پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب
یک شنبه 15 دی 1392 5:09 PM
حدّ حجاب چیست؟ حجاب یک حدّاقلی دارد و یک حدّ کمالی. حدّاقل حجاب برای زن، پوشیده بودن همهی پیکر زن است جز قرص صورت و دستها از مچ به بعد، آن هم به شرط اینکه زینت نشده باشد. قرص صورتی که رژ لب، مداد ابرو و مداد لب و کرم پودر استفاده کرده و ابروها را تتو کرده است، قرص صورتی نیست که آشکار بودنش جایز باشد. بلکه باید به حال طبیعی و زینت نشده باشد. دستی که از مچ به بعد آشکار بودنش مانع ندارد و ممنوع نیست، دستی است که زینت نشده باشد، نه اینکه ناخنها مانیکور شده باشد و هزار و یک جور زینتهای طلایی به این دست بسته شده باشد و توجّهها را جلب کند. پوشاندن دست آرایش نشده و قرص صورت آرایش نشده واجب نیست. بقیّهی بدن باید طوری پوشیده شود که نه پوست دیده شود و نه حجم بدن. یعنی هم پوست بدن دیده نشود یعنی پارچهای روی آن باشد، و هم حجم بدن دیده نشود، یعنی لباس به گونهای نباشد که برجستگیها و فرورفتگیهای بدن آشکار باشد. این فتوای فقهی همهی مراجع است و حدّاقل حجابی است که زن باید مراعات کند. از این حدّاقل تا حدّ کمال حجاب، طیف گستردهای وجود دارد.
لذا خانمی که چادر خود را طوری میگیرد که بخشی از قرص صورتش را هم میپوشاند، در واقع از حدّاقل به سمت حدّ کمال حرکت میکند. این حدّاقل برای کسی است که تازه میخواهد حجاب را اختیار کند. این حدّاقل را برای اینکه کار برای او خیلی سخت نباشد، گذاشتهاند. امّا کسی که طالب نیل به مراتب بلند معنوی است و میخواهد به مدارج بلند قرب الهی و مراتب بزرگ عرفانی راه پیدا کند، با این حدّاقل راه پیدا نمیکند. او به حدّ بیشتری از پوشیدگی نیاز دارد. از سوی دیگر وقتی چنین روح بلندی پیدا کرد، خود او هم راحت نیست که قرص صورتش کاملاً دیده شود. خود او هم کلافه است و طالب این خواهد بود که خودش را بیشتر بپوشاند. بنابراین، حکم شرعی در حدّاقل، آن است که گفته شد ولی در حدّ کمال، هرچه پوشیدگی بیشتر باشد، مطلوبتر است.
در پاسخ، سؤالی مطرح میشود که آیا زیادهروی در احکام اشکال ندارد؟ باید دانست که اساساً ما در احکام الله، زیادهروی نداریم. منتها باید تناسب آن عمل را با ظرفیّت روحی طرف سنجید. کسی که تازه مسلمان شده و به دین راه پیدا کرده است، اگر به او بگویید، نمازهایت را با مقدّمات و مقارنات و تعقیبات و نوافل بخوان، ادعیّه را هم بخوان، میگوید من از این مسلمانی گذشتم. او ظرفیّت این همه عبادت را ندارد. مثل یک بچّهی نوزادی است که تازه میخواهد غذاخور شود. دو تا قاشق حریرهی بادام به او بدهند، سیر میشود. نمیشود به او یک پرس چلوکباب داد، او را میکشد. امّا نمیشود گفت یک پرس چلوکباب خوردن زیادهروی و افراط است. کسی که سنّش بالا رفت و بیست ساله شد، آنوقت یک پرس چلوکباب کاملاً مناسب است. پس باید ببینیم حدّ عمل با ظرفیّت روحی فرد چقدر سازگار و متناسب است. هرقدر روح طرف میطلبد و میکشد، عمل به احکام الله، هرچه غنیتر و پر عیارتر باشد، بهتر و زیباتر است.
میگویند آیا حجاب خیلی زیاد و مثلاً پوشیه در شرایط کنونی جامعه جلب توجّه نمیکند؟
جواب این است که گاهی اوقات شرایط بیرونی میخواهد ما را به سمت دور شدن از ضابطهها بکشاند. به هیچوجه نباید به شرایط بیرونی تن داد. به جای اینکه ما دست از معیارها برداریم، شرایط را باید تغییر دهیم. ممکن است گفته شود اگر فردا صبح چادری به سرم کنم که فقط قرص صورتم و دو دستم از مچ به پایین معلوم باشد، مسخرهام میکنند پس این کار را نمیکنم؟! خانمها اجازه ندارند از آن حدّاقل حجاب، پایینتر بیایند. شرایط را باید تغییر داد.
نکتهی دیگر که باید به آن دقّت شود، که از دید قرآن کریم و اسلام، لباس، زینت انسان است. خدای متعال میفرماید: یا بَنی آدَمَ قَد اَنزَلنا عَلَیکُم لِباساً یُواری سَواتِکُم و ریشاً: ای فرزندان آدم، برای شما لباسی فرو فرستادیم که هم پوشانندهی پیکر و عورتهای شما و هم مایهی زینت و زیبایی شماست. پس لباس دو کارکرد دارد: یکی پوشش و دیگری زینت. از دید قرآن لباس زینت است، امّا حجاب پوشانندهی زینت است. لباس برای زیباتر شدن است. حجاب برای مخفی شدن زیباییهاست. حجاب زیبا و قشنگ یعنی نقضِ غرض. حجاب برای پوشاندن قشنگی و زیبایی است. حجاب برای این است که زیباییهای بدن را بپوشاند تا زیباییهای روح زن، زیباییهای اندیشه، زیباییهای افکار، زیباییهای دانش، زیباییهای روحیّات و خلقیّات او دیده شود؛ ولی وقتی میگویند برویم یک حجاب زیبا برای خانمها درست کنیم که خانمها رغبت کنند این حجاب را رعایت کنند، باید گفت حجاب زیبا که حجاب نیست، لباس است. فرق است بین لباس و حجاب. لباس در نهایت زیبایی، امّا حجاب در نهايت پوشانندگی زیبایی. بعضی از چادرهایی که خانمها سر میکنند، گلهایی دارد، برق میزند، شکلهای مختلف دارد، این اصلاًحجاب نیست. ولو خیلی هم قشنگ خودش را پوشانده باشد! این پارچه با این زرق و برق و گل و بوته، همهی نگاهها را به سمت بدن این زن خیره میکند. چون توجّه را به سمت جسم زن جلب کرد، دیگر از حجاب بودن بیرون آمده است.
در قرآن کریم اوج عفاف را در مریم، مادر حضرت عیسی علیهالسّلام ملاحظه میکنیم. وقتی خدای متعال خواست حضرت عیسی را به مریم قدّیسه، بانوی پاکدامن و یکپارچه معنوّیت و نور، عطا کند؛ فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیاً؛ جبرئیل به شکل یک مرد زیبا و متوازن مجسّم شد. جبرئیل متمثّل میشود. بر پیغمبر هم متمثّل میشد. در روایات داریم مرد بسیار خوش سیمایی در زمان پیغمبر، به نام دحیهی کلبی وجود داشت، که در بسیاری از موارد، جبرئیل به شکل او در برابر پیغمبر اکرم صلّياللهعليهوآلهوسلّم متمثّل و ظاهر میشد.
جبرئیل (روح القدس) بر مریم متمثّل شده است، امّا مریم چه میگوید: قالَت إِنّی اَعوذُ بِالرَّحمانِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقیاً؛ جبرئیل را هم موعظه میکند و میگوید: إِنّی اَعوذُِ بِالرَّحمانِ مِنکَ؛ از تو به خدای رحمان، پناه میبرم إِن کُنتَ تَقیاً؛ که تو شخص متقّی و پرهیزکاری باشی. از خدا میخواهم اهل تقوا باشی. این یک نماد از حیا و عفاف زن است که حتّی در برابر جبرئیل، عفاف و حیای خودش را به این صورت ظاهر میکند.
نماد برجستهتر فاطمهی زهرا سلاماللهعليها است که به چند نمونه از موارد حیا و عفاف ایشان اشاره میکنیم:
آرایش و زینت کردن و استعمال عطر که در محیط بیرون از خانه برای زن مذموم و نهی شده است، اگر زن در داخل محیط خانه و برای محرم خود، انجام دهد، نه تنها مذموم نیست، بلکه عمل مستحب است و در نامهی عمل او، ثواب نوشته میشود. فاطمهی زهرا سلاماللهعليها در خانهی خود و در محضر رسول الله صلّياللهعليهوآلهوسلّم عطر استعمال کرده بودند. فرد نابینایی به نام ابن مکتوم برای ملاقات با رسول الله صلّياللهعليهوآلهوسلّم در زد، فاطمهی زهرا سلاماللهعليها بلند شدند جلباب (چادر) را بر تن کرده، خود را پوشاندند. ابن مکتوم کارش را در محضر پیغمبر صلّياللهعليهوآلهوسلّم انجام داد و رفت. رسول الله صلّياللهعليهوآلهوسلّم از فاطمه سلاماللهعليها سؤال میکنند – كه این سؤالها در واقع برای آموزش ماست- دخترم، ابن مکتوم که نابینا بود و تو را نمیدید، چادر بر سر کردن برای چه بود؟ فاطمهی زهرا سلاماللهعليها به پدر عرضه داشت، اوّلاً درست است که ابن مکتوم مرا نمیدید امّا من که او را میدیدم، من راحت نبودم که اینطور، بدون چادر، در حضور یک مرد نامحرم نشسته باشم ولو او نمیتواند من را ببیند. ثانیاً، درست است ابن مکتوم نابینا بود. امّا شامّهی او که کار میکرد و بوی خوش را استشمام میکرد. من عطر استعمال کرده بودم. او بوی مرا میتوانست استشمام کند، لذا من این عبا و چادر را بر خود پوشاندم تا بوی عطر من به شامّهی ابن مکتوم نرسد. اینها الگوی زن مسلمانند.
روایت دوم این است که فاطمهی زهرا سلاماللهعليها بعد از رحلت پدر بزرگوارشان یک بار بیشتر لبخند بر لبهایشان ننشست. پدر که از دنیا رفت، آن حادثههای تلخ و وحشتناک اتّفاق افتاد. علاوه بر داغ سنگین از دست دادن پدری مثل رسول الله، هجوم به خانه و به آتش کشیده شدن خانه، ضرباتی که بر پیکر این بانوی بزرگوار تاریخ خلقت وارد شد، به شهادت رسیدن فرزندی که در رحم ایشان بود، برخورد خشن با آن حضرت و درهم شکستن استخوان پهلوی حضرت، تازیانه خوردن حضرت، بردن امیرالمؤمنین عليهالسّلام به مسجد با حالت جسارتآمیز برای بیعت و دیگر حادثههای تلخی که پیدرپی وجود مقدّس و مطهّر فاطمهی زهرا سلاماللهعليها را آزرد و کاهید تا اینکه بعد از مدّت کوتاهی ايشان به شهادت رسیدند.
بعد از رحلت رسول الله، لبخند به لبهای فاطمه ننشست مگر چند روز قبل از رحلت آن حضرت. فاطمهی زهرا سلاماللهعليها به اسماء بنت عمیس فرمودند: زنها که از دنیا میروند، رسم عرب این است که پیکر او را روی تختهای میگذارند و یک پارچه هم روی بدنش میاندازند و آن را بلند میکنند و برای دفن میبرند و طبیعتاً حجم بدن مرده از روی این پارچه، قابل مشاهده است. من امروز و فردایی بیشتر مهمان شما نیستم و از دنیا خواهم رفت. برایم خیلی دردناک است که من را هم به این صورت بردارند. عفاف و حیا برای بعد از مرگ را ملاحظه کنید. اسماء عرض کرد که وقتی من با شوهرم در هجرت اوّل، به حبشه مهاجرت کرده بودیم، ساکنان آنجا برای مردههایشان تابوتی درست میکردند که حجم بدن مرده دیده نمیشد. حضرت فاطمه سلاماللهعليها فرمودند: میشود نمونهی آن چیزی را که میگویی درست کنی تا من ببینم؟ اسماء هم نیمکت مانندی را سر و ته كرد و پایههای آن را به سمت بالا کرد، ترکههایی روی آن بست و روی آن پارچه انداخت و شبیه یک تابوت شد. وقتی فاطمهی زهرا سلاماللهعليها این صحنه را دیدند، گل لبخند بر لبهایشان نشست و خوشحال شدند. فرمودند: آری! ای اسماء! خدا تو را بپوشاند که به این وسیله من را خواهی پوشاند، بله بعد از مرگ چنین چیزی برای من درست کن تا بدن من را اینگونه بردارند.....روایت دیگر، روز اول زندگی مشترک امیرالمؤمنین عليهالسّلام و فاطمهی زهرا سلاماللهعليها بود، پیغمبر صلّياللهعليهوآلهوسلّم به دیدن عروس و داماد آمدند. فرمودند: آنچه کار در داخل محیط خانه است به عهدهی فاطمه سلاماللهعليها، و ای علی، آنچه کار از در خانه به بیرون منزل است، به عهدهی شما. وقتی این تقسیم کار را کردند، حضرت فاطمه سلاماللهعليها با همهی وجود غرق در سرور و مسرّت شدند و گفتند به این خاطر خوشحال شدم که پیغمبر از کاری که مرا در معرض دید نامحرم قرار میدهد، معاف کردند و کارهای داخل خانه را به من سپردند.
مورد چهارم حدیثی ناظر بر حدّ کمال حجاب است. لذا ممکن است برای بعضیها ثقیل باشد. پیغمبر اکرم صلّياللهعليهوآلهوسلّم در مسجد از اصحاب سؤال کردند: بهترین چیز برای زن چیست؟ هیچ کس نتوانست جواب دهد. امیرالمؤمنین عليهالسّلام به منزل نزد همسرشان فاطمهی زهرا سلاماللهعليها آمدند و فرمودند: پدر شما در مسجد چنین سؤالی از اصحاب کردند، هیچ کس نتوانست جواب دهد. حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعليها فرمودند: من پاسخش را میدانم. امیرالمؤمنین عليهالسّلام فرمودند: چیست؟ حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعليها عرضه داشتند که بهترین چیز برای یک زن این است که هیچ نامحرمی او را نبیند و او هم هیچ نامحرمی را نبیند. امیرالمؤمنین عليهالسّلام به مسجد برگشتند، عرض کردند یا رسول الله! من جواب سؤال شما را میدانم. فرمودند: بگو علی جان، جواب چیست؟ علي عليهالسّلام همین جواب را بیان کردند. پيغمبر صلّياللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: علي جان! جواب را از كجا آوردي؟ حضرت امير به پيغمبر صلّياللهعليهوآلهوسلّم عرض كردند که فاطمهی زهرا سلاماللهعليها پاسخ را دادند. پیغمبراکرم صلّياللهعليهوآلهوسلّم فرمودند: پدر به فدای این دختر باد.
بار دیگری پیامبر از اصحاب سؤال کردند که نزدیكترین حالت زن به خدای متعال چه حالتی است؟ فاطمهی زهرا سلاماللهعليها پاسخ دادند: فی قَعر بَیتِها وقتی در عمیقترین نقطهی خانهی خودش است. دورترین نقطه به در منزل
اینجا ممکن است سؤالی پیش آید که پس چرا حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعليها به مسجد رفتند و با ابوبکر مناظره کردند و در مسجد سخنرانی کردند؟ چه بود که حضرت زینب سلاماللهعليها در بازار کوفه و در آستانهی ورود به شام سخنرانی کردند؟ یا در مجلس یزید، با یزید گفتگو کردند؟ فاطمه بنت الحسین سلاماللهعليها صحبت کرد. امّ کلثوم خواهر حضرت زینب سلاماللهعليها هم سخنرانی کرد.
برای پی بردن به پاسخ این سؤال باید توجّه کنیم که در اسلام احکام اوّلیه و احکام ثانوّیه وجود دارد. احکام اوّلیه، احکام شرایط عادی و طبیعی است. احکام ثانوّیه، احکام شرایط اضطراری است. از نظر پروردگار، حکم در شرایط عادی با حکم در شرایط اضطراری فرق میکند. در شرایط اضطرار بسیاری از چیزهایی که در شرایط عادی ممنوع و حرام است، مجاز و مباح میشود. الضَّروراتُ تُبیحُ المَحذُوراتِ؛ ضرورتها چیزهایی که باید از آنها حذر کرد و ممنوع است، مباح میکند. منتها به چه میزانی مباح میکند؟ به همان حدّی که آن ضرورت برطرف شود. الضَّروراتُ تُقَدَّرُ بِقَدَرِها؛ ضرورتها فقط به همان اندازهی رفع ضرورت، کار را مباح میکند، یک سر سوزن بیشتر انجام بدهیم، باز هم حرام است.
مثال مشهور فردی است که اگر در شرایط عادی كه غذایی حلال در اختیارش است، گوشت گوسفند مردهای را بخورد، مرتکب حرام شده است. امّا همین فرد اگر در بیابانی دچار گرسنگی شدید شود و در معرض مرگ قرار بگیرد به نحوی که اگر چیزی نخورد میمیرد، و هیچ خوراک حلالی هم وجود ندارد، فقط گوسفند مردهای در دسترس است، در اثر این ضرورت و اضطرار، حرمت از بین میرود. در اینجا بر این فرد گرسنه جایز است که صرفاً به اندازهای که از مرگ نجات پیدا کند، از گوشت این گوسفند مرده بخورد. البتّه اگر یگ گرم بیشتر بخورد حرامخواری کرده است.
در بحث حجاب هم، یک شرایط عادی داریم و یک شرایط اضطراری. در شرایط اضطرار که دین خدا و ولایت به خطر افتاده است، کودتای خشن سقیفه اتّفاق افتاده است، مسیر منحرف شده است، حقّ امیرالمؤمنین عليهالسّلام پایمال شده است، امیرالمؤمنین عليهالسّلام هم به دستور پیغمبر صلّياللهعليهوآلهوسلّم موظّف به سکوت است و فاطمهی زهرا سلاماللهعليها مکلّف به سخن گفتن است، در این شرایط فاطمهی زهرا سلاماللهعليها در خانه، خمار بر سر کردند، یعنی آن روسری و مقنعهای که سینه را میپوشاند، و جلباب بر تن کردند، به گونهای که بر زمین میکشید و زنهای بنی هاشم دور حضرت را حلقه کردند به نحوی که هیچ کس حضرت را نمیدید و به مسجد رفتند. وقتی هم خواستند بلند شوند و صحبت کنند، زنهای بنی هاشم بلند شدند و دو سرِ پردهای را گرفتند، پرده بین فاطمهی زهرا سلاماللهعليها و جمعیّت فاصله شد، بعد فاطمهی زهرا سلاماللهعليها بلند شدند و از پشت پرده شروع به صحبت کردند. در حّدی که ضرورت برطرف شود.
یا بعد از واقعهی جانخراش عاشورا که دستگاه یزیدی میخواهد این حادثه را خفه و محو سازد یا مسخ کند و واژگونه جلوه دهد و بگوید یک عدّه که از دین پیغمبر خدا خارج شده بودند، سرکشی کردند و ما آنها را کشتیم، این شرایط، شرایط اضطرار است.
بنابراین، اینها را معیار قرار ندهیم که پس من هم که زن هستم، پشت تریبون بروم، بین یک عدّه مرد نامحرم سخنرانی کنم.
سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که حجاب برای این است که اندیشهها و تفکّرات و زیباییهای روح زن دیده شود امّا این مسئله با سخنرانی نکردن زن در اجتماع تضاد دارد؟
پاسخ این است که اوّلاً چه لزومی دارد یک زن اندیشمند و متفکّر حتماً اندیشهها و دانش خود را بین مردها عرضه کند. چرا خانمها مردها را مهمتر از خودشان میدانند که اگر یک زن توانست بین مردها سخنرانی کند، خیلی شخصیّت پیدا کرده است، امّا اگر بین خانمها سخنرانی کند، آن شخصیّت را پیدا نمیکند؟ چه کسی گفته است مرد بهتر، مهمتر و بزرگتر از زن است؟! ثانیاً، چرا این خانم، نتواند کتابهای عمیق و عظیمی تألیف کند که مردها هم از آن استفاده کنند؟
به عنوان مثال، حاجیه خانم امین اصفهانی، یک زن بود. مجتهد و فقیه مسلّم، عارف بزرگ و مفسّر بزرگ قرآن بود. یک دوره تفسیر قرآن نوشته است که واقعاً کتاب بسیار عظیمی است. کتابهای بزرگی در سیر و سلوک، عرفان و فقه نوشته است، که بسیاری از مردان دانشمند اسلامی از کتابهای ایشان استفاده میکنند. اینگونه شخصیّت زن دیده میشود به جای اینکه پیکر جسمانیاش دیده شود. بنابراین میبینید که تعارضی وجود ندارد.
حجاب یک حکم واجب مسلّم اسلامی و مورد اتّفاق کلیّهی فِرَق و مذاهب اسلامی است. فرقههای اهل سنّت، (حَنبَلی، شافعی، حَنَفی، مالکی) و گروههای شیعه، در امر حجاب هیچ اختلاف نظری ندارند. حجاب جزو ضروریّات دین است و کسی که آگاهانه و عمداً ضروریّات دین را انکار کند از دین خارج است و مسلمان نیست. یعنی اگر کسی دانسته و عمداً بگوید ما اصلاً در اسلام حجاب نداریم، این را آخوندها از خودشان در آوردهاند، کافر شده است و دیگر مسلمان نیست. این فتوای فقهای تمام مذاهب اسلامی از سنّی گرفته تا شیعه است. حجاب ضروریِ دین است.