0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره دوم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

چند نکته تفسيري
دوشنبه 23 دی 1392  3:41 AM

 
چند نکته تفسيري
* وَ کَذَلِک نُرِى إِبْرَهِيمَ مَلَکُوت السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ لِيَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ18
1. مراد از ملکوت آسمآن‌ها و زمين چيست؟
هر چيز که در عالم مشاهده مي‌شود، ظاهري دارد که همه آن را مي‌بينند و به سبب آن، موجودات با هم متمايز مي‌شوند؛ مثل ظاهر درخت که با کوه فرق دارد و حيوانات که با انسان‌ها تفاوت مي کنند؛ اما همين موجودات، حقيقتي دارند که آن‌ها را در يک چيز با هم متحد مي‌کند و همه اشيا در آن مشترک هستند. هر کس بتواند اين حقيقت را درک کند، مي‌تواند به خالق هستي پي‌ببرد. اين درک کردن و مشاهده باطني، فقط براي برخي انبياي الهي همچون ابراهيم و بعضي از اوصيا و اوليا حاصل مي‌شود.19
اين حقيقت، به نحوي است که هر کس به آن پي برد، مي‌فهمد اين عالم، فقط از خداي واحد نشأت مي‌گيرد، پس ملکوت هر چيز، آن حقيقتي (وجودي) است که به وسيله آن انسان به خداي متعال يقين مي‌کند و همه چيز را از ناحيه او مي‌بيند20.
2. آثار يقين: قرآن کريم، براي علم يقيني به ايات خداوند، آثاري بر شمرده است که يکي از آن‌ها اين است که پردة حواس از روي حقايق عالم، کنار رفته و از آنچه در پس پرده محسوسات است،- آن مقداري که خدا خواهد- ظاهر مي‌شود و در اين باره فرموده است:
َکلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَترَوُنَّ الجَحِيمَ21
فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبى فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئن لَّمْ يهْدِنى رَبى لأَکونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضالِّينَ
1. ارتباط اين ايه، با ايه قبل (و کذالک نري ابراهيم...) به اين صورت است که وقتي ملکوت آسمآن‌ها و زمين بر حضرت ابراهيم ارائه شد و به بالاترين درجه يقين رسيد، پي برد که حرکت و غروب ستاره و ماه، تحت ملکوت آسمآن‌هاست؛ لذا نمي‌تواند رب باشد.22 باين حال، کسي که به اين مرتبه از يقين برسد، جا ندارد چنين چيزي بگويد؛ به اين دليل مي‌گوييم: آن حضرت در مقام دعوت به توحيد بوده است؛ چنانچه اولين دعوت انبيا، اين است که در ابتدا عقيده طرف مقابل را، فرض مي‌کند سپس بطلان آن را بيان نمو‌ده و ابطال مي‌کند.23
2. بحثي ديگر که در اين زمينه بعضي از مفسران مطرح کرده‌اند، اين است که انسان حق دارد در ابتداي ايمان و قبل از آن در آثار وجود خدا تحقيق و تامل کند و کسي که استدلالش تمام نشده و به نتيجه نرسيده، تکليفش يکسره نشده است نمي‌توان آن را مسلمان يا کافر ناميد، زيرا او از دايره کفر و ايمان بيرون بوده و هنوز به يک‌طرف قطع و ايمان پيدا نکرده است.24
3. آنچه از ايه مشخص مي‌شود، ارتباطي خاص (ملازمه) بين ربوبيت و محبوبيت وجود دارد؛ به اين معنا که وقتي حضرت ابراهيم فرمود: «لا احب الافلين، غروب کنندگان را دوست ندارم» منظورش، اين است که خدايي را که غروب مي‌کند و از بين مي‌رود، نمي‌پرستم. علت تفاوت اين دو تعبير آن است که بين ربوبيت و محبوبيت، لازمه است؛25 محبوبيت لازمه اعتقاد به خدا است، زيرا انسان چيزي را که نابود مي‌شود و پايدار نيست، نمي‌تواند رب خود بداند؛ و در نتيجه نمي‌تواند او را دوست داشته باشد. اين مطلب شايد به توحيد حبّي حضرت ابراهيم نيز اشاره‌اي داشته است.
إِنى وَجَّهْت وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطرَ السمَوَتِ وَ الأَرْض حَنِيفاً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرِکِينَ
1. اين‌که انسان روي خود را متوجه خداي متعال ‌کند، به اين معنا است که با عبادت خود به سوي خدا اقبال و ارادت دارد؛ به اين معنا که وقتي انسان پذيرفت عبد پروردگار است، بايد در تمام افعال و امور، او را بخواند و از او تقاضا داشته باشد. نيرو و اراده او را بر تمام اعمال و رفتارش قبول کند. اين امر، محقق نمي‌شود، مگر اين که صورت و توجه خود را به سوي اومتوجه کند. وجه، کنايه از عبادت و طاعت مي‌باشد. عبادت هم همان دعا و رجوع به سوي او- جل و علا- است.26
2. لام در کلمة «للذي» به معناي الي است؛ دليل اينکه از حرف الي استفاده نشده اين است که معمولاً «الي» براي چيزي استفاده مي‌شود که داراي جهت و قابل اشاره است، از لام استفاده شده است، تا اين معنا و مفهوم را بيشتر به مخاطب بفهماند که خدا از جهت و مکان بي‌نياز است.27
الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسوا إِيمَنَهُم بِظلْمٍ أُولَئک لهَُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ کساني که ايمان آوردند و ايمان خود را مخلوط به ظلمي نکردند، براي آنان امنيت وجود دارد.
منظور از ظلم در بعضي روايات، شرک است28 و بعضي روايات ديگر، ظلم را شک معنا کردند؛29 اما بعضي ديگر، ايمان را به ولايت محمد و آل محمد تفسير کرده‌اند و ظلم را آميختن ولايت محمد و آل محمد با ولايت شخصي ديگر يا از بين بردن آن ولايت دانسته‌اند.30
 
 
 
پي‌نوشت‌ها
 
18. انعام، آيه 38.
19. کمال الديّن و تمام النعمة، ص 115.
20. و اين چنين ملکوت آسمآن‌ها و زمين[و حکومت مطلقه خداوند بر آن‌ها] را به ابراهيم نشان داديم؛ [تا به آن استدلال کنند] و اهل يقين گردد.
21 . از بعضي روايات استفاده مي‌شود که براي پيامبر اعظم و اهل بيت اطهرش نيز ملکوت آسمآن‌ها و زمين نشان داده شده است؛ قلت لابي عبدالله عليه السلام: هل راي محمد ملکوت السموات و الارض کما راي ابراهيم؟ قال: بلي و کذلک صاحبکم (بصائر الدرجات، ج4، ص127).
22. توضيح اين مطلب را مي‌توانيد در الميزان، ج7، ص171 مشاهده کنيد. ظاهراً علت اين‌که مرحوم علامه اين معنا را براي ملکوت فرموده ‌است دو آيه آخر سوره يس است إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ کُن فَيَکُونُ(28)
فَسبْحَنَ الَّذِى بِيَدِهِ مَلَکُوت کلِّ شىْ ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(38) زيرا آيه دوم بيان مي کند (به واسطه تفريع) که ملکوت هر چيزي به همان کلمه «کن» بر مي‌گردد که خداي سبحان مي‌گويد و گفتن او عين ايجاد است. پس معلوم شد ملکوت، همان وجود اشيا است از جهت انتسابي که به خداي سبحان داشته و قيامي که به ذات او دارند. براي مطالعه بيشتر ،ر.ک:ترجمه تفسير الميزان، ج7، ص241.
23 . تکاثر، ايات 5 و 6.
24 . ترجمه تفسير الميزان، ج7، ص 243
25 . تفسير احسن الحديث، ج3، ص253.
26 . اطيب البيان، في تفسير القرآن، ج5، ص120.
27 . ترجمه تفسير الميزان، ج7، ص249.
28 . همان، ص251.
29 . الميزان، ج7، ص194.
30 . مفاتيح الغيب، ج5، ص47
31 . نور الثقلين، ج1، ص 736
32 . همان.
33 . همان: قال ابي عبدالله في ذيل قوله تعالي: و لم يلبسوا ايمانهم بظلم: «لما جاء به محمد من الولايه و لم يخلطوها بولايه فلان و فلان».
---
پديدآورنده: حسين حيدري
 
 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها