گستره تبلیغ و هشدار پیامبران در قرآن 2
چهارشنبه 11 دی 1392 8:10 AM
بخش دوم
نقد دیدگاه ها
در دیدگاه های ششگانه ای که گذشت، انصافاً هیچ کدام از استدلال هایی را که مفسران بزرگوار برای رفع ابهام از آیات مذکور کرده اند، نمی توان قانع کننده یافت! زیرا هر یک از ظن خود، سخنی گفته اند که در تطبیق با مفاهیم قرآنی، راست نمینماید. گروهی بدون توجه به آیاتی که به صراحت به دوران فترت و نبود پیامبری اشاره می کند (مائده/19)، یا صراحتاً به نیامدن هیچ پیامبری برای اقوامی سخن میگوید (
قصص/46؛ سجده/3؛ سجده/6؛ فرقان/51)، تنها با نگاه به دو آیه (وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلا خَلا فِیهَا نَذِیرٌ)(فاطر/24) و (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولا)(نحل/36)، تبلیغ و هشدار همگانی را استنباط نموده، اعلام کرده اند که خداوند متعال، تمام افراد بشر را از نعمت وجود پیامبر بهره مند ساخته است. در حالی که با توجه به آیات قبلی، چنین برداشتی مردود می باشد.
البته از باورمندان به این دیدگاه، مفسرانی احتمال رسیدن ابلاغ پیامبران به یکایک افراد بشر را بعید دانسته، برای رفع ابهام موجود، آنان را با اشاره به آیه استضعاف (نساء/98)، جزء محرومان از دعوت پیامبران دانسته اند. اینان با این استدلال نه تنها به رفع ابهام نرسیده اند، بلکه آیات تبلیغ همگانی را تضعیف و آیات مقابل آن را تقویت کرده اند.
گروه های دیگر مفسران (معتقدان دیدگاه های دوم تا پنجم) هم برای پاسخ به این سؤال قرآنی، معنای «نذیر» در قرآن را به اصناف دیگری غیر از پیامبران سوق داده، گفته اند: اگر در دوران فترت و یا هر زمان دیگر، پیامبری در میان اقوام و ملت ها نبوده است، جانشینان یا آثار آنان یا عالمان و مصلحانی بوده اند که مردم را هدایت می کرده اند؛ یا اینکه خداوند از طریق عقل و فطرت که همانند نذیر و تشخیصدهنده نیکی ها و بدی ها در درون انسان عمل می کنند، امر هشدار را در جامعه های انسانی تداوم بخشیده است.
آری! جای تردید نیست که غیر از انبیا، اصناف دیگری را که برخی از مفسران نام برده اند، به عنوان بیمدهنده بیرونی و درونی می توان قلمداد کرد، اما به دلیل صراحت قرآنی در تعریف نبی و خطاپذیری اصناف دیگر، چنین تفسیری جای تأمل دارد!
نذیر در قرآن
نذیر در قرآن، هم در حالت مصدری و به معنای انذار و هشدار آمده است، و هم در حالت وصفی و به معنای انذارکننده و هشداردهنده. جمع آن «نُذُر» و اسم فاعل آن «مُنذر» (هشداردهنده) است که در آیات قرآنی تا 124 بار تکرار شده است.
این واژه های سه گانه در قرآن، جز در یکی دو مورد که ناظر به عذاب و هشدارهای الهی در قرآن و غیره است، در موارد دیگر، همگی، اطلاق به عموم انبیا و فرستادگان الهی دارد.2 نمونه ای از آیات عبارتند از:
1. (هذا نذیرٌ مِن النُُذُرِ الاُولی)(نجم/56) «این پیامبر، انذارکننده ای همچون انذارکنندگان پیشین است.»
2.(وَاذْکُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالأحْقَافِ وَقَدْ خَلَتِ النُّذُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ...) (احقاف/21) «و برادر عادیان را به یادآور، آنگاه که قوم خویش را در سرزمین احقاف هشدار داد، با آنکه پیش از او و پس از او هشداردهندگانی بودند ... .»
3. (وَ قُل إنّی إنَا النَّذیرُ المُبینُ ...)(حجر/89) «[یا رسول الله!] بگو: من همان هشداردهنده آشکارم.»
4. (سَأَلَهُم خَزَنَتُها ألَم یَأتِکُم نَذیرٌ* قالُوا بَلی قَدجاءَنا نذیرٌ فَکَذَّبْنا ...)(ملک/9-8) «نگهبانان [جهنم] از آنان می پرسند: آیا شما را هشداردهنده ای نیامد؟ می گویند: چرا! البته هشداردهنده ای بهسوی ما آمد، ولی تکذیب کردیم.»
5. (وَ کَذلِکَ ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ فی قَریَهٍ مِن نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفوها إنّا وَجَدنا آباءَنا عَلی اُمَّهٍ وَ اِنّا عَلی آثارِهِم مُقتَدُونَ)(زخرف/23) «و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذارکننده ای نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا می کنیم.»
6. (کَذَبَّت قومُ لُوطٍ بِالنُّذُر)(قمر/33) «قوم لوط، پیامبران را تکذیب کردند.»
7. (کَذَّبَت ثَمودُ بِالنُّذُر)(قمر/23) «قوم ثمود، پیامبران را تکذیب کردند.»
8. (وَ لَقَد جاءَ آلَ فِرعُونَ النُّذُرُ)(قمر/41) «و همانا بیم رسانان به جانب فرعونیان آمدند.»
9. (وَ ما نُرسِلُ المُرسَلین اِلاّ مُبَشِّرینَ و مُنذِرینَ)(انعام/48؛ کهف/56) «ما پیامبران را جز مژده دهندگان و بیم دهندگان نمی فرستیم.»
10. (و ما اَهْلَکْنا مِن قَریهٍ اِلاّ لَها مُنذِرُونَ)(شعراء/208) «هیچ شهری را هلاک نکردیم، مگر آنکه برای آن هشدار دهندگانی بود.»
11. (وَ ما اَرسَلنا فی قَریهٍ مِن نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنَّما بِما اَُرسِلْتُم بِهِ کافِرُونَ) (سبأ/34) «در هیچ شهر و دیاری پیامبری بیم دهنده نفرستادیم، مگر اینکه مترفین آنها گفتند: ما به آنچه فرستاده شده اید، کافریم.»
با توجه به این نمونه آیات، روشن می شود که در قرآن مجید، منظور از «نذیر» و «مُنذر»، ـ در مفهوم هشداردهنده ـ جز پیامبران الهی را شامل نگردیده و دیگر اصناف بیمدهندگان، در قالب آیات مورد بحث گنجانیده نمی شوند. زیرا انذار در قرآن، جز از طریق وحی پذیرفته نیست؛ « قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُکُمْ بِالْوَحْیِ ...» (انبیاء/45) «بگو: من تنها به وسیله وحی شما را بیم می دهم.»
حال اگر تفسیری هم در مقام ابهامزدایی در این باره، منظور از «نذیر» را تنها پیامبران صاحب شریعت و اولواالعزم دانسته است (مکارم شیرازی، 16/98)، دلیلی بر آن مشخص نبوده و با این آیات و آیه «فترت رُسل»، همخوانی نشان نمی دهد. زیرا شواهد قرآنی، همه پیامبران ـ اعم از اولواالعزم و غیر آنان را ـ بشیر و نذیر معرفی می کند و اختصاصی به پیامبران اولوالعزم ندارد. (طباطبایی، 17/37)
«فترت رسل» چیست؟
راغب اصفهانی در معنای «فترت» که از ریشه «فتر» است، چنین می نویسد: «فتور، حالت سستی و آرامش بعد از فرو نشستن خشم، یا نرمی بعد از شدت، و ضعف بعد از قوت را میگویند و «فترت رسل» در قرآن، بهمعنای تعطیلی ارسال پیامبران در دورانی قبل از بعثت پیامبر اسلام (ص) می-باشد.» (راغب اصفهانی، /385)
فترت در احادیث اسلامی هم به روزگارانی خالی از پیامبر یا به دوران غیبت معصوم (ع)اطلاق شده است.
امام علی (ع)در تفسیر آیه «فترت رسل» فرموده است: «انقطاع من الرسل إحتجّ علیهم» (قمی، 1/172)؛ «گسستگی زمانی میان پیامبرانی که بتوان بر آنان حجت اقامه کرد.»
و در خطبه ای چنین می فرماید: «اِنَّ اللهَ قَد بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) وَ لَیسَ أحَدٌ مِنَ العَرَبِ یَقرَأُ کِتاباً وَ لا یَدَّعِی نُبُوَّهً وَ لا وَحیاً» (نهج البلاغه، خطبه 33 و 104)
«همانا خداوند، محمد (ص) را در روزگارانی مبعوث کرد که عرب، کتابی نخوانده بود و کسی در میان آنان ادعای وحی و پیامبری نداشته است.»
و در خطبه ای دیگر میفرماید: «بَعَثَه حین لا عَلَمٌ قائمٌ، و لامَنارٌ ساطِعٌ، و لا مَنْهَجٌ واضِحٌ» (همان، خطبه 196)
«خداوند هنگامی پیامبر را مبعوث کرد که نه نشانه ای از دین الهی برپا، و نه چراغ هدایتی روشن، و نه راه حقّی آشکار بود.»
و در دیگر سخنی از آن حضرت چنین آمده است: «أیُّها الناسُ! اِنَّ اللهَ تَبارَک و تعالی اَرسَلَ إلَیکُمُ الرَّسُولَ ... عَلی حینَ فَترَهٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ هَجْعَهٍ مِنَ الأمَمِ» (کلینی، 1/60)
«ای مردم! خدای تبارک و تعالی پیامبر را در هنگام تعطیلی پیامبران و خواب دراز امّت ها بهسوی شما گسیل داشت.»
همچنین ابوحمزه روایت می کند که خدمت امام صادق (ع)رسیدم و پرسیدم: آیا صاحبالامر شمایید؟ فرمود: نه. گفتم: پس پسر شماست؟ فرمود: نه. گفتم: پس پسر پسر شماست؟ فرمود: نه. گفتم: پس او کیست؟ فرمود:
«الّذیَ یَملَؤُها عَدْلاً کَما مُلِأت ظُلماً و جوراً علی فَتْرَهٍ مِنَ الأئمَّهِ، کَما اَنَّ رَسولَ اللهِ (ص) بُعِثَ عَلی فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسِلِ.» (همان، /341)
«همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، چنانکه پر از جور و ستم شده باشد. او در زمان پیدا نبودن امامان بیاید، چنانکه رسول خدا (ص) در زمان پیدا نبودن رسولان برانگیخته شد.»
با توجه به روایات یاد شده و تعریف فترت در قرآن، جای تردیدی باقی نمیماند که بشر، روزگارانی را سپری کرده است که در میان آنان، هیچ پیامبری از جانب خدا وجود نداشته است. حال اگر روایاتی زمین را هیچ وقت خالی از حجّت نمیداند، بدیهی است که در تعارض با دیگر روایات و با ظواهر قرآنی، قابل طرح و غیر قابل اعتناست.
مراد از فترت رسل در تفاسیر
بیشتر مفسران بر این باورند که «فترت رسل» همان انقطاع و تعطیلی امر نبوت است که در دوره ای یا دورانی اتفاق افتاده است.
شیخ طوسی پس از بیان مفهوم فترت که پیش از این گفته شد، چنین می افزاید: «و فیه دلاله علی أن زمان الفتره لم یکن فیه نبی؛ و الفتره انقطاع ما بین النبیین عند جمیع المفسرین ...» (طوسی، 3/479)
«این آیه دلالت می کند که دوران فترت، هنگامی بوده که در آن هیچ پیامبری نبوده است؛ و فترت در دیدگاه همه مفسران، گسستگی و فاصله زمانی میان پیامبران را شامل می شود؛ و این فترت در میان حضرت عیسی (ع) و حضرت محمد (ص) ، 600 یا 550 یا 400 یا 460 سال بوده است.»
صاحب مجمع البیان هم بر همان اعتقادی است که شیخ طوسی بیان داشته است. (طبرسی، 3/274)
اما علامه طباطبایی با ارائه معنای متفاوتی از فترت در قسمتی از تفسیر المیزان، بر این اعتقاد است که: «معنای فترت این است که مدتی پیغمبر صاحب شریعت و کتاب مبعوث نشده است؛ نه اینکه هیچ پیامبری در میان آنان و میان حضرت عیسی (ع)و حضرت محمد (ص) نیامده باشد؛ در حالی که فاصله زمانی آن دو، شش قرن بوده است.» (طباطبایی، 16/244)
صاحب المیزان هیچ شاهدی را از قرآن، روایات و اهل لغت بر معنایی که از فترت نموده، نیاورده است. شاید تحت تأثیر آیه (وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلا خَلا فِیهَا نَذِیرٌ) و روایاتی که به خالی نبودن زمین از حجت دلالت می کند، قرار گرفته، بر این دیدگاه تأکید نموده است.
جالب است که ایشان در تفسیر آیه (لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ) (یس/6)، به رغم دیدگاه قبلی که بر عدم تعطیلی ارسال پیامبران در هیچ زمانی اصرار داشتند، به همان تعریفی از فترت میرسند که شیخ طوسی و دیگر مفسران بدان رسیده اند؛ یعنی تعطیلی نبوت و انذار در دوران فترت را میپذیرند! و چنین مینویسند:
«این جمله [لتنذر قوماً ما انذر آباءُهم فهم غافلون] ارسال رسول و تنزیل قرآن را تعلیل می کند؛ و حرف «ما» در آن نافیه است؛ و جمله بعد از «ما» صفت برای قوم است؛ و معنایش این است که: ما تو را تنها به این غرض فرستادیم و قرآن بر تو نازل کردیم تا مردمی را که پدرانشان انذار نشده بودند و غافل بودند، انذار کنی و بترسانی.
در اینکه مراد از قوم چه کسانی است، دو احتمال هست: احتمال اول اینکه مراد، قریش و آنان که ملحق به قریشند بوده باشد. در این صورت مراد از «آبای قریش»، پدران نزدیک ایشان است که انذار نشده بودند؛ چون پدران دورتر ایشان، امت اسماعیل ذبیحالله (ع)و همچنین پیغمبرانی دیگر بودند که مبعوث بر عرب شدند، مانند هود و صالح و شعیب:.
احتمال دوم اینکه منظور از «قوم»، همه مردم معاصر رسول خدا (ص) بوده باشند؛ چون رسول اسلام (ص) تنها به قریش مبعوث نبود، بلکه رسالتش جهانی و عمومی بود. در این صورت باز منظور از پدران بشر آن روز که انذار نشده بودند، همان پدران نزدیکشان است؛ چون آخرین رسولی که معروف است قبل از اسلام مبعوث شده، عیسی (ع) است که او نیز مبعوث بر عامه بشر بود. ناگزیر منظور از پدران انذار نشده مردم، چند پشت پدرانی است که در فاصله زمانی بین عصر پیامبر اسلام و زمان عیسی (ع)در این چند صدساله فترت قرار داشتهاند.» (طباطبایی، 17/91)
گذشته از تفاسیر و روایات و ظواهر قرآنی که بر تعطیلی نبوت در دورانی قابل استناد است، سکوت نوشتارهای تاریخی و روایی هم ـ حداقل از ولادت پیامبر اسلام تا بعثت آن حضرت ـ درباره وجود پیامبری در گوشه ای از جهان، بیانگر همان واقعیتی است که قرآن و تفاسیر از آن بهعنوان «فترت رسل» یاد کرده اند.
گشت و گذاری در واژه «امت» و واژه های همسوی آن
برای رمزگشایی از واژه امت و رسیدن به پاسخی مناسب درباره پرسش ایجاد شده، نخست ضروری می نماید تا با مفهوم دیگر واژه هایی که در قرآن و داستان پیامبران، همسو با واژه «امت» دیده می شوند، گذری داشته باشیم؛ زیرا بدون دریافت مفهوم درستی از آنها و شناخت وجه افتراق آنها، ذهن انسان به یکسان بودن معانی آنها میرسد، در نتیجه از بازخوانی و بازشناسی موضوع باز می ماند.
«قوم»، «ملت» و «قریه» از جمله واژه های همسو با امتند که در قرآن، از بسامد بیشتری نسبت به دیگر واژه های همسو برخوردارند. اینک مفاهیم آنها را در زبان قرآن مرور می نماییم.