بنلادن چگونه القاعده را تشکیل داد؟
جمعه 20 دی 1392 5:44 PM
با حضور پررنگ نیروهای سلفی جهادی تکفیری در عرصه ی جهان اسلام، لزوم شناخت این گروه ها بیش از پیش شده است. خصوصا که نوشته های سطحی و تحلیل های زرد و رسانه ای درباره این گروه ها سکه ی رایج است و اشتباهات مرسوم هم در این قضیه فراوان (از جمله اینکه ما هر گروه تکفیری ای را وهابی می دانیم، درحالیکه آن گروه های تکفیری، حتی وهابیت را هم تکفیر می کنند و بین خودشان اختلافات گسترده دارند). روزنامه ی السفیر لبنان، در شماره های چند روز گذشته ی خود طی چند مطلب به بررسی تشکیل و سیر یکی از مهمترین این گروه ها یعنی القاعده پرداخته که نظر به اهمیت آن، ترجمه ی آن را تقدیم می کنیم. نکته ی شایان ذکر آنکه در تمامی قسمت ها، توضیحات آمده در بین دو قلاب []، از مترجم است:
از سه سال پیش و از زمان آغاز اعتراضات[مردمی] و شروع آنچه «بهار عربی» یا «بیداری اسلامی» خوانده می شود، «جنبش جهانی جهادی» هم توسعه یافته و در جاهای تازه ای در گوشه گوشه ی جهان عرب هم بروز و ظهور یافته است که از آخرین مواردش می توان به سوریه و لیبی و صحرای سینا [در مصر] و تونس و یمن اشاره کرد. همچنانکه در برخی کشورهای [مسلمان نشین] غیر عرب هم ظهور و بروزش را می بینیم، مثل نیجریه و مالی و ... .
در حالیکه این به هم ریختگی اوضاع، برای خیلی ها غیر منتظره بوده است، اما سازمان «القاعده» وقتی که در سال 2000 طرح استراتژیک خود را تدوین نمود، توقع حدوث چنین نتایجی را داشت و این طرح تا همین الان طبق یک استراتژی مشخص پیش رفته است، (هرچند شاید این پیشرفت بیش از آن که به خاطر تلاش های «جهادیون» باشد، به دلیل وجود نیروها و عوامل خارجی و ساختاری [در نظام های منطقه] بوده است). در هر حال، در نتیجه این پیشرفت، این جنبش در وضع مناسبی بود که به خوبی می توانست از تحولات منطقه به نفع خود استفاده نماید.
سازمان القاعده ی امروز، شباهت چندانی با سازمان القاعده ی دیروز ندارد.این سازمان فعال شده است، یا بهتر است بگویم «سازمان ها»یی که تا حدی شبیه هم هستند و در تمام شمال آفریقا و منطقه ی خاورمیانه و جنوب آسیا گسترده شده اند [و همگی نام القاعده یا شاخه ی القاعده را بر خود دارند].
این سلسله ی سازمان های متباین [که همه خود را القاعده و پیرو رهبر آن می نامند] هر چند بخشی از اعضای سازمان اصلی در افغانستان و پاکستان را شامل می شود (یعنی همان کسانی که «مبارزین اولیه» خوانده می شوند) اما اکثر آنها متشکل از نیروهای تازه جذب شده هستند، نیروهایی که «وحی رسالت القاعده ای» آنان را تحت تأثیر قرار داده، جوانان «محروم»ی که در جو پس از «بهار عربی» می خواهند به دل نبرد و جنگ بروند.
سازمان القاعده، یا به عبارت بهتر، «جهاد» زیر پرچم این سازمان، در طول بیش از بیست سال [که از تأسیس آن می گذرد] چند مرحله ی تحول را پشت سر گذاشته است. بیش از بیست سال است که القاعده، نیروی همه درگیریها در خاورمیانه و جنوب آسیا و آفریقا را (در راستای ادامه درگیری مستمر با غرب) تأمین می کند. هر کدام از این درگیری ها در کشورهای مسلمان را مجموعه ای از رزمندگان غیربومی (که معتقد به تفکر القاعده هستند یا زیر چتر سازمانی القاعده هستند) را به خود جذب کرده است، اما هر کدام از این درگیری ها شکل خاص خود، و حجم مخصوص به خود و توان مختص به خود را دارد.
در ادامه و طی چند قسمت، مروری خواهیم داشت بر ریشه های شکل گیری القاعده و مراحل اصلی تطور آن تا به امروز:
* مرحله تأسیس؛ و نقشه ی راه – 1988 میلادی (سالهای 66 - 67 شمسی)
پس از آنکه اتحاد جماهیر شوروی [که دولتی ضد دینی بود] در سال 1979 میلادی به افغانستان لشکرکشی کرد، ده ساله ی بین 1979 تا 1989، پاکستان و افغانستان تبدیل شدند به مقصد یک سلسله هجرت بی سابقه ی جوانان مسلمان از سراسر جهان در لبیک به فتاوی «جهاد» ضد شوروی. از آمریکا گرفته تا جنوب شرق آسیا، هجرت به پاکستان برای پیوستن به مقاومت افغان ها شروع شد. [برای ورود به افغانستان که تحت اشغال بود، نیروهای اسلامگرا ابتدا به پاکستان می رفتند و از آنجا، وارد افغانستان می شدند.]
در آن زمان، شخصیت اسلامگرای [سلفی] فلسطینی الاصل، عبدالله عَزّام نقشی اساسی در برانگیختن این هجرت جهانی و در سازماندهی آن ایفا می نمود. سخنرانی ها و دعوت هایی که عبدالله عزام درباره جهاد برای دفاع از مسلمانان مستضعف افغانستان ایراد می کرد، از طریق رادیو ها و مساجد و مجلات و ... به مردم [مسلمان] در سراسر جهان می رسید.
عبدالله عَزّام
به مرور عزام تبدیل شد به یک جمع کننده ی اساسی تبرعات و کمک های جامعه ی اسلامی برای کمک به [جهاد] افغانستان و در همین راستا، در پیشاور پاکستان مرکزی به نام «دفتر خدمات» تأسیس نمود. این مرکز محل ورود و پذیرایی از افراد و سپس فرستادن آنها به اردوگاه های آموزش نظامی در افغانستان بود [و نقش سرپل برای ورود پول و نیرو و تجهیزات و تقسیم آنها در جبهه های مختلف افغانستان و بین گروه های رزمنده ی مختلف را ایفا می نمود.]
یکی از جوانانی که در آن روزها به پاکستان سفر کرد، جوان دانشجوی عربستانی اسامة بن لادن بود که به زودی تبدیل به یکی از پیروان مخلص عبدالله عزام گردید. بن لادن، زیر نظر خود عبدالله عزام مدت کوتاهی همراه با داوطلبان عرب به نبرد در افغانستان پرداخت اما کار مهم تر بن لادن این بود که از روی کار عزام نسخه برداری کرد و او هم یک دفتر مخصوص در پیشاور تأسیس کرد تا کمک های مختلف را [از سراسر جهان] جذب و از سیستم عبدالله عزام حمایت نماید. [این دفتر، «بیت الانصار» نام داشت]
در سال 1988، اتحاد جماهیر شوروی [بعد از شکست های سنگین در برابر نیروهای رزمنده ی افغان] شروع به عقب نشینی از افغانستان نمود و بدین شکل پیروزی چشمگیر و بزرگی نصیب «مجاهدین افغان» شد [به نیروهای رزمنده ی افغانستانی که ضد شوروی می جنگیدند «مجاهدین» گفته می شد که می توان از معروف ترین آنها به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف، عبدالعلی مزاری و صبغت الله مجددی اشاره نمود. این افراد ضمن داشتن جهت گیری اسلامی، ابدا جهت گیری تکفیری نداشتند.] اما در کنار مجاهدین افغان، در افغانستان پس از عقب نشینی شوروی، خیل عظیمی از رزمندگان اسلامگرای عرب هم بقی مانده بود.[این افراد در عرف سیاسی به «عرب افغان» معروف شدند که از معروف ترینشان می توان به عبدالله عزام، اسامه بن لادن و ابومصعب الزرقاوی اشاره نمود]
عبدرب الرسول سیاف
بعد از تمام شدن «جهاد افغانستان» حالا بازگشت اکثر این رزمندگان عرب مورد رضایت و خشنودی حکومت های کشورهایشان هم نبود [و نه در افغانستان کاری داشتند و نه می توانستند به کشورهایشان بازگردند]، فلذا این افراد تبدیل شدند به گروهی بدون جهت گیری و رهبری. اما در همین زمان، احترامی که بن لادن [خصوصا به دلیل صرف اموالش در راه جهاد افغانستان] نزد «مجاهدین» پیدا کرده بود، به علاوه ی ثروت شخصی اش، او را در موقعیتی منحصر به فرد برای جذب این رزمندگان قرار داده بود.
احمد شاه مسعود