اصل ضرورت عبوديت
شنبه 21 دی 1392 10:30 AM
اصل ضرورت عبوديت
از اين مبناي متين، يک اصل اساسي بر ميايد، يعني يک بايد و ضرورت کلي که لزوم عمل به روش ابتلا را تبيين ميکند. اصل روش ابتلا، ضرورت عبوديت و لزوم شکوفايي اين استعداد الاهي است.
هدف از خلقت انسان رسيدن به مقام عبوديت است21 و فلسفه آفرينش و زندگي انسان غير از اين نيست. قرآن کريم که انبيا را الگو براي بشر قرار داده، همه آنها را عبد معرفي کرده است.22
به ويژه در مورد رسول خدا (صليالله عليه و آله) که از ايشان بارها با عبارت «عبَده» ياد کرده و اضافه شدن کلمه عبد به ضمير «ه» که در قرآن فقط براي وجود مقدس خاتم الانبيا (صليالله عليه و آله) بکار رفته، نکتهاي عرفاني است که اهل نظر به آن توجه دارند.23
پيام بنيادين همه انبيا اين بوده است که «يا قوم اعبدوالله»24 يعني الله را بپرستيد. از اينجا معلوم مي شود که فلسفه بعثت انبيا کشف و رشد خردها و شکوفايي استعداد عبوديت بوده است: « وَ لَقَد بَعَثنا فِي کُلِّ اُمَةٍ رَسولاً اَنِ اعبُدُوا اللهَ» (بدرستي که در هر امتي پيامبري برگزيديم تا خدا را بندگي کنيد.) (سوره نحل، آيه63) و اين اولين بايدي است که همه بايدها و نبايدهاي دين به آن باز ميگردد و براي تحقق آن است. کشف و شکوفا سازي استعداد عبوديت بهترين ايين زيستن را براي مردم، عملي ميسازد و حيات طيبه را تحقق ميبخشد.
در غير اين صورت بشر در دام اوهام و هوسها اسير ميشود و در غفلت، به زندگي پست و حيات دنيا و زندگي طبيعي محض اکتفا ميکند و در نهايت ناکام و پشيمان با قهر و غضب الهي مواجه خواهدشد.
روش ابتلا شکوفا کننده عبوديت
خداوند مهربان از سر لطف و رحمت پس از اينکه ما را در احسن تقويم آفريد، به اين دنياي پر از رنج و گرفتاري اسفل السافلين فرستاد تا در گيرودار حادثهها و رنجها و خوشيها و فراز و فرودهاي آن به ربوبيت حق تعالي و عبوديت خود در آستان کبريايياش پي ببريم، و در مسير عبوديت سير کنيم. به همين علت فرمود: «فَاخَذناهُم باِلبَأساءِ وَ الضَرّاءِ لَعلهُم يضَّرَّعون» (آنان را با رنجها و گرفتاريها روبرو کرديم تا تضرع کنند.) (سوره انعام آيه 24) تضرع به معناي اظهار ذلت با طلب حاجت است،25 به عبارت ديگر آشکار نمودن عبوديت است.
همراه انبيا که براي هدايت و رشد مردم فرستاده ميشدند، همواره گرفتاريهايي به مردم ميرسيده، تا تضرع کنند و به ساحت قدس ربوبي روي آورند: «وَ ما اَرسَلنا فِي قَريةٍ مِن نَبِي الاّ اَخذنا اَهلَها بِالبَاساء وَ الضَّراءِ لعَلهم يتَضَرَّعون» (در هيچ سرزميني پيامبري نفرستاديم، مگر اينکه اهل آن را به ناکاميها و گرفتاريها مبتلا ساختيم، شايد تضرع و اظهار بندگي کنند.) (سوره اعراف آيه49)
بنابر ظهور ايات قرآن يکي از استدلالهاي خداوند بر ربوبيت خود و عبوديت خلق، گرفتاريها ، گشايشها، ضررها و نفعهايي است که از طرف او به بندگان ميرسد: «قُل اَتعبُدونَ مِن دونِ اللهِ ما لا يملِکُ لَکُم ضَرّا وَ لانَفعاً» (بگو اي پيامبر آيا غير از پروردگار يکتا کسي را مي پرستيد که زيان و سود شما در اختيار او نيست.) (سوره مائده آيه 67)
«اَفتَعبدونَ مِن دونِ اللهِ مالاينفَعکُم شَيئاً وَ لايضُرُّکم» (ايا غير خداي يکتا هر چيزي که به شما سودي نميرساند و زياني ندارد، ميپرستيد.) ( سوره انبياء آيه 66 )
«وَ يعبدون مِن دونِ اللهِ مالا يضُرُّکُم وَ لاينفَعُکُم» (غير از خداوند يکتا کسي را که ضرر و نفعي به شما نميرساند، ميپرستند.) ( سوره يونس آيه 81 )
بلاها، گرفتاريها، نعمتها و نقمتها براي عقل و شعور انسانها اين حقيقت را معلوم ميکند که اختيار همه چيز به دست ديگري است و مالک و صاحب اختيار واقعي، اوست، که همه چيز را به اراده خود تغيير داده و مردم را در شرايط گوناگون و دگرگون قرار ميدهد. کسي که ثابت و تغيير ناپذير است اما همه تحولات به اراده اوست. پس خداوند، خلق را به نيکيها و نعمتها و ناخوشيها و نقمتها مبتلا ميکند تا به سوي او بازگردند و گوهر عبوديت را در خود کشف کنند و مورد بهرهبرداري قرار دهند: « وَ بَلوناهُم باِلحَسَنات وَ السَيئِاتِ لَعَلَّهُم يرجِعون» (آنان را با نيکيها و تلخيها مبتلا ميکنيم تا به سوي ما باز گردند.) ( سوره اعراف آيه 861 )
البته دگرگوني اوضاع و احوال و خوشيها و ناخوشيها نيمي از دايره ابتلا و آزمون الهي است و نيم ديگر، تکاليفي است که در شريعت مشخص شده و فرد موظف است در اين تحولات به آن تکاليف عمل کند و تنها در اين صورت، از آزمون الهي، دست در دست توفيق، بيرون خواهد آمد.
علامه طباطبايي استدلال فرمودهاند که امتحان بدون برنامه عملي صورت نميگيرد و در ايه شريفه « و اذ ابتلي ابراهيم ربه بکلمات »(سوره بقره آيه 421) منظور از کلمات، اوامر تشريعي خداوند و تکاليفي است که حضرت ابراهيم (عليهالسلام) بايد به آنها عمل ميکرد. 26
«نوع انسان به صورتي است که هدايتش پايان نميپذيرد مگر با سلسلهاي از کارهاي اختياري که از اعتقادات نظري و عملي برميايد. و به ناچار بايد تحت قوانين درست يا نادرستي زندگي کند، هم از اين رو آفريننده انسان مجموعهاي از اوامر و نواهي و حوادثي شخصي واجتماعي براي او رقم زده است تا با برخورد اين دو، استعداد انسان شکوفا گردد و به خوشبختي يا بدبختي برسد و آنچه در نهان وجودش دارد، آشکار گردد . به اين جهت بر اين حوادث و تشريع، نام محنت و بلا و مانند اينها را نهادهاند.» 27 با اين شرح معلوم مي شود که « امتحان و ابتلا سنت الهي است که بر سنت هدايت عامه الهي مبتني و متکي است.»28 يعني خداوند متعال براي هدايت بندگان، به سر منزل کمال که همان نهايت عبوديت است شرايط مختلفي در زندگي پيش ميآورد و براي هر کدام حکمي قرار داده تا بندگان را بيازمايد و آنان با تفکر در خويش و فهم اين معنا که بر سود و زيان خود تسلّطي ندارند، به صاحب اختيار و مدبري فراتر از خود پي برده و عبوديت خود را در يابند.