0

روایتی از پاسخ جالب جد حضرت رسول به ابرهه پادشاه یمن

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

روایتی از پاسخ جالب جد حضرت رسول به ابرهه پادشاه یمن
یک شنبه 22 دی 1392  9:17 PM

به نقلی سالروز وفات عبدالمطلب 27جمادی الاول و به نقل دیگر 10 ربیع‌الاول است.

حضرت عبدالمطلب جد بزرگوار پیامبر گرامی اسلام(ص) است. وی به خرد و فصاحت شهره بود و در میان اهل قریش احترام خاصی داشت، حضرت عبدالمطلب پرده‌داری کعبه و تهیه آب و آذوقه زائران کعبه را به عهده داشت و این وظیفه مقدس همچون میراثی گرانبها از پدر به آن حضرت رسیده بود.

از جمله فرزندان عبدالمطلب می‌توان عبدالله پدر حضرت محمد(ص) و ابوطالب پدر حضرت علی(ع) را نام برد.

عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف، که بنى‌هاشم به وى منسوب است و پدر بزرگ پیامبر(ص) بود. نام او شیبه، کنیه‌اش ابوالحارث (حارث بزرگ‌ترین پسر او بود)، و مادرش سلمی بنت عمر از قبیله خزرج بود.

عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت. او بخشی از کودکی خود را در قبیله مادرش در شهر مدینه سپری کرد و پس از آن توسط مطلب، عموی خود، بر اساس سفارش هاشم به مکه بازگردانده شد. هاشم در هنگام مرگش به مطلب گفته بود «پسرت، شیبه، را دریاب» و چون مطلب او را سرپرستی می‌کرد، و مردم او را غلام مطلب می‌دانستند، عبدالمطلب نامیده شد.

پس از مطلب، عبدالمطلب مهمانداری از حاجیان کعبه را به عهده گرفت و برای سهولت در آب‌رسانی به حاجیان، چاه زمزم را، به کمک پسر بزرگش، حارث، بازسازی کرد. هنگام کندن چاه، به دلیل کارشکنی‌های قریش نذر کرده بود چنانچه خداوند ده پسر به او عطا کند، به شکرانه آن، یکی از آنها را برای خدا در پیشگاه کعبه قربانی کند، و سال‌ها بعد، قرعه به نام عبدالله دهمین پسر او و پدر پیامبر اکرم(ص) افتاد، ولی با فشار مردم و سران قریش، عبدالمطلب ناچار شد راه حلی برای این مشکل بیابد و سرانجام به جای عبدالله، صد شتر قربانی کرد.

زمانی که ابرهه پادشاه یمن برای انهدام کعبه به مکه لشگر کشید، عبدالمطلب به عنوان بزرگ قریش به دیدار او رفت، اما فقط از او خواست دویست شتری را که از او غارت شده بود، بازگرداند. ابرهه گفت: «چرا به این خواسته کوچک اکتفا می‌کنی، در حالی که من برای خراب کردن کعبه آمده‌ام.»، عبدالمطلب گفت:« من صاحب شتران قریش هستم و کعبه، پروردگاری دارد که خود، از آن نگاهبانی می‌کند.» عبدالمطلب اولین کسی بود که در ماه رمضان به کوه حراء می‌رفت و در تنهایی به عبادت می‌پرداخت.

 

او ده پسر به نام‌های عبدالله، عباس، حمزه، ابوطالب زبیر، حارث، حجل، مقوم، ضرار، ابولهب و شش دختر به نام‌های صفیه، ام حکیم، عاتکه، امیمه ،أروی و بره داشت. عبدالمطلب همانند دیگر اجداد پیامبر(ص) از آیین توحید و دین حضرت ابراهیم پیروی می‌کرد و از شرک بیزاری می‌جست.

پس از مرگ عبدالله، سرپرستی پیامبر به عهده عبدالمطلب قرار گرفت. وی حضرت محمد(ص) را بسیار گرامی می‌داشت و او را فرزند خود می‌خواند. روایت است، هنگامى که مرگ وى فرا رسید، فرزندش ابوطالب را طلبید و او را درباره حضرت محمد(ص) سفارش کرد و به وى تأکید کرد، که محمد را دوست داشته باشد و با زبان، مال و دست خویش، وى را یارى کند. زیرا به زودى او سید و سرور قوم عرب خواهد شد. آنگاه دست ابوطالب را گرفت و با او در این باب، پیمان گرفت. پس از این فرمود: «مرگ بر من آسان شده است.»

 

هنوز از عمر با برکت فرزند زاده‏اش حضرت محمد(ص) بیش از هشت بهار نگذشته بود، که اجل عبدالمطلب در صد و بیست سالگی فرارسید که این تاریخ براساس سال قمری 27 جمادی الاولی است البته در قول دیگری تاریخ وفات ایشان را روز دهم ربیع الاول نقل کرده است. بدین گونه، سرور قریش در صد و بیست سالگى و در میان غم و اندوه بازماندگان، به ویژه در اندوه و گریه فرزندزاده خردسالش حضرت محمد(ص) جان به جان آفرین تسلیم کرد و در مکه معظمه به خاک سپرده شد.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها