0

آرشیو مسابقه هفتگی "آموزه های نهج البلاغه"

 
mohammad98
mohammad98
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 6815
محل سکونت : خراسان

مـسـابـقـه هـفـتـه شــشــم (92/11/12 تا 92/11/18 )
شنبه 12 بهمن 1392  6:14 AM

مسابقه هفته ششم

 

بیت المـال در نهـج البـلاغـه

مقدّمه

این نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بیت المال» در نهج البلاغه دارد. قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(علیه السلام) در نهج البلاغه است، نه تمامى سخنان آن حضرت. هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج البلاغه، براى چند عنوان مربوط به بحث، مفید است ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تکرار، جز در یک یا دو مورد، خوددارى شده است. اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشترکات عمومى و مباحات اوّلیه و مجهول المالک و درآمدهاى عمومى، تقسیم مى شود، ولى مقصود از بیت المال، در این نوشته، اموالى است که اختیار هزینه کردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگى و خراج و جزیه و زکات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و ... 

 

الف) جایگاه ثروت در اسلام

بى گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حیات مادّى و معنوى انسانها، نقش اساسى دارد. تا آنجا که در برخى روایات، از «تنگدستى» به «روسیاهى در دنیا و آخرت» و «مرگ سرخ» و «مرگ بزرگ» تعبیر شده است. در بعضى از روایات، فقر، موجب نقصان در دین و کاهش عقل و تحریک خشم معرفى شده است. از این رو، در دین مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معیشتى بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه اى پراکنده و جدا از هم مطرح شده، ولکن بررسى و تحقیقى همه جانبه، نشانه این است که مکتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ویژه اى است که از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو کرده و از ویژگیهاى بى شمارى برخوردار است. 

 

ب) جایگاه بیت المال

آنچه قابل توجّه و دقّت است، این است که بیت المال، در نظام اقتصادى اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهى ویژه برخوردار است. هدف از بیت المال، تأمین اهدافى بلند در حرکت تکاملى انسان به سوى سعادت و معنویّت و قرب الهى است. برخى از آن هدفها چنین است: 1ـ هدایت مردم به سمت اخلاق کریمه و ارزشهاى معنوى. 2ـ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى در جامعه. 3ـ رشد استعدادها و شکوفایى ابتکار و خلاقیّت انسانها. 4ـ ریشه کن کردن فقر از جامعه. 5ـ رسیدگى به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و ... . 

 

 ج)ماهیت بیت المال

امام على علیه السلام خطاب به عبدالله بن زمعه (از پیروان و یاران آن حضرت) آن هنگام که از او، درخواست کمک مى کند، ماهیّت بیت المال را براى او روشن مى کند. او، بیت المال را نه مال شخصى امام مى داند و نه مالِ فردى از مسلمانان، بلکه بیت المال، از آنِ مسلمانان است که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته مى شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مى گوید: إنَّ هذا المال لیس لی و لا لک! و انَّما هو فیءٌ لِلمسلمین و جَلْبُ أسیافهم. فإنْ شَرَکْتَهم فی حربهم کانَ لکَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناةُ أیدیهم لا تکون لغیر أفْواهِهمْ [نهج البلاغه خطبه 232]؛ این اموال، نه مال من و نه از آنِ توست، بلکه غنیمتى گِردآمده از مسلمانان است که با شمشیرهاى خود به دست آورده اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مى بودى، سهمى چونان سهم آنان مى داشتى و گرنه، دسترنج آنان، خوراک دیگران نخواهد بود.

