بسم رب الحسين عليه السلام
موضوع: فلسفه نوروز
چكيده: در اين پژوهش سعي شده است تا بطور مجمل به نوروز وفلسفه برگزاري چندين هزار ساله آن پرداخته شود،در اين تحقيق سعي بر يك بازخواني مجدد داريم ،نه قضاوت و رد يا تاييدموضع عده ايي براي همين چندان مفصل به آن نپرداختيم، مقايسه آداب نوروز در كشورهاي مختلف،موارد افتراق آداب نوروز در دو دين اسلام و زرتشت، اجراي مراسم نوروز توسط پيروان زرتشت و شيعيان ايران و همچنين تعامل ايشان با يكديگر مور د پژوهش خواهد بود.پرداختن به برخي از اسناد روايي جهت اهميتي است كه معارف اهل البيت در زندگي بشر دارد ، در اين ارتباط سعي شده مختصر به اين موضوع پرداخته شود.
كليد واژه: نوروز، ايران، شيعه ،اسلام ،جشن، باستان، آداب و رسوم
مقدمه:
درمورد نوروز و اينكه اساسا نوروز يك جشن باستاني است و مقايسه آن با يك عيد اسلامي كه در چند سال اخير توسط بعضي از افراد نوعا مذهبي مقايساتي صورت مي گيرد ،اساسا كار درستي نيست،سخن بسيار است ،اما از آنجايي كه شناخت اوليه از نوروز حائز اهميت است در اين پژوهش سعي شد كه از ويژگيها و مراسمات نوروز بهره گيري شود تا اولا ابعاد پنهان اين جشن ملي مشخص شود و در ادامه رد هرگونه مقايسه بين اين جشن ملي با اعياد مقدس مذهبي و اسلامي مورد توجه واقع گرديد، البته پرداختن به اين موضوع نياز به نوشتن كتاب دارد چراكه غالب مقاله و مختصر نويسي حاكم بر آن مانع از پرداختن ريشه ايي به مطلب فوق الذكر خواهد بود،ايرانيان كهن و مردم بابل عدد "هفت" را مقدس مي شمردند، طبقات آسمان و زمين و سيارات هفت بوده است، ستارگان هفتگانه ((زهره، مشتري، عطارد، زحل، مريخ، زمين و خورشيد)) و ايام هفته نيز هفت روز است و گرامي ميداشتندش.
پارسيان در تمامي روزهاي فروردين خانه هاي خود را چراغاني كرده و چوبهاي خوشبو مي سوزانند و شمع ها را روشن نگاه ميدارند و خوانچه اي پهن مي كنند كه بر آن هفت چيز كه نامشان با حرف ِسين شروع شده باشد ميگذارند (هفت سين) مانند:
سبزه: نمودار ِگلهاي زيبا و زينتي، سرسبزي و خرمي
سركه: نماد شادي (ميوه درخت تاك در ايران، ميوه شادي خوانده ميشد)
سمنو: از جوانه ي گندم، نمود رويش و بركت
سيب: ميوه اي بهشتي و نماد زايش
سير : نگهبان سفره (در اكثر فرهنگ هاي آريائي براي سير نقش محافظت كننده از شر قائل بودند)
سماق: نماد مزه زندگي
سنجد: بوي برگ و شكوفه ي آن محرك ِعشق و دلباختگي است.
سكه: موجب بركت و سرشاري كيسه
كتاب مقدس كه در گذشته اوستا و اكنون قرآن است و بودنش بر سر سفره باعث رونق ميباشد.
آينه و شمع بر سر سفره هفت سين نيز نماد ِنور و روشنايي و شفافيت است. معمولا تخم مرغ نيز بر سر سفره ي هفت سين ميباشد كه نماد ِنطفه و باروري و زايش است. نيز در اساطير ِايران، جهان، تخم مرغي شكل است، آسمان چون پوسته ي تخم مرغ و زرده اش نمودگار زمين است. ماهي ِزنده نيز نماد سرزندگي و شادابي ست. و هزاران فلسفه و رسوم متفاوت كه در گوشه و كنار ِايران عزيزمان پراكنده است و در بعضي از كشورهاي شرق آسيا مانند چين، هند و پاكستان نيز هر ساله مراسمي شبيه به نوروز انجام مي شود. عقل مقدس يعني اهورامزدا كه به او سپند مينو نيز گفته مي شد ، شش وزير بزرگ به نام امشاسپندان دارد كه يعني مقدسان جاويدان و اين شش امشاسپند با سپندمينو تشكيل (هفت سپند) مي دهند. علت اين كه هفت سين به راستي هفت سين است ، اشاره به هفت امشاسپند است و چون كلمه سپند با سين شروع مي شده ، روي اين اصل به علامت آن هفت مقدس جاوداني ، چيزهائي در نظر گرفته شده كه هم با حرف سين شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند. هفت در اسلام: آسمان هفت طبقه دارد . فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را ديد كه گفتند هفت سال خشكسالي و هفت سال فراواني مي شود. جهنم هفت طبقه دارد . گناهان اصلي هفت عدد است . پيش از اسلام در بين اعراب ، هفت بار طواف دور كعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامي نيز چنين است . هفت نفر قاري قرآن معروف بودند ، هفت بار شستن اشياء ناپاك و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز بر زميننيز مذكور است . عدد هفت در قديم : مردم بابل عدد هفت را مقدس مي شمردند ، طبقات آسمان و زمين و سيارات هفت بوده است ، ايام هفته هفت روز است. هفت از نظر مذاهب: به عقيده هنديها در آئين برهما انسان هفت بار مي ميرد . عروس و داماد بايد هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم مي خورند ، در آئين زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذكور است كه هفت نر و ماده را با خود برگير تا نسلي بر جهان بماند. هفت در آئين مسيح : هفت معجزه ، از ۳۳ معجزه را مسيح در انجيل ذكر كرده است ، در انجيل از هفت روح پليد صحبت شده است ، به نظر فرقه كاتوليك ، هفت نوع شادي و هفت غسل تعميد وجود دارد. هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم يك كوچه ايم هفت در تاريخ : همراهان داريوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالاي آرامگاه داريوش ، هفت نقش ملاحظه مي شود . جنگهاي هفت ساله در زمان لوئي ۱۱ واقع شد. اژدهاي هفت سر معروف است . هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبديل شدند و هفت خوان رستم و اسفنديار معروف است. سفرهاي است كه ايرانيان هنگام نوروز ميآرايند. آنچه كه در اين سفره قرار ميگيرد، بايد داراي خصوصيت زير باشد: ۱٫پارسي باشد؛ ۲٫با بند واژهي «س» آغاز شود؛ ۳٫ريشهي گياهي داشته باشد؛ ۴٫خوردني باشد؛ ۵٫اسم مركب نباشد؛ ۶٫براي بدن سودمند باشد؛ بنابراين هر آنچه كه داراي اين ويژگيها نباشد – اگر چه با بندواژهي «س» هم آغاز شده باشد – نميتوان جزء هفت سين به حسابش آورد. در زبان پارسي، تنها هفت چيز هستند كه اين ويژگيها را دارا هستند: ۱٫سير : به نام و عنوان اهورامزدا ۲٫سيب: به نام و عنوان سپندارمذ (اسفند) ۳٫سبزي: به نام فرشتهي ارديبهشت ۴٫سنجد : به نام فرشتهي خرداد ۵٫سركه: به نام فرشتهي امرداد ۶٫سمنو : به نام فرشتهي شهريور ۷٫سماق: به نام فرشتهي بهمن از عناسر سفره هفت سين در تعبيري ديگر اينگونه ياد مي شود: ۱٫سير: براي پاكيزگي ۲٫سركه: براي پاكيزگي ۳٫سماق: براي پاكيزگي ۴٫سنجد: تولد ۵٫سمنو: نماد خوبي و رشد گياه ۶٫سبزه: موجب فراواني بركت مي شود ۷٫سيب: نمادي از زايش هرچند كه در سفره هفت سين بايد به هرحال هفت جزء كه با آواي «سين» آغاز ميشوند (نمادي از «سپنتا») چيده شود، ولي براي زينت و چيدمان دلپذيرتر سفرهٔ هفت سين، تقريباً همهٔ خانوادههاي ايراني اجزاء ديگري هم در سفره ميچينند و در آرايش و رنگاميزي سفره شان نهايت خوش سليقگي را اعمال ميكنند. آينه و قرآم كريم نيز در كنار آن هم از اجزائي است كه تقريباً در هر سفرهٔ هفت سيني چيده ميشود. برخي بر اين باورند كه سكه كه نماد «دارايي» وآب كه نماد «پاكي و روشنايي» است بهتر است در كنار هم قرار گيرند و سكه را درون ظرفي از آب سر سفره ميگذارند. هفت سين قرآني ۱- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحيم.( يس/۵۸) از جانب پروردگار [ي] مهربان [ به آنان] سلام گفته مي شود. اين نداي روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا ، چنان روح انسان را در خود غرق مي كند و به او لذت ، شادي و معنويت مي بخشد ، كه با هيچ نعمتي برابر نيست ، آري شنيدن نداي محبوب ، ندايي آميخته با محبت و آكنده از لطف ، سرتا پاي بهشتيان را غرق سرور مي كند ، كه يك لحظه ي آن بر تمام دنيا و آنچه در آن است برتري دارد. از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده : ” در همان حال كه بهشتيان غرق در نعمتهاي بهشتي هستند نوري بر بالاي سرايشان آشكار مي شود ؛ نور لطف خداوند كه بر آنها پرتو افكنده است. پس ندايي بر مي خيزد كه “سلام بر شما اي بهشتيان” ، نظر لطف خداوند چنان بهشتيان را مجذوب مي كند كه از همه چيز جز او غافل مي شوند ، و همه نعمتهاي بهشتي را در آن حال به دست فراموشي مي سپارند. ۲- سلامٌ علي نوح ٍ في العالمين . ( صافات /۷۹) درود بر نوح در ميان جهانيان. چه افتخاري از اين برتر و بالاتر كه خداوند بر حضرت نوح عليه السلام ، سلام مي فرستد ، سلامي كه در ميان جهان و جهانيان باقي مي ماند و تا دامنه قيامت گسترده مي شود ، سلام خدا توأم با ثناء جميل و ذكر خير بندگانش در قرآن كريم ؛ كمتر سلامي به اين گستردگي و وسعت درباره كسي ديده مي شود ، به خصوص اينكه لفظ ” العالمين” معني وسيعي دارد كه نه تنها همه انسانها ، بلكه عوالم فرشتگان و ملكوتيان را نيز در برمي گيرد. ۳- سلامٌ علي اِبراهيم . ( صافات/۱۰۹) درود بر ابراهيم. در آيات پيش از اين آيه ، به چگونگي بشارت دادن فرزندي بردبار و پراستقامت بر حضرت ابراهيم ، و جريان دستور ذبح اسماعيل – فرزند ايشان – و تسليم بودن هر دوي آنها بر اين امر به ميان آمده است ك پس از ياد آوري اين قضايا ، خداوند مي فرمايد: سلام بر ابراهيم [ آن بنده مخلص و پاك باد.] ۴- سلامُ عـَلي موُسي و هارون . (صافات/۱۲۰) ” درود بر موسي و هارون.” درآيات پيش از اين آيه ، خداوند ضمن آياتي ، جريانات حضرت موسي و هارون را نقل مي فرمايد: – ما اين دو برادر و قوم آنها را از اندوه بزرگ رهايي بخشيديم . ( صافات/۱۱۵) – ما آنها را ياري كرديم تا آنها بر دشمنان نيرومند خود پيروز شدند . ( صافات/۱۱۶) – ما به آن دو ، كتاب آشكار داديم . ( صافات/۱۱۷) – ما آن دو را به راه راست هدايت نموديم . ( صافات/۱۱۸) – ما ذكر و ياد خير آنها را در اقوام بعد باقي وبرقرار ساختيم . ( صافات /۱۱۹) و بعد از يادآوري موارد فوق خداوند برآن دو سلام مي رساند. سلامي از ناحيه پرودگار بزرگ و مهربان. سلامي كه رمز سلامت در دين و ايمان در اعتقاد و مكتب، و در خط و مذهب است. سلامي كه بيانگر نجات و امنيت از مجازات و عذاب اين جهان و آن جهان است. ۵- ؟سلامُ علي آلِ ياسين . ( صافات/۱۳۰) درود بر پيروان الياس (۱) خداوند مي فرمايد: ما نام نيك الياس را در ميان امتهاي بعد جاودان كرديم.( صافات /۱۲۹) امتهاي ديگر ، زحمات اين انبياء بزرگ ( الياس وسلاله ي او ) را كه در پاسداري خط توحيد، و آبياري بذر ايمان منتهاي تلاش و كوشش را به عمل آوردند ، هرگز فراموش نخواهند كرد ، و تا دنيا برقرار است ياد و مكتب اين بزرگ مردان فداكار زنده و جاويدان است. تعبير به ” ال ياسين” به حاي” الياس” يا به خاطر اين است كه ال ياسين لغتي در واژه ” الياس” بوده و هر دو به يك معني است ، و يا اشاره به الياس و پيروان او است كه به صورت جمعي آمده است. ۶- سلامٌ عـَليكُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدين . ( زمر/۷۳) ” … سلام برشما ، خوش آمديد ، در آن درآييد [ و] جاودانه [ بمانيد] در اين آيه ، خداوند مي فرمايد كه بهشتيان وقتي به بهشت مي رسند ، در حالي كه درهاي آن گشوده شده است ، در اين هنگام نگهبانان بهشت ، آن ملائك رحمت به آنها مي گويند : سلام بر شما ، گوارا باد اين نعمتها بر شما ، داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد. ۷- سلامُ هيَ حتّي مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/۵) [ آن شب] تا دم صبح ، صلح و سلام است . اين آيه ، در توصيف شب قدر است . آن شبي است كه قرآن درآن نازل شده و عبادت و احياء آن معادل هزار ماه است ، خيرات و بركات الهي در آن شب نازل مي شود و رحمت خاص الهي شامل بندگان مي گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل مي گردند. به اين ترتيب ايرانيان سفره هفت سيني ايراني با تدين و خلوص نيست را به استقبال سال نو مي فرستند. جشن فروردگان يا جشن همسپثميديه در دوران باستان به عنوان عيد اصلي جشن گرفته ميشد. اين جشن فروهرها بود و ظاهراً در آن هنگام ده روز و ده شب برگزار مي شد. فروهرها همان ارواح مردگانند. نام فروردين كه آغاز بهار است، برگرفته از نام فروهر هاست. در فروردين يشت آمده است كه در مدت جشن فروردگان فروهرهاي مؤمنان از اقامتگاههاي خود ميآيند و مدت ده شب در كنار مردم ميمانند، اين جشن مربوط به بازگشت مردگان بود. زمان اين جشن به حساب گاه شمارهاي امروزي، پنج روز آخر اسفند و پنج روز اول فروردين، بحساب ميآمد. از زماني كه آغاز سال در اعتدال بهاري تعيين گرديد، نوروز ششمين روز اين جشن گشت كه به فروردگان افزوده شد. بدين ترتيب انديشهٔ شكوه و پر اهميت بودن ششمين روز جشن سال نو، در ذهن ايرانيان، از قبل وجود داشته و در زمان ساساني هم حفظ گرديد.
.
بهر حال با مراجعه به كتب و مقالات مختلف در حد بضاعت به اين موضوع پرداخته شد.
جايگاه نوروز:
نوروز در ايران و برخي از كشورهاي همسايه كه غاليا در حوزه فرهنگي ايران قديم قرار گرفته اند با حساسيت و پيگيري خاصي توسط توده مردم در طبقات مختلف اجتماعي و فرهنگي برگزار مي شود ، اين عيد سعيد باستاني بنا بر برخي از روايات موجود در بحار الانوار علامه مجسلي با برخي از مناسابات همخواني دارد از آنجمله:
الْمَوْلَى السَّيِّدُ الْمُرْتَضَى الْعَلَّامَةُ بَهَاءُ الدِّينِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ النَّسَّابَةُ دَامَتْ فَضَائِلُهُ رَوَاهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ يَوْمَ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ فِيهِ النَّبِيُّ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع الْعَهْدَ بِغَدِيرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَايَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَيْهَا وَ الْوَيْلُ لِمَنْ نَكَثَهَا وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي وَجَّهَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِيّاً ع إِلَى وَادِي الْجِنِّ فَأَخَذَ عَلَيْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِيقَ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي ظَفِرَ فِيهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَيَّةِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي يَظْهَرُ فِيهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ يُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَيَصْلِبُهُ عَلَى كُنَاسَةِ الْكُوفَةِ وَ مَا مِنْ يَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِيهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَيَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَيَّعْتُمُوهُ ثُمَّ إِنَّ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ يُحْيِيَ الْقَوْمَ الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَأَمَاتَهُمُ اللَّهُ فَأَوْحَى إِلَيْهِ أَنْ صُبَّ عَلَيْهِمُ الْمَاءَ فِي مَضَاجِعِهِمْ فَصَبَّ عَلَيْهِمُ الْمَاءَ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِي يَوْمِ النَّيْرُوزِ سُنَّةً مَاضِيَةً لَا يَعْرِفُ سَبَبَهَا إِلَّا الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ وَ هُوَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ قَالَ الْمُعَلَّى وَ أَمْلَى عَلَيَّ ذَلِكَ وَ كَتَبْتُهُ مِنْ إِمْلَائِهِ وَ عَنِ الْمُعَلَّى أَيْضاً قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي صَبِيحَةِ يَوْمِ النَّيْرُوزِ فَقَالَ يَا مُعَلَّى أَ تَعْرِفُ هَذَا الْيَوْمَ قُلْتُ لَا لَكِنَّهُ يَوْمٌ يُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ يَتَبَارَكُ فِيهِ قَالَ كَلَّا وَ الْبَيْتِ الْعَتِيقِ الَّذِي بِبَطْنِ مَكَّةَ مَا هَذَا الْيَوْمُ إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِيمٍ أُفَسِّرُهُ لَكَ حَتَّى تَعْلَمَهُ قُلْتُ تَعَلُّمِي هَذَا مِنْ عِنْدِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَعِيشَ أَبَداً وَ يُهْلِكُ اللَّهُ أَعْدَاءَكُمْ قَالَ يَا مُعَلَّى يَوْمُ النَّيْرُوزِ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الْعِبَادِ أَنْ يَعْبُدُوهُ وَ لَا يُشْرِكُوا
بِهِ شَيْئاً وَ أَنْ يَدِينُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ هُوَ أَوَّلُ يَوْمٍ طَلَعَتْ فِيهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ فِيهِ الرِّيَاحُ اللَّوَاقِحُ وَ خُلِقَتْ فِيهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي اسْتَوَتْ فِيهِ سَفِينَةُ نُوحٍ ع عَلَى الْجُودِيِّ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي أَحْيَا اللَّهُ فِيهِ الْقَوْمَ الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ اللَّهُ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي هَبَطَ فِيهِ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى النَّبِيِّ ص وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي كَسَرَ فِيهِ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ السَّلَامُ أَصْنَامَ قَوْمِهِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي حَمَلَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى مَنْكِبَيْهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَيْشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَيْتِ الْحَرَامِ وَ هَشَّمَهَا الْخَبَرَ بِطُولِهِ[1]
در اين حديث و احاديث مشابه به نوعي نوروز مشروعيت اسلامي يافته است البته عده اي از افراد اين احاديث را ضعيف مي دانند، كه البته هيچكدام در حد و اندازه علامه مجلسي نبوده ونيستند ، در ابتداي بحار علامه مجلسي تصريح نموده اند كه احاديثي كه در بحار آورده ام گزينش شده هستد البته اين عده معتقدند كه علامه مجلسي همه احاديث را آورده تا كسي حديث جديدي را بر آن اضافه نكند.البته بحث تخصصي در اين باره موضوع اين مقاله نيست.
واژه نوروز:
معاني بسيار ي در كتب لغت براي نوروز آورده اند ، بعضي كه مشهورترند را در اينجا مي آوريم:
نوروز به معناي روز نو
نوروز را در پهلوي نوگ روز مي گفته اند.
نوروز. [ ن َ / نُو ] (اِ مركب ) روز اول ماه فروردين كه رسيدن آفتاب است به نقطه اول حمل . (غياث اللغات ). روز اول فروردين كه رسيدن آفتاب به برج حمل است و ابتداء بهار است و اين را نوروز كوچك و نوروز عامه و نوروز صغير گويند، و نيز ششم فروردين ماه روز خرداد كه نوروز بزرگ و نوروز خاصه گويند. (رشيدي ) (از جهانگيري ). به معني روز نو است ، وآن دو باشد، يكي نوروز عامه و ديگري نوروز خاصه ، و نوروز عامه روز اول فروردين ماه است كه آمدن آفتاب به نقطه اول حمل باشد و رسيدن او به نقطه اول بهار است . گويند خداي تعالي در اين روز عالم را آفريد و هر هفت كوكب در اوج تدوير بودند و اوجات همه در نقطه اول حمل بود، در اين روز حكم شد كه به سير و دور درآيند و آدم عليه السلام را نيز در اين روز خلق كرد، پس بنابراين اين روز را نوروز گويند و بعضي گفته اند كه جمشيد كه او اول جم نام داشت و عربان او را منوشلخ ميگويند سير عالم مي كرد چون به آذربايجان رسيد، فرمود تخت مرصعي بر جاي بلندي رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعي بر سر نهاده بر آن تخت بنشست ، همين كه آفتاب طلوع كرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد شعاعي در غايت روشني پديد آمد، مردمان از آن شاد شدند و گفتند اين روز نو است ، و چون به زبان پهلوي شعاع را شيد مي گويند اين لفظ را بر حكم افزودند و او را جمشيد خواندند و جشن عظيم كردند و از آن روز اين رسم پيدا شد. و نوروز خاصه روزي است كه نام آن روز خرداد است و آن ششم فروردين ماه باشد و در آن روز هم جمشيد بر تخت نشست و خاصان را طلبيد و رسمهاي نيكو گذاشت و گفت خداي تعالي شما را خلق كرده است ، بايد كه به آب هاي پاكيزه تن را بشوئيد و غسل كنيد و به سجده و شكر او مشغول باشيد و هر سال در اين روز به همين دستور عمل نماييد، و اين روز را بنابراين نوروز خاصه خوانند. (برهان قاطع) (از رشيدي ) (از جهانگيري ) (آنندراج ). و گويند اكاسره هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه كه شش روز باشد حاجت هاي مردمان را برآوردندي و زندانيان را آزاد كردندي و مجرمان را عفو فرمودندي و به عيش و شادي مشغول بودندي ، و معرب آن نيروز است . (برهان قاطع) (از جهانگيري ) (آنندراج ). اين روز را در نزد پادشاهان عجم و يزدانيان ايران شرف هاست ، گويند در آن روز ايجاد و انشاء خلق شده و سعدتر از ساعات آن روز ساعت تحويل شمس است به حمل ... و سبب حرمت اين روز را وجوه گفته اند: يكي آن است كه در عهد تهمورس آيين و مذهب صابئيه رواج و رونق تمام داشت ، چون شاهنشاهي به جمشيد رسيد تجديد آئين ايزدپرستي كرده ... و ناميد اين روز را نوروز و عيد گرفت ... و گويند در اين روز نيشكر به دست جمشيد شكسته شد و از آن خورده شد و آبش معروف و مشهور گرديده و شكر از آن ساختند، بنابراين در روز نوروز خوردن شكر رسم شده و از آن حلويات ساختند و خوردند و هنوز آن رسم برقرار است. (انجمن آرا)
جشن نوروز يا عيد نوروز يا جشن فروردين يا جشن بهار يا بهار جشن : بزرگترين جشن ملي ايرانيان است كه از نخستين روز فروردين ، ماه اول سال شمسي ، آغاز شود. جشن نوروز و مهرگان دو جشن بزرگ آريائيان بوده است ۞ ، ايرانيان قديم (پيش از عهد ساساني و به هنگام تدوين بخش اول اوستا) جشن نوروز را ظاهراً در اول بهار هر سال و آغاز برج حمل برپا مي داشتند. در دوره ٔ ساسانيان موسم اين جشن با گردش سال تغيير مي كردو در آغاز فروردين هر سال نبود، بلكه مانند عيد اضحي و عيد فطر، مسلمانان در فصول مختلف سال گردش مي كرد. در نخستين سال تاريخ يزدگردي مبداء جلوس يزدگرد واپسين شاه ساساني جشن نوروز مصادف بود با شانزدهم حزيران رومي (ماه ژوئن فرنگي ) و تقريباً در اوائل تابستان . از آن پس هر چهار سال يك روز اين جشن عقب تر ماندو در حدود سال 392 هَ . ق . نوبت جشن نوروزي به اول حمل رسيد و در سال 467 هَ . ق . نوروز به بيست وسوم برج حوت افتاد، يعني 17 روز مانده به پايان زمستان . دراين سال به فرمان سلطان جلال الدين ملك شاه سلجوقي ترتيب تقويم جلالي نهاده شد و بر اساس آن موقع جشن نوروزي در بهار هر سال مقارن تحويل آفتاب به برج حمل تثبيت شد و بدين منظور مقرر شد كه هر چهار سال يك روز برتعداد ايام سال بيفزايند و سال چهارم را 366 روز حساب كنند و پس از هر 28 سال - يعني گذشتن هفت دوره چهارساله - چون دوره چهارساله هشتم فرارسد به جاي آنكه به آخرين سال اين دوره يك روز بيفزايند، اين روز را به نخستين سال دوره بعد يعني دوره نهم اضافه كنند. بدين ترتيب سال جلالي نزديكترين سال هاي جهان شد به سال شمسي حقيقي كه 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 46 ثانيه است [2].
نوروز نوبرانه است و اشاره اي است كه درون ما را به زندگي تازه فرا مي خواند و س آغاز شكل گيري دوباره جشن ، تحرك و حيات است.[3]
نخستين روز سال را هرمز نام نهاده اند، روزي كه خداونداميد را از سرچشمه بي پايان خود بر دل انسان جاري ساخته است، در اين روز فروهرها،كه نيروهاي اهورايي اند ، براي كمك به انسان پارسا و معتقد و مقابله با اهريمن به زمين فرود مي آيند.[4]
روزي كه زندگي از نو به سبب قوانين دادگرانه جم برقرار شد.
نوروز از بزرگترين جشنهاي ايرانيان محسوب مي شود .
نخستين روز آن نوروز است كه اولين روز سال نو است و با نام پارسي آن بيان كننده اين معني است و اين روز با دخول آفتاب به برج سرطان {آغاز تابستان}طبق زيج هاي آنان هنگامي كه سال ها را كبيسه مي كردند مطابق بود .سپس در ايام بهار اين روز پس از تاخير از موضع خود سرگردان شد و در مكاني قرار گرفت كه سال همه اين احوال را نزول باران و برآمدن شكوفه ها و برگ آوردن درختان تا هنگام رسيدن ميو ه ها و تمايل حيوانات به تناسل و آغاز نو تا تكامل طي كند.اين بود كه نوروز را دليل پيداش و آفرينش جهان دانستند.
و گفته اند در اين روز بود كه خداوند افلاك را پس از آن مدتي ساكن بودندبه گردش درآورد وستارگان را پس از چندي متوقف گردانيد،وآفتاب را براي آن كه اجزاي زمان از سال و ماه و روز به آن شناخته شود ، آفريد پس از آن كه اين امر پنهان بود آغاز شمارش از اين روز شد و گفته اند خداوند، عالم سفلي را در اين روز آفريد و كيومرث در اين روز به شاهي رسيد و اين روز جشن او بود كه به معناي عيد اوست.و نيز گفته اند خداوني در اين روز خلق را آفريد و اين روز و مهرگانتعيين كننده زمان هستند چنان كه ماه و آفتاب ، فلك را تعيين مي كنند[5].
نخستين كسي كه نوروز را پديدار ساخت و برقرار كرد..كيا جم (جمشيد) پسر ويوند جهان (ويو نگهان)بود[6].
ايرانيان آغاز هر ماه و سال را داراي تقدسي خاص مي دانستند و مراسم ديني انجام مي دادند.اما مباركي نوروز ماندگارتر شده و تا به امروز ادامه يافته است.
تقدس واحترام و بزرگي نوروز بيش از حد توجه و انتظار است است. چون با ماه فروردين كه ويژه فرَوَشي ها و ارواح طيبه است شروع مي شود و روز اول آن با نام خداوند آغاز مي گردد و اول بهار و اعتدال ربيعي و رستاخيز طبيعيت و زندگي مجدد در جهان است[7].
ابو ريحان بيروني در علل پيدايش نوروز عللي آورده است كه نمايانترين آنها نسبت نوروز است به جمشيد كه فردوسي موجب رواج و شهرت آن شده است و اينكه جمشيد پس از برقرار ساختن نظام زندگي و عدل و داد،سر سال نو ، روز هرمزد از فروردين به تخت نشست و مردم شادي كردندو آن روز را ((روز نو ))خواندند و از وي چنين تجديد خاطره اي يادگار ماند[8].
((سلمان فارسي مي گويد :ما در عهد زرتشتي بودن مي گفتيم خداوند براي زينت بندگان خود ياقوت را در نوروز و زبر جد را در مهرگان بيرون آورد و فضل اين دو بر ايام ديگر ، مانند برتري ياقوت و زبر جد است به جواهر ديگر[9] .))
((عيد نوروز سرآغاز طراوت طبيعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضاي زندگي طبيعي انسان است. نوروز جشن بالندگي طبيعت، جشن آغازي دوباره و جشن ايرانيان كهن است. مورخان نوروز را جشن همگاني در فرهنگ ايران و بين النهرين و آيين نوروزي را يك سنت كهن مي دانند كه بنابه احتمال زياد اين جشن از هزاره سوم پيش از ميلاد يعني پنج هزار سال پيش در ايران رايج بوده است. البته بايد گفت نوروز تنها يك جشن نيست زيرا اگر چنين مي بود بسيار پيش از اين در طوفان حوادث روزگار ناپديد مي شد و امروز تنها نامي از آن باقي مي ماند.))[10]
انواع نوروز:
نوروز معتضدي:
در زمان خلافت المعتصد با الله 279(-289هجري)معمول شد.
جهت اين نوروز بيشتر براي گرفتن خراج بود.
نوروز عضدي:
جشن به عضد الدوله ديلمي منسوب است كه ابو ريحان بيروني شرح آن را آورده((يكي در سروش روز هفتم )از فروردين ماه وديگري از هرمزد روز (روز اول)از آبان ماه[11]...
نوروز سلطاني ، جلالي:
مهمترين اصلاحي كه در تقويم انجام شد ورايج ماند در زمان سلجوقيان به فرمان ملك شاه سلجوقيبه انجام رسيد.....به همين جهت نوروز كه تا آن هنگام در سال شمسي سيار بود ،ثابت وبه نام نوروز سلطاني معروف شد[12].
نوروز خوارزمشاهي:
ابوسعيد احمد بن محمد بن عراق بن منصور به هنگام آزادي از زندان بخارا در سال348هجري متوجه شد كه كبيسه را حساب نمي كنند و فرمود تا تقويم را اصلاح كنند، چنانكه در زمان معتضد كرده اند و چنان كردند[13].
نوروز بزرگ و نوروز كوچك:
نوروز خاصه و نوروز عامه)
نوروزخاصه . [ ن َ / نُو زِ خاص ْ ص َ / ص ِ ] (تركيب وصفي ، اِ مركب ) نوروز بزرگ . جشني كه در دنباله نوروزعامه از ششم فروردين به بعد برپا مي داشتند و در اين ايام شاهان زندانيان را آزاد و مجرمان را عفو مي كردند. (فرهنگ فارسي معين ). و نيز رجوع به نوروز شود[14].
نوروز بزرگ در واقع روز ششم فروردين بود[15]
نوروز بزرگ، يا خرداد روز يا هَئُو روتات امشاسپند موكل بر آب است و اين روز بدو منسوب مي باشد، در ميان جشنها و اياد فراوان ايران باستان ، به ويژه دوران ساسانيان از اهميت وارزش و احترام و تقدس خاصي بهره داشته است.هنوز هم در ميان زرتشتيان اين روز چنانكه در اسناد پهلوي آمده بزرگترين عيد و جشن تولد زرتشت و سرور روزهاي ماهها و سال است[16].
كي خسرو در اين روز به كينه پدرخود سياوش افراسياب را بكشت، كي خسرو سياوشان جهان را بدرود گفت وبه گروزمان (بهشت)شد[17].
روز نخست فروردين ماه نوروز عامه يا نوروز كوچك يا نوروز صغير خوانده ميشد. پنج روز اول فروردين جشن نوروز گونهاي همگاني داشته و عموم مردمان به اجراي مراسم و سرور و شادماني مي گذرانيدهاند، از اينرو آنرا نوروز عامه ناميدهاند.[18]
قدمت نوروز:
در آداب و رسوم زرتشتيان جشن مهرگان بيشتر مورد توجه بوده تا جايكه بسياري مهرگان را آغاز سال ايراني دانسته اند و دلائلي نيز اقامه كرده اند كه در اين مجمل نمي گنجد.
يكي از محققين معاصر به نام هاشم رضي جملاتي در كتاب خود آورده كه موجب تحير است :
هر چند قدمت نوروز بسيار و شايد يكي از كهن ترين جشن هاي ايرانيان باشد، اما در اوستا به روشني و وضوح آز آن ياد نشده است.حتي در دوران هخامنشيان و اشكانيان نيز سند مكتوبي درباره اين جشن در دست نيست، هر چند كه به يقين برگزار مي شده[19].
هرچند خود اين محقق بلافاصله از قول گرين آورده است:
در زمان هخامنشان ، نوروز به شكل و مراسمي بسيار پر شكوه و طولاني توسط رهبري مغان برگزار مي شده مراسم اصلي در تخت جمشيد بود كه اجرا مي شد و پس از حمله اسكندر متروك شد[20].
آداب و رسوم نوروزي:
يكي از سنتها و مراسمات نوروزي آن بود كه پادشاهان بسياري از كساني راكه مورد خشم و زنداني بودند، مورد بخشايش قرار مي دادند[21].
از مراسم نوروزي آن است كه در كنار درياچه هامون در سيستان كه در هنگام نوروز ،دوشيزگان زيباروي سيستاني ،به ياد يك سنت ديرين ، جامه هاي خود در بر كرده براي شستن بدن خود و آب تني به كنار درياچه هامون مي آيند.همين كه تاريكي شب پرده بگسترد،اين دوشيزگان طي تشريفاتي عريان وبرهنه در سواحل هامون به شنا مي پردازند وترانه هاي ويژه ايي مي خوانند. در اين مراسم حضور جوانان و مردان مطلقا ممنوع استو عده اي از زنان در امر حفاظت و صيانت رسوم مباشرت دارند.مراسم آب تني تا نيمه شب ادامه مي يابد .نيمه شب از آب بيرون آمده و به روي شن ساحل استراحت مي كنند وآجيل ويژه (لورك)مي خورند، و خود را آماده براي پذيرايي موعود زرتشت ،يعني سوشيانت مي نمايند[22].
البته بايد گفت نوروز تنها يك جشن نيست زيرا اگر چنين مي بود بسيار پيش از اين در طوفان حوادث روزگار ناپديد مي شد و امروز تنها نامي از آن باقي مي ماند.))[23]
انواع نوروز:
نوروز معتضدي:
در زمان خلافت المعتصد با الله 279(-289هجري)معمول شد.
جهت اين نوروز بيشتر براي گرفتن خراج بود.
نوروز عضدي:
جشن به عضد الدوله ديلمي منسوب است كه ابو ريحان بيروني شرح آن را آورده((يكي در سروش روز هفتم )از فروردين ماه وديگري از هرمزد روز (روز اول)از آبان ماه[24]...
نوروز سلطاني ، جلالي:
مهمترين اصلاحي كه در تقويم انجام شد ورايج ماند در زمان سلجوقيان به فرمان ملك شاه سلجوقيبه انجام رسيد.....به همين جهت نوروز كه تا آن هنگام در سال شمسي سيار بود ،ثابت وبه نام نوروز سلطاني معروف شد[25].
نوروز خوارزمشاهي:
ابوسعيد احمد بن محمد بن عراق بن منصور به هنگام آزادي از زندان بخارا در سال348هجري متوجه شد كه كبيسه را حساب نمي كنند و فرمود تا تقويم را اصلاح كنند، چنانكه در زمان معتضد كرده اند و چنان كردند[26].
نوروز بزرگ و نوروز كوچك:
نوروز خاصه و نوروز عامه)
نوروزخاصه . [ ن َ / نُو زِ خاص ْ ص َ / ص ِ ] (تركيب وصفي ، اِ مركب ) نوروز بزرگ . جشني كه در دنباله نوروزعامه از ششم فروردين به بعد برپا مي داشتند و در اين ايام شاهان زندانيان را آزاد و مجرمان را عفو مي كردند. (فرهنگ فارسي معين ). و نيز رجوع به نوروز شود[27].
نوروز بزرگ در واقع روز ششم فروردين بود[28]
نوروز بزرگ، يا خرداد روز يا هَئُو روتات امشاسپند موكل بر آب است و اين روز بدو منسوب مي باشد، در ميان جشنها و اياد فراوان ايران باستان ، به ويژه دوران ساسانيان از اهميت وارزش و احترام و تقدس خاصي بهره داشته است.هنوز هم در ميان زرتشتيان اين روز چنانكه در اسناد پهلوي آمده بزرگترين عيد و جشن تولد زرتشت و سرور روزهاي ماهها و سال است[29].
كي خسرو در اين روز به كينه پدرخود سياوش افراسياب را بكشت، كي خسرو سياوشان جهان را بدرود گفت وبه گروزمان (بهشت)شد[30].
روز نخست فروردين ماه نوروز عامه يا نوروز كوچك يا نوروز صغير خوانده ميشد. پنج روز اول فروردين جشن نوروز گونهاي همگاني داشته و عموم مردمان به اجراي مراسم و سرور و شادماني مي گذرانيدهاند، از اينرو آنرا نوروز عامه ناميدهاند.[31]
قدمت نوروز:
در آداب و رسوم زرتشتيان جشن مهرگان بيشتر مورد توجه بوده تا جايكه بسياري مهرگان را آغاز سال ايراني دانسته اند و دلائلي نيز اقامه كرده اند كه در اين مجمل نمي گنجد.
يكي از محققين معاصر به نام هاشم رضي جملاتي در كتاب خود آورده كه موجب تحير است :
هر چند قدمت نوروز بسيار و شايد يكي از كهن ترين جشن هاي ايرانيان باشد، اما در اوستا به روشني و وضوح آز آن ياد نشده است.حتي در دوران هخامنشيان و اشكانيان نيز سند مكتوبي درباره اين جشن در دست نيست، هر چند كه به يقين برگزار مي شده[32].
هرچند خود اين محقق بلافاصله از قول گرين آورده است:
در زمان هخامنشان ، نوروز به شكل و مراسمي بسيار پر شكوه و طولاني توسط رهبري مغان برگزار مي شده مراسم اصلي در تخت جمشيد بود كه اجرا مي شد و پس از حمله اسكندر متروك شد[33].
آداب و رسوم نوروزي:
يكي از سنتها و مراسمات نوروزي آن بود كه پادشاهان بسياري از كساني راكه مورد خشم و زنداني بودند، مورد بخشايش قرار مي دادند[34].
از مراسم نوروزي آن است كه در كنار درياچه هامون در سيستان كه در هنگام نوروز ،دوشيزگان زيباروي سيستاني ،به ياد يك سنت ديرين ، جامه هاي خود در بر كرده براي شستن بدن خود و آب تني به كنار درياچه هامون مي آيند.همين كه تاريكي شب پرده بگسترد،اين دوشيزگان طي تشريفاتي عريان وبرهنه در سواحل هامون به شنا مي پردازند وترانه هاي ويژه ايي مي خوانند. در اين مراسم حضور جوانان و مردان مطلقا ممنوع استو عده اي از زنان در امر حفاظت و صيانت رسوم مباشرت دارند.مراسم آب تني تا نيمه شب ادامه مي يابد .نيمه شب از آب بيرون آمده و به روي شن ساحل استراحت مي كنند وآجيل ويژه (لورك)مي خورند، و خود را آماده براي پذيرايي موعود زرتشت ،يعني سوشيانت مي نمايند[35].
.
جشن و مراسم آب پاشي:
از جمله مراسم بسيار مشهور و سنتي معتبري كه در نوروز انجام ميشد، رسوم آبريزگان يا شست و شو و غسل و آب پاشيدن به يكديگر بوده است. در جشن آبريزگان و به كار بردن آب، براي تطهير و براي اطمينان يافتن از باران كافي بوده است. ابوريحان بيروني ميگويد مردمان هنگام سپيدهدم اين روز، خود را ميشستند و در آب كاريزها و آبگيرها، غوطهور ميشدند. در اين روز مردمان به يكديگر آب ميپاشيدند، به همان دليلي كه خود را ميشستند و سبب آن همان اغتسال است. برخي گفتهاند كه علت اين است كه در كشور ايران ديرگاهي باران نباريد، ناگهان به ايران سخت بباريد و مردم به اين باران تبرك جستند و از اين آب به يكديگر پاشيدند و اين كار همين طور در ايران مرسوم بماند.
به نظر ميرسد جشن آبريزگان اصلي همان تيرگان باشد و در نوروز عبارت بودهاست از غسل و شست و شو و آماده شدن از لحاظ سنن ديني جهت حلول سال نو.
.
هداياي نوروزي
در نوروز و مهرگان رسم بود كه نمايندگان و بزرگان و فرمانروايان ايالات و اشراف و عامهٔ مردم هر يك به توانايي و استطاعت، هدايايي را به دربار اهدا ميكردند.
در نوروز مردم بيكديگر شيريني هديه ميدادند و اين رسم در دوران ساساني همگاني بودهاست. در نوروز بزرگ، پيش از لب به سخن گشودن، شكر ميخورند و بر خود روغن ميمالند تا از انواع بلايا در طول سال، در امان باشند.
نقش اساطيري جمشيد در پيدايش نوروز
«در اساطير ايراني و همچنين در تاريخ حماسي و ادبيات ايران، پايه گذاري و خلق آيين نوروز به جمشيد شاه اساطيري منسوب است. در اين ميان شخصيت جمشيد كه دوران حاكميت او هنگامه بي مرگي و آرامش ايرانيان بوده است چنان اين جهاني است كه به جاي پذيرش"فره پيامبري"، "فره شهرياري" را از خداوند طلب مي كند تا به علايق زميني و اين جهاني برسد. نسبت دادن تخت جمشيد به شاه جمشيد اساطيري – كه البته هيچ پيوندي ميان اين دو نيست – به دليل شخصيت حماسي و برجسته جمشيد در ميان مردم اين سرزمين بوده است، دست كم سابقه اين باور به دوره ساسانيان مي رسد كه در "بندهش" به جايي به نام (وَرَجَمكرد) ميان پارس و "سرواگ" در قسمت پايين كوه "چمگان" كه همان مرودشت و پاسارگاد است اشاره شده است. براي شاهان هخامنشي ساختن بنايي با هدف مقدس برگزاري نوروز طبعاً در محلي مقدس بوده است.» (همان، صص ۱۷۸ و ۷۹)
در ادبيات ايراني، آيين سور نوروز را مانند بسياري از آيين ها و سنن فرهنگي به نخستين فرمانروايان منسوب مي كنند، فردوسي، منوچهري، عنصري و بيروني و ... اين آيين را به پادشاهي جمشيد شاه نسبت داده اند. (۴) (رجبي، ص ۳۶)
«برپايي جشن نوروز به مناسبت پيروزي جمشيد بر ديوان و پس از آن برقراري آيين "داد" در ميان مردم بوده است. او كه پايه گذار تمدن، آباداني، عدل، جاودانگي و تندرستي است بر ديوان و اهريمنان كه مظهر قحطي، خشكسالي، مرگ و بيماري و آز و افراط هستند پيروز شد و ايران را سرزميني جاودان و پر بركت براي مردمش ساخت، در واقع نوروزِ جمشيدي عيدي همگاني است كه براي مردم، داد، فراواني، فناناپذيري و حيات بي مرگ نباتات و آب هاي فراوان به ارمغان آورد. پيوند جمشيد، (جم + شيد) (شيد = درخشان) و خورشيد كه در اساطير ايراني مظهر عدل، داد، پيمان و اعتدال است، نشان دهنده معناي نوروز يعني اعتدال خورشيدي و باززايي زمين پس از سرماي زمستان و بركت بخشي مي باشد. جمشيد در واقع اعتدال بهاري و بارآوري طبيعي را با آيين (داد) همراه كرد. در ادب پارسي، بهار نماد عدالت و اعتدال است زيرا سرما و گرماي سوزان كه نماد ستم و بيدادگري و فرسودگي و مرگ است در بهار وجود ندارد.» (۵) (برومند، صص ۱۹۹، ۲۰۰ و ۱۵۵)
در ادبيات ايران آنچه منسوب به پايه هاي بنيادين نوروز است با عناصر ديگري نيز همراه است كه از آن ميان مي توان به بنيان هاي اجتماع و فرهنگ مدني اشاره كرد كه در آيين نوروز بنا نهاده شده است. در حقيقت بايد چنين گفت كه نوروز، آييني سترگ و كهن و حاوي مفاهيم زندگي بخش، لبريز از سرور و آغشته با سرشت الهي انسان است. از سوي ديگر اين آيين سور حيات دوباره طبييعت و باروري آن است كه از اين نگاه سابقه آن به حداقل دو هزار سال پيش از ورود اقوام آريايي به فلات ايران پهناور باز مي گردد.
.
جشن سوري پايان سال
يكي از جشنهاي آتش مرسوم جشن سوري پايان سال بود. اين جشن در يكي از چند شب آخر سال كه مسلماً چهارشنبه نبوده است برگزار ميشدهاست. در جشن فروردگان مردم پيش از عيد نوروز بر روي پشت بامها، آتش برميافروختند، اگر چنين ميكردند تصور بر اين بود كه فروهرها (ارواح مردگان) به طور گروهي بازگشته و مانند يك سپاه به بازماندگان كمك خواهند كرد. در نتيجه جنگهاي خيلي مهم، را سعي ميكردند كه در بهار آغاز كنند چون فروهرها، در بهار به ياري بازماندگان ميآيند.
.
كوسه برنشين
مراسم كوسه برنشين يا بهار جشن. ابوريحان بيروني شرح اين رسم را آورده است كه در اولين روز بهار مرد كوسه را بر خر مينشاندند كه به دستي كلاغ داشت و به دستي بادزن كه خود را مرتب باد ميزد اشعاري ميخواند كه حاكي از وداع با زمستان و سرما بود و از مردم چيزي به سكه و دينار ميگرفت. آنچه از مردم ميستاند، از بامداد تا نيمروز به جهت خزانه و شاه بود و آنچه از نيمروز تا عصر اخذ ميكرد، تعلق به خودش داشت. آنگاه اگر از عصر وي را مي ديدند، مورد آزار و شتم قرار ميدادند. اين رسم در روزگار ساساني و دورهٔ اسلامي، توسط غلامان سياه اجرا ميشده كه ملبس به لباسهاي رنگارنگ شده و با آرايش ويژه و لهجهٔ شكسته و خاصي كه داشتند، دف و دايره ميزدند و ترانههاي نوروزي ميخواندند. حاجي فيروزهاي امروزي كه مقارن نوروز و سال نو در كوي و برزن مردم را به طرب در ميآورند، از بقاياي آن رسم كهن است. با اين تفاوت كه امروزه چون غلام و سياهاني نيستند كه چنين كنند، ديگران خود را سياه كرده و به زي آنان آراسته و تقليدشان ميكنند.
.
مير نوروزي
در ايران رسم بود در ايام عيد نوروز محض تفريح عمومي و مضحكه فردي عامي و از ميان مردم را به عنوان پادشاه يا امير يا حاكمي موقتي به نام مير نوروزي انتخاب ميكردند و براي يك يا چند روز زمام امور شهري را به عهدهاش ميسپردند پس از انقضاي ايام جشن سلطنت او نيز به پايان ميرسيده است. واضح است كه جز تفريح و خنده و بازي هيچ منظور ديگري در بين نبوده است و احكامي كه ميرنوروزي صادر ميكرده پس از نوروز به حال اول بازگردانده ميشده است. نظير اين جشن در بابل نيز مرسوم بود.
.
بار عام نوروزي
در زمان هخامنشيان، شاه، نوروز را در تخت جمشيد برپا ميداشت. از رسمهايي كه شاهان در نوروز برگزار ميكردند، يكي اين بود كه شاه جشن نوروز را افتتاح ميكرد و به مردمان اعلام ميداشت كه وي آنان را بار خواهد داد و به آنان نيكي خواهد كرد. دومين روز، بلند پايهترين كسان را بار ميداد، يعني دهقانان و اعضاي خاندانهاي بزرگ (اشراف بلند پايه موروثي، ويسپوهران). سومين روز، اسوران و بلند پايهترين موبدان را بار ميداد. چهارمين روز، خانواده خود و نزديكان خويشان و درباريان را بار ميداد و پنجمين روز، فرزندان و كارگزاران خود را بار ميداد. بدين ترتيب به هر كدام رتبه و اكرامي را كه شايسته آن بود ارزاني مي داشت چون روز ششم فرا ميرسيد، شاه كه وظايف خود را نسبت به آنان انجام دادهبود، نوروز را براي خود و در خلوت جشن ميگرفت.
در دو جشن بزرگ نوروز و مهرگان تظلم و دادخواهي و بار عام شاه و رسوم اهداي پيش كشها بسيار اهميت داشت و با تشريفات فراوان اجرا ميشد. در نوروز رسمي در دربار جاري بود كه اربابان نقش بندگان را برعهده ميگرفتند و برعكس. خواجه نظامالملك طوسي وزير مشهور سلاطين سلجوقي نكته ديگري درباره جشن نوروز در زمان ساسانيان ضبط كردهاست.
رسم ملكان عجم چنان بوده است كه روز نوروز و مهرگان پادشاه اجازهٔ ديدار عامهٔ مردم را ميدادهاست و هيچ كس را مانعي از ديدار با شاه نبودهاست. هر كس قصهٔ خويش نوشته و شكايت خود را آماده ميكرد و شاه نامهها و شكايات مردم را يك به يك، بررسي ميكرد. اگر از شاه شكايتي ميشد، موبد موبدان را قاضي قرار داده و شاه از تخت به زير آمدي و پيش موبد به دو زانو مينشست و مي گفت «بدون محابا بين من و اين مرد داوري كن. هيچ گناهي نيست، نزديك ايزد تعالي، بزرگتر از گناه پادشاهان چون شاه بيدادگر باشد، لشكر همه بيدادگر شوند و خداي عز و عجل را فراموش كنند و كفران نعمت آرند.» پس موبد به داد مردم، رسيدگي كرده و داد به تمامي بستاند و اگر كسي بر ملك، دعوي باطل كرده بود، عقوبتي بزرگ به او ميداد و مي گفت «اين سزاي آن كس است كه بر شاه و مملكت وي عيب جويد.» در نوروز هر كه ضعيف تر بود، نزديكتر به شاه بود و كساني كه قويتر بودند، بايد دورتر از شاه جاي ميگرفتند. از زمان اردشير تا زمان يزدگرد بزه گر (يكم)، اين رسم بر جا بود. يزدگرد روشهاي پدران را بگردانيد.
خواجه نظامالملك طوسي، يزدگرد يكم را به عنوان پادشاهي كه اين رسم را برانداخته، معرفي كردهاست ولي در واقع اين رسم توسط يزدگرد دوم، لغو شدهاست[36]
نخستين طليعه نوروز و يادمان سياوش
ميان زرتشتيان بخارا
سرود كين سياوش ، مراسم تعزيه و نوحه خواني و سوگواري براي سياوش بوده استكه هر ساله در روز يادمان و رخداد اين حادثه ، يعني كشته شدن سياوش برگزار مي شده است و در اغلب شهرهاي ماوراء النهر ، چنين مراسمي برگزار ميشد و سوگواران در مجالسي كه به اين سبب برگزار برپا مي شده است...[37]
يكي از آداب و رسوم نوروزي ، سبز كردن دانه ها و حبوبي است كه به ويژه زنان در ظرف گوناگوني به عمل آورده و روز سيزدهم نوروز و جشن بهاري ، دسته جمعي به بيرون شهر رفته و آن رابه آب روان مي افكنند[38].
آداب نوروزي در كشورهاي مختلف:
در هندوستان در زمان امير خسرو دهلوي مراسم نوروز 19 روز بطول مي انجاميد ، از روز نخست تا روز نوزدهم كه جشن فرور دگان بود...[39]
ميان مردم پيشاوردر پاكستان ، رسم است كه نخستين روز از ايام نوروز ، پس از برگزاري مراسم تحويل سال،همگان به گردش به بيرون از شهر و سبزه زارها و چمن زارها مي روند.در اين مراسم با پاي برهنه روي سبزه ها و چمن راه مي روند و اين كار را سبزه لگد كردن ، مي گويند و آن را شگوننيك و باعث شادماني و نيك بختي در سال نو مي دانند[40].
جشن آب پاشي در هند و پاكستان
در افغانستان نيز نوروز با كيفيت بالايي همه ساله برگزار مي شود.در افغانستان به جاي سفره هفت سين سفره هفت ميوه چيده مي شود.
در تاجيكستان نيز نوروز با آداب خاصي برگزار مي شود.
در غرناطه يا گرانادا كه شهري در آندلس واقع در اسپانياست نيز ميان مسلمانان ، جشن هاي نوروز و مهرگان با مراسمي خاص بر پا مي شد[41].
آداب اسلامي نــوروز
در كيهانشناسي نوشتهٔ زكريا قزويني، روايتي از پيامبر اسلام، آمدهاست كه با استناد به قول عبدالصمد بن علي كه از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل كردهاست، جامي سيمين محتوي شيريني به پيامبر هديه شد. پيامبر پرسيد «اين چيست؟» پاسخ دادند «اينها شيريني نوروز است». وي گفت «نوروز چيست؟» پاسخ دادند «اين عيدي بزرگ براي ايرانيان است.» گفت «اين روزي است كه در آن خدا سپاه را دوباره زنده كرد.» پرسيدند «كدام سپاه، اي پيامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه كساني كه از اقامتگاههاي خود از ترس مرگ بيرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بميريد و بعد آنان را آن روز زنده كرد و روانهايشان را به آنان بازگردانيد و به آسمان فرمان داد كه باراني بر آنان ببارد، از اين روست كه مردمان اين رسم را دارند كه در اين روز آب ميپاشند.» سپس مقداري از آن شيريني را خورد و محتواي جام را ميان اصحاب خود تقسيم كرد. اين روايت را ابوريحان بيروني نيز در آثار الباقيه آوردهاست.
حضرت علي(ع) در قسمتي از نامه معروف خود به مالك اشتر درباره رعايت رسوم و آيين هاي مردم تأكيد كرده مي فرماييد: (( آداب پسنديده اي را كه بندگان اين ملت به آن عمل كردن و ملت اسلام با آن پيوند خورده و رعيت با آن اصلاح شدن بر هم مزن...))[42]
درمورد آداب باستاني ايرا ن وبرخورد اسلام با اين آداب بهترين ومنصفانه ترين كتابي كه مي توان به آن مراجعه نمود كتاب خدمات متقابل اسلام وايرا ن متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري است:
علاقه ايرانيان به دين اسلام از همان آغاز ظهور اين دين مقدس شروع شد......[43]
ايراني روح خود را در اسلام سازگار ديد و گم گشته خويش را در اسلام يافت[44].
اين مختصر را آورديم تا مشخص شود منش فكري حاكم بر اين مقاله چگونه است ، اما از آنجايي كه اين پژوهش منحصرا در مورد نوروز است، از آن مي گذريم.
برخي از روايات در مورد نوروز هست كه البته عده اي اين روايات را ساخته دست شعوبيه[45] مي دانند، البته وجود اين روايات در كتب محققين دقيقي همانندعلامه محمد باقر مجلسي در بحار الانوار و صاحب مفاتيح الجنان اين نظريه را تضعيف مي كند چراكه اين محدثين قطعا اسناد اين روايات را مور بررسي دقيق قرار داده اند:
در كتاب مفاتيحالجنان كه طي دهههاي گذشته يكي از بزرگترين كتابهاي مورد رجوع عموم براي انجام مستحبات مذهبي بوده به نماز عيد نوروز اشاره شده كه نمازي است توأم با قرائت سوره حمد و سورههاي قدر، كافرون، توحيد، فلق و ناس و بسيار شبيه به نمازي است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و روز عيد غدير خم وارد شده است.
مفاتيح الجنان همچنين روايتي از معليبنخنيس را درباره نوروز ذكر كرده است كه اعمال اين روز و دعاي مربوط به آن را همراه دارد. بيآنكه اشارهاي به فضيلت اين روز كرده باشد. ولي بحارالانوار مجلسي روايات معليبنخنيس را به تفصيل آورده است. در آن روايات به فضيلت و برتري اين روز نسبت به ساير ايام بسيار پرداخته است و يكي از روايات مفصل معليبنخنيس از نوروز را اين گونه تجليل كرده است: نوروز روزي است كه كشتي نوح بر كوه جودي قرار گرفت، روزي است كه جبرئيل بر نبي عليهالسلام نازل شد، روزي است كه رسول اكرم صليالله عليهوآله، علي عليهالسلام را بر دوش كشيد تا بتهاي قريش را از بالاي كعبه ميكند، روزي است كه نبي عليهالسلام به وادي جن رفت و از ايشان بيعت گرفت، روزي است كه براي علي عليهالسلام از مردم بيعت گرفت (غدير خم) روزي است كه قائم آل محمد ظهور خواهد كرد و روزي است كه امام عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف بر دجال پيروز خواهد شد[46].
اشعار نوروزي:
شاعران در وصف نوروز گوهر افشاني بسيار نموده اند كه بعضي را در اينجا مياوريم:
نوروز خواني:
به حق سوره ياسين تبارك شما را سال نو باشدمبارك[47]
نظامي:
چو نو كردي نواي مهرگاني ببردي هوش خلق از مهرباني[48]
ظهير فارابي:
ميمون و خجسته باد بر تو نوروز بزرگ و روز تحويل
منو چهري:
مطربان ساعت به ساعت بربنايي زير وبم گاه سروستان زنند امروز گاهي اشكنه
گاه زير قيصران گاه تخت اردشير گاه نوروز بزرگ و گه بهار بشكنه
((البته اين نوروز بزرگ، كنايه از نام لحني در موسيقي باستاني است))[49]
مسعود غزنوي:
مستي كني و باده خوري ساليان سال شكر گزي و نوش مزي شاد و شاد خوار
بر سبزه بهار نشيني و مطربت به سبزه بهار زند ، سبزه بهار
فرخي سيستاني:
ماه فروردين از گنج گهر يافت مگر ؟ كه بياراست همه روز زمين را به گهر؟
روز نوروز است امروز و چو امروز گذشت كس بدين در نرسد تا نرسد سال ديگر
امير خسرو دهلوي:
صفت موسوم نوروز و طرب كردن شاه
بزم دريا و كف دست چو ابر نيسان
رفت چو خورشيد به برج حمل نور شرف كرد به گيتي عمل
دور جهان روز نو از سر گرفت موسم نوروز جهان در گرفت
شاه در آن روز هم از بامداد قصر فلك مرتبه را قاب داد
كنگره قصر طرف بر طرف تا به حمل رفته شرف بر شرف
صفه نه طاق بياراستند پرده زربفت فلك خواستند
تخت زدند و تتق آويختند عرش دگر بر زمين انگيختند
چتر ز هر سو به فلك سر كشيد ابر سر از شرم به چادر كشيد
هيچ طرف چتر چو مهر سپهر شش جهت آراسته زان پنج مهر
هم چو گل و سنبل و سوري بيد لعل و سيه گلگز و سنبر و سپيد
رابطه اسلام و نوروز:
روايتي از پيامبر اسلام در مورد نوروز
در كيهانشناسي نوشته زكريا قزويني، روايتي از پيامبر اسلام، آمدهاست كه با استناد به قول عبدالصمد بن علي كه از قول پدربزرگش، عبدالله بن عباس آن را نقل كردهاست، جامي سيمين محتوي شيريني به پيامبر هديه شد. پيامبر پرسيد «اين چيست؟» پاسخ دادند «اينها شيريني نوروز است». وي گفت «نوروز چيست؟» پاسخ دادند «اين عيدي بزرگ براي ايرانيان است.» گفت «اين روزي است كه در آن خدا سپاه را دوباره زنده كرد.» پرسيدند «كدام سپاه، اي پيامبر خدا؟» پاسخ داد «سپاه كساني كه از اقامتگاههاي خود از ترس مرگ بيرون آمدند و هزاران بودند و خدا به آنان گفت، بميريد و بعد آنان را آن روز زنده كرد و روانهايشان را به آنان بازگردانيد و به آسمان فرمان داد كه باراني بر آنان ببارد، از اين روست كه مردمان اين رسم را دارند كه در اين روز آب ميپاشند.» سپس مقداري از آن شيريني را خورد و محتواي جام را ميان اصحاب خود تقسيم كرد. اين روايت را ابوريحان بيروني نيز در آثار الباقيه آوردهاست[50].
.
درست است كه اخبار و احاديث از نوروز به عنوان عيد نامبرده است اما دين مبين اسلام مانند برخي آداب و سنن تاريخي كه جنبه طبيعي و آموزنده دارند و براي آن فلسفه عقلايي و اجتماعي مطرح مي شود؛ در اينجا به تعدادي از روايات و برخي از برخوردهاي ائمه معصومين با نوروز اشاره مي كنيم:
1- علامه مجلسي حديثي از امام صادق(ع) در مورد نوروز نقل مي كند؛ امام(ع) مي فرمودند: امروز روزي است كه خداوند عهد ازل(پيمان جاودانه) را با مردم بست، روزي است كه نخستين بار خورشيد بدرخشد و باد بوزيدو...، روزي است كه كشتي نوع بر كوه جودي نشست؛ روزي است كه جبرئيل بر پيامبر فرود آمد، روزي است كه حضرت پيامبر(ص)، علي(ع) را بر شانه بلند كرد تا بتهاي كعبه را سرنگون ساخت، روزي است كه دستور داد مردم با علي(ع) بيعت كنند.روز است كه مردم براي بار دوم پس از مرگ عثمان با علي(ع) ايرانيان آن را نگاه داشتند.
2- عبدالصمد بن علي، روايتي از جد خود درباره حضرت رسول اكرم(ص) نقل مي كند:((در نوروز جامي سيمين، پر از حلوا براي پيامبر هديه آوردند، آن حضرت پرسيد اين چيست؟ گفتند امروز روز نوروز است، حضرت پرسيد نوروز چيست؟ گفتند عيد بزرگ ايرانيان است ؛ حضرت فرمودند: كاش هر روز بر ما نوروز بود.
3- منقول است كه افراد ايراني به حضرت علي بن ابيطالب(ع) جامهاي سيمين خبيص( خرمايي كه با روغن
آغشته شده باشد) هديه دادند. حضرت پرسيد اين چيست؟ گفتند: اين هداياي نوروز است. حضرت فرمودند: هر روز نوروز ماست و خبيص را ميل كردند و به حاضران دادند و جامها را در ميان مسلمين تقسيم كردند.
4- علامه مجلسي از امام صادق(ع) نقل مي كند: در اين روز (نوروز) فرشته وحي بر حضرت محمد(ص) نازل شد و پيام پيامبري به وي داد.
5- از امام صادق(ع) نيز حديثي نزديك به حديث بالا(شماره 1 ) با اندكي تغيير آمده است كه : نوروز روزي است كه خداوند در آن از بندگان خويش پيمان گرفته است كه او را عبادت كنند و هرگز براي خداوند متعال هيچ چيزي را شريك قرار ندهند....
6- معلي بن خنيس كه فردي موثق است مي گويد: (( روز نوروز خدمت امام صادق(ع) رفتم. فرمودند معلي آيا مي داني امروز چه روزي است؟ عرض كردم؟ عجم ( غير عرب) امروز را بزرگ مي داند و تبريك مي جويند وبراي همديگر هديه مي فرستد؛ امام فرمودند: به بيت عتيق(كعبه) سوگند مي خورم كه نوروز از زمان قديم است. نوروز روزي است كه در عالم خداوند از بندگانش پيمان گرفت كه او را بپرستند و مشرك نشوند و ايمان به پيغمبران و حجج و ائمه بياورند. روزي است كه آفتاب تاييد و هوا كه موجب حيات است وزيدن گرفت و زمين خلق شد. جبرئيل بر پيامبر نازل شد. روزي است كه قائم ما (عج) و ولاۃ امر ظاهر شوند و روزي است كه قائم(عج) بردجال غالب مي گردد و كناسه كوفه او را دار مي زنند . هيچ نوروزي نيست كه ما اهل بيت، انتظار فرج نداشته باشيم چون از روزهاي ما و شيعيان ماست. عجم احترام شما را نگه داشتند و شما ضايع كرديد.))
7- امام صادق(ع): ((در آغاز فروردين آدم آفريده شده و آن روز فرخنده اي است براي خواستن نيازها و برآورده شدن آرزوهاو... ))
8- پيامبر اكرم(ص) : اگر مي توانيد هر روزتان را نوروز كنيد. يعني هر روز در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند برقرار كنيد.
9- پيامبر اكرم(ص) : ذكر خدا را يكي از كارهاي نوروز مي داند و مي فرمايد: ((اعياد خود را با ياد و ذكر عظمت خدا زينت دهيد.))
10- امام صادق(ع) نيز مي فرمايند: جشن نوروز براي آفريده شدن آدميان است.
آداب اسلامي نوروزي
از آداب مهم نوروز طهارت و پاكيزگي است كه در اسلام به آن بسيار اهميت داده است . امام صادق(ع) به معلي بن خنيس تعليم دادند(( كه چون نوروز شود؛ غسل كن و پاكيزه ترين جامه هاي خويش را بپوش و با بهترين بوهاي خوش، خود را خوش بو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پيشين و پسين و نافله هاي آن فارغ شوي ، چهار ركعت نماز بگذار يعني هر دو ركعت به يك سلام. و در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ان انزلنا بخوان و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل يا ايها الكافرين ، در ركعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره توحيد و در ركعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره فلق و ناس بخوان و به سجده ي شكر برو.))
شايد خواندن سوره قدر در اين نماز اشاره به نزول بركات وخواندن معوذتين اشاره به درخواست رفع انواع بدي ها باشد.
از ديگر اعمال عيد نوروز صله رحيم و ديدار با دوستان است كه از سوي اسلام و امامان در روايات و احكام اسلامي مورد توجه قرار گرفته است؛ امام باقر(ع) مي فرمايند : ارتباط با خويشان، اعمال را پاكيزه مي كند، دارايي ها را افزايش و بلاها را دور مي كند و مرگ آدمي را به تأخير مي اندازد.
از ديگر اعمال عيد نوروز برقراري ارتباط خالصانه با خالق هستي و تقاضاي تغيير در رفتار و گفتار و تمام احوال با دعاي تحويل سال مي باشد. بسم الله الرحمن الرحيم: يا مقلب القلوب و الابصار ، يا مدبر اليل و النّهار ، يا محول الحول و الاحوال ، حَوّل حالنا الي احسن الحال.
فقهاي بزرگوار اسلام به پيروي از اخبار و احاديث روزه گرفتن در روز عيد نوروز را مستحب پسنديده دانسته اند؛همچنين عموم فقها غسل كردن در نوروز را مستحب و ممدوح شمرده اند.
از ديگر اعمال خواندن و تكرار ذكر يا ذالجلال و الاكرام مي باشد.
از اعمال مهم اين روز قرائت هفت سين قرآن است كه شامل 7 آيه از قرآن مي باشد كه با واژه ي سلام آغاز مي شود كه عبارتند از :
سلام علي آل ابراهيم ( سوره صافات آيه 109 )- سلام قولاً من رب الرحيم ( سوره يس آيه 58 )
سلام علي آل ياسين ( سوره صافات آيه 130 )– سلام علي موسي و هارون ( سوره صافات آيه 120)
سلام علي نوح في العالمين ( سوره صافات آيه 79 )- سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين (سوره زمر آيه 73)
سلام عليكم بما صبرتم ( سوره رعد آيه 24 )
البته برخي از مومنان 7 آيه ياد شده را در قدح چيني نوشته و با آب باران شستشو مي دهند و هنگام سال تحويل از آن مي نوشند.))[51]
نظر شيعه در مورد نوروز:
نوروز به روايت كتب اربعه شيعه:
همه مي دانند كه كتب اربعه شيعه از نظر اعتبار و ارزش همچون صحاح سته نزد اهل سنت است و لذا روايات مندرج در كتب چهار گانه شيعه يعني : كافي شيخ كليني، من لايحضره الفقيه شيخ صدوق، تهذيب الاحكام و الاستبصار شيخ طوسي، از حيث وارد شدن در اين منابع اهميت ويژه دارند و پس از جرح و تعديل آنها مي تواند مصدر فتوا و احكام و باورها باشد . رواياتي كه در سه كتاب از كتب چهار گانه حديث شيعه آمده چنين است:
1با لفظ نوروز يكبار اين عبارت آمده است
- يوم ... النوروز اهدوااليه الشيء[52].
2- با لفظ النيروز چهار بار روايات زير نقل شده است:
يا اميرالمومنين اليوم النيروز [53]
فاذا كان يوم المهرجان اوالنيروز... [54]
يوم المهرجان و النيروز اهدوااليه الشيء[55]
اتي علي بهديه النيروز فقال ما هذا؟([56]
3- با لفظ " نيروزا " يك بار در روايت منقول است:
اصنعوالناكل يوم نيروزا [57]
4- با لفظ نيروزنا يك بار در روايت منقول است: نيروزنا كل يوم[58])
نكته قابل توجه در اين است كه بيشتر اين روايات در كتاب من لايحضره الفقيه شيخ صدوق آمده كه روايات اين كتاب نسبت به ساير كتب اربعه از اعتبار و ارزش بيشتري برخوردار است به ويژه كه شيخ صدوق در آن كتاب بيشتر به روايات فقهي و علمي عنايت داشته است و علاوه بر آن روايات اين با منابع حديث اهل سنت از نظر مضمون و محتوا و حتي الفاظ اشتراك چشمگيري نسبت به ساير كتابهاي حديث شيعه دارد.[59]
نظر برخي از مراجع معظم را درباره نوروز براي شما خواننده گرامي بيان مي نماييم:
1-امام خميني:
"اين عيد، هر چند يك عيد اسلامي نيست ولي اسلام آن را نفي نكرده است."
ايام نوروز برويد در اين مريضخانه ها، برويد احوال اين ها را، اين هايي كه آواره شده اند،... به اينها سركشي كنيد، و آن تشريفات سابق را تخفيف بدهيد.
عيد نوروز چيز خوبي است؛ وسيلهاي كه با آن دلها شاد ميشود، انسانها با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند، صله رحم و صله احباب ميكنند؛ چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتياج به صله دارند. انسان بايد با ارحام صله بكند، بايد با دوستان و رفقا هم صله بكند؛ يعني ارتباط برقرار بكند. اين، ارتباطِ عيد نوروز است كه بسيار خوب است.
2- مرحوم كاشف الغطاء
نوروز مقتضاي جهان است در بشر و حيوان و جماد، بلكه در آسمان و زمين و هوا و فضا و بر اين اساس رواياتي از اهل بيت(ع) درباره نوروز به ما رسيده كه عيد گرفتن را تأييد كرده اند و نيز به نماز، ذكر و عبادت سفارش نموده اند و ...
3-آيت الله العظمي صافي گلپايگاني:
در استفتائي از آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني در مورد نوروز سئوال شده است: بفرمائيد نظر شرع مقدس درباره نوروز چيست و آيا ميتوان آن را به عنوان عيد تلقي كرد؟
در پاسخ آيت الله صافي گلپايگاني در مورد اين استفتاء آمده است: اعياد شرعي و مذهبي بزرگ اسلامي، عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير و روزهاي ولادت حضرت رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) است.
ايشان در ادامه تصريح كرده اند: در عيد نوروز هم اگر مۆمنان برنامههاي ديني، مانند ديدار با برادران مۆمن يا عيادت بيماران و رسيدگي بهحال مستمندان داشته و برنامههاي بدآموز نداشته باشند، مناسب است.
هر روزي كه در آن معصيت خدا نشود، آن روز عيد است.
اين مرجع تقليد يادآور شد: در حديث است "كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ" هر روزي كه در آن معصيت خدا نشود، آن روز عيد است.
وي در ادامه تصريح كرد: نوروز، يعني روز نو. روز اولين فصل بهار مثل خود فصل بهار يك امر واقعي و تكويني است و به جمشيد ارتباط ندارد، خدا ميداند چند هزار يا چند ميليون سال پيش از جمشيد بوده است.
آيت الله صافي بيان داشت: از آيات خدا است كه زمين دوباره بعد از موتش و خشكشدن گياهها زنده ميشود و چنانكه در قرآن مجيد ميفرمايد "اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها" و محتمل است غسل يا هر عبادت ديگري به همين مناسبت باشد.
4-آيت الله العظمي مكارم شيرازي:
عيد نوروز مراسم و جنبه هاي مثبتي دارد مانند پاك سازي منازل و صله رحم و ديد و باز ديد و امثال اينها كه از نظر شرع مقدس اسلام خوب است ولي از مراسم خرافي مانند شب چهارشنبه سوري و سيزده بدر سزاوار است اجتناب شود.
معظم له در پاسخ به سوالاتي پيرامون نوروز و آداب و رسوم آن اين گونه مي فرمايد:
سوال : رسم است كه در عيد نوروز و مانند آن پول لاي قرآن مي گذارند و عيدي مي دهند. آيا اين كار اشكال دارد؟
جواب : اشكالي ندارد
سوال : اعمالي كه در مفاتيح تحت عنوان عيد نوروز آمده مربوط به كدام تقويم است؟ آيا هر سال نو را در هر فرهنگ شامل مي شود (مثلا عيد نوروز ايرانيان) يا براي تقويم قمري است؟
جواب : خير، مربوط به عيد نوروز (سال شمسي) است.
سوال : ما امسال سبزه عيد نوروز را به شكل اسم هاي پنج تن مثلاً «يا حسين» درآورديم و چون آن ها را روز سيزده بدر همان جا مي گذاريم، آيا مشكلي ندارد؟ اگر مشكل دارد با سبزه ها چه كار كنيم؟
جواب : در صورتي كه بي احترامي و هتك حرمت شود، جايز نيست و بهتر است در محلي قرار دهيد كه بي احترامي نشود.
سوال : من طلبه هستم و با چند نفر ديگر از طلاب در مورد عيد نوروز تحقيقاتي انجام داده ايم و طبق گفته علماي رجال و درايه، حديثي كه شيخ طوسي (رحمة الله) در مورد عيد نوروز ذكر كرده اند معتبر نمي باشد زيرا اولا خبر واحد است و به حد تواتر نرسيده، ثانياً منبع آن كتابي قوي نيست چون در كتاب دعاييه ايشان ذكر شده نه در كتاب فقهيه ايشان. در ضمن اصل كلمه ي عيد يعني بازگشت. اين بازگشت در حاليست كه ريشه ي اين عيد به آيين زردشتيان باز مي گردد.
حال سوال اين است كه نظر فقهي و نظر محققانه ي شما در اين مورد چيست؟
جواب : ما براي عيد نوروز جنبه ي شرعي قائل نيستيم بلكه يك قرارداد عرفي است كه آثار مطلوبي دارد و از آثار نامطلوب آن نيز بايد پرهيز گردد.
سوال : آيا گفتن لفظ «عيد» براي سال نو و عيد نوروز اشكال دارد؟
جواب : اشكالي ندارد
سوال : آيا نحس بودن عدد 13 مورد قبول فرهنگ شيعه است؟ جايگاه نوروز و شادي در فرهنگ شيعه چگونه است؟
جواب: سيزده بدر ريشه شرعي ندارد و از خرافات است ولي تفريح سالم و خالي از گناه بدون اعتقاد به نحس بودن سيزده، اشكالي ندارد.
سوال : من شنيده بودم كه شما گفته بوديد نوروز بي اساس و سطحي است و مسلمانان را از آن بر حذر داشته ايد. من مي خواستم بدانم كه آيا اين جمله را شما گفته ايد يا نه و اين كه نظر شما درباره ي نوروز چيست؟
جواب : عيد نوروز جنبه هاي مثبت و منفي متعددي دارد. جنبه هاي مثبت آن نظافت، صله رحم، كمك به اقشار ضعيف و كم درآمد و مانند آن است و جنبه هاي منفي آن، مراسم خرافي چهارشنبه سوري، سيزده بدر، تشريفات كمرشكن، چشم و هم چشمي، مسافرت هاي گناه آلود، شكستن مرز محرميت ها و امثال آن مي باشد.
حال اگر به جنبه هاي مثبت آن پرداخته شود و از جنبه هاي منفي آن اجتناب شود طبق روايت مزبور عيد نوروز طبيعي، عيد تشريعي هم مي شود و اگر خداي نكرده بر عكس شود از منظر حضرت علي (عليه السلام) چنين روزي عيد نخواهد بود.
سوال : آيا برپايي «سفره ي هفت سين» به عنوان يك مراسم سنتي در كنار بقاع متبركه جايز است؟
جواب : مانعي ندارد
نظرات درمورد نوروز:
آرتور كريستن سن، ايرانشناس نامدار دانماركي نوشتهاست، سال ايرانيان باستان، به صورتي كه آن را در سنگنوشتههاي داريوش بزرگ در بيستون مييابيم، در پاييز آغاز ميشد و جشن بسيار معروف مهرگان (بگياد)، در اصل جشن اول سال ايرانيان بودهاست. از جشن نوروز در اوستا و ادبيات اوستايي هيچ نام برده نشده، چنانكه از مهرگان نيز اشارتي نيست. در اواخر فرمانروايي داريوش بزرگ، ايرانيان كه تحت تأثير تمدن آسياي صغير و سرزمينهاي مديترانه اي قرار گرفته بودند، تقويم مصري را پذيرفتند كه بر طبق آن سال به دوازده ماه سي روزه، به اضافه پنج روز اضافي (پنجه دزديده يا خمسه مسترقه) تقسيم شده بود و در اعتدال بهاري آغاز ميشد. اين سال، يعني سال اوستايي جديد، سال ديني زرتشتي گشت و تا امروز در نزد پارسيان حفظ گرديدهاست. روز اول سال در اعتدال بهاري، اول فروردين، عيد نوروز است.
استاد مهرداد بهار با نظريه وامگيري عيد نوروز ايرانيان، از بين النهرين موافق نيست و عقيده دارد، از سه هزار سال پيش از ميلاد، در آسياي غربي دو عيد، رواج داشتهاست، عيد آفرينش در اوايل پاييز و عيد رستاخيزي كه در آغاز بهار، برگزار ميشدهاست. بعدها دو عيد پاييزي و بهاري به يك عيد تبديل گرديده و سر بهار جشن گرفته ميشدهاست. به اعتقاد مهرداد بهار، احتمالاً نوروز در ايران قبل از هخامنشيان وجود داشته، در اوستا مطرح نميشود، چون يك عيد ملي محسوب ميشده و اوستا يك كتاب ديني است و جشنهاي خاص خودش را دارد. بعد از گذشت زمان، سرانجام دين زرتشتي، هم جشن مهرگان را كه در آغاز يك عيد بومي بوده و هم نوروز را ميپذيرد[60].
دكتر علي شريعتي:
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز يك جشن ملي است،جشن ملي را همه ميشناسند كه چيست، نوروز هر ساله برپا ميشود و هر ساله از آن سخن ميرود. بسيار گفتهاند و بسيار شنيدهايد؛ پس به تكرار نيازي نيست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مكرر نميكنيد؟ پس سخن از نوروز را نيز مكرر بشنويد. در علم و ادب تكرار ملالآور است و بيهوده؛ “عقل” تكرار را نميپسندد؛ اما “احساس” تكرار را دوست دارد، طبيعت تكرار را دوست دارد، جامعه به تكرار نيازمند است، طبيعت را از تكرار ساختهاند؛ جامعه با تكرار نيرومند ميشود، احساس با تكرار جان ميگيرد و نوروز داستان زيبايي است كه در آن، طبيعت، احساس و جامعه هر سه دستاندركارند.
نوروز كه قرنهاي دراز است بر همة جشنهاي جهان فخر ميفروشد، از آن رو “هست” كه يك قرارداد مصنوعي اجتماعي و يا يك جشن تحميلي سياسي نيست، جشن جهان است و روز شادماني زمين، آسمان و آفتاب، و جوشِ شكفتنها و شور زادنها و سرشار از هيجانِ هر “آغاز”.
جشنهاي ديگران، غالباً انسانها را از كارگاهها، مزرعهها، دشت و صحرا، كوچه و بازار، باغها و كشتزارها، در ميان اطاقها و زير سقفها و پشت درهاي بسته جمع ميكند: كافهها، كابارهها، زيرزمينيها، سالنها، خانهها … در فضايي گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زيبا از رنگ و آراسته از گلهاي كاغذي، مقوايي، مومي، بوي كندر و عطر و … اما نوروز دست مردم را ميگيرد و از زير سقفها، درهاي بسته، فضاهاي خفه، لاي ديوارهاي بلند و نزديك شهرها و خانهها، به دامن آزاد و بيكرانة طبيعت ميكشاند: گرم از بهار، روشن از آفتاب، لرزان از هيجانِ آفرينش و آفريدن، زيبا از هنرمندي باد و باران، آراسته با شكوفه، جوانه، سبزه و معطر از:
“بوي باران، بوي پونه، بوي خاك،
شاخههاي شسته، باران خورده، پاك” …
نوروز تجديد خاطرة بزرگي است: خاطرة خويشاوندي انسان با طبيعت. هر سال، اين فرزند فراموشكار كه، سرگرم كارهاي مصنوعي و ساختههاي پيچيدة خود، مادر خويش را از ياد ميبرد، با يادآوريهاي وسوسهآميز نوروز، به دامن وي باز ميگردد و با او، اين بازگشت و تجديد ديدار را جشن ميگير: فرزند، در دامن مادر، خود را بازمييابد و مادر، در كنار فرزند، چهرهاش از شادي ميشكفد، اشك شوق ميبارد، فريادهاي شادي ميكشد؛ جوان ميشود، حيات دوباره ميگيرد. با ديدار يوسفش بينا و بيدار ميشود.
تمدن مصنوعي ما هر چه پيچيدهتر و سنگينتر ميگردد، نياز به بازگشت و بازشناخت طبيعت را در انسان حياتيتر ميكند و بدينگونه است كه نوروز، برخلاف سنتها كه پير ميشوند و فرسوده و گاه بيهوده، رو به توانايي ميرود و در هر حال، آيندهاي جوانتر و درخشانتر دارد، چه، نوروز راه سومي است كه جنگ ديرينهاي را كه از روزگار لائوتزو و كنفسيوس تا زمان روسو و ولتر درگير است به آشتي ميكشاند.
نوروز تنها فرصتي براي آسايش، تفريح و خوشگذراني نيست، نياز ضروري جامعه، خوراك حياتي يك ملت نيز هست. دنيايي كه بر تغيير و تحول، گسيختن و زايل شدن، درهم ريختن و از دست رفتن بنا شده است، جايي كه در آن، آنچه ثابت است و همواره لايتغير و هميشه پايدار، تنها تغيير است و ناپايداري؛ چه چيز ميتواند ملتي را، جامعهاي را، در برابر عرابة بيرحم زمان – كه بر همه چيز ميگذرد و له ميكند و ميرود، هر پايهاي را ميشكند و شيرازهاي را ميگسلد- از زوال مصون دارد؟
هيچ ملتي با يك نسل و دو نسل شكل نميگيرد؛ ملت، مجموعة پيوستة نسلهاي متوالي بسيار است، اما زمان، اين تيغ بيرحم، پيوند نسلها را قطع ميكند؛ ميان ما و گذشتگانمان- آنها كه روح جامعة ما و ملت ما را ساختهاند- درة هولناك تاريخ حفر شده است؛ قرنهاي تهي ما را از آنان جدا ساختهاند؛ تنها سنتها هستند كه پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از اين درة هولناك گذر ميدهند و با گذشتگانمان و با گذشتههايمان آشنا ميسازند. در چهرة مقدس اين سنتها است كه ما حضور آنان را در زمان خويش، كنار خويش و در “خودِ خويش”، احساس ميكنيم؛ حضور خود را در ميان آنان ميبينيم و جشن نوروز يكي از استوارترين و زيباترين سنتها است.
در آن هنگام كه مراسم نوروز را به پا ميداريم، گويي خود را در همة نوروزهايي كه هر ساله در اين سرزمين برپا ميكردهاند، حاضر مييابيم و در اين حال، صحنههاي تاريك و روشن و صفحات سياه و سفيد تاريخ ملت كهن ما در برابر ديدگانمان ورق ميخورد، رژه ميرود. ايمان به اينكه نوروز را ملت ما هر ساله در اين سرزمين بر پا ميداشته است، اين انديشههاي پرهيجان را در مغزمان بيدار ميكند كه: آري، هر ساله! حتي همان سالي كه اسكندر چهرة اين خاك را به خون ملت ما رنگين كرده بود، در كنار شعلههاي مهيبي كه از تخت جمشيد زبانه ميكشيد، همانجا، همان وقت، مردم مصيبتزدة ما نوروز را جديتر و با ايمان بيشتري برپا ميكردند؛ آري، هر ساله! حتي همان سال كه سربازان قتيبه بر كنارة جيحون سرخ رنگ، خيمه برافراشته بودند و مهلب خراسان را پياپي قتل عام ميكرد، در آرامش غمگين شهرهاي مجروح و در كنار آتشكدههاي سرد و خاموش، نوروز را گرم و پرشور جشن ميگرفتند.
تاريخ از مردي در سيستان خبر ميدهد كه در آن هنگام كه عرب سراسر اين سرزمين را در زير شمشير خليفة جاهلي آرام كرده بود، از قتل عام شهرها و ويراني خانهها و آوارگي سپاهيان ميگفت و مردم را ميگرياند و سپس، چنگ خويش را برميگرفت و ميگفت: “اباتيمار، اندكي شادي بايد”! نوروز در اين سالها و در همة سالهاي همانندش، شادييي اينچنين بوده است، عياشي و “بيخودي” نبوده است، اعلام ماندن و ادامه داشتن و بودن اين ملت بوده و نشانة پيوند با گذشتهاي كه زمان و حوادث ويرانكنندة زمان همواره در گسستن آن ميكوشيده است.
نوروز همه وقت عزيز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شيعيان مسلمان، همه نوروز را عزيز شمردهاند و با زبان خويش، از آن سخن گفتهاند. حتي فيلسوفان و دانشمندان كه گفتهاند: “نوروز روز نخستين آفرينش است كه اورمزد دست به خلقت جهان زد و شش روز در اين كار بود و ششمين روز، خلقت جهان پايان گرفت و از اين رو است كه نخستين روز فروردين را هورمزد نام دادهاند و ششمين روز را مقدس شمردهاند”.
چه افسانة زيبايي؛ زيباتر از واقعيت! راستي مگر هر كس احساس نميكند كه نخستين روز بهار، گويي نخستين روز آفرينش است. اگر روزي خدا جهان را آغاز كرده است، مسلماً آن روز، اين نوروز بوده است. مسلما بهار نخستين فصل و فروردين نخستين ماه و نوروز نخستين روز آفرينش است. هرگز خدا جهان را و طبيعت را با پاييز يا زمستان يا تابستان آغاز نكرده است. مسلما اولين روز بهار، سبزهها روييدن آغاز كردهاند و رودها رفتن و شكوفهها سرزدن و جوانهها شكفتن، يعني نوروز.
بيشك، روح در اين فصل زاده است و عشق در اين روز سر زده است و نخستين بار، آفتاب در نخستين روز نوروز طلوع كرده است و زمان با وي آغاز شده است.
اسلام كه همة رنگهاي قوميت را زدود و سنتها را دگرگون كرد، نوروز را جلاي بيشتري داد، شيرازه بست و آن را، با پشتوانهاي استوار، از خطر زوال در دوران مسلماني ايرانيان، مصون داشت. انتخاب علي به خلافت و نيز انتخاب علي به وصايت، در غدير خم، هر دو در اين هنگام بوده است و چه تصادف شگفتي! آن همه خلوص و ايمان و عشقي كه ايرانيان در اسلام به علي و حكومت علي داشتند پشتوانة نوروز شد. نوروز كه با جان مليت زنده بود، روح مذهب نيز گرفت؛ سنت ملي و نژادي، با ايمان مذهبي و عشق نيرومند تازهاي كه در دلهاي مردم اين سرزمين برپا شده بود پيوند خورد و محكم گشت، مقدس شد و، در دوران صفويه، رسما يك شعار شيعي گرديد، مملو از اخلاص و ايمان و همراه با دعاها و اوراد ويژة خويش. آنچنان كه يكسال نوروز و عاشورا در يك روز افتاد و پادشاه صفوي، آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز!
نوروز- اين پيري كه غبار قرنهاي بسيار بر چهرهاش نشسته است- در طول تاريخ كهن خويش، روزگاري در كنار مغان، اوراد مهرپرستان را خطاب به خويش ميشنيده است؛ پس از آن، در كنار آتشكدههاي زردشتي، سرود مقدس موبدان و زمزمة اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش ميخواندهاند؛ از آن پس، با آيات قرآن و زبان الله از او تجليل ميكردهاند و اكنون، علاوه بر آن، با نماز و دعاي تشيع و عشق به حقيقت علي و حكومت علي، او را جان ميبخشند و در همة اين چهرههاي گوناگونش، اين پير روزگارآلود، كه در همة قرنها و با همة نسلها و همة اجداد ما- از اكنون تا روزگار افسانهاي جمشيد باستاني- زيسته است و با همهمان بوده است، رسالت بزرگ خويش را، همه وقت، با قدرت و عشق و وفاداري و صميميت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگي و اندوه از سيماي اين ملت نوميد و مجروح است و درآميختن روح مردم اين سرزمين بلاخيز با روح شاد و جانبخش طبيعت و، عظيمتر از همه، پيوند دادن نسلهاي متوالي اين قوم- كه بر سر چهار راه حوادث تاريخ نشسته و همواره تيغ جلادان و غارتگران و سازندگان كله منارها بند بندش را از هم ميگسسته است و نيز پيمانيگانگي بستن ميان همة دلهاي خويشاوندي كه ديوار عبوس و بيگانة دورانها در ميانهشان حائل ميگشته و درة عميق فراموشي ميانشان جدايي ميافكنده است.
و ما، در اين لحظه، در اين نخستين لحظات آغاز آفرينش، نخستين روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورايي نوروز را باز برميافروزيم و در عمق وجدان خويش، به پايمردي خيال، از صحراهاي سياه و مرگزدة قرون تهي ميگذريم و در همة نوروزهايي كه در زير آسمان پاك و آفتاب روشن سرزمين ما برپا ميشده است، با همة زنان و مرداني كه خون آنان در رگهايمان ميدود و روح آنان در دلهايمان ميزند شركت ميكنيم و بدينگونه، “بودن خويش” را، به عنوان يك ملت، در تندباد ريشه برانداز زمانها و آشوبِ گسيختنها و دگرگون شدنها خلود ميبخشيم و، در هجوم اين قرن دشمنكامي كه ما را با خود بيگانه ساخته و، “خالي از خويش”، بردة رام و طعمة زدوده از “شخصيت” اين غرب غارتگر كرده است، در اين ميعادگاهي كه همة نسلهاي تاريخ و اساطير ملت ما حضور دارند، با آنان پيمان وفا ميبنديم و “امانت عشق” را از آنان به وديعه ميگيريم كه “هرگز نميريم” و “دوام راستين” خويش را به نام ملتي كه در اين صحراي عظيم بشري، ريشه در عمق فرهنگي سرشار از غني و قداست و جلال دارد و بر پاية “اصالت” خويش، در رهگذر تاريخ ايستاده است، “بر صحيفة عالم ثبت” كنيم[61].
يكي از شاهكارهاي ويژه نوروز آن است كه در پي تقسيم شادي نيست، بلكه اثرش افزايش شادي در ميان انساها و پخش آن بين همه ، فارغ از رنگ ونژاد و باور و جنس است[62]
در مورد نوروز در بين علماء اختلافاتي نيز هست از آن جمله
عده اي از ايشان معتقدند:
نسبت بين نوروز و غدير از باب تباين است و مقايسه آن قياس مع الفارق
عده اي ديگراز علماء معتقدند:
قياس غدير با نوروز هم مي تواند شباهت و هم تفارق داشته باشد، لذا از جهتي درستي و از جهتي نادرست است.
بهر حال همانطور كه در ابتداي بحث آورديم نوروز يك عيد نيست بلكه يك جشن است، مقايسه بين اين دو نمي تواند درست باشد ، جالب اينكه در بين ايرانيان قديم مهمترين جشنها جشن مهرگان بوده و نه نوروز كه البته همان هم با عيد غدير نمي تواند مقاسه شود ،اساس مقايسه داراي يكسري مقدمات و فرايضي است كه بين يك مسئله ملي كه صرفا متعلق يه يكي از ملل اسلامي است با يك عيد مذهبي آنهم با اهميت و جايگاه غدير كه در ما سوي الله از مهمترين اعياد و به نظر شيعيان مهمترين مورد است،از اساس محل ايراد است و به نظر ما مقايسه به نوعي است كه ظلم به غدير و جايگاه آن است چراكه تعين جانشين براي رسول الله آنهم به اذن و فرمان الهي موردي نيست كه بتواند رقيبي از جهت اهميت و حادث شدن داشته باسد. نوروز در حالي كه نشان از يك جشن ملي دارد،اما هرگز مقايسه آن با عيد غدير ،مبعث ،جمعه،..صحيح نبوده و نشان از عدم شناخت صحيح بي خبران از تفاوت جشن با عيد دارد.مقايسه اين دو ابدا شرايط قياس دو شي را ندارد، اهل منطق هرگز براي مقايسه دو شي شرايط 9گانه را فراموش نمي كنند.بحث در اين زمينه نيازمند مباحثه بين عالمان ديني را براي تبين جايگاه هر كدام از اين دو موضوع كاملا مجزا و غير قابل قياس را مي طلبد.
نتيجه گيري:
اين مقاله هر چند بسيار فشرده تهيه گرديد ،اما دقت در آن نشان مي دهد كه ايرانيان قومي فرهيخته اند كه با گذر زمان با زيركي خاصي آداب خود را حفظ نموده و هرگز خود را با مسائل تعصبي مشغول نكرده اند ، و بيشتر بحثها بيشتر در بين خواص بوده و عوام راه خود را بهتر و درستر پيموده اند.توجه به اين نكته كه مردم ابران زمين روش درست را براي زندگي ديني همراه با آداب باستاني يافته اند مارا در اعتراف به بزرگي اين قوم مصمم تر مي كند.نوروز يا هر مراسم ديگري اگر باعت نزديكي قلوب مومنين شود ، هيچ تضادي با اسلام نخواهد داشت ، البته بايد توجه نمود كه آنچه حضرات معصومين براي ما تبين نموده اند ،سعادت ما را تاميين خواهد كرد ، نه آنچه خود به سبب بعضي تمايلات نوعا نفساني براي خود نيكو مي دانيم.نوروز در حال حاضر يك عيد جهاني است و اين مطلب اگر چه بسيار مهم است اما تنها دليل اهميت آن نيست ، طبيعت مخلوق خداوند و آغاز آن نشان از ادامه حيات و آغاز مجدد و اميدواري است، نياز به طبيعت اثري عميق و بي بديل در روح وجان آدمي دارد و اين ارده الهي است و قاطعيت اين معنا در روح بشر هويداست.
[1] بحارالأنوار ج : 56 ص : 120/119
[2] لغت نامه دهخدا
[3] نوروز و فلسفه آن/سيد محمد دادخواه/صفحه19
[4] نوروز و فلسفه آن/سيد محمد دادخواه/صفحه155
[5] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص298
[6] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص314
[7] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص266
[8] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص266
[9] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص275
6ايرج محمدي/مقاله در مورد نوروز/سايت www.ido.ir
[11] التفهيم/صفحه 271-270
[12] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص322
[13] آثار الباقيه/صفحه320-319
[14] لغت نامه دهخدا/ نرم افزار
[15] تاريخ طبري
[16] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص340
[17] همان
[18] فلسفه نوروز/دكتر علي شريعتي
[19] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص267
[20] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص268
[21] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص275
[22] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص330
6ايرج محمدي/مقاله در مورد نوروز/سايت www.ido.ir
[24] التفهيم/صفحه 271-270
[25] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص322
[26] آثار الباقيه/صفحه320-319
[27] لغت نامه دهخدا/ نرم افزار
[28] تاريخ طبري
[29] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص340
[30] همان
[31] فلسفه نوروز/دكتر علي شريعتي
[32] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص267
[33] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص268
[34] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص275
[35] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص330
[36] رجوع به سايت http://3ali3.com
[37] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص318
[38] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص288
[39] همان/صفحه463
[40] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ص289و290
[41] به گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ صفحه 473
[42] ايرج محمدي/مقاله در مورد نوروز/سايت www.ido.ir
[43] خدمات متقابل اسلام وايرا ن /متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري/صفحه73
[44] همان
[45] رجوع شود به گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/ صفحه 419
[46] www.ido.ir
[47] مقاله سيد محمد تقي ميرزا ابو القاسمي ،با عنوان :نگاهي به معتقدات مردم گيل و ديلم ، در كتاب :جشن نوروز و چهارشنبه سوري ،صفحه 105
[48] مقاصد الاحان/صفحه83
[49] گاه شماري و جشن هاي ايران باستان/هاشم رضي/صفحه328
[50]رجوع به سايت http://3ali3.com
[51] يرج محمدي/مقاله در مورد نوروز/سايت www.ido.ir
[52] اين روايت در تهذيب الاحكام طوسي جلد 6 ( ص 378، سطر 11 ) ثبت و ضبط شده است
[53] ( من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، جلد 3، ص 300، سطر4 )
[54] ( الكافي شيخ كليني ، ج 5، ص141، سطر 6 )
[55] ( من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 13 )
[56] من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 3 )
[57] (من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 4 )
[58] (من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 3، ص300، سطر 5
[59]
[60] رجوع به سايت http://3ali3.com
[61] فلسفه نوروز از ديدگاه دكتر علي شريعتي/سايت http://3ali3.com
[62] نوروز و فلسفه آن/سيد محمد دادخواه/صفحه21