مسابقه هفته پانزدهـــم(93/02/6 لغایت 93/02/12)
شنبه 6 اردیبهشت 1393 5:51 AM
مسابقه هفته پانزدهـــم(93/02/6 لغایت 93/02/12)
خطبه ی شماره 1 نهج البلاغه :
آغاز آفرینش آسمان و زمین و آدم و ...
عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندي که سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهاي او ناتوان، و تلاشگران از اداي حق او درماندهاند، خدايي که افکار ژرفانديش، ذات او را درک نميکنند و دست غواصان درياي علوم به او نخواهد رسيد. پروردگاري که براي صفات او حد و مرزي وجود ندارد، و تعريف کاملي نميتوان يافت و براي خدا وقتي معين، و سرآمدي مشخص نميتوان تعيين کرد. مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حرکت درآورد و به وسيله کوهها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل کرد.
دين و شناخت خدا
سرآغاز دين خدا شناسي است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگي اوست، و کمال توحيد (شهادت بر يگانگي خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، زيرا هر صفتي نشان ميدهد که غير از موصوف، و هر موصوفي گواهي ميدهد که غير از صفت است، پس کسي که خدا را با صفت مخلوقات تعريف کند او را به چيزي نزديک کرده، و با نزديک کردن خدا به چيزي، دو خدا، مطرحشده، و با مطرح شدن دو خدا، اجزايي براي او تصور نموده، و با تصور اجزا براي خدا، او را نشناخته است. و کسي که خدا را نشناسد به سوي او اشاره ميکند و هر کس به سوي خدا اشاره کند، او را محدود کرده، به شمارش آورد. و آن کس که بگويد خدا در چيست؟ او را در چيز ديگري پنداشته است، و کسي که بپرسد خدا بر روي چه چيزي قرار دارد؟ به تحقيق جايي را خالي از او در نظر گرفته است، در صورتيکه خدا همواره بوده، و از چيزي بوجود نيامده است با همه چيز هست، نه اينکه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينکه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجامدهنده همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسيله، بيناست حتي در آن هنگام که پديدهاي وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا کسي نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت کند.
آفرينش جهان (اول- راههاي خداشناسي)
خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فکر و انديشهاي، يا استفاده از تجربهاي، بي آنکه حرکتي ايجاد کند، و يا تصميمي مضطرب در او راه داشته باشد جهان را آفريد. براي پديد آمدن موجودات، وقت مناسبي قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد، و در هر کدام، غريزه خاص خودش را قرار داد، و غرايز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آن که موجودات را بيافريند، از تمام جزئيات و جوانب آنها آگاهي داشت، و حدود و پايان آنها را ميدانست، و از اسرار درون و بيرون پديدهها، آشنا بود. سپس خداي سبحان طبقات فضا را شکافت، و اطراف آن را باز کرد، و هواي به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبي روان ساخت، آبي که امواج متلاطم آن شکننده بود، که يکي بر ديگري مينشست، آب را بر بادي طوفاني و شکننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداري آب مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبي تعيين فرمود. فضا در زير تندباد و آب بر بالاي آن در حرکت بود، سپس خداي سبحان طوفاني برانگيخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پي در پي درهم کوبيد، طوفان بشدت وزيد، و از نقطهاي دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر کرد، تا امواج درياها را به هر سو روان کند و برهم کوبد، و با همان شدت که در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حملهور گردد، از اول آن برميداشت و به آخرش ميريخت. و آبهاي ساکن را به امواج سرکش برگرداند. تا آنجا که آبها روي هم قرار گرفتند، و چون قلههاي بلند کوهها بالا آمدند، امواج تند کفهاي برآمده از آبها را در هواي باز، و فضاي گسترده بالا برد، که از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهارشده، و آسمانهاي بالا را مانند سقفي استوار و بلند قرار داد، بي آنکه نيازمند به ستوني باشد، يا ميخهايي که آنها را استوار کند، آنگاه فضاي آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده، زينت بخشيد، و در آن چراغي روشنايي بخش، و ماهي درخشان، به حرکت درآورد، که همواره در مدار فلکي گردنده و برقرار، و سقفي متحرک، و صفحهاي بيقرار، به گردش خود ادامه دهند.
دوم- شگفتي خلقت فرشتگان
سپس آسمانهاي بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود، گروهي از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهي در رکوعند و ياراي ايستادن ندارند، و گروهي در صفهايي ايستادهاند که پراکنده نميشوند، و گروهي همواره تسبيح گويند و خسته نميشوند، و هيچگاه خواب به چشمشان راه نمييابد، و عقلهاي آنان دچار اشتباه نميگردد، بدنهاي آنان دچار سستينشده، و آنان دچار بيخبري برخاسته از فراموشي نميشوند. برخي از فرشتگان، امينان وحي الهي، و زبان گوياي وحي براي پيامبران ميباشند، که پيوسته براي رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند جمعي از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعي ديگر دربانان بهشت خداوندند، بعضي از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته، و گردنهاشان از آسمان فراتر، و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، و عرش الهي بر دوشهايشان استوار است، برابر عرش خدا ديدگان به زير افکنده، و در زير آن، بالها را به خود پيچيدهاند، ميان اين دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پايينتري قرار دارند، حجاب عزت و پردههاي قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خيال، در شکل و صورتي نميپندارند، و صفات پديدهها را بر او روا نميدارند، هرگز خدا را در جايي محدود نميسازند، و نه با همانند آوردن به او اشاره ميکنند.
سوم- شگفتي آفرينش آدم (ع) و ويژگيهاي انسان کامل
سپس خداوند بزرگ، خاکي از قسمتهاي گوناگون زمين، از قسمتهاي سخت و نرم، شور و شيرين، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلي خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گرديد، که از آن، اندامي شايسته، و عضوهايي جدا و به يکديگر پيوسته آفريد آن را خشکانيد تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زماني معين، و سرانجامي مشخص، اندام انسان کامل گرديد، آنگاه از روحي که آفريد در آن دميد تا به صورت انساني زنده درآمد، داراي نيروي انديشه، که وي را به تلاش اندازد، و داراي افکاري که در ديگر موجودات، تصرف نمايد به انسان اعضاء و جوارحي بخشيد، که در خدمت او باشند، و ابزاري عطا فرمود، که آنها را در زندگي بکار گيرد، قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايي، و بويايي، و وسيله تشخيص رنگها، و اجناس مختلف در اختيار او قرار داد. انسان را مخلوطي از رنگهاي گوناگون، و چيزهاي همانند و سازگار، و نيروهاي متضاد، و مزاجهاي گوناگون، گرمي، سردي، تري، و خشکي، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آنچه در عهده دارند انجام دهند، و عهدي را که پذيرفتهاند وفا کنند، اينگونه که بر آدم سجده کنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: (بر آدم سجده کنيد پس فرشتگان همه سجده کردند جز شيطان) غرور و خود بزرگ بيني او را گرفت، و شقاوت و بدي بر او غلبه کرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاک را پست شمرد، خداوند براي سزاوار بودن شيطان به خشم الهي، و براي کامل شدن آزمايش، و تحقق وعدهها، به او مهلت داد و فرمود: (تا روز رستاخيز مهلت داده شدي)
چهارم- آدم (ع) و داستان بهشت
سپس خداوند آدم را در خانهاي مسکن داد که زندگي در آن گوارا بود، جايگاه او را امن و امان بخشيد، و او را از شيطان و دشمني او ترساند، پس شيطان او را فريب داد. بدان علت که از زندگي آدم در بهشت و همنشيني او با نيکان حسادت ورزيد. پس آدم (ع) يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفتههاي ناپايدار شيطان فروخت، و شادي خود را به ترس تبديل کرد، که فريب خوردن براي او پشيماني آورد، آنگاه خداي سبحان در توبه را بر روي آدم گشود، و کلمه رحمت، بر زبان او جاري ساخت، و به او وعده بازگشت به بهشت را داد، و آدم را به زمين، خانه آزمايشها و مشکلات، فرود آورد، تا ازدواج کند، و فرزنداني پديد آورد، و خداي سبحان از فرزندان او پيامبراني برگزيند.
فلسفه بعثت پيامبران (نبوت عامه)
خدا پيمان وحي را از پيامبران گرفت، تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه که در عصر جاهليتها، بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند، و حق پروردگار را نشناختند، و برابر او به خدايان دروغين روي آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت، و از پرستش او جدا کرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چند گاه متناسب با خواستههاي انسانها رسولان خود را پي در پي اعزام کرد، تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند، و نعمتهاي فراموششده را به ياد آورند، و با ابلاغ احکام الهي، حجت را بر آنها تمام نمايند، و توانمنديهاي پنهانشده عقلها را آشکار سازند، و نشانههاي قدرت خدا را معرفي کنند، مانند: سقف بلند پايه آسمانها بر فراز انسانها، گاهواره گسترده زمين در زير پاي آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگي، و راههاي مرگ و مردن، و مشکلات و رنجهاي پيرکننده، و حوادث پي در پي، که همواره بر سر راه آدميان است، خداوند هرگز انسانها را بدون پيامبر، يا کتابي آسماني، يا برهاني قاطع، يا راهي استوار، رها نساخته است، پيامبراني که با اندک بودن ياران، و فراواني انکارکنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود کوتاهي نکردند، بعضي از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند، و برخي ديگر را پيامبران گذشته معرفي کردند، بدينگونه قرنها پديد آمد، و روزگاران سپري شد، پدران رفتند و فرزندان جاي آنها را گرفتند.
فلسفه بعثت پيامبر خاتم (ص)
تا اينکه خداي سبحان، براي وفاي به وعده خود، و کامل گردانيدن دوران نبوت، حضرت محمد (که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد، پيامبري که از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوت او را گرفته بود، نشانههاي او شهرت داشت، و تولدش بر همه مبارک بود. روزگاري که مردم روي زمين داراي مذاهب پراکنده، خواستههاي گوناگون، و روشهاي متفاوت بودند، عدهاي خدا را به پديدهها تشبيه کرده، و گروهي نامهاي ارزشمند خدا را انکار و به بتها نسبت ميدادند، و برخي به غير خدا اشاره ميکردند، پس خداي سبحان، مردم را به وسيله محمد (ص) از گمراهي نجات داد و هدايت کرد، و از جهالت رهايي بخشيد. پس ديدار خود را براي پيامبر (ص) برگزيد، و آنچه نزد خود داشت براي او پسنديد، و او را با کوچ دادن از دنيا گرامي داشت، و از گرفتاريها و مشکلات رهايي بخشيد و کريمانه قبض روح کرد.
ضرورت امامت پس از پيامبران الهي
رسول گرامي اسلام، در ميان شما مردم جانشيناني برگزيد که تمام پيامبران گذشته براي امتهاي خود برگزيدند، زيرا آنها هرگز انسانها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفي راهي روشن، و نشانههاي استوار، از ميان مردم نرفتند.
ويژگيهاي قرآن و احکام اسلام
کتاب پروردگار ميان شماست، که بيانکننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاص و عام، پندها و مثلها، مطلق و مقيد، محکم و متشابه ميباشد، عبارت مجمل خود را تفسير، و نکات پيچيده خود را روشن ميکند، از واجباتي که پيمان شناسايي آن را گرفت، و مستحباتي که آگاهي از آنها لازم نيست، قسمتي از احکام ديني در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پيامبر (ص) آمده، و بعضي از آن، در سنت پيامبر (ص) واجبشده که در کتاب خدا ترک آن مجاز بوده است، بعضي از واجبات، وقت محدودي داشته، که در آينده از بين رفته است، محرمات الهي از هم جدا ميباشند، برخي از آنها، گناهان بزرگ است که وعده آتش دارد، و بعضي کوچک که وعده بخشش داده است، و برخي از اعمال که اندکش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.
فلسفه و رهآورد حج:
خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب کرد، همان خانهاي که آن را قبلهگاه انسانها قرار داده که چونان تشنگان به سوي آن روي ميآورند، و همانند کبوتران به آن پناه ميبرند، خداي سبحان، کعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش، و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد، و در ميان انسانها، شنوندگاني را برگزيد، که دعوت او را براي حج اجابت کنند، و سخن او را تصديق نمايند، و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند، همانند فرشتگاني که بر گرد عرش الهي طواف ميکنند، و سودهاي فراوان، در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران، به دست آورند، و به سوي وعدهگاه آمرزش الهي بشتابند، خداي سبحان، کعبه را براي اسلام، نشانه گويا، و براي پناهندگان خانه امن و امان قرار داد، اداي حق آن را واجب کرد، و حج بيتالله را واجب شمرد، و بر همه شما انسانها مقرر داشت، که به زيارت آن برويد، و فرمود: (آن کس که توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن کس که انکار کند، خداوند از همه جهانيان بي نياز است)
***
حکمت ها :
1- حکمت شماره 1 نهج البلاغه:
درود خدا بر او فرمود: در فتنه ها، چونان شتر دوساله باش، نه پشتي دارد که سواري دهد، و نه پستاني تا او را بدوشند.
چون زمانه از بلا گرديد پر
در مثل ميباش چون بچه شتر
نيست پشتي تا بگردندش سوار
نيست پستاني که دوشندش نزار
2- حکمت شماره 2 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: آنکه جان را با طمعورزي بپوشاند خود را پست کرده، و آنکه راز سختيهاي خود را آشکار سازد خود را خوار کرده، و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بيارزش کرده است.
هر که در دست طمع، دل را سپرد
نفس خود را خوار گرداندست و خرد
خوار گردد، هر کسي ديده زيان
وانگهي راندست رازش بر زبان
هر که در دست زبانش شد اسير
خويشتن را بيبها کرد و حقير
3- حکمت شماره 3 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: بخل ننگ، و ترس نقصان، و تهيدستي مرد زيرک را در برهان کند ميسازد، و انسان تهيدست در شهر خويش نيز بيگانه است. و درود خدا بر او فرمود: ناتواني آفت، و شکيبايي شجاعت، و زهد ثروت، و پرهيزکاري سپر نگهدارنده است.
بخل ورزيدن بود بسيار ننگ
ترس، عيبي که نمايد عرصه تنگ
گرچه باشد کس سخندان و بهوش
فقر او را ميکند گنگ و خموش
وان تهيدست ز ثروت بينصيب
در ديار خويش هم باشد غريب
ناتواني هست همچون آفتي
خشک سازد ريشههاي راحتي
صبر ورزيدن نشان جرات است
دوري از مال جهان، خود ثروت است
دوري از زشتي بود همچون سپر
باز دارد خلق را از تير شر
همنشيني نيست بهتر از رضا
نفس را از غصه گرداند رها
4- حکمت شماره 4 نهج البلاغه:
و چه همنشين خوبي است، راضي بودن و خرسندي. و درود خدا بر او فرمود: ميراثي گرانبها، و آداب، زيورهاي هميشه تازه، و انديشه، آيينهاي شفاف است.
علم ميراثي شريف و در خورست
بيگمان فرهنگ پويا چون درست
همچو آئينه بود فکر و خرد
نقش دل را پيش چشمت آورد
5- حکمت شماره 5 نهج البلاغه:
و درود خدا بر او فرمود: سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويي وسيله دوست يابي، و شکيبايي، گورستان پوشاننده عيب هاست.
سينه ي عاقل حفاظ راز اوست
دل ربايد، دام، روي باز اوست
بردباري و صبوري هست خوب
پردهاي باشد که افتد بر عيوب
در جاي ديگر فرمودهاند:
خود، مدارا کردن با مردمان
مينمايد عيب و زشتي را نهان
آنکه از خود راضيست و خودپسند
خلق بسياري از او ناراضيند
ترجمه: محمد دشتی
ترجمه به شعر: امید مجد
زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه پانزدهم پایان یافته است
هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله