1. گاهى احساس مى کنم از تمام مسائل عقيدتى و اخلاقى آگاهم، اما در عمل به آنها عاجز هستم. علت چيست؟
دوشنبه 23 دی 1392 5:23 AM
پرسش و پاسخ
1. گاهى احساس مى کنم از تمام مسائل عقيدتى و اخلاقى آگاهم، اما در عمل به آنها عاجز هستم. علت چيست؟
اطلاع و آگاهى از احکام دين و اخلاقى، اولين قدم در انجام و عمل بدان ها است؛ يعنى اگر علمى در کار نباشد، عمل نيز ممکن نخواهد بود. اگر چنانکه عملى نيز بدون اطلاع و آگاهى انجام شود، ارزش نخواهد داشت؛ پس در اولين قدم، علم و آگاهى از احکام شريعت و مسائل اخلاقى لازم و ضرورى است؛ ولى صرف داشتن علم و آگاهى در رستگارى و فلاح کافى نيست؛ به عبارتى اين شرط، شرط لازم است و نه شرط کافى و شرط کافى همان ملتزم بودن بدان و به مرحله عمل و تحقق خارجى رساندن آن است. حال علت چيست که با اينکه مى دانيم فلان چيز حرام است، بدان دست مى يازيم و يا فلان امر واجب است از انجام آن سر باز مى زنيم. اينجا دو حالت مى توان تصور کرد:
اگر پس از علم و آگاهى از حرام يا واجب بودن امرى به آن عمل نکرد و پس از آن، دچار پشيمانى و ندامت نشد، اين، علامت بىاعتقادى و عدم التزام به دين است؛ ولى اگر حالت ندامت دست داده و با خود عهد و پيمان بست که آن عمل حرام را مرتکب نشده يا امر واجب را به جا آورد، اين شخص مشکل ضعف ايمان دارد که بايد به تقويت آن پرداخته و اين نقيصه را جبران کند.
لازم به توضيح است احکام اسلام سه دستهاند:
الف) اعتقادى است مانند توحيد، نبوت، حضرت و معاد که عمل انجام دادنى در آن نيست و صرف اعتقاد و يقين است،
ب) احکام شرعى است همانند واجبات، محرمات، مکروهات و مستحبات اينجا صرف علم و اعتقاد کافى نيست و آنچه از ما خواسته شده، عمل است
ج) مسائل اخلاقى و روحى است، مثل آراسته شدن به فضايل انسانى و الهى (تحليه) و پيراسته شدن از صفات ناپسند و غير اخلاقى (تخليه) که در اين مقوله نيز تنها وظيفه ما عمل به دستورات است، در قسم دوم (احکام و فروعات شرعى) متأسفانه قشر وسيعى از مردم نيز بدين مشکل دچارند که با وجود علم به وجوب نماز، روزه، خمس، امر به معروف، نهى از منکر و حج، از روى سهل انگارى و سستى از انجام آنها که در ظاهر با مشقت و سختى همراه است، خوددارى مى کنند هر چند خود را مسلمان مى دانند. اين مشکل، تنها با تقويت بنيه اعتقادى و کلامى (همان قسم اول) قابل حل است؛ يعنى شخص بايد با مطالعه، تفکر و موعظه، ديدگاه خود را به خدا، معاد، عذاب آخرت و نبوت تصحيح کرده و در خود، برابر احکام الهى احساس تکليف را ايجاد کند. در قسم سوم (صفات اخلاقى و روحى) انجام خصوصيات اخلاقى ستوده و ترک صفات ناپسند، تنها براى رسيدن افراد به کمال انسانى و تخلق آنها به اخلاق الهى توصيه شده است؛ يعنى انجام اين امور، جزء کرامتهاى انسانى و کمالات نفسانى بشمار مى رود. کسى که عصبانيت خود را با کظم غيظ نگهدارد، انسانى برتر شمرده مى شود و طبعاً نزد خداوند محبوب واقع شده و درجات و مراتبش نيز در بهشت بسيار بالا خواهد بود. البته ايندر صورتى است که صفات ناپسند اخلاقى، گناه و حرام جانبى در پينداشته باشد و گرنه به سبب ارتکاب آن حرام و گناه، مجازاتى در پى خواهد داشت، مثلاً کسى که در اثر نداشتن حُسن خلق در معاشرت مردم، باعث آزار و اذيت مؤمنى شود، از اين جهت مورد مؤاخذه و عذاب خواهد شد. به هرحال، انجام يا ترک اين قسم سوم (مسائل اخلاقى) از واجبات شرعى اسلام نيست؛ ولى براى کمال مدارج مؤمن و تخلق او به اخلاق خدا و رسول گرامياش و درک ثواب بيشمار و به دست آوردن جايگاه بهتر در بهشت بسيار لازم و ضرورى است. در عين حالى که آثار و ثمراتش در زندگى دنيوى نيز آشکار و واضح است. علاوه بر آن چه گفته شد، مى توانيد چند راهکار را عملى کنيد:
1. زمينه خطا را فراهم نکنيد.
2. مراقبه و محاسبه در همان خطايى که مورد ابتلاي شما است.
3. تقويت اعصاب با ورزش مخصوصاً اگر خطاى شما عصبانيت است.
4. تلقين هر روز بدى هاى خطا و خوبى هاى ترک آن.
5. مطالعه کتب اخلاقى.
6. معاشرت با دوستان خوب که شما را از خطا پرهيز دهند.
7. انس بيشتر با نماز و پاره اى از مستحبات که براى شما نشاطآور است.