0

چگونه پدربزرگ پیامبر اعظم(ص) به «عبدالمطلب» شهرت یافت

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

چگونه پدربزرگ پیامبر اعظم(ص) به «عبدالمطلب» شهرت یافت
یک شنبه 22 دی 1392  9:19 PM

دهم ربیع‌الأول سالروز وفات جدّ بزرگوار پیامبر اعظم(ص) حضرت عبدالمطلب است. به همین دلیل گذری بر زندگانی این مرد حق داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

نام اصلی این شخصیت والامقام، «عامر»، پدرش هاشم و مادرش سلمی بود. وقتی به دنیا آمد، پدرش از دنیا رفته بود. وقتی که او به دنیا پای نهاد، همه اطرافیان از موهای سپیدی که بر سر داشت، تعجب کردند. به همین سبب به جای اینکه او را با نام اصلی‌اش «عامر» صدا کنند، وی را «شیبه» (سپید موی) می‌نامیدند.

* چگونه جدّ پیامبر اکرم(ص) به عبدالمطلب شهرت یافت

عبدالمطلب در حدود هفت سال یا بیشتر از عمر شریفش را در مدینه، نزد مادر سپری کرد. روزی عمویش «مُطّلب» به مدینه آمد تا برادرزاده‌اش را ملاقات کند؛ وی یادآوری کرد که پدر او یعنی هاشم، وصیت کرده است تا فرزندش به مکه برود و در میان خاندان گرامی‌اش و کنار خانه خدا رشد کند. مادر عبدالطلب گفت که نمی‌تواند دوری فرزندش را تحمل کند در نتیجه اجازه نداد تا وی همراه عمویش به مکه برود؛ از این رو جناب مطلب، اصرار و پافشاری کرد. او گفت که من نمی‌روم تا شیبه را با خود ببرم؛ زیرا او اینجا غریب و تنهاست و کسی را ندارد. او در اینجا فامیل و تباری ندارد تا از آنها یاری جوید؛ ولی در مکه قبیله و خویشان بسیاری دارد که محبوب و محترمند و بسیاری از کارهای مردم، به دست آنها و زیرنظرشان اداره می‌شود. شیبه که اصرارهای عمو و نارضایتی مادر را دید، به عمویش مطلب گفت تا مادر بزرگوارم راضی نشود، من به مکه نخواهم آمد. سرانجام پس از گفت‌وگوهای بسیار سلمی راضی شد.

مُطّلب، شیبه را پشت سر خود بر شتر سوار کرد و به سوی مکه حرکت کردند. هنگامی که آنها وارد آن شهر شدند، مردم گمان کردند این کودک که پشت سر مطلب است، غلام مطلب است؛ از این رو گفتند که وی «عبدالمطلب» است. این نام، میان مردم رایج و شیبه، به عبدالمطلب، مشهور شد اگر چه مطلب، بارها گفت که وی برادرزاده من است و غلام من نیست.

* سرپرستی حضرت محمد(ص) به دست عبدالمطلب

بعد از درگذشت مادر گرامی‌ حضرت محمد(ص) تحت کفالت و سرپرستی جدش عبدالمطلب درآمد که ریاست قبیله قریش را نیز بر عهده داشت، عبدالمطلب، حضرت رسول(ص) را به خانه برد و چنان توجه و مراقبتی نسبت به حضرت داشت که درباره هیچ یک از فرزندان خود چنین مراقبتی نداشت. عبدالمطلب هیچ گاه از پیامبر اکرم(ص) جدا نمی‌شد و او را پیش خود می‌خواباند، هیچ غذایی نمی‌خورد مگر اینکه دستور می‌داد حضرت را پیش او می‌بردند. رسم چنان بود که روزها برای عبدالمطلب در کنار کعبه فرشی می‌گسترانیدند و تا عبدالمطلب نمی‌آمد هیچ یک از فرزندانش به احترام پدر روی ان فرش نمی نشستند اما رسول خدا(ص) که کودکی نو رس بود و سند سروری عبدالمطلب به شمار می‌رفت می‌آمد یکسره روی آن فرش راه می‌رفت.

شأن و منزلت آن حضرت نزد عبدالمطلب آن چنان والا بود که وقتی قریش دچار خشکسالی می‌شدند عبدالمطلب او را برای طلب باران همراه خود به بالای کوه ابوقبیس برد و خداوند به برکت وجود حضرت محمد(ص) آنان را سیراب کرد.‌ 

*عبدالمطلب به دین حضرت ابراهیم(ع) از دنیا رفت

آن جناب، پیرو دین ابراهیم بود و هیچ گاه بت نپرستید. حضرت عبدالمطلب موحد بود و خداوند یگانه را می‌پرستید. یکی از دلایل موحد بودن، جناب عبدالمطلب و سایر اجداد پیامبر اکرم (ص) این است که خداوند، انسان‌های آلوده به شرک و پلیدی را مفتخر به این نمی‌سازد که در صُلب آنها، نوری پاک، همچون پیامبر اکرم (ص) قرار گیرد. گروهی از مفسران در تفسیر آیه 219 سوره مبارکه شعرا مبنی بر «وَتَقُّلبک فی الساجدین» را از دلایل موحد بودن آن جد بزرگوار پیامبر اکرم(ص) ذکر کرده‌اند. همچنین گروهی از مفسران نیز گفته‌اند که این آیه موحد بودن اجداد حضرت رسول (ص) را ثابت می‌کند؛ یعنی نقل و انتقال نطفه پیامبر، از طریق نیاکانی موحد بوده است؛ زیرا همه آنها، در پیشگاه خداوند ساجد و نمازگزار بوده‌اند.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) در حدیثی درباره عبدالمطلب می‌فرماید:

به خدا سوگند! پدرم ابوطالب و اجدادم عبدالمطلب، هاشم و عبدمناف، هیچ‌گاه بت‌ها را نپرستیدند و از حضرت رسول(ص) روایت شده است که فرموده‌اند: عبدالمطلب و ابوطالب با مذهب ابراهیم از دنیا رفتند.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها