پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب
یک شنبه 15 دی 1392 12:05 PM
زن که وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما جنس نمی فروشم.
زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور که سرش زیر بود گفت: هروقت حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم.
شهید محمود کاوه