 

 د) آثار بیت المال

على علیه السلام به بخشى از آثار و نقش بیت المال در زندگى مسلمانان، اشاره کرده است. این آثار، چنین است:

1ـ اصلاح امور و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما یُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ کُلُّهم عِیالٌ على الخراج و أهله[نهج البلاغه / نامه 53]؛ خراج (بیت المال) را به گونه اى که وضع مالیّات دهندگان را سامان دهد، وارسى کن! زیرا، بهبودى وضع مالیّات و مالیّات دهندگان، سبب بهبودى امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیّات دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا، همه مردم، نانْ خورِ مالیّات و مالیّات دهندگانند. امام على علیه السلام در این فراز، براى بیت المال، نقش محورى قائل شده و اصلاح تمامى امور را، بسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات دهندگان دانسته است و این، نشانه جایگاه بلند بیت المال از نظر اسلام است. اگر دقت شود، حقیقت مطلب، همین است که امام على علیه السلام گفته است. بنابراین، هرچند، اقتصاد، از نگاه امام على علیه السلام آن گونه که مکاتب مادى گرا مى گویند، اصل نیست، اما تأثیر محورى و اساسى آن در اصلاح امور و رفع نابسامانیها مورد تأکید قرار گرفته است.

2ـ رفع نیاز مردم به بیت المال کلّهم عَیالٌ على الخراج و أهله[نهج البلاغه / نامه 53]؛ تمام مردم، نانْ خورِ مالیات و مالیات دهندگانند. روشن است که هیچ انسانى، به تنهایى، نمى تواند نیازمندیهایش را برآورده کند، از این رو، نیاز به همیارى بیت المال وجود دارد.

3ـ دوام حکومت و لمْ یستقم أمْرُهُ الاَّ قلیلاً [نهج البلاغه / نامه 53]؛ حکومت، با نابودى مالیات (بیت المال)، جز اندکى، دوام نمى آورد. این مطلب نیز، از بدیهات است که اداره و دوام حکومت، نیازمند بودجه است و یکى از راه حلهاى تأمین هزینه هاى دولت، گرفتن مالیات است. جاى شگفتى از کسانى است که در زمان حاضر، بحث از لزوم گرفتن مالیات براى اداره حکومت را مطرح مى کنند، در صورتى که امام على علیه السلام حدود هزار و چهارصد سال پیش، بر ضرورت مالیات براى استمرار حکومت تأکید کرده است. یادآورى این نکته لازم است که همان گونه که گرفتن همه مالیات از عواملِ بقاى حکومت است، به ناحق گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن اش، سبب سقوط حکومت خواهد شد.

4ـ اصلاح و تقویتِ نیروهاى مسلّح ثم لا قِوامَ للجنود إلاَّ بما یُخْرِجُ اللهُ لهم من الخَراجِ الذی یَقْوَوْنَ به على جَهادِ عدوِّهم و یعتمدون علیه فیما یُصلحهم و یکونُ مِنْ وَراءِ حاجتهِم[نهج البلاغه / نامه 53]؛ سپس سپاهیان اسلام، جز به خراج و مالیّات رعیّت (بیت المال) که با آن، براى جهادِ با دشمن، تقویت گردند و براى اصلاح امور خویش، به آن تکیه کنند و نیازمندیهاى خود را بر طرف سازند، پا نمى گیرند. از جمله آثار بسیار مهم بیت المال، افزون بر استقلال اقتصادى، استقلال سیاسى است؛ زیرا، تا بودجه و سرمایه، در اختیار دولت نباشد، نمى تواند نیروهاى مسلح را، جذب و تأمین و مجهز به سلاحهاى پیشرفته کند و با نبود نیروى مسلَّحِ مجهز، استقلال سیاسى، تأمین نمى شود. آیت الله حسن زاده، در تفسیر این فراز، مى نویسد: اگر بیت المال نباشد، نیروهاى مسلَّح براى تأمین زندگى، باید در پى شغل و کار باشند، در نتیجه، آمادگى براى جهاد با دشمن، از بین مى رود.

 

 هـ) راه های جلب مالیات

یکى از مباحث مهم در دانش اقتصاد، مبحث مالیات است. در این مبحث، مطالب فراوانى مانند تعریف مالیات، ضرورت وجود مالیات، سیر تحول مالیات، و راههاى جلب مالیات، ... مورد بحث و تحقیق قرار مى گیرد. این مطالب، از چشم مولا على علیه السلام در مدت کوتاه حکومت، مورد غفلت نبود. و در لابه لاى خطبه ها و نامه ها و دیگر گفتارها، به آنها اشاره کرده است. از جمله، در نامه پنجاه و سه، راههاى جلب بهتر مالیات را نشان داده و در آن، بر اصول اسلامى ـ انسانى، مانند «اصل عمران و آباد کردن زمینها» و «اصل رسیدگى به مشکلات و شکایات مالیات دهندگان» و «اصل رعایت و تخفیف مالیات»، تأکید ورزیده است. هر یک از این اصول، آثار و ثمرات فراوانى در مسایل اجتماعى و اقتصادى و سیاسى در پى دارد و رعایت آنها، نقش بسزایى در تحول و بهبودى سیستم مالیاتى دارد.

1ـ آباد کردن زمین و لیکُنْ نظرُکَ فی عِمارةِ الأرضِ أبْلَغَ من نظرِکَ فی استجلابِ الخَراج؛ لأنَّ ذالک لا یُدْرَکُ إلّا بالعِمارة و مَنْ طلب الخَراجَ لغیر عمارةٍ أخْرَبَ البلادَ و أهْلکَ العبادَ و لمْ یستَقِمْ أمْرُه إلاّ قلیلاً.[نهج البلاغه / نامه 53] باید تلاش تو در آباد کردن زمین، بیشتر از جمع آورى خراج (مالیات) باشد؛ زیرا، خراج، جز با آبادانى، فراهم نمى شود و هر کسى، بخواهد خراج را بدون آبادانى زمین به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتى، دوام نخواهد آورد. آیت الله حسن زاده، در پى شرح این فراز از نهج البلاغه مى نویسد: امام على، در این بخش، اشاره کرده است که کم درآمدى صاحبان زمین، ناشى از والیان بدى است که تمام همّ و غمّ آنان، جمع آورى مالیات است، بدون رعایت حال رعیّت و کشاورزان.

2ـ رسیدگى به شکایت مالیات دهندگان فإنْ شَکَوْا ثِقَلاً أوْ عِلّةً أوْ انقطاعِ شِرْبٍ أوْ بالَّةٍ أوْ إحالَةَ الأرضِ اغْتَمَرها غَرَقٌ أوْ أجحفَ بها عطشٌ خَفَّفْتَ عنهم بما تَرْجوُ أنْ یَصْلُحَ به أمْرُهُم. پس اگر مردم، از سنگینى مالیات یا آفت زدگى یا خشک شدن آب چشمه ها یا کمى باران یا خراب شدن زمینى در سیلابها یا خشکسالى، شکایت کردند، در گرفتن مالیات، تا آن اندازه اى که بفهمى امورشان سامان مى یابد، تخفیف بده. دهقانان، از همه طبقات، زحمتکش تر و پرتلاش ترند و از سویى، زندگى آنان، اسیر عوامل طبیعى و پدیده هاى جهان طبیعت، همانند خشک سالى، سیل، سرما، گرما است. از این رو، آنان، نیاز بیشترى به توجه و همراهى حکومت دارند. این فراز از فرمان امام على علیه السلام اشاره به این مطلب دارد. ابن ابى الحدید، در باره زیاد نگرفتن مالیات و آثار منفى آن مى نویسد: استاندار اهواز، در حکومت انوشیروان، بیشتر از معمول، مالیات جمع آورى کرد و براى انوشیروان فرستاد. انوشیروان، فرمان داد که آنها را به صاحبانش مسترد کنند. سپس گفت: زیاد کردن ثروت شاه از مالیات نابه حق رعیت، همانند بنا کردن سقفى است بر پایه هاى لرزان و سست.

3ـ عفو از مالیات و لا یَثْقُلَنَّ علیک شی ءٌ خَفَّفْتَ عنهم به المؤونة عنهم؛ فإنَّه ذُخْرٌ یَعودُونَ به علیک فی عِمارةِ بلادِکَ و تَزیینِ ولایتکَ مع اسْتِجْلابکَ حُسنَ ثَنائهم وَ تَبَجُّحِکَ باستفاضَة العدل فیهم[نهج البلاغه / نامه 53]؛ هرگز، تخفیف دادن در مالیات، تو را نگران نسازد؛ زیرا، آن، اندوخته اى است که در آبادانى شهرهاى تو و آراستن ولایتهاى تو، نقش دارد و رعیت، تو را مى ستایند، و تو، از گسترش عدالت میان مردم، خشنود خواهى شد و به افزایش قوّت آنان، تکیه خواهى کرد. آیت الله حسن زاده، پس از شرح و تفسیر این بخش از فرمایش امام على علیه السلام مى نویسد: توجه به عمران و شکایات و تخفیف مالیات، براى حکومت، آثار مثبتى را به همراه دارد و والى، از این رهگذر، ضرر و زیان نمى کند؛ زیرا: اولاً، آبادى بلاد، منافع و سودش، به حکومت و والى نیز خواهد رسید. ثانیاً، آبادى و عمران سرزمین، زینت و افتخار حکومت به شمار مى آید. ثالثاً، این کار، موجب مدح و ثناى مردم را نسبت به حکومت و نیز عدالت و اعتماد آنان را فراهم مى کند. رابعاً، اگر شرایطى پیش بیاید که دولت، محتاج قرض گرفتن از مردم شود و نیازمند فداکارى جانى و مالى آنان باشد، آنان، به راحتى، پاسخ مى دهند. ابن ابى الحدید، در این بخش، پس از شرح و تفسیر مى نویسد: در نامه شاپور، پسر اردشیر، به فرزندش، مطالبى همانند فرمایش امیر مؤمنان، یافته مى شود. او، این نامه را چنین گزارش کرده است: از وضع خراج و درآمد املاک، بازرسى کن، به وجهى که مایه بهبود خراج دهندگان باشد، زیرا، در بهبودى امر خراج و بهبود حال خراج دهندگان، بهبودى حال دیگران نهفته است و دیگران را، جز بدانها، بهبودى میسر نیست؛ زیرا همه مردم، نان خورِ خراج دهندگانند. و باید توجه تو به آبادى زمین، بیشتر باشد از توجه به جلب خراج، زیرا، خراج جز از زمین آباد، به دست نیاید ... .

 

ی) عدالت در استفاده از بیت المال

اگر گفته شود: «نهج البلاغه، کتاب عدالت و على علیه السلام مجرى و شهید راه عدالت است»، کلامى دور از حقیقت نیست. بى گمان، اگر نهج البلاغه، عدالت را تفسیر و معنا نمى کرد، آیات قسط و عدل قرآنى، بدون تفسیر مى ماند و على علیه السلام در مدت کوتاه حکومتش، عدالت را اجرا نمى کرد، عدالت پس از پیامبر(صلی الله علیه واله)، اجراکننده اى را به خود نمى دید. اجراى عدالت، کار بسیار دشوارى است و جز از افرادى همانند على علیه السلام امکان پذیر نیست؛ زیرا، اجراى عدالت و عدالت خواهى، همراه با مشکلاتِ طاقت فرسایى است که براى هر کسى، قابل تحمل نیست. بى گمان، قسط و عدالت، از مهمترین اهداف بعثت انبیاى الهى بوده و جامعه اسلامى، بدون عدالت، معنا ندارد. از این رو، امام على علیه السلام نهایت تلاش را در اجراى عدالت اسلامى، در تمامى ابعادش، بویژه در استفاده از بیت المال کرده است تا آنجا که در باره اش گفته شده: قُتِلَ علیٌّ لشدَّةِ عدالته. آنچه ملاحظه مى شود، برخى از فرمایشهاى آن حضرت، در باره رعایت عدالت در هزینه کردن بیت المال است.

