0

هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...

 
lenditara1
lenditara1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 9088
محل سکونت : همین دورو ورا

پاسخ به:هفته نوزدهم:...( " دوری از اسراف ")...
شنبه 21 دی 1392  5:24 PM

اسراف و تبذیر در قرآن و سنت
 
 مقدمه

دینمقدس اسلام بهره‏بردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباحو روا و اسراف و زیاده‏روى را حرام و ناروا مى‏داند و این بدان جهت است كهمسلمان به تناسب امكانات و توانایى و كارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیتدارد. در این صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعىخود بازمى‏ماند و از این رهگذر بر پیكر جامعه ضربه مى‏زند.
قرآن مجیداین حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مى‏كند و باهشدار به پیروان خود مى‏فرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیكمالى التهلكة) (1) یعنى در راه خدا انفاق كنید و با دستهاى خود، خود را بههلاكت و نابودى نیفكنید. از این آیه شریفه چنین استفاده مى‏شود كه اگر مالدر راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آنجامعه و ملت‏به هلاكت و سقوط مى‏انجامد.
صرف‏نظر از اهمیت‏خوددارى ازاسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیت‏خاص كشور اسلامى كه در محاصرهحكومتهاى سلطه‏گر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگى را حذف كنیم ورعایت اقتصاد و میانه‏روى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، بهاستقلال كشور كمك كرده‏ایم و به پیروزى نهایى نزدیكتر شده‏ایم. در نتیجهاین شعار را در اقصى نقاط عالم و دنیاى اسلام و بالاخص ایران اسلامى اعلامكرده‏ایم كه ما از تنگناهاى اقتصادى نمى‏هراسیم و قدرت آن را داریم كه روىپاى خود بایستیم و به هیچ قدرتى جز خداوند متعال متكى نیستیم.
مفهوم اسراف

راغباصفهانى مى‏گوید: «السرف تجاوز الحد فى كل فعل یفعله الانسان‏» (2) اسرافبه معنى تجاوز از حد و معیار در هر كارى است كه از انسان سر بزند، گرچهاستعمال آن در موارد زیاده‏روى در انفاق مال بیشتر است و گاهى به خروج ازاعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاقمى‏شود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «كل فعل‏» و بر پایه شواهدفراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزكارى و زیاده‏روى گفتهمى‏شود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محكوم، و مورد خشم و انزجارخداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعرافمى‏فرماید: «كلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین‏» (3) بخورید وبیاشامید و اسراف نكنید كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
مفهوم تبذیر

تبذیربرخلاف اسراف و تنها واژه‏اى اقتصادى است. تبذیر از ریشه «بذر» یعنى تفریقو پخش كردن چیزى; اصلش از ریختن و پاشیدن بذر است كه به طور استعارهدرباره كسى كه مال خود را بیهوده تلف و پخش مى‏كند، به كار رفته است و نیزگفته شده است كه تبذیر، انفاق مال در راه معصیت است.
با این توضیحاتملاحظه مى‏كنیم كه «اسراف‏» در برابر اقتصاد و میانه روى قرار دارد و بههرگونه تجاوز از حد، در غیر طاعة‏الله و به قصور از حق‏الله اطلاق مى‏شود.در قرآن كریم واژه قصد و مشتقات آن در معانى; راست، متوسط و معتدل به كاررفته است. مانند «واقصد فى مشیك‏» (4) در راه رفتن اعتدال را رعایت كن.
فمنهمظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات (5) از میان آنها عده‏اى برخود ستم كردند و عده‏اى میانه‏رو بودند و عده‏اى به اذن خدا در نیكى‏ها ازهمه «پیشى‏» گرفتند.
حضرت على(ع) در مورد قصد مى‏فرمایند: «علیك بالقصدفى الامور» (6) بر تو باد میانه‏روى در كارها. در خطبه همام از نشانه‏هاىمتقین و پرهیزگاران مى‏فرماید: «و ملبسهم الاقتصاد» (7) یعنى پوشاكشانمیانه بود، بدین معنى افراط و تفریط در كارها و زندگیشان وجود ندارد.
ازمجموع این نظریه‏ها این چنین برمى‏آید كه بین واژه اسراف به معنى اقتصادىآن با واژه تبذیر فرق زیادى وجود ندارد و تنها ممكن است در جهت تمایز بیناین دو واژه گفته شود كه با توجه به خصوصیات تعابیر لغت‏شناسان در معنىتبذیر، مقصود از این واژه تلف كردن و ضایع نمودن مال است و زیاده‏روى درانفاقات شخصى و امور خیریه را شامل نمى‏شود، در حالى كه اسراف فراگیرتر ازآن و در برگیرنده همه موارد از به هدردادن و زیاده‏روى در مصارف شخصى وخانوادگى و انفاقهاى مستحب مى‏باشد. و به عبارت دیگر هر تبذیرى اسراف استولى هر اسرافى تبذیر نیست.
از امام صادق(ع) جمله كوتاهى نقل شده است كهممكن است همین نكته را از آن استفاده كرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذیر منالاسراف‏» یعنى، تبذیر از اسراف است. در این حدیث‏شریف، براى اسرافانواع‏واقسامى فرض شده، كه تبذیر شاخه‏اى از آن معرفى گردیده است.
اسراف از نظر قرآن

درقرآن كریم واژه «اسراف‏» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولى در بیست وسه مورد لفظ «اسراف‏» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومى ویژه دارد. درغالب موارد، مقصود از اسراف جنبه‏هاى اخلاقى، عقیدتى و تجاوز از حدود الهىاست، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مى‏شود كه با دو آیه «تبذیر»شش آیه مى‏شود.
به آیات زیر توجه كنید:
1 - كذلك زین للمسرفین ماكانوا یعملون. (8)
این‏گونه براى اسرافكاران اعمالشان زینت داده شده است.
2 - ولا تطیعوا امر المسرفین. (9)
اطاعت فرمان مسرفان نكنید.
3 - ان الله لایهدى من هو مسرف كذاب. (10)
خداوند اسرافكار دروغگو را هدایت نمى‏كند.
4 - و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین. (11)
و به راستى فرعون برترى‏جویى (و طغیان) در زمین روا داشت و او از اسراف‏كاران بود.
اما آیاتى كه تنها ظهور در جنبه‏هاى اقتصادى دارند عبارتند از:
1 - انعام، آیه 141.
2 - اعراف، آیه 31.
3 - فرقان، آیه‏67.
4 - اسراء، آیات‏27 و 28.
حال به ذكر چند آیه مى‏پردازیم:
1 - وات ذاالقربى حقه والمسكین وابن السبیل ولاتبذر تبذیرا ان المبذرین كانوا اخوان الشیاطین و كان الشیطان لربه (12) كفورا.
وحق نزدیكان را بپرداز! و (همچنین) مستمند و در راه‏مانده را، و هرگز تبذیرمكن چرا كه تبذیركنندگان برادران شیطانند و شیطان كفران (نعمتهاى)پروردگار كرد.
واژه «تبذیر»، تنها یك واژه اقتصادى است و در قرآن كریمتنها در همین دو آیه از سوره اسراء به كار رفته است. و شاید در قرآن كریمكمتر مواردى بتوان پیدا كرد كه با چنین لحن تند و شدیدى از عملى نهى شدهباشد.
2 - خذوا زینتكم عند كل مسجد و كلوا واشربوا ولا تسرفوا انهلایحب المسرفین (13) زینت‏خود را در هر مسجد برگیرید و بخورید و بیاشامیدو اسراف نكنید همانا كه خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد.
تمامى آیات مربوط به اسراف را مى‏توان به طوركلى به دو بخش تقسیم كرد:
1 - اسراف در مال.
2 - اسراف در غیرمال.
1 - اسراف در مال
آیات مربوط به زیاده‏روى در صرف مال شامل دو بخش است:
الف)اسراف در مصرف شخصى; مى‏فرماید: كلوا من ثمره اذا اثمر ... (14) از میوهآن به هنگامى كه به ثمر مى‏نشیند بخورید و حق آن را به هنگام دروبپردازید، اسراف نكنید كه خداوند مسرفین را دوست نمى‏دارد.
بنابرایناسرافى كه در بعد اقتصادى بیشتر مورد توجه است و موجب تضعیف بنیه مالىمحرومان و لذت‏طلبى مسرفان مى‏شود و از بلاهاى بزرگ اجتماعى است و فقر ومحرومیت‏بیشتر به دنبال دارد همین نوع اسراف است كه هر مسلمان با توجه بهوظیفه و تعهد و مسؤولیتى كه در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، درمخارج زندگى خویش رعایت اعتدال را بكند و جدا از اسراف پرهیز نماید.
ب)اسراف به خاطر دیگران; وقتى انفاق از حد تعادل خارج شود نسبت‏به انفاقشونده و انفاق‏كننده هر دو عوارض سوء و زیانبار خواهد داشت، به این جهتاست كه قرآن مجید وقتى در آیاتى از سوره شریفه فرقان ویژگیهاى مؤمنان وبندگان واقعى را برمى‏شمارد یكى از آن ویژگیها را این‏گونه معرفىمى‏فرماید:
اذا انفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا و كان بین ذلك قواما; (15)كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مى‏كنند و نه سختگیرى، بلكه درمیان این دو اعتدالى دارند. و نیز قرآن، خطاب به حضرت پیامبر(ص)مى‏فرماید: و لا تجعل یدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعدملوما محسورا (16) هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مكن (و ترك انفاق و بخششمنما) و بیش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از كار فرومانى،و در همین رابطه حضرت على(ع) مى‏فرمایند: «ما عال امرء اقتصد» (17) كسى كهمیانه‏روى پیشه سازد تنگدست نگردد. و حضرت رسول(ص) مى‏فرمایند: «من اقتصداغناه الله، و من بذر افقره الله‏» (18) هر كس در دخل و خرج میانه‏روى كندخدا بى‏نیازش مى‏كند و هر كس اسراف و تبذیر نماید خداوند فقیرش گرداند.
زیربناىآفرینش بر تعادل گذاشته شده است «و كل شى‏ء عنده بمقدار» (19) و هر چیزىنزد او مقدار معینى دارد و در مورد دیگر مى‏فرماید: «انا كل شى‏ء خلقناهبقدر» (20) ما هر چیزى را به اندازه آفریدیم.
حساب هر چیزى در پیشگاهخداوند متعال براساس حكمت‏بالغه او و مصلحت و عدالت و از روى اندازه وبدور از افراط و تفریط است، و اساس حكومت را هم عدالت تشكیل مى‏دهد واقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبیاى عظام الهى بوده است تا آنجا كه معیارمالكیت مشروع را عدم زیان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق واحسان را كرامت و سخاوت بدور از بخل و امساك و نیز بدور از اسراف وزیاده‏روى قرار داده است و بالاخره تحكیم بنیان اقتصادى جامعه و میانه‏روىمطلوب و مورد تاكید شارع مقدس اسلام است.
2 - اسراف در غیرمال

الف)اسراف در قتل; در دوران جاهلیت رسم بر این بود كه هرگاه كسى از روى ظلم وتعدى به قتل مى‏رسید بستگان مقتول با توجه به خوى و خصلت جاهلى و حسكینه‏توزى و انتقام‏جویى چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مى‏رساندند.قرآن كریم این تجاوز و انتقام‏جویى را مردود دانسته و فرمود: «فلا یسرف فىالقتل‏» (21) . اما در قتل اسراف نكنید، یعنى، براى قتل یك نفر، فقط یكنفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آیه كه مى‏فرماید: «ولاتقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق‏»، نفسى را كه خداوند حرام كرده استنكشید مگر از روى حق، یعنى این كشتن هم فقط در مواردى تجویز شده است كهقاتل مستوجب كشته شدن باشد و با علم و عمد مرتكب قتل نفس شده باشد.
ب)اسراف در نفس; كسى كه از نظام اعتدال خارج مى‏شود و با ارتكاب گناه ومعصیت از حریم انسانى خود تجاوز مى‏كند اسرافكار است، اما اسرافكارى كهمشمول پیام رحمت و امید الهى قرار گرفته است: قل یا عبادى الذین اسرفواعلى انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هوالغفور الرحیم. (22) بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏اید ازرحمت‏خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد.
ملاحظه مى‏شود كه هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حریم انسانى اسراف بر نفس شمرده مى‏شود.
درجاى دیگر مى‏بینیم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نیازبرمى‏داشتند: و ما كان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنافى امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرین (23) گفتار آنها فقطاین بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرویهاى ما در كارها چشمبپوش، قدمهاى ما را ثابت‏بدار، و ما را بر جمعیت كافران پیروز بگردان.
از آیه شریفه مستفاد مى‏شود، آنچه از آن عدول كرده و بجا نیاورده‏اند اطاعت امر پیامبر(ص)، و سستى و منازعه بوده است.
هرنوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطرى و طبیعى انسان است كه با ارتكاب آن ازمسیر اعتدال بیرون مى‏رود و به راه زوال و نیستى كشانده مى‏شود و ایندرست‏خلاف آن هدف عالى است كه انبیاى الهى براى آن مبعوث شده‏اند. قرآن دراین مورد مى‏فرماید: ولقد جاءتهم رسلنا بالبینات ثم ان كثیرا منهم بعد ذلكفى الارض لمسرفون; (24) و رسولان، با دلایل روشن به سوى بنى‏اسرائیلآمدند، اما بسیارى از آنها بر روى زمین تعدى و اسراف كردند. در این آیهشریفه مراد از «مسرفون‏» كسانى هستند كه از انبیا و طریق حق تبعیت نكردندو در نتیجه این سركشى به گناه آلوده شدند.
معیار اسراف

احادیثىاز حضرت امام صادق(ع) نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مى‏فرمایند:كمترین حد اسراف این است كه لباسى را كه بیرون خانه براى حفظ آبرو مى‏پوشىدر داخل خانه نیز بپوشى یا باقیمانده آب و غذا را كه در ظرف مى‏ماند دوربریزى و یا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازى. (25) در بعضى ازاحادیث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن باید مواظب باشیم كه دچار اسرافنشویم و مقدار یك مد (معادل سه چهارم لیتر) آب براى وضو كفایت مى‏كند. ونیز در ذیل آیه شریفه 31 سوره اعراف: «كلوا و اشربوا...» احادیثى از حضرتامام صادق(ع) نقل شده است كه از آن جمله این حدیث است كه «عیاشى از ابانبن تغلب‏» از آن حضرت نقل مى‏كند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آنرا در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حداعتدال و میانه‏روى بخورند و بیاشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركبسوارى داشته باشند و مازاد آن را به فقراى مؤمنین ببخشند و بدین‏وسیلهاختلافات طبقاتى را از بین ببرند و پراكندگیها را ترمیم كنند و كسى كهاین‏گونه عمل مى‏كند، آنچه را كه مى‏خورد و مى‏آشامد، اعمالش مباح است ونكاح او و استفاده از مركوبش نیز حلال مى‏باشد و كسى كه از این حد تجاوزكند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنید كه خداوند مسرفان را دوستندارد.
از فرمایش امام(ع) كه نظرشان را به صراحت اعلام و مى‏فرمایند:«من عدا ذلك كان علیه حراما» (26) حرمت اسراف به وضوح آشكار مى‏شود و وقتىاز حد متعادل و مشخص كه در این حدیث‏شریف بدان تصریح شده تجاوز شد به حرمتمى‏انجامد و به دلیل این‏گونه احادیث و یا به دلیل نهى صریح قرآن(لاتسرفوا) اسراف و تبذیر نوعى حریم‏شكنى و عصیان در برابر امر پروردگار واز گناهان كبیره محسوب مى‏شود. در حدیثى دیگر مى‏فرماید: «كسى كه چیزى رادر غیر اعت‏خدا انفاق كند او مبذر است و كسى كه در راه خدا چیزى را انفاقكند او مقتصد است. (27) در این جا معلوم مى‏شود كه بذل و بخشش اگر به قصدو نیت الهى نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از دید اسلام چنین عملىاخلاقى و پسندیده نیست‏حال كه بحث اخلاقى به میان آمد متناسب است تااشاره‏اى اجمالى بكنیم به این كه چگونه‏عملى، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقى از دیدگاه اسلام

اسلامعملى را خیر و اخلاقى مى‏داند كه داراى دو جنبه باشد. به این معنى كه هرعمل از روح و نیت «حسن فاعلى‏» و شكل و صورت «حسن فعلى‏» تشكیل شده است وعمل خیر باید حسن فعلى داشته باشد یعنى صورت و شكل عمل صحیح باشد. مثلاكسى كه مالى را از راههاى نامشروع جمع كرده و با این مال به قصد قربتاقدام به خیرات و مبرات مى‏نماید از او پذیرفته نیست و یا مال مباح ومشروع را خواسته باشد براى ریا و خودنمایى و در غیر رضا و طاعت پروردگارانفاق و بخشش كند اینجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنینكسى مبذر و مسرف است.
معیار و ملاك هزینه‏ها

اصولاتوجه به این نكته ضرور است كه هر كس چقدر حق هزینه دارد كه وقتى از آن حدگذشت مشمول اسراف مى‏شود و باید از آن خوددارى نماید، به اعتبارى مصرف ومخارج زندگى را مى‏توان به دو قسم تقسیم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا،قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است.همان‏طور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمت‏به دست‏شرع است، هر كس براساسایمان و عدل اسلامى موظف است زندگى خویش را طبق شان و موقعیتى كه دراجتماع دارد تنظیم كند (البته این با معنى مساوات اسلامى منافاتى ندارد،زیرا این تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و میزان تلاش و فعالیتهر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داریم كه افراد در موردمنافع كسب باید مخارج سالانه خود را طبق شان تامین كنند و آنچه از اینمعیار اضافه باشد مشمول خمس مى‏شود و یا در باب زكات شرط است كهنیازمندانى مى‏توانند آن را دریافت نمایند كه هزینه لباس و غذا و سایرمخارج ضرور زندگى آنان تامین گردد و توسعه یابد تا همسطح سایر افراد قرارگیرند.
در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معیار چنین است كه مردخوراك و پوشاك زن را در حد شایسته و شرافتمندانه كه در خور شان و موقعیتاجتماعى اوست تامین نماید در این زمینه قرآن مجید مى‏فرماید: «و علىالمولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف لاتكلف نفس الا وسعها» (28) بر آن كسىكه فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است‏خوراك و پوشاك مادر را به طورشایسته و در مدت شیردهى بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد، هیچ كس موظف بهبیش از مقدار توانایى خود نیست.
مى‏بینیم آن قسمت از مخارج وهزینه‏هایى كه با موقعیت اجتماعى و شؤون زندگى انسان موافق و سازگار استاقتصاد و تقدیر معیشت است و آنچه از این حد و مقدار تجاوز كند، اسراف وزیاده‏روى است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذكر است كه شایدنتوان معیار و مقدار معینى براى اسراف در نظر گرفت. بلكه اسراف مفهومى استكه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصادیق متفاوت ومختلفى مى‏یابد، مثلا ممكن است پوشیدن لباس و یا خوردن غذایى خاص درشرایطى كه در جامعه نیازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همانپوشاك و خوراك در جامعه‏اى فقیر و یا زمانى خاص زیاده‏روى و اسراف محسوبشود و این خود توجه دادن ثروتمندان است‏به این كه مسایل مهمتر را در نظربگیرند و بر تمام ابعاد زندگى خود را زیر نظر گیرند و احساس مسؤولیت كنندو بدانند كه همگان در پیشگاه ایزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود وجامعه خود. غنى باید در فكر فقیر و رفع نیازهاى او باشد كه در تعالیماسلام بر این مساله تاكید فراوان شده است و براى نمونه علاوه بر آیاتشریفه قرآنى كه وارد شده است‏به این كلام مشهور حضرت رسول‏9 اكتفا مى‏شودكه فرمود: «من اصبح و لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم‏»، پس باید غنىدر فكر فقیر و در راه رفع حوایج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركتكنند تا امتیازهاى نابجا از میان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحرانهاىاقتصادى پدید نیاید.
اسراف موجب تنگدستى و فقر است و میانه‏روى مایه توانگرى

درحدیثى از امام على(ع) آمده است كه «القصد مثراة و السرف مثواة‏» (29) یعنىاقتصاد و میانه‏روى موجب ثروتمندى و اسراف و ولخرجى موجب سقوط و فقرمى‏گردد و نیز امام زین‏العابدین(ع) از رسول خدا(ص) نقل مى‏فرماید كهفرمود: «ثلاث منجیات فذكر الثالث القصد فى الغنى و الفقر» (30) حضرت رسولسه عامل براى نجات معرفى مى‏فرمایند كه سومین آن میانه‏روى و اعتدال درتوانگرى و نیازمندى است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه این كهامكانات مالى وسیع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمى كه از این حدیثاستنباط مى‏شود این است كه اسراف و تبذیر موجب فقر و تنگدستى است.
اسرافى كه همیشه حرام است

سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص یا زمان، یا جاى خاصى ندارد.
1- ضایع كردن مال و بى‏فایده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقیهظرف آب را ریختن در جایى كه آب كمیاب باشد و به آن مقدار رفع نیازمى‏گردد. یا لباسى را كه قابل استفاده شخصى یا دیگران است، پاره كردن و یادور انداختن و یا خوراكى را نگهداشتن و به دیگرى ندادن تا این كه ضایع وتباه شود و یا دادن مال به دست صغیرى كه آن را تلف مى‏كند و نظایر اینها.
حضرتصادق(ع) میوه نیم‏خورده‏اى را دیدند كه از منزل ایشان بیرون انداخته شدهبود. آن حضرت ناراحت و خشمگین شدند و فرمودند این چه كارى است كه كردید؟اگر شما سیر شده‏اید بسیارى از مردم هستند كه سیر نشده‏اند، پس به آنهایىكه نیازمندند بدهید. متاسفانه در حال حاضر مى‏بینیم در جامعه اسلامى، چهمقدار از غذاها و یا میوه‏هایى كه قابل استفاده است در سطلهاى آشغال وزباله‏دانها ریخته مى‏شود! در حالى كه افراد بسیارى به آن نیاز دارند.نسبت‏به دور ریختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براى حیوانات)روایات تهدیدآمیزى رسیده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
خوردن چیزهاى مضر هم اسراف است

2- از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنىو آشامیدنى و غیر آنها مانند خوردن چیزى پس از سیرى هر گاه مضر باشد.چنانچه صرف مال در آنچه كه براى بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نیست.
صرف كردن مال در محرمات اسراف است

3- صرف كردن مال در مصرفهایى كه شرعا حرام است، مانند خریدن شراب و آلاتقمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه‏دادن به حكام و صرف نمودن مال در چیزىكه ظلمى در بردارد یا ستمى به مسلمانى مى‏رساند و نظیر اینها، و در چنینمواردى از جهت مخالفت امر خدا معصیت است، یكى گناه بودن اصل عمل و یكىاسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالكیت

دراسلام مالكیتى كه از راههاى مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جزدر مواردى خاص كه در فقه اسلامى مقرر شده از مالك سلب مالكیت نمى‏شود. دراین جا لازم است این نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرفتا مرز اتلاف پیش نمى‏رود، اگر مالك بخواهد ملك خویش را تلف كند نوعى«اعراض‏» تلقى مى‏شود به طورى كه آن مال بكلى از مالكیت او خارج مى‏شود ورابطه مالكیت‏شخص با آن چیز از بین مى‏رود. «اعراض‏» یكى از عوامل سلبمالكیت است. اتلاف مال گناه است و تلف‏كننده اصولا در ملك خداوند تصرفنابجا كرده است. به عنوان مثال: شخصى از بالاى پشت‏بام لیوان خود را بهقصد شكستن مى‏اندازد. اگر دیگرى در بین راه آن را بگیرد صاحب آن لیوانكدام یك از آن دو هستند؟ این بحثى حقوقى است كه در فقه نیز مطرح است، شخصپرتاب كننده لیوان رابطه مالكیت‏خود را با لیوان قطع كرده است و این«اعراض‏» نام دارد در حالى كه اگر او حق داشت‏شاهد تلف شدن مال خویش باشداین رابطه قطع نمى‏شد و قطع شدن رابطه مالكیت‏به صرف این عمل بدین معنىاست كه او حق اتلاف ندارد. با اولین اقدام شخص «براى اتلاف مال خود» دومساله به وجود مى‏آید: یك گناه تكلیفى و دیگر اثر حقوقى كه همان قطعمالكیت اوست‏به گونه‏اى كه اگر فرد دیگرى آن مال را از تلف شدن نجات دهدمالك آن مى‏گردد.
صراط مستقیم

در جامعه اسلامىبراساس نگرش خاص اسلام باید تمام حركتها و روشها در كلیه شؤون و ابعادحیاتى در مسیرى ویژه قرار گیرد كه در اصطلاح خاص مكتبى از آن صراط مستقیمو طریقه وسطى، سواءالسبیل یا راه میانه و خط عدالت تعبیر مى‏شود، صراطمستقیم راهى است كه خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از این راهاست كه انسان مى‏تواند به كمال لایق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامتو عافیت از پل صراط در جهان دیگر است، و آن خط و مسیرى است كه در دو لبهپرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختى هلاك و عذاب واقع شده است. راهروان اینصراط به هر طرف بلغزند خواه چپ یا راست، به جانب افراط و تفریط، جلوافتادن از دیگر رهروان یا عقب ماندن، تهور و بیباكى یا جبن و ترس بى‏مورد،پرگویى یا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوى اسراف و اتراف و تبذیر باشد یابه سوى بخل و امساك و تقتیر، در هر حال گمراهى است و انحراف و شقاوت. حضرتعلى(ع) مى‏فرماید: «الیمین والشمال مضلة والطریق الوسطى هى الجادة‏» (31)راست و چپ گمراهى است و راه راست جاده‏اى است غیرقابل انحراف و به تعبیردیگر، رهرو واقعى این طریق خود حضرت على(ع) در جاى دیگر مى‏فرماید: «و مناخذ یمینا و شمالا ذموا الیه الطریق‏» (32) هر كس به سمت راست و چپ برودمذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش دارید. و نیز آن حضرت در موردمفسده‏گران مى‏فرماید: «و اخذوا یمینا و شمالا» (33) مفسدین با پیش گرفتنراههاى گمراهى راست و چپ از صراط مستقیم هدایت، چشم پوشیده و محروم شدندبنابراین روشن است كه اسراف و تبذیر و بخل و تقتیر در صراط مستقیم مكتباسلام جایى ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجى و ریخت‏وپاشهاىمتكبرانه بر روش مترفین و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست‏بوده وبخل و تقتیر و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مى‏باشد. دراین مطلب توجه به این نكته ضرور است كه انسان منهاى هدایت آسمانى و مكتبوحى طبعا یا بخیل است و یا اهل اسراف و تبذیر، «و كان الانسان قتورا» (34)انسان سختگیر است; همان‏گونه كه ظالم و نادان است. «انه كان ظلوما جهولا»(35) و این هدایت تشریعى الهى است كه او را از این طبیعت و خصلتهاىپست‏حیوانى نجات مى‏دهد و لذا خداوند متعال در آیات كریمه قرآنى جهت رهایىاز افراط و تفریط و نجات از پستیها و خستهاى نفسانى راه هدایت و تربیت رابراى انسان هموار كرده است و مى‏فرماید: «بندگان خداى رحمان آنان هستند كههنگام انفاق اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در این میان راهى استوار،معتدل و براساس عدالت پیش مى‏گیرند». (36)
پس به‏طور كلى و بویژه ازبعد اقتصادى كه مورد بحث ما است، بیجا و ناروا مصرف كردن و تلف كردننعمتهاى الهى، محروم كردن جامعه از آن نعمتها است، لذا مى‏بینیم كه قرآنكریم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مى‏فرماید: «خداوندت مسرفین را دوستنمى‏دارد» (37) و «مسرفین قابل هدایت نبوده و بسیار دروغگویند» (38) و«اهل هلاكت و گمراهى‏اند و نجات ندارند» (39) و «اهل تردید و شك و ریبند»(40) ، «اهل آتشند» (41) و «قابل پیروى نیستند.» (42)
چون بناى اسلامبر صراط مستقیم است از جهت دیگر، قرآن مجید، بخل و امساك و تقتیر را هممورد نكوهش قرار داده و مثلا مى‏فرماید: «الذین یبخلون و یامرون الناسبالبخل و یكتمون ما اتیهم الله من فضله‏» (43) آنان كه بخل مى‏ورزند ومردم را به بخل وامى‏دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشیده كتمانمى‏كنند «به مردم استفاده نمى‏رسانند» به كیفر خود خواهند رسید.
چرا مسرفین مبغوض خدا و مبذرین برادران شیطان شمرده شده‏اند؟

علتاین مطلب را باید در جهان‏بینى و اعتقادات اسلامى جستجو كرد و تبیین آن درمورد مسرفان مى‏تواند چنین باشد كه خداوند امر به عدالت و احسان مى‏كند وطبعا صاحبان عدالت را دوست مى‏دارد. «ان الله یامر بالعدل و الاحسان‏» واز آنجا كه اسرافكاران از این فرمان سرپیچى كرده و بیعدالتى در مصرف راپیشه خود ساخته‏اند قهرا مورد خشم و دشمنى خداوند قرار خواهند گرفت، ولىدر مورد تبذیركاران علت همدست‏بودن و شباهتشان به شیطان را از آیه شریفهمى‏توان استنباط كرد آن جا كه مى‏فرماید: مبذران برادران شیطانند و تعبیربرادر در لغت عرب به معنى مشابه و نظیر هم مى‏آید و شیطان در برابرپروردگارش ناسپاس است، و از طرف دیگر تبذیر به معناى ضایع كردن نعمتهاىخداوند است و خود نوعى ناسپاسى است نسبت‏به آن نعمتها; و شیطان نخستینفردى است كه همه چیز را نادیده گرفت و تمرد از فرمان خدا كرد و راهناسپاسى را باز نمود، لذا آنها كه مبتلا به این خصلت ناروا باشند ازهمكاران و همدستان شیطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شیطان یادشده است و این است رمز تعبیر زیباى قرآن.
درسى از رسول خدا(ص)

دركتاب تحف‏العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابانیكتفى باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لكنى اتواضع لله; فانه منتواضع لله رفعه الله و من تكبر وضعه الله و من اقتصد فى معیشته رزقه اللهو من بذر حرمه و من اكثر ذكر الله آجره الله‏» (44) مردى شیر و عسل براىپیامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشیدنى كه یكى از دیگرى كفایت مى‏كندمن آن را نخورم و حرام هم نمى‏كنم ولى براى خدا تواضع مى‏كنم. زیرا هر كهبراى خدا تواضع كند خدایش بالا برد و هر كه تكبر كند خداوند او را خوارسازد و هر كه در زندگى میانه‏روى كند خدایش روزى دهد و هر كه زیاده‏روىكند خداوند او را بى‏نصیب گرداند و هر كه خدا را بسیار یاد كند خدایش جزادهد.
نكاتى كه در این حدیث‏شریف است مستلزم بحثى مفصل و هر كدامراهگشاى سعادت دنیا و آخرت است اما مناسب با این مقال آن است كه پیامبر(ص)مى‏فرمایند: رعایت اقتصاد و میانه‏روى در معیشت‏باعث ازدیاد روزى و نزولبركات الهى است و فردى كه رعایت اعتدال مى‏كند دچار فقر و تنگدستى نمى‏شودو برعكس كسى كه طریق اسراف و تبذیر پیش گیرد دچار محرومیت مى‏شود و خداوندچنین بنده‏اى را به سختى معیشت مبتلا مى‏سازد.
امام صادق(ع) فرمود:«چهار دسته هستند كه دعایشان مستجاب نمى‏شود: اول) كسى كه در خانهمى‏نشیند و مى‏گوید: خدایا به من روزى بده! و در طلب روزى تلاش نمى‏كند درجواب او گفته مى‏شود: «الم آمرك بالطلب؟» آیا تو را به طلب روزى دستورندادم؟
دوم) كسى كه از همسر خود ناراحت است و او را نفرین مى‏كند، مى‏فرمایند: «الم اجعل امرها علیك‏» آیا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم)كسى كه مالى داشته و آن را ضایع كرده است، مى‏گوید: «اللهم ارزقنى‏» خدایابه من روزى بده! مى‏فرمایند: «الم آمرك بالاقتصاد؟» آیا تو را به اقتصاد ومیانه‏روى و اعتدال در خرج امر نكردیم و «الم آمرك بالاصلاح؟» آیا به تودستور اصلاح در مال را ندادیم؟
چهارم) كسانى كه از مال خود بدون شاهدبه دیگران وام دهند و بعد وام‏گیرنده منكر شود، خداوند مى‏فرماید: «المآمرك بالشهادة؟» (45) آیا به تو دستور ندادیم شاهد بگیرى؟
ملاحظه مى‏فرمایید كه با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فایده‏اى ندارد.
آثار سوء اسراف

 
الف) زیانهاى فردى

اسرافكار، علاوه بر زیانهاى اقتصادى كه بر جامعه و ملت تحمیل مى‏كند، براى خود نیز زیانهاى جبران‏ناپذیرى به بار مى‏آورد:
1- خشم الهى; اسرافكار چون تعادل و توازن اقتصادى جامعه را برهم مى‏زند، ازرحمت‏خدا بدور و گرفتار خشم خدا مى‏شود، همان‏گونه كه در قرآن مجید آمدهاست: «انه لایحب المسرفین‏» (46) خداوند اسرافكاران را دوست نمى‏دارد، وامام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله‏» (47) اسراف مورد غضبخداست.
2 - محرومیت از هدایت; خداى متعال كه همواره درهاى رحمتش بربندگان گشوده است‏خود را «غافر الذنب و قابل التوب‏» (48) معرفى كرده استلكن نسبت‏به اسرافكاران مى‏فرماید: «ان الله لا یهدى من هو مسرف كذاب‏»(49) همانا خداوند كسى را كه اسرافكار و دروغگوست هدایت نمى‏كند.
3 -فقر; روشن‏ترین اثر اقتصادى اسراف، فقر است، زیرا كه اسرافكار در اثر مصرفنارواى خود هم جامعه را به ورطه فقر مى‏كشاند و هم خود دچار فقر مى‏شود.لذا یكى از راههاى مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگى اقتصادى وریشه‏كن ساختن اسراف است. حضرت على(ع) مى‏فرمایند: «القصد مثراة و السرفمتواة‏» (50) اقتصاد و میانه‏روى باعث توانگرى و اسراف و ولخرجى مایه فقرو تنگدستى است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف‏» (51) ولخرجى عامل فقر است.
4- هلاكت; اسراف از هر نوعى كه باشد انسان را به نابودى مى‏كشد. قرآن مجیداین حقیقت را چنین بیان مى‏فرماید: «ما به وعده‏هایى كه به انبیاء و اولیادادیم وفا كردیم و سپس آنها را با هر كه اراده كردیم نجات دادیم، امامسرفان و ستمگران را هلاك كردیم‏» (52) و نیز حضرت على(ع) مى‏فرماید:«كثرة السرف تدمر» (53) اسرافكارى زیاد انسان را به هلاكت مى‏كشاند.
5- كیفر اخروى; كیفر كسانى كه از حدود الهى تجاوز كرده و اوامر و نواهى خدارا نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیا نیست‏بلكه عذاب اخروىنیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در این‏باره مى‏فرماید: «و كذلك نجزىمن اسرف و لم یؤمن بآیات ربه ولعذاب الآخرة اشد و ابقى‏» این چنین جزامى‏دهیم كسى را كه اسراف كند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرتشدیدتر و پایدارتر است، و در جاى دیگر مى‏فرماید: «و ان المسرفین هم اصحابالنار» براستى كه مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است كه وضعافرادى كه در مسیر باطل و هرزگیها دچار اسراف مى‏شوند چه خواهد بود!
ب) زیانهاى اجتماعى اسراف

البتهاز نظر اسلام، هر كس مالك حاصل كار و دسترنج‏خود - با رعایت‏حدود شرعى -مى‏باشد ولى انسان نمى‏تواند به بهانه این كه مالك مالى است هر طور كهبخواهد آن را صرف و خرج كند بلكه دو شرط اساسى دارد: یكى بهره‏گیرى براىخود و دیگرى بهره‏دادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت مى‏تواند داشتهباشد:
1 - ثروت‏اندوزى و تكاثر كه نه خود از آن بهره‏مند شود و نه دیگران.
2 - صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافكارى، كه هر دو ممنوع و داراى پیامدهایى به شرح زیر مى‏باشند:
1)حق‏ناشناسى، وجدان هر انسانى این مطلب را پذیراست كه در برابر هر احسانىباید تشكر كرد و اخلاق اجتماعى نیز حكم مى‏كند كه در مقابل هر نیكى بایدحق‏شناس و سپاسگزار باشیم، از احسان و نیكى پدر و مادر، استاد و معلم تاخالق مهربان.
«لئن شكرتم لازیدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشدید» (54)اگر شكر نعمت را بجا آورید، فزونى دهیم و اگر كفران نعمت كنید مجازاتمشدید است.
2 - تزلزل و سستى، انسانهاى معتدل در فراز و نشیبهاى زندگىهرگز نمى‏لغزند ولى افراد اسرافكار كه ولخرجى و مصرف‏زدگى تمام ابعادزندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شكست‏خورده و متزلزلخواهند بود.
3 - كاهش تولید، جامعه مصرفى رفته‏رفته قدرت تولید را ازدست مى‏دهد و براى تامین مایحتاج خود به بیگانه روى مى‏آورد. این مطلبىاست كه در دوران حكومت طاغوت براى همه ثابت‏شده و نیاز به توضیح ندارد.
4- سقوط اخلاقى، ولخرجى و ریخت‏وپاشهاى نابجا و بى‏مورد، انسان را از مسیرصحیح بیرون آورده و به ورطه هولناك فساد و تباهى مى‏كشاند، انسان اسرافكارگاهى به مرحله‏اى مى‏رسد كه به هر پستى تن مى‏دهد; رشوه مى‏گیرد، دروغمى‏گوید، ربا مى‏خورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیت‏خود را از دست داده وسرانجام كارش به رسوایى مى‏كشد.
كیفر كسانى كه از حدود الهى تجاوز كردهو اوامر و نواهى خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیایست‏بلكه عذاب اخروى نیز در انتظار آنان است.
5 - ضعف ایمان، اسرافكارى آدمى را از راه اعتدال خارج مى‏كند و به سستى ایمان و ضعف عقیده مى‏كشاند.
6- اختلاف طبقاتى، یكى از علل اساسى اختلاف طبقاتى به طور قطع همیناسرافكاریها است. و همچنین وابستگى به بیگانگان و تضییع حقوق دیگران وغفلت از خدا و حریم‏شكنى را از دیگر پیامدهاى اسراف باید شمرد. علاوه براینها دغدغه خاطر و گرفتاریهاى روحى و بیماریهاى جسمى و روانى از نتایجمسلم ولخرجیها و بى‏بندوبارى‏ها است.
در پایان باید عرض كنیم كه اسراف و تبذیر دایره‏اى وسیع دارد و مصادیق آن نیز متعدد است.
اسرافدر اموال عمومى، اسراف در بیت‏المال مسلمین، اسراف در مواد غذایى; خوراك،مسكن، وسیله نقلیه و نظایر اینها از جمله مصادیق اسراف است. زیانبارتر ازهمه اسراف در بیت‏المال است كه امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: «ان اعظمالخیانة، خیانة الامة‏» (55) بالاترین خیانت، خیانت‏به مردم است.
استفادهشخصى از اموال عمومى، علاوه بر اسراف، خیانت است، اسراف در آب و غذا،اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافكارى، خیانت‏به مردم است.
شیوه مبارزه با اسراف

نظارتهمگانى یا امر به معروف و نهى از منكر، تبلیغات و ارائه الگوى صحیح مصرف وسرانجام برخورد عملى و قانونى قاطعانه با اسرافكاران مى‏تواند كارساز باشدو از این همه خلاف و اختلاف جلوگیرى كند.
پى‏نوشتها و مآخذ:

 
1- بقره /191.
2- مفردات راغب، ص‏23، ماده سرف.
3- اعراف /29.
4- لقمان /19.
5- فاطر /32.
6- غررالحكم، فصل‏49، ص‏483.
7- نهج‏البلاغه فیض‏الاسلام، خطبه 184/611.
8- یونس /12.
9- شعراء /15.
10- غافر /28.
11- یونس /83.
12- اسراء /26 و27.
13- اعراف /31.
14- انعام /141.
15- فرقان /67.
16- اسراء /29.
17- نهج‏البلاغه فیض، حكمت 34/1153.
18- نهج الفصاحه، ص‏601.
19- رعد /8.
20- قمر /49.
21- اسراء /35.
22- زمر /54.
23- آل‏عمران /141.
24- اسراء /29.
25- میزان‏الحكمه، 4/448.
26- تفسیر برهان، 2/10.
27- همان، 2/416.
28- بقره /233.
29- وسائل، 15/258.
30- همان.
31- نهج‏البلاغه، خطبه‏16، ص‏69.
32- همان، خطبه‏213، ص‏704.
33- همان، خطبه 180.
34- اسراء /100.
35- احزاب /72.
36- احزاب / مضمون آیه‏67.
37- اعراف /31.
38- غافر /38.
39- انبیاء /9.
40- غافر /34.
41- غافر /43.
42- شعرا /151.
43- نساء /37.
44- تحف‏العقول، موعظه 82 از مواعظ النبى(ص).
45- اصول كافى، ج‏2، كتاب دعا، ص‏275.
46- انعام /14.
47- وسائل‏الشیعه، 15/262.
48- غافر /3.
49- مؤمن /28.
50- وسائل الشیعه 15/285.
51- فهرست غررالحكم، ص‏159.
52- انبیاء /90.
53- فهرست غررالحكم، ص‏195.
54- ابراهیم /7.
55- نهج‏البلاغه دكتر صبحى صالح، نامه‏26.
 

منبع:www.balagh.net

(لندیطارا ؛ ( نام قدیمی امام زمان در هزاره های قدیم هند

به امید ظهور او که صد البته نزدیک است

تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها