0

آداب معاشرت در کلام امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

آداب معاشرت در کلام امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام 1
دوشنبه 9 دی 1392  8:13 AM

بخش اول

چکیده

از آن رو که توجه و بررسى در زندگى ائمّه اطهار علیهم السلام به عنوان پیشتازان مسیر کمال و سالکان حقیقى راه دوست، براى شیعیان متأسى بسیار حایز اهمیت است و نیز به دلیل آنکه انسان موجودى اجتماعى است و علم به آداب معاشرت در حسن معاشرت او بى تأثیر نمى باشد، بررسى کلام آن بزرگواران پیرامون این مبحث لازم و ضرورى به نظر مى رسد.

تحلیل مجموعه گفتار امام حسن مجتبى علیه السلام، به عنوان نمونه تمام عیار انسان کامل در باب آداب معاشرت، به طور قطع چراغ فروزانى براى دوست داران وصول به صراط مستقیم مى باشد. هدف پژوهش، آشنایى با آداب معاشرت و سازوکارهاى آن در متون دینى با تأکید بر کلام امام مجتبى علیه السلام است. تلاش در جهت کاربردى کردن آثار و دستاوردهاى حاصل این تحقیق براى نسل جوان و آگاهى ایشان از «اندیشه ناب امام حسن علیه السلام» به عنوان دومین راهبر دینى این مقاله مى باشد.

کلیدواژه ها: آداب، معاشرت، کلام، امام مجتبى علیه السلام، ائمّه اطهار علیهم السلام، اجتماعى، اخلاق.

مقدّمه

حسن معاشرت، مصاحبت نیکو و رفتار پسندیده از دستورات مورد تأکید قرآن کریم، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهو پیشوایان معصوم علیهم السلاممى باشد. بررسى آداب و احکام معاشرت در کلام هریک از ائمّه اطهار علیهم السلامراه گشاى مسیر سعادت انسان هاى مؤمن است؛ به ویژه آنکه جنبه هاى آداب معاشرت در سخنان امام مجتبى علیه السلام به عنوان دومین امام شیعیان کمتر مورد توجه قرار گرفته و بحث و بررسى پیرامون آن مى تواند براى هر سالکى مثمرثمر واقع شود.

امام حسن علیه السلام «سرور جوانان اهل بهشت» و نیز «کریم اهل بیت» نامیده شد و همین رفتار کریمانه و ادب برخورد و بزرگ منشى و رعایت آداب معاشرت این امام زبانزد عام و خاص بوده است. با توجه به اینکه مطالعات و تحقیقات گسترده اى پیرامون زندگى امام حسن علیه السلام انجام گرفته، اما طبق شواهد و قرائن، تاکنون تحقیقى جامع و روش مند پیرامون تحلیل مجموعه سخنان ایشان با تکیه بر جنبه هاى آداب معاشرت در طول حیات ایشان، صورت نگرفته است، به ویژه آنکه عمده تألیفات و تحقیقات پیرامون آن حضرت تنها حول محور صلح ایشان و آثار آن انجام گرفته است.

از این رو، تحقیق حاضر درصدد است با تکیه بر منابع تاریخى معتبر در سخنان قطعى و مسلم آن حضرت، مهم ترین آموزه ها پیرامون آداب معاشرت در کلام آن امام همام را مورد بررسى و مطالعه قرار دهد. مهم ترین سؤالات اصلى و فرعى این پژوهش عبارتند از:

1. لزوم بررسى کلام امام حسن مجتبى علیه السلام با محوریت آداب معاشرت چیست؟

2. گفتار آن حضرت بیشتر به چه جنبه هایى از آداب معاشرت تأکید دارد؟

3. بارزترین نکته در کلام امام پیرامون آداب معاشرت چیست؟

4. چگونه شیعه رهرو مى تواند از کلام ایشان بهره بردارى هاى مهم رفتارى را بنماید؟

خانواده، اولین مدرسه آموزش مهارت هاى اجتماعى

دختر گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله بیشترین نقش را در تربیت فرزندان خویش بر عهده داشت. او پیوسته حوادث و رشادت هاى پدر و همسر خویش را براى امام حسن علیه السلام و دیگر فرزندانش جلوه مى داد؛ زیرا در آینده اى نه چندان دور آنها باید قافله سالار حق و حقیقت باشند و همانند جد بزرگوار و پدر خویش راهبرى انسان ها را عهده دار گردند.

     در تاریخ ذکر شده است که فاطمه علیهاالسلامبا فرزندانش بسیار بازى مى کرد و آنان را به نشاط مى آورد و همراه با بازى براى آنها اشعارى را زمزمه مى کرد و از جاذبه شعر در تربیت آنها استفاده مى برد و در حین بازى، با ذکر نکاتى به آنها ادب و حسن معاشرت را مى آموخت. او پسرش حسن را