پاسخ به:محمد(ص) و حاکمان اُمّت 2
چهارشنبه 11 دی 1392 8:47 AM
3 . هراس از سرنوشت رهبری امت
مردی ظهور میکند. در میان جماعتی هزار رنگ که سیصد و شصت پروردگار برای خویش ساخته و آراستهاند، همه را به سوی یک خُدا میخواند. بنیانهای جامعهای را که بر جهل و ستم و تجاوز استوار گشته است درهم میشکند و ساختاری نوین براساس آگاهی و ایمان و عدالت بنا مینهد.
در کشاکش بیست و سه سال تلاش و سختی، سرانجام حکومتی دینی را پایهگذاری میکند و این در حالی است که این قافله تا کمال راهی دراز پیش روی دارد و عجب آنکه عدهای میپندارند پروردگار و پیامبرش را تدبیری برای تداوم حرکت و هراسی از توقف در میانة راه نیست و شگفتانگیزتر آنکه پیشوای روشن بین امت با شناخت ریشههای بازماندة جاهلیت در فکر و دل این جماعت، بارها پرده از این جنایت بزرگ تاریخی کنار زده که «... اِنَّما اَخافُ علی امتی الائمةَ المضلّین»23 «بر امت خویش از زمامداران گمراه کننده بیمناکم» و فرموده باشند: «اِنّی اَخافُ علیکم اِسْتِخْفافاًً بالدین و بَیع الحُکْم و قَطیعةِ الرَّحِم وَ اَنْ تَتَّخذُوا القرآن مزامیرَ، تُقَدِمونَ اَحدَکم و لیس بِاَفضلکم»24 «بر شما از آن بیم دارم که دین، سبک شمرده بشود، حکم و داوری، خرید و فروش شود، پیوندهای خانوادگی از هم بگسلد، قرآن را وسیلة ساز و آواز قرار دهید و کسانی را جلو بیندازید که برترین شما نیستند.»
در حدیثی دیگر صریحتر میفرماید: «اَمّا التى اخافُها علیه فَغَدْرُ قریشٍ به من بعدى»25 آنچه بر او نسبت به آن بیم دارم، آن است که قریش پس از من با او (علی (ع)) از در نیرنگ و فریب درآیند.»
به هر روی باید رخت از دنیا برکشید؛ پیامبر و غیر پیامبر ندارد. رسول خدا اما سخت نگران آینده است و نمیتواند دل مشغولی خویش را پنهان کند. این دلهره در واپسین ساعات نیز،حضرتش را رها نمیسازد تا آنجا که در لحظات سخت احتضار که تب شدید بر وجود مبارکش مستولی گشته بود، اطرافیان را مورد خطاب قرار داده، کاغذ و قلمی میطلبد و میفرماید: «هَلُمَّ اَکْتُبُ لکم کتاباً لا تَظِلّوا بَعْدَه!؛ بیایید برای شما نوشتهای بنویسم که پس از آن گمراه نشوید!»
«فقال عمر بن الخطاب : اِنَّ النبّی قَدْ غَلَبَ علیه الوَجَع، و عندکم القرآن. حَسْبُنا کتاب الله. فاختلف اهلُ البیت فَاخْتَصَوا، منهم من یقولُ: قَرِبُوا یَکْتُبُ لکم النبّی کتاباً لن تَضِلّوا بَعده و منهم من یقول ما قاله عمر. فَلَّما اَکْثَروا اللَّغْوَ و الاختلافَ عند النبّی، قال لهم رسول الله (ص) قوموا؛ عمر بن خطاب گفت: همانا بیماری بر پیغمبر غلبه کرده است و در نزد شما قرآن است. ما را کتاب خدا بس است.
اهل خانه اختلاف کردند و کار به منازعه کشید. بعضی از آنها گفتند: نزدیک بیاورید تا پیغمبر برای شما نوشتهای بنویسد که پس از آن گمراه نشوید و بعضی از آنها گفتند: آنچه را که عمر گفت بپذیرید تا آنجا که سخنانی بیهوده و نزاع در نزد پیامبر بالا گرفت و رسول خدا (ص) به آنان فرمود: برخیزید. (و این جا را ترک کنید)26... و بشریت روزی را به نظاره نشست که نگرانی پیامبر جامة عمل به خود پوشید و امت روی برتافته از امام، یله و رها قدم در کوره راه گمراهی و سرگشتگی نهاد و خود را از درک نعمت «امامت» که برای استمرار حرکت «رسالت» پیشبینی شده بود، محروم ساخت.
در روزگار ما نیز، اگر نبود شایستگی امتی که به شهادت ولیّ امرش «از ملّت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیر المؤمنین و حسین بن علی (ع) بهترند»27، بیتردید خوابهای پریشان دشمنان بیرونی و اندرونی تعبیر میشد. جبهة یکپارچه «احزاب» شرق و غرب که با راهبری نفس مطمئنه روح خدا و ایثار و پایداری امت در «خندق» کفر و نخوت خویش گرفتار آمده بود دست در دست منافقانی داد که از سالها پیش رهبری امت و انقلاب را از آن خود میدیدند و روزهای پس از امام را انتظار میکشیدند. امام فرزانة ما اما با سرانگشتان تدبیر و حکمت پیامبر گونهاش آخرین گرهها را گشود و با برکشیدن نقاب از چهره پلید نفاق و فراهم آوردن بستر قانونی ولایت و رهبری خلف صالح خویش، مانع از تکرار بزرگترین تراژدی تاریخ شد.28
4 . نگرانی نسبت به اهل بیت (ع)
ناگفته پیداست که حفظ حریم خاندان رسالت، کمترین وظیفة امتی بود که پیامبرشان همة وجود خویش را برای نجات و هدایت آنان مصروف ساخته بود. این جاست که سفارشهای فراوان خدا و پیامبرش نسبت به «اولو القربی» تأمل و تدقیق افزونتری میطلبد. کینههای قریش نسبت به بنیهاشم و پیامبر و خاندان او سخت آن حضرت را نگران ساخته بود و روزگار سخت پیش روی نزدیکانش را پیشبینی فرموده بود. امام علی بن ابیطالب (ع) میفرماید: «کنار پیامبر نشسته بودم، حضرت سر بر دامن من گذاشته، چشمانش در خواب بود. سخن از دجّال میگفتیم و بیم از اغواگریهایش، که پیامبر بیدار شد و با چهرهای برافروخته فرمود: «پیش از دجّال، بر شما از غیر دجّال بیمناکم. بیم من از پیشوایان و زمامداران گمراه کننده و ریخته شدن خون خاندانم پس از من است.»29
این هراس آنگونه دل پیامبر خدا (ص) را به درد میآورد که بارها در جمع عزیزترین عزیزانش علی و فاطمه (س) از آن سخن به میان آورده و خون گریسته بود: «اَبکی لِذُریّتی و ما تَصنَع بهم شِرار امّتی مِن بعدی»30 «اشک میریزم برای خاندانم و آنچه بدکاران امتم پس از من بر آنان روا خواهند داشت.»
و چه جانکاه اهل بیت رسالت، تنها برای حفظ اسلام و آرامش جامعة اسلامی، غربت و مظلومیت و خانهنشینی و اسارت و شهادت را به جان خریدند تا مبادا «رخنه و ویرانی در پیکره اسلام ببینند»31 و «حکومت چند روزهای را که چون سراب میماند و مانند ابر از میان میرود»32 وانهادند تا «آنکه آرامش به آغوش اسلام بازگشت.»33
ابن ابی الحدید میگوید: «در یکی از روزهایی که علی (ع) عزلت گزیده، دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی وی فاطمه زهرا (س) او را به قیام و نهضت و بازستانی حق خویش تحریص و تشویق نمود. در همان هنگام صدای مؤذن به ندای «اشهد ان محمداً رسول اللّه» برخاست. امام (ع) رو به همسر بزرگوار خویش کرد و فرمود: آیا دوست میداری که این صدا در روی زمین خاموش شود؟ فاطمه (س) گفت: هرگز. امام علی (ع) فرمود: پس راه همین است که من در پیش گرفتهام.»34
5 . واهمه از نفوذ و چیرگی منافقان
بیتردید حجم قابل توجه و محتوای هشدار دهندة آیات نازل شده در سه سال آخر عمر شریف حضرت رسالت (ص) درباره منافقان نمیتواند تنها و تنها محدود به دایره منافقان سرشناس آن روز چون عبد الله بن ابی و دیگران از آن جماعت رسوا شود و سادهاندیشی است اگر جبهة پنهان و فرصتطلب در انتظار آن سالها مورد غفلت قرار گیرد: جبههای که روزهای پس از پیامبر را به انتظار نشسته است و برای پیاده ساختن نقشههای شوم خویش با تخلف آشکار از دستور پیامبر خدا (ص) در همراهی سپاه «اسامه»، مدینة آخرین روزهای پیامبر را ترک نمیگوید؛ مبادا آنکه حضرتش چشم بربندد و خواست خدا و رسول خدا بر کرسی امامت امت نشیند. البته وجود و حضور این گرگها در لباس میش که لب به شهادتین میگشایند و برای بازگشت بتهای جاهلی سر از پا نمیشناسند چیزی نبود که از نگاه پیشوای امت پنهان مانده باشد. آن حضرت بارها و بارها دلمشغولی جدی خویش را نسبت به تحرکات مارهای خوش خط و خال منافق اظهار نموده بودند.
آن حضرت فرموده است: «أنّى لا اَتَخَوَّف علی امتّی مومناً و لا مشرکاً، فَامَّا المومنُ فَیَحُجُزُه ایمانُه و اَمّا المشرکُ فَیَقْمَعُه کفُره، ولکن اَتَخوَّفُ علیکم منافقاً علیمَ اللسان، یقول ما تَعرفون و یَعمل ما تُنْکِرون.»
«من هرگز بر امتم از سوی مؤمن و مشرک بیمناک نیستم؛ مؤمن را ایمانش باز میدارد و مشرک را کفرش ریشه کن میسازد. لیکن نگرانی و بیم من بر شما از سوی منافق دانا زبان است که میگوید آنچه را میشناسید و عمل میکند آنچه را نمیشناسید.»35
شیوههای رفتاری و ادبیات گفتاری و نوشتاری منافقان به قدری به مؤمنان میماند که هر رهگذری را یارای شناخت ریشههای پلید کژاندیشی آنان نیست. کولهبار آنان مجهز به دانش و ادبیات دین است و چه بسا به نام دین و حتی گاهی در لباس دین برای اثبات اندیشههای خویش مخاطب را به کتاب دین رجوع دهند. تاریخ اسلام چهرههای فراوانی از این جماعت دو چهره به خود دیده است که از شمار آنان به «معاویه» میتوان اشاره نمود. این همه هشدار که نشان از بیمناکی رسول خدا (ص) از خطر منافقان دارد میباید روشنای راه فرزندان انقلابی پیامبر اعظم (ص) باشد و راه را بر نفوذ و چیرگی نامحرمان به عرصه تصمیم، اراده و اجرای نظام اسلامی ببندد.
باغبان پیر انقلاب محمدی ما نیز با گوشزد کردن این مهم که: «به همه مردم و مسؤولین عرض میکنم که ... نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنهها برگردند. من در میان شما باشم و یا نباشم به همة شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد.»36
در ادامه رسالت هدایتگری خویش، این گونه جوانان فریب خورده به دسیسههای منافقان را به آغوش پر مهر اسلام و انقلاب میخوانند: «... برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمیخوانید. ممکن است پس از من بخوانید. در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایستهای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خدا و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. از خداوند غفور میخواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشتة ما و شما با رحمت واسعة خود بگذرد، شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید که او هادی و رحمان است.»37
6 . نگرانی از نسبتهای دروغین
داستان احادیث ساختگی و نسبتهای ناروا به پیامبر خدا (ص) چیزی نیست که تنها پس از حضرتش اتفاق افتاده باشد. بلکه همواره یکی از رنجهای پیامبر (ص) در طول حیات مبارک دروغهایی بود که دربارة حضرتش ساخته، پرداخته و منتشر میکردند، تا آنجا که در خطبه پرشور و تاریخی «حجة الوداع» ـ که مجموعهای از درد دلها، نگرانیها و سفارشهای پیامبر رحمت (ص) را در خود دارد ـ به صراحت از این موضوع سخن به میان میآورند: «قَد کَثُرَت عَلَیَّ الکِذابَه و سَتَکْثُر ـ فَمَنَ کَذَبِ عَلَیَّ مُتَعَمِدّاً فَلْیَتَبَوَأْ مَقَعَدَه مِنَ النار»38
«دروغ بستن بر من بسیار شده و در آینده نیز افزایش خواهد یافت. پس هر کس به عمد، بر من دروغ بندد، جایگاهش را در آتش آماده سازد.»
ناگفته نماند که حضرت خاتم (ص) معیار تشخیص درستی یا نادرستی آنچه را از ایشان نقل خواهد شد «عرضه بر کتاب خدا» معرفی فرمودهاند تا هر آنچه مخالف قرآن کریم است از اعتبار ساقط گردد.
خار و خاشاک جعل و تهمت تنها سینه مالامال از محنت بزرگترین پیشوای بشریت را نخلیده است. چه آنکه این بیم و دیگر دل مشغولیهای پیش گفته، نگرانیهای مشترک همة رهبران و بنیانگذاران نظامهای مبتنی، اندیشه و ایدئولوژی و اصول و موازین الهی بوده و خواهد بود.
بزرگ مصلح دوران ما نیز با چشم نگران نسبت به آینده، آخرین سطور وصیت نامة سیاسی الهی خویش را چنین مینگارد: «اکنون که من حاضرم، برخی نسبت های بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض میکنم که آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط من و امضای من باشد، یا تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»
دامنة این بحث گستردهتر از گذر شتابان ما در این نوشتار است. چه آنکه سخن بسیار است و نگرانیهای پیامبر اعظم (ص) پرشمار.
توضیح: طرح کلی این نوشتار، از مقاله تحقیقی و ارزشمند حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی با عنوان «نگرانیهای بزرگ پیامبر» استفاده شده است.
پینوشتها:
________________________________________
1 . صائب تبریزی، غزل 244.
2 . سورة آل عمران، آیه 154.
3 . سورة آل عمران، آیه 144.
4 . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، 2/106.
5 . همان، 70/54.
6 . همان، 79/137.
7 . کلمات قصار.
8 . همان.
9 . صحیفه امام، 17/376.
10 . کلمات قصار، 148.
11 . کلمات قصار، 142.
12 . صحیفه نور، 19/157.
13 . سورة ضحی، آیات 4 و 5.
14 . حمدونی، التذکر الحمدونیة (تصیح احسان عباسی)، 9/153.
15 . همان.
16 . همان.
17 . محمدبن سعد الزهری، طبقات الکبری، 2/237.
18 . محمدرضا سبحانینیا ـ سعیدرضا علیعسکری، مهر و قهر، 104.
19 . همان، 107.
20 . همان، 122.
21 . همان.
22 . صحیفه نور، 21/181.
23 . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار 28/32.
24 . همان، 69/227 ، 76/243.
25 . همان، 40/29 و 35.
26 . محمدبن سعد الزهری، طبقات الکبری، 2/237.
27 . وصیتنامه سیاسی الهی امام خمینی (ره).
28 . در پی استفسار رییس مجلس خبرگان از حضرت امام خمینی (ره) درباره اصلاح متمم قانون اساسی و حذف شرط مرجعیت برای رهبری نظام، معظم له مرقوم فرمودند: «من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط «مرجعیت» لازم نیست... ولی دوستان در شرط «مرجعیت» پافشاری کردند، من هم قبول کردم. من در آن هنگام میدانستم که این در آیندة نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست.»(صحیفه امام 21/271) این تدبیر حکیمانه امام راحل (ره) که در تاریخ 9/2/1368 و اندکی پیش از ارتحال ایشان صورت پذیرفت، راه را برای انتخاب خلف صالح ایشان و شایستهترین گزینه برای منصب ولایت امر هموار نمود.
29 . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، 28/48.
30 . بحرانی اصفهانی، عبد الله، عوالم العلوم، 5/392.
31 . شریف رضی، نهج البلاغه، (عبده)، نامه 62.
32 . همان.
33 . همان.
34 . ابن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، 11/113.
35 . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، 2/110.
36 . صحیفة نور، 21/93.
37 . وصیت نامة سیاسی الهی امام خمینی (ره).
38 . قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، 7/456.
احمد یادگار
منبع: ماهنامه فرهنگ پویا ش 1
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست