0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره دوم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

خواب يوسف
دوشنبه 23 دی 1392  4:27 AM

خواب يوسف
قرآن، داستان يوسف را از خواب عجيب و پر معناى او آغاز مى‌کند؛ زيرا اين خواب، در واقع نخستين فراز زندگى پر تلاطم يوسف محسوب مى‌شود.
يک روز صبح با هيجان و شوق به سراغ پدر آمد و پرده از روى حادثه تازه‌اى برداشت که در ظاهر چندان مهم نبود؛ اما در واقع شروع فصل جديدى را در زندگانى او اعلام مى کرد.
يوسف گفت: «پدرم ! من ديشب در خواب يازده ستاره ديدم که از آسمان فرود آمدند و خورشيد و ماه نيز آن‌ها را همراهى مى‌کردند؛ همگى نزد من آمدند و برابر من سجده کردند».
ابن عباس مى‌گويد: يوسف اين خواب را شب جمعه که مصادف شب قدر، شب تعيين سرنوشت‌ها و مقدرات بود ديد.
در اين‌که يوسف هنگام ديدن اين خواب چند سال داشت، بعضى نه سال و بعضى دوازده سال و بعضى هفت سال نوشته اند. قدر مسلم اين است که در آن هنگام بسيار کم سن و سال بود. اين خواب هيجان انگيز و معنادار، يعقوب پيامبر را در فکر فرو برد:
خورشيد و ماه و ستارگان آسمان ؟ آن هم يازده ستاره ؟ فرود آمدند و برابر فرزندم يوسف سجده کردند؛ چقدر پر معنا است ؟ حتما خورشيد و ماه، من و مادرش يا من و خاله‌اش مى‌باشيم و يازده ستاره، برادرانش. قدر و مقام فرزندم آن‌قدر بالا مى‌رود که ستارگان آسمان و خورشيد و ماه سر بر آستانش مى‌سايند. آن‌قدر در پيشگاه خدا عزيز و آبرومند مى‌شود که آسمانيان، برابرش خضوع مى‌کنند. چه خواب پر شکوه و جالبى!
لذا با لحن آميخته با نگرانى و اضطراب اما توأم با خوشحالى به فرزندش چنين گفت: «فرزندم ! اين خوابت را براى برادران باز مگو؛ چرا که آنها براى تو نقشه‌هاى خطرناک خواهند کشيد. من مى‌دانم شيطان براى انسان دشمن آشکار است. شيطان، منتظر بهانه‌اى است که وسوسه‌هاى خود را آغاز کند؛ به آتش کينه و حسد دامن زند و حتى برادران را به جان هم اندازد».
************************************

تفسير نمونه، ج9، ص307.
پديدآورنده:

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها