مسابقه هفته هفدهـــم(93/02/20 لغایت 93/02/26)
شنبه 20 اردیبهشت 1393 6:30 AM
مسابقه هفته هفدهـــم(93/02/20 لغایت 93/02/26)
خطبه ی شماره 184 نهج البلاغه :
به همام درباره پرهیزکاران
به همام درباره پرهيزکاران
(يکي از ياران پرهيزکار امام (ع) به نام همام گفت: اي اميرمومنان پرهيزکاران را براي من آن چنان توصيف کن گويا آنان را با چشم مينگرم. امام (ع) در پاسخ او درنگي کرد و فرمود: (اي همام! از خدا بترس و نيکوکار باش که خداوند با پرهيزکاران و نيکوکاران است) اما همام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آنکه امام (ع) تصميم گرفت صفات پرهيزکاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود)
سيماي پرهيزکاران
پس از ستايش پروردگار! همانا خداوند سبحان پديدهها را در حالي آفريد که از اطاعتشان بينياز، و از نافرماني آنان در امان بود، زيرا نه معصيت گناهکاران به خدا زياني ميرسانند و نه اطاعت مومنان براي او سودي دارد، روزي بندگان را تقسيم، و هر کدام را در جايگاه خويش قرار داد، اما پرهيزکاران! در دنيا داراي فضيلتهاي برترند، سخنانشان راست، پوشش آنان ميانهروي، و راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده ميپوشانند، و گوشهاي خود را وقف دانش سودمند کردهاند، و در روزگار سختي و گشايش حالشان يکسان است، و اگر نبود مرگي که خدا بر آنان مقدر فرمود، روح آنان حتي به اندازه برهم زدن چشم، در بدنها قرار نميگرفت، از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنم، خدا در جانشان بزرگ و ديگران کوچک مقدارند. بهشت براي آنان چنان است که گويي آن را ديده و در نعمتهاي آن بسر ميبرند، و جهنم را چنان باور دارند که گويي آن را ديده و در عذابش گرفتارند دلهاي پرهيزکاران اندوهگين، و مردم از آزارشان در امان، تنهايشان فربه نبوده، و درخواستهايشان اندک، و عفيف و پاکدامنند. در روزگار کوتاه دنيا صبر کرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند، تجارتي پرسود که پروردگارشان فراهم فرمود، دنيا ميخواست آنها را بفريبد اما عزم دنيا نکردند، ميخواست آنها را اسير خود گرداند که با فدا کردن جان، خود را آزاد ساختند.
شب پرهيزکاران
پرهيزکاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفکر و انديشه ميخوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مييابند، وقتي به آيهاي برسند که تشويقي در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روي آورند، و با جان پرشوق در آن خيره شوند، و گمان ميبرند که نعمتهاي بهشت در برابر ديدگانشان قرار داد و هرگاه به آيهاي ميرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن ميسپارند، و گويا صداي برهم خوردن شعلههاي آتش، در گوششان طنينافکن است، پس قامت به شکل رکوع خم کرده، پيشاني و دست و پا بر خاک ماليده، و از خدا آزادي خود از آتش جهنم را ميطلبند.
روز پرهيزکاران
پرهيزکاران در روز، دانشمنداني بردبار، و نيکوکاراني باتقوا هستند که ترس الهي آنان را چونان تير تراشيده لاغر کرده است، کسي که به آنها مينگرد ميپندارد که بيمارند اما آنان را بيماري نيست، و ميگويد، مردم در اشتباهند! در صورتيکه آشفتگي ظاهرشان از امري بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نيستند، و اعمال زياد خود را بسيار نميشمارند، نفس خود را متهم ميکنند، و از کردار خود ترسناکند، هرگاه يکي از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده ميگويد: (من خود را از ديگران بهتر ميشناسم و خداي من، مرا بهتر از من ميشناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه ميگويند محاکمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده که ميگويند، و گناهاني که نميدانند بيامرز.)
نشانه هاي پرهيزکاران
و از نشانههاي يکي از پرهيزکاران اين است که او را اينگونه ميبيني، در دينداري نيرومند، نرمخو و دورانديش، داراي ايماني پر از يقين، حريص در کسب دانش، و با داشتن علم بردبار، و در توانگري ميانهرو، در عبادت فروتن، و آراسته در تهيدستي، در سختيها بردبار، در جستجوي کسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزکننده از طمعورزي، ميباشد، اعمال نيکو انجام ميدهد و ترسان است، روز را به شب ميرساند با سپاسگزاري، و شب را به روز ميآورد با ياد خدا، شب ميخوابد اما ترسان، و برميخيزد شادمان، ترس براي اينکه دچار غفلت نشود، و شادماني براي فضل و رحمتي که به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش ميکند، روشني چشم پرهيزکار در چيزي قرار دارد که جاودانه است، و آنچه را ترک ميکند که پايدار نيست، بردباري را با علم، و سخن را با عمل، درميآميزد پرهيزگار را ميبيني که: آرزويش نزديک، لغزشهايش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دينش حفظشده، شهوتش مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند، اگر در بيخبران باشد نامش در گروه يادآوران خدا ثبت ميگردد، و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نميشود، ستمکار خود را عفو ميکند، به آنکه محرومش ساخته ميبخشد، آن کس که با او بريده ميپيوندد، از سخن زشت دور، و گفتارش نرم، بديهاي او پنهان و کار نيکش آشکار است. نيکيهاي او به همه رسيده، و آزار او به کسي نميرسد. در سختيها آرام، و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به آنکه دشمن دارد ستم نکند، و نسبت به آنکه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن که بر ضد او گواهي دهند به حق اعتراف ميکند، و آنچه را به او سپردهاند ضايع نميسازد، و آنچه را به او تذکر دادند فراموش نميکند. مردم را با لقبهاي زشت نميخواند، همسايگان را آزار نميرساند، در مصيبتهاي ديگران شاد نميشود، و در کار ناروا دخالت نميکند، و از محدوده حق خارج نميشود، اگر خاموش است سکوت او اندوهگينش نميکند، و اگر بخندد آواز خنده او بلند نميشود، و اگر به او ستمي روا دارند صبر ميکند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولي مردم در آسايشند، براي قيامت خود را به زحمت ميافکند، ولي مردم را به رفاه و آسايش ميرساند، دوري او از برخي مردم، از روي زهد و پارسايي، و نزديک شدنش با بعضي ديگر از روي مهرباني و نرمي است، دوري او از تکبر و خودپسندي، و نزديکي او از روي حيله و نيرنگ نيست، (سخن امام که به اينجا رسيد، ناگهان همام نالهاي زد و جان داد. امام (ع) فرمود:) سوگند بخدا من از اين پيشآمد بر همام ميترسيدم، سپس گفت: آيا پندهاي رسا با آنان که پذيرنده آنند چنين ميکند؟ شخصي رسيد و گفت: چرا با تو چنين نکرد؟ امام (ع) پاسخ داد: واي بر تو، هر اجلي وقت معيني دارد که از آن پيش نيافتد و سبب مشخصي دارد که از آن تجاوز نکند، آرام باش و ديگر چنين سخناني مگو، که شيطان آن را بر زبانت رانده است.
***
حکمت ها :
1- حکمت شماره 302 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: ايمان بندهاي راست نباشد جز آنکه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد که در دست اوست.
همچنانش پاي ايمان هست سست
هر کسي اين وصف در او ره نجست
تا بر آنچه حق بر او پنهان گذاشت
بيش باشد مطمئن تا آنچه داشت
2- حکمت شماره 192 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: با هر انساني دو فرشته است که او را حفظ ميکنند، و چون تقدير الهي فرارسد، تنهايش ميگذارند، که همانا مرگ سپري نگهدارنده است.
دو ملک همواره يار آدمند
چون نگهبانش هميشه همدمند
تا زمانيکه اجل آيد ز راه
ميسپارندش به تقدير اله
پيش تير مرگ، باشد چو سپر
مدت معلوم عمر هر بشر
3- حکمت شماره 470 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بياموزند، تا آنکه از دانايان عهد گرفت که آموزش دهند.
عالمان را گشت واجب تا به حلم
خود به نادانان بياموزند علم
بعد از آن، دستور آمد از خدا
جاهلان گيرند، دانش را فرا
4- حکمت شماره 86 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: کسي که ميان خود و خدا اصلاح کند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد کرد و کسي که امور آخرت را اصلاح کند، خدا امور دنياي او را اصلاح خواهد کرد، و کسي که از درون جان، واعظي دارد، خدا را بر او حافظي است.
هر کسي بين خدا و خويشتن
ميکند اصلاح کردار و سخن
حق تعالي هم دهد بر او فلاح
کار او با خلق را بخشد صلاح
هر که کار آخرت را کرد راست
مصلح دنياي او يکتا خداست
هر کسي که نفس خود را واعظست
ايزد منان هم او را حافظست
5- حکمت شماره 16 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: کارها چنان رام تقدير است که چارهانديشي به مرگ ميانجامد.
کارها وابسته ي تقديرهاست
گاه مرگي در پي تدبيرهاست
ترجمه: محمد دشتی
ترجمه به شعر: امید مجد
زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه هفدهم پایان یافته است
هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله