عزیز
بسیار مایه خوشحالی است كه به نیابت از حكومت اعلی حضرت، مطلب زیر كه تأمین كننده آرزوهای یهودیان و صهیونیستهاست و به وزارت امور خارجه پیشنهاد و آن وزارتخانه با آن موافقت كرده است، به اطّلاع جنابعالی برسانم.
حكومت اعلی حضرت به موضوع تأسیس محلّی برای ملّت یهود در فلسطین به دیده موافق مینگرد و نهایت سعی خود را برای تحقّق این وضعيّت به كار میگیرد، مشروط بر اینكه هیچ گونه اقدامی كه ناقض حقوق مادّی، معنوی و دینی پیروان دیگر ادیان غیریهودی در فلسطین و حقوق و وضعيّت سیاسی یهودیان در كشورهای دیگر باشد، صورت نگیرد.
بسیار مایه خرسندی است اگر اتّحادیه هیئتهای صهیونیستی را در جریان این مطلب قرار دهید.
ارادتمند شما
آرتور بالفور
این متن، نامه شومی بود كه آرتور بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا در تاریخ دوم ماه نوامبر 1917 م. به لرد روتچیلد، آن اختاپوس یهودی فرستاد و او هم در مقابل، مشهورترین رشوه را در تاریخ به خاندان پادشاهی و دولت فرصت طلب داد و بعدها به اعلامیه بالفور معروف شد و جنبش صهیونیسم جهانی، آن را به عنوان یك مستند قانونی، دست مایه اقدامات بعید خود قرار داد.
بارون ادموند دی روتچیلد، شیطان شهرک نشینی یهودی
صهیونیستها به دلیل این خدمت بزرگ بارون دی روتچیلد و سکونت دادن یهودیان در فلسطین و در نهایت تأسیس دولت اسرائیل، عکس وی را بر اسکناس پانصد شیکلی رژیم صهیونیستی چاپ کردهاند و البتّه چاپ عکس شخصی بر اسکناسهای یک کشور، خود دلیل روشنی است که آن شخص حتماً خدمات شایان و قابل توجّهی به آنان نموده است.
علاوه بر این، عکس برخی از اعضای این خاندان در داخل کنیسه رژیم صهیونیستی نصب شده و این خود دلیل دیگری مبنی بر خدمات ارزنده خاندان روتچیلد به صهیونیستها است.
خاندان روتچیلد و تلاش برای نزدیک کردن مسیحیان به یهودیان
خاندان روتچیلد خدمات مالی زیادی به واتیكان و پاپ كردهاند. با این كار، راه را برای صدور بیانیه بیگناهی یهودیان از خون مسیح از سوی واتیكان را هموار كردند. به این ترتیب همه نوع لعن و نفرین در دعاهای كلیساهای كاتولیك در لبان ضدّ یهودیان پایان یافت و شاید این مهمترین خدمت روتچیلدها به یهودیان باشد. این امر باعث شد كه راه برای هم پیمانی مسیحيّت و صهیونیسم در دوران معاصر و ظهور پدیدهای به نام مسیحيّت صهیونیستی هموار شود و آنان را موفّق ساخت، بتوانند بار دیگر اراضی كشورهای اسلامی و عربی را از افغانستان گرفته تا عراق به اشغال خود در آورند.
اهمّیت این خانواده بدین جهت است كه بازوی قدرت نورانیها برای حكومت بر جهان و جنگافروزیها، توطئهها و كودتاها در تمام كشورهای جهان به شمار میآید.
موعود
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=