روششناسی مطالعات اقتصاد اسلامی با تأکید بر مطالعات قرانی 1
شنبه 21 دی 1392 8:51 AM
بخش اول
چکیده
روششناسی اقتصاد اسلامی از عرصههای مهم مطالعات اقتصاد اسلامی است که هر روز بیشتر از گذشته مورد توجه اندیشمندان قرار میگیرد و با وجود برخی پیشینهها، از مباحث نوین این حوزه به شمار میرود. پرداختن به روششناسی بدون توجه به برخی اصول و مبانی بنیادین مطالعات اقتصاد اسلامی، تلاشی ناتمام است و عمق و دقت لازم را ندارد.
توجه به اصولی همچون «لزوم تناسب روشها با اهداف، مبانی و اصول اقتصاد اسلامی، لزوم تناسب هدف مشروع با روش مشروع، خصوصیت چند روشی در اقتصاد اسلامی» و عنایت به مبانی از قبیل «وجود امور ثابت و متغیر در اقتصاد اسلامی، وجود اوامر ارشادی و مولوی، تاثیر زمان و مکان در اقتصاد، تاثیر گستره مذهب بر اقتصاد اسلامی، تاثیر عقل در استنباط قوانین اقتصادی و وجود عناصر موقعیتی و جهانشمول» در قوام و عمق بخشی به مباحث روششناسی اجتنابناپذیر است. با توجه به این اصول و مبانی میتوان روشهای عمده مطالعات اقتصاد اسلامی با تاکید بر اقتصاد قرآنی را چنین برشمرد: استقراء، تفسیر موضوعی بیرونی، بهرهگیری از قضایای اقتصادی اخباری اسلامی، امضاء، کشف، نظاممند، تاسیس.
واژههای اصلی: اقتصاد، روششناسی، مطالعات، قرآن، مبانی.
مقدمه
دانش اقتصاد کنونی از جهات متعدد در دنیایی جدا از واقعیتها و نیازها زندگی میکند؛ واقعیتهایی که از یک سو بیانگر دردها، محرومیتهای مادی و تبعیضها است و از سوی دیگر گویای ریخت و پاشها و ضایعات حیرت آور و تاسفبار منابع است. دانش اقتصاد با نگرش انتزاعی و رویکرد هندسی دکارتی به جهان واقعی، دل دادن به پیشانگارهها و الگوسازیهای کلاسیک، بهرغم هزینههای فراوان در سطح ملی و جهانی، در یافتن راهحلهای ریشهای برای محرومیتزدایی ناتوان است.
اگر قرار است دانش اقتصاد از واقعیت الهام بگیرد و به جای خود واقعیتهای جدیدی در راستای نیازهای برآورده نشده بیافریند، باید راه و روش خود را دگرگون سازد. راهها و روشهای موجود، راه و روش توانگران اقتصادی در سطح ملی و جهانی است؛ نه لزوماً راه و روش توانا شدن همه مردم و طبقات.
از سوی دیگر دریای بیکران معارف اسلامی و حقایق قرآنی، خستگان از هیاهوهای کمثمر علمی را امیدوار میسازد و راههایی استوار و دستاویزهایی محکم در اختیارشان میگذارد؛ حقایق و راهکارهایی که بخش ناچیزی از آن تاکنون شناخته و محقق شده است و ناگفتهها و نایافتههای آن جز با همت عالمان، اندیشمندان و مفسران روزآمد روشن نمیگردد.
تاریخچه
یکی از رشتههای علمی که اخیراً مورد توجه بسیاری از محافل علمی و اندیشمندان مختلف قرار گرفته، «مطالعه و روششناسی» به طور کلی و «روششناسی علم اقتصاد» به طور خاص است. این شناخت علمی تا دهه هفتاد قرن بیستم و پیش از آن به صورت زیرشاخه و زیررشتهای از معارف و علوم مطرح بود، اما در دهههای هشتاد و نود، به ویژه در دهه اوّل هزاره سوم میلادی، به صورت رشتهای به نسبت مستقل درآمد (دادگر، یدالله، درآمدی بر روششناسی علم اقتصاد، 9).
کاربرد روششناسی در هر علم و معرفتی بهشناخت دقیقتر موضوع آن علم کمک میکند، کارایی مطالعات مربوط را افزایش میدهد، در صورت امکان نوعی مرز بین آن علم و علوم دیگر ایجاد میکند و به پژوهشگران و علاقمندان در شناسایی نظریه و روش معتبر از غیرمعتبر یاری میرساند (همان، 13 و 14).
بحث و چالش در روششناسی ضرورتی مهم در دانش اقتصاد امروز و اساساً در اندیشهپردازی همه رشتههاست. مسئولیت واردآمدن مصیبتهای بیشمار به زندگی مردم و نیز در حیطه اندیشه و نظریهسازی و تجویز در اقتصاد، بر عهده اشتباه و محافظه کاریها در روشهای اثباتگرایی، رویکرد دکارتی، نگرش نو کلاسیکی و مانند آنهاست. همچنین اشتباههای نظامهای برنامهریزی و مداخلههای ناروا در اقتصاد باید شناسایی شود و آثار روششناسی به سمت روشهای برنامهریزی، ریشهیابی و تحولجو ـ مبتنی بر اراده،خرد،آرمان و نیازهای گستردهترین بخشهای مردمی ـ دگرگون گردد.
چالشهای اساسی روششناسی اقتصاد ریشه در بینشهای فلسفی و سمت و سوی طبقاتی و ایدئولوژیک دارند. اقتصاددانان لیبرال کلاسیک، نولیبرال ،کنزی، ساختارگرا، کارکردگرا، کردارگرا و رادیکال، بر سر این که واقعیت را چگونه توضیح میدهند و چگونه چارهاندیشی میکنند، با هم متفاوت میباشند
اقتصاد نو کلاسیکی و اقتصاد نولیبرال که زیرفشار نظریه پردازان بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و همسو با سرمایههای بزرگ ـ بهویژه در دهههای اخیر ـ جهانی شده و گسترش یافتهاند و خود را به روشهای تردیدناپذیر و رسمی تبدیل کردهاند، نه تنها نتوانستهاند فقر و بیعدالتی و عقبماندگی ـ بزرگترین هدفهای اقتصاد ـ را بزدایند؛ بلکه در انتقال منابع از مکانهای محروم و زیر سلطه به سرزمینهای مرکزی، با استفاده از اقتصاد، سیاست و ارتشهای مسلط، ایفای نقش کردهاند.
این وظیفه با واداشتن به پذیرش نظم ناعادلانه مسلط بر جهان ـ به مثابه علم ـ و نفی اقتصاد مبتنی بر مداخله و اراده و نادیده گرفتن تضادهای اجتماعی و پویشهای تاریخی جامه عمل پوشیده است. روششناسی، پدیدارشناسی، ارزشگذاری و تجویز از مقولههای بسیار مهم دانش اقتصاد و اساساً تمام رشتههای علوم اجتماعیاند و با بهکارگیری آن مشخص میشود نظریهها و استراتژیهای علم اقتصاد از کجای زندگی واقعی بیرون میآیند و چه نقشی در زندگی بازی خواهند کرد.
روش شناسی و روششناسی اقتصاد اسلامی
روششناسی
روششناسی، بررسی و مطالعه اصول راهنمایی کننده دانشجویان و دانشپژوهان در هر زمینه از دانش یا علم است تا با کمک آن تصمیم بگیرند که برخی از گزارههای مربوط به آن دانش یا علم را رد یا قبول کنند. به عبارت دیگر، روششناسی به مطالعه استدلالهای موجود، فراسوی اصولی میپردازد که بر مبنای آن گزارههای علوم و معارف مختلف رد یا قبول میشوند و از لحاظ کلی شعبهای از فلسفه و بخشی از منطق بهشمار میرود (همان، ص 23 ـ 22)، بنابراین موضوع روششناسی، ارزیابی قضایای تشکیل دهنده رشته خاصی از علم در قالب تئوریها، فرضیهها و مدلهاست (غنینژاد، موسی، مقدمهای بر معرفتشناسی علم اقتصاد، 24).
روششناسی علم اقتصاد
منظور از روششناسی علوم و معارف مختلف، اصول حاکم بر شیوههای مطالعه و بررسی آن رشته است. به اعتقاد مارک بلاگ روششناسی اقتصاد از یک طرف رشتهای توصیفی از علم اقتصاد است، یعنی به توصیف آنچه اقتصاددانان انجام میدهند، میپردازد و از سوی دیگر رشتهای دستوری و هنجاری است، یعنی آنچه را که اقتصاددانان برای پیشرفت علم اقتصاد باید انجام بدهند، مورد بحث و بررسی قرار میدهد. وی در جایی دیگر از کتاب روششناسی اقتصاد، آن را کاربرد فلسفه علم در روابط با اقتصاد میداند (مجموعه مقالات همایش بینالمللی بررسی اندیشههای اقتصادی شهید صدر، 59).
روش شناسی اقتصاد اسلامی
مطالعات اقتصاد اسلامی و قلمروهای مختلف آن ـ اعم از مبانی، اصول، قلمروها، احکام، رفتارها و سازوکارهای اقتصاد اسلامی ـ ریشهای دیرینه در مطالعات و تحقیقات اسلامی دارد و حجم قابل توجهی از منابع اسلامی ـ حداقل در عرصه فقه و تفسیر ـ به این موضوع اختصاص یافته است. با این حال بحث از روش مطالعات اقتصاد اسلامی کمتر مورد توجه بوده و بیشتر در مباحث اصولی و گاهی مباحث تفسیری به کلیت روش مطالعات اسلامی پرداخته شده است.
روششناسی اقتصاد اسلامی ـ بهویژه روششناسی اقتصاد قرآنی ـ جایگاه مهمی دارد و تفاوت در نتایج این حوزه، تفاوت زیادی را در محصول آن، یعنی حوزهها و عرصههای اقتصاد قرآنی، خواهد داشت. همان گونه که بحث بنیادین قلمروهای اقتصاد اسلامی نیز در روششناسی موثر است و اثبات یا نفی یک قلمرو برای اقتصاد اسلامی میتواند مطالعات روششناسانه آن قلمرو را تحت تاثیر قرار دهد.
قرآن مهمترین و اصلیترین منبع اسلامی در شناخت همه معارف و نظامهای معرفتی و اجتماعی است و مطالعات روششناسانه و منطق فهم از قرآن، جایگاه بنیادینی در مطالعات اسلامی دارد. تحقیقات روششناسانه مطالعات قرآنی که در گامهای نخستین رشد خود قرار دارد، میتواند با سرایت به عرصههای روششناسی مطالعات میان رشتهای قرآنی کمک فراوانی به توسعه محتوایی تفسیر قرآن داشته باشد.
روش شناسیهای عمده در اقتصاد
• • روش قیاسی (ارسطو) • • روش استقراء (رنه دکارت و فرانسیس بیکن) • • ابزارگرایی • • اثباتگرایی (اگوست کنت) • • اثباتگرایی منطقی (ساموئلسون) • • ابطالگرایی (کارل پوپر) • • روش لاکاتوشی (لاکاتوش)
اصول روششناسی مطالعات اقتصاد اسلامی
در این قسمت به تعدادی از اصول روششناسی مطالعات اقتصاد اسلامی اشاره میکنیم. اصل اوّل) تناسب روشها با اهداف، اصول و مبانی: با وجود این که در اقتصاد اسلامی حساسیت فوقالعادهای برای رعایت اهداف و مبانی وجود دارد و آنها را معاملهناپذیر میدانند؛ مقوله روشها انعطاف و تنوع بیشتری دارد. این امر بدان معنی نیست که همه ابعاد و روشها و انواع مصداقهای آن مجاز و پذیرفتنی باشد؛ بلکه دو نوع سازگاری باید مورد توجه قرار گیرد.
1. سازگاری منطقی: همان سازگاری منطقی روشها با اهداف است و ویژه اسلام یا اقتصاد اسلامی نیست. این نوع سازگاری در هر حال باید مطرح باشد و عمدتاً در فضای مباحث متعارف علمی تبیین و توجیه شده و در شرایط مساوی در مورد بسیاری از کشورها ممکن است قابل تصور باشد؛ مثل این که در علم اقتصاد پذیرفته شده است که در شرایط تورمی و کمبود تولید ـ با فرض ثبات سایر شرایط ـ عرضه گسترده آسان اعتبارات و تسهیلات بانکی با نرخ بهره پایین یا افزایش حقوق و دستمزد، با هدف تثبیت اقتصادی کوتاه مدت ناسازگار است (دادگر، یدالله، نگرشی بر اقتصاد اسلامی، 146-145).
2. سازگاری ارزشی و مستند بودن به ادله شرعی: این نوع سازگاری ویژه اقتصاد اسلامی است و شریعت اسلامی ما را در استفاده از روشها آزاد مطلق قرار نداده است. این مسئله باعث میشود روششناسی در اقتصاد اسلامی لزوماً منطبق بر دیگر روش شناسیها نباشد. برای مثال روش «اقتصاد خطابهای» (Rhetoric o Economics) که مجاب کردن طرف مقابل نسبت به نظریه خود با هر روش ممکن است، نمیتواند با روش اقتصاد اسلامی برابر باشد؛ چرا که مبانی این نوع دیدگاه که از لحاظ فلسفة علم به ضد روش معروف است، به نوعی هرج و مرج و بیروشی میانجامد (همان، 147).
اصل دوم) تناسب هدف مشروع با روش مشروع: اصل کلی که باید درباره روشها و اهداف و مبانی به آن توجه کرد، این است که اسلام دیدگاه ماکیاولیستی «هدف مجوز کاربرد هر نوع وسیله است» را قبول ندارد. ممکن است بتوان از یک راه غیر مشروع به هدفی مهم رسید، اما این راه در اسلام مجاز نمیباشد و آیات و روایات و سیره عملی معصومان تاکید زیادی بر لزوم همراهی ابزار و هدف در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی ـ بهطور کلی در مسائل غیراقتصادی ـ دارد.
اگرچه این تاکیدها در مسائل اقتصادی با صراحت کمتر وجود دارد، اما با توجه به اصل تنقیح مناط همین ملاک در امور اقتصادی نیز جاری میشود (همان، 149) و به عبارت دیگر امور روششناختی در اقتصاد اسلامی پیوندی ارزشی و معرفتشناسی نیز دارد. آیاتی چون وَلا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى (مائده/ 2)، اتَّقُوا اللّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ (مائده/ 35) و آیات فراوان دیگر که در متن حوادث اجتماعی و حتی جنگ و درگیری به تقوی و رعایت حدود الهی امر کردهاند، گویای تاکید قرآن بر طی کردن مسیرهای تایید شده الهی برای رسیدن به اهداف الهی میباشند.
اصل سوم) ویژگی چند روشی در اقتصاد اسلامی: به نظر میرسد اقتصاد اسلامی با فرض سازگاری ابزار با مبانی و اهداف و تحفظ بر مبانی و اصول، طبیعتی چند روشی دارد؛ همان گونه که دین از منظر روششناسی، حوزهای چند روشی است. به عبارت دیگر، همانگونه که در کلیت دین میتوان از همه روشها (عقلانی، تجربی، حسی، کشف و شهود، وحی و...) بهره گرفت، در اقتصاد اسلامی نیز به طور اجمال میتوان از روشهای مختلف استفاده کرد.
شهید صدر اگرچه در تبیین کیفیت مکتبسازی و رسیدن از روبنای احکام به زیربنای اصول مکتبی اقتصاد اسلامی به چند روش در اقتصاد اسلامی اشاره نمیکند، اما معتقد است که ممکن است چندگونه مکتب یا نظام اقتصادی اسلام ساخته شود و در عین حال همه درست باشند و در ظاهر نوعی از تکثر را در استخراج مکتب اقتصادی اسلام میرساند و آن را عملیاتی اجتهادی و بهکارگیری عملیات استنباط در نظریهپردازی میداند (صدر، اقتصادنا، 401 ـ 382).
اساساً همین که عدهای از محققان اقتصاد اسلامی آن را تنها یک مکتب تلقی میکنند، برخی علم، گروهی علم و مکتب و تعدادی دارای نظام میدانند، نشانه پذیرش چند روش است. اگر بتوان این امر را به اثبات رساند، حداقل مانع حاکمیت نوعی استبداد در روش میشود و از همه تخصصها و روشها میتوان استفاده کرد. با این حال نباید فراموش کرد که چند روش اگر حول یک مجموعه مبانی شناخته شده و پذیرفته شده نباشد، جدلهای کم فایدهای ایجاد خواهد کرد که ما را به نتیجه مناسبی نخواهد رساند. هم چنین زمینه لغزشها یا انحرافهایی را میتواند فراهم نماید (دادگر، یدالله، همان، ص 156 ـ 155).