 

1ـ رعایت عدالت با خویشان

در خطبه دویست و بیست و چهارم، در مقام تبیین قبح ظلم و دورى از آن و اهتمام به رعایت حقوق مردم در بیت المال، مى گوید: و الله! لَأنْ أبیتَ على حَسَکِ السَعدانِ مُسَهَّداً أوْ أُجَرَّ فی الأغْلالِ مُصَفَّداً، أحبُّ إلىَّ من أنْ ألْقىَ اللهَ و رسولَهُ یومَ القیامة ظالِماً لِبَعْضِ العباد و غاصِباً لِشیى ءٍ فى الحطام ... و الله! لقد رأیْتُ عقیلاً و قد أملق حتّى استَماحَنی من بُرِّکم صاعاً، و رأیتُ صبیانَه شُعْثَ الشعُورِ، غُبْرَ الألوان من فَقْرِهم کأنَّما سُوِّدَتْ وجوهُهْم بالعِظْلِمِ و عاودَنی مُؤکَّداً و کَرَّرَ علیّ القولَ مُرَدِّداً فأصْغَیْتُ إلیه سمعی، فظَّنَ أنّی أبیعُهُ دینی و أتَّبعُ قیادَهُ مُفارقاً طریقتی، فأحْمَیْتُ له حَدیدةً، ثم أدْنَیْتُها من جِسْمِهِ لِیَعْتَبِر بها، فضجَّ ضجیجَ ذی دَنفٍ مَن ألَمِها، و کاد أنْ یَحْتَرِقَ من مِیْسَمِها. فقلتُ له: «ثَکَلَتکَ الثواکل! یا عقیل! أتَئنُّ من حدیدةٍ أحماها إنسانُها لِلَعِبِهِ و تَجُّرُنی إلى نارٍ سَجَرها جَبّارُها لِغَضبِهِ؟ أتَئنُّ من الأذى و لا أئِنُّ من لَظىً؟»؛[نهج البلاغه / خطبه 224] سوگند به خدا! اگر بر روى خارهاى سعدان، به سر ببرم و یا با غل و زنجیر، به این سو و آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا خدا و پیامبرش را، در روز قیامت، در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان، ستم، و چیزى از اموال را غصب کرده باشم! به خدا سوگند! برادرم، عقیل، را دیدم که به شدت، تهیدست شده و از من، درخواست داشت تا یک مَنْ از گندمهاى بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگى، داراى موهاى ژولیده و رنگشان تیره شده بود، گویا با نیل، رنگ شده بودند. پى در پى، مرا دیدار و درخواست خود را تکرار مى کرد. چون گفته هاى او را گوش فرا دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار مى کنم و به دلخواه او، رفتار، و از راه و رسم عادلانه خود، دست برمى دارم. روزى، آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چونانِ بیمار، از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: «اى عقیل! گریه کنندگان بر تو بگریند! از حرارت آهنى، مى نالى که انسانى، به بازیچه، آن را گرم ساخته، اما مرا، به آتش دوزخى مى خوانى که خداى جبارش، با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچیز، مى نالى و من از حرارت آتش الهى ننالم؟».

 

2ـ تقسیم عادلانه بیت المال

ابن ابى الحدید، در شرح خطبه نود ـ که معروف به اشباح شده و پس از مرگ عثمان، ایراد شده است ـ مى نویسد: على علیه السلام پس از تعریف و تمجید برخى از یاران، بر منبر رفت. ضمن بیان مطالبى از گذشته، گفت: «مبادا، گروهى از شما که دنیا، آنان را در بر گرفته و براى خود، زمین و املاک فراوانى فراهم ساخته، و بر اسبهاى راهوار، سوار، و کنیزکان زیبا و خوشرو را، به خدمت گرفته اند، اگر آنان را، به حقوق خودشان، بازگردانم (کنایه از گرفتن بیت المال) ناراحت و ناخشنود گردند!». سپس حضرت خطاب به مردم مى گوید: چون فردا، فرا رسد، صبح زود، پیش من آیید که نزد من، اموالى است، باید میان شما تقسیم کنم و باید همه مسلمانان، چه عرب و چه عجم و چه کسانى که مقرّرى مى گیرند و چه کسانى که مقرّرى نمى گیرند، پیش من بیایند. براى شما و خودم، از خدا، آمرزش مى خواهم. ابن ابى الحدید، به نقل از استادش، ابوجعفر اسکافى، مى نویسد: این گفتار، نخستین سخنانى بود که عده اى را خوش نیامد و موجب کینه توزى شد. چون فردا رسید، على به کاتب خود، عبیدالله بن ابى رافع، فرمان داد، نخست، از مهاجران شروع کند و به هر یک از آنان، سه دینار، و سپس به هر یک از انصار نیز، سه دینار و سپس به دیگران، چه سفید و چه سیاه، هر یک، سه دینار بدهد. در این هنگام، سهل بن حنیف، مى گوید: «اى امیر مؤمنان! این مرد، دیروز، غلام من بود و امروز، او را آزاد کرده ام، آیا به او، سه درهم و به من نیز سه درهم مى دهى؟». على گفت: «به او، همان مقدار که به تو مى دهم، باید داده شود؛ زیرا، هیچ کس را بر دیگرى، جز به تقوا، برترى نیست.» ابن ابى الحدید، سپس مى گوید: طلحه و زبیر، به هنگام بیعت با على گفتند: «ما، به شرطى با تو بیعت مى کنیم که ما را در حکومت، شریک گردانى.» على به آن دو گفت: «شما، در بیت المال، همانند خود من هستید و من، براى خودم، از یک برده حبشىِ بینى بریده، حتى یک درهم بیشتر از بیت المال، برنمى دارم و این دو پسر من نیز، همین گونه اند.»

 

3ـ نادیده گرفتن خویشان، در مجازات

و الله! لو أنَّ الحسنَ و الحسینَ فَعَلا مثلَ الذی فَعَلْتَ، ما کانَتْ لهما عندی هوادَةٌ، و لا ظَفِرا منّى بإرادةٍ، حتّى آخذ الحقَّ منهما و أُزیحَ الباطلَ عن مَظْلَمَتَهما؛[نهج البلاغه / نامه 41] سوگند به خدا! اگر حسن و حسین، چنان مى کردند که تو انجام دادى، از من، روى خوش نمى دیدند و به آرزو نمى رسیدند، تا آنکه حق را، از آنان بازپس ستانم و باطلى را که به ستم پدید آمده، نابود سازم. آیت الله حسن زاده، در شرح این نامه مى نویسد: آنچه مایه تأسف شدید است، اینکه نامه، خطاب به یکى از خویشاوندان امام على است. بیشتر، بر این باورند که او، عبدالله بن عباس است که پس از کشته شدن محمد بن ابى بکر، نوشته شده؛ زیرا، او فکر کرد که حکومت، از دست آنان خارج مى شود و آنان، از حقوق شرعى، محروم مى شوند. از این رو، از بیت المال بصره، براى آینده اش ذخیره کرده. ابن ابى الحدید، مى نویسد: «پس از رسیدن نامه به دست عبدالله بن عباس، نامه اى را در جواب، خطاب به امام على علیه السلام به این مضمون مى نویسد: پس از عرض سلام؛ نامه شما، به دستم رسید ... به جان خودم قسم! همانا، حق و سهم من از بیت المال، بیشتر از چیزى است که برداشته ام!». پس از آن، حضرت، نامه دیگرى خطاب به او مى نویسد. در هر صورت، امام على علیه السلام، در این نامه، خطاب به ابن عباس، سوگند یاد مى کند که اگر امام حسن و امام حسین علیهماالسلام این کار را مى کردند، حضرت، با آنان، نیز چنین برخوردى مى کرد و نزدیکى آن دو به حضرت، سبب نمى شود که از مجازات آن دو، چشم پوشى کند.

 

4ـ اجراى عدالت هرچند بر ضرر خود باشد

على علیه السلام در پاسخ اعتراض طلحه و زبیر، مبنى بر اینکه «چرا در تقسیم بیت المال، به گونه یکسان عمل کرده و سهم آنان را، بیشتر نکرده است؟» مى گوید: و أمّا ما ذَکَرْتُما من أمر الأُسْوَةِ، فإنَّ ذالک أمْرٌ لَمْ أحْکُمْ أنا فیه برأیی و لا وَلِیتُهُ هوىً منی، بل وَجَدْتُ أنا و أنتما ما جاء به رسولُ الله، صلى الله علیه و آله و سلَّم، قد فُرِغَ منه، فلم أحْتَجْ إلیکما فیما قد فَرَغَ اللهِ من قَسْمِهِ و أمْضى فیه حُکْمَهُ؛ و اما اعتراض شما که «چرا با همه، به تساوى رفتار کردم؟»، این، روشى نبود که به رأى خود و یا با خواسته دل خود، انجام داده باشم، بلکه من و شما، این گونه رفتار را، از دستورالعمل هاى پیامبر، صلى الله علیه و آله و سلّم، آموختیم که چه حکمى آورد و چگونه آن را اجرا کرده است. پى در تقسیمى که خدا به آن فرمان داد، به شما نیازى نداشتم. امام على علیه السلام مى داند که اگر طلحه و زبیر را راضى نگه ندارد و با آنان، همان گونه رفتار کند که با دیگران رفتار مى کند، آنان، تحمل نمى کنند و از درِ خانه على رفته و بیعت، شکسته و در پى آن، توطئه خواهند کرد و در نتیجه، حکومت را در معرض نابودى قرار مى دهند، با این وصف، امام على علیه السلام نسبت به بیت المال و حق مردم، مصلحت سنجى نمى کند و حاضر نمى شود که بیت المال، عادلانه تقسیم نشود.

 

5ـ رعایت عدالت، حتى با حدخوردگان

آن حضرت، در خطبه صد و بیست و هفت، خطاب به خوارج، پاره اى از آنچه را که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم بدان عمل کرده، برمى شمارد، از جمله: و قد علمتم أنَّ رسولَ الله صلى الله علیه و آله ... قَطَعَ السارقَ و جلد الزانی غیرَ الْمُحْصَنِ ثمَ قَسَمَ علیهما من الفی ءِ؛[نهج البلاغه / خطبه 127] شما مى دانید همانا، رسول خدا صلى الله علیه و آله دست دزد را برید و زناکارى را که همسر نداشت، تازیانه زد و سپس آنان را از غنائم (بیت المال)، بهره داده است. على علیه السلام بر این باور است که باید حقیقت و مُرِّ اسلام، عملى شود. اگر کسى گناه کرده، باید به همان مقدار، مجازات شود، ولى این گناه و مجازات، سبب محروم شدن از حقوق شهروندى و سهمیه اش از بیت المال نمى شود، همان گونه که خویشاوندى و یا موقعیت اجتماعى، سبب افزایش سهمیه از بیت المال نمى شود.

 

6ـ برابرى حقِ تمام مسلمانان در بیت المال

آن حضرت، در نامه چهل و سوم، به مصقله پسر هبیره شیبانى، پس از بازخواست و توبیخ وى به جهت رعایت نکردن اصل عدل و انصاف در بیت المال، مى نویسد: ألْاو إنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ و قِبَلَنا، من المسلمین، فی قسمةِ هذا الفی ء، سَواءٌ یَرِدون عندی علیه و یَصدُرونَ عنه؛ آگاه باش! حقِ مسلمانانى که نزد من یا پیش تو هستند، در تقسیم بیت المال، مساوى است! همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من بگیرند.[نهج البلاغه / نامه 43]

 

7ـ اجراى عدالت، از وظایف حاکم است

از جمله مطالبى که در فرمایشهاى على علیه السلام در باره بیت المال به چشم مى خورد و بر آن تأکید شده، عبارت است از اینکه اجراى عدالت، از وظایف اصلى و اساسى حاکم اسلامى است و در هیچ شرایطى، نباید از آن چشم پوشى کند. أیُّها الناس! إنَّ لی علیکم حَقّاً و لَکم علَّی حقٌ فأمّا حقُّکم علَّی فالنصیحةُ لکم و توفیرُ فیئکم علیکم؛[نهج البلاغه / خطبه 34] اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من، حقى واجب شده است: حقِ شما بر من، آن است که از خیرخواهى شما، دریغ نورزم، و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم. استرداد بیت المال از جمله روشهاى امام على علیه السلام نسبت به بیت المال، برگرداندن چیزهایى است که از بیت المال، به غارت رفته است. در خطبه پانزدهم، در باره بیت المال تاراج شده مى گوید: و الله! لو وجدتُهُ قد تَزَوَّجَ به النساءُ و مُلِکَ به الإماءُ، لرددتُهُ؛ فإنَّ فی العدلِ سَعَةٌ و مَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ، فالجور علیه أضیق؛ به خدا سوگند! بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم، به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گرچه با آن، ازدواج کرده و یا کنیزانى خریده باشند؛ زیرا، در عدالت، براى عموم گشایش است و آن کسى که عدالت، بر او گران آید، تحمل ستم براى او سخت تر است. ابن ابى الحدید، در شرح این خطبه مى نویسد: عمر و عثمان، خلیفه دوم و سوم، قطایع فراوانى را از زمینهاى بیت المال، به اقوام و خویشان بخشیده بودند. على، این خطبه را بر اساس گزارش کلبى، از ابى صالح، از ابن عباس، در روز دوم خلافتش، ایراد کرد و در آغاز خطبه گفت: «ألا! إنَّ کُلَّ قطیعةٍ أقطعها عثمانُ و کلُّ مالٍ أعطاه من مالِ الله، فهو مردودٌ فی بیت المال، فإنَّ الحق القدیم لا یبطله شی ءٌ». ابن ابى الحدید، سپس در مقام تفسیر فرمایش على علیه السلام مى نویسد: هرگاه اداره حکومت بر اساس عدل و انصاف، براى حاکم، موجب تنگى و سختى باشد، اداره آن بر اساس ظلم، تنگنایى بیشتر را ایجاد مى کند؛ زیرا در صورت دوم، افرادى براى جلوگیرى از ظلم در برابر حاکم قد علم مى کنند. ابن ابى الحدید، سپس مى نویسد: بر اساس گزارش کلبى، على، فرمان داد تا ابزار جنگى و شترانى که به عنوان زکات، در خانه عثمان بود، به بیت المال برگردانند و اما ابزار جنگى که علیه مسلمانان به کار نرفته بود و اموال شخصى عثمان را مورد تعرض قرار نداند. وقتى این خبر به گوش عمروعاص، در شهر ایله، در منطقه فلسطین رسید، نامه اى براى معاویه فرستاد و در آن نوشت: «هر کارى که ممکن است انجام بده که پسر ابى طالب، همه اموالى را که تو جمع آورى کرده اى خواهد گرفت.»


نوسیده محمد رحمانی . با اندکی تصرف

زمان شرکت در مـسـابـقـه هـفـتـه ششم پایان یافته است

اسامی برندگان مسابقه هفته ششم «آموزه های نهج البلاغه»

 

هر که دارد هوس کربُــبَـــلا بسم الله

تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon omiddeymi1368 ghiyase70 amirali123 mohsen_alavi
دسترسی سریع به انجمن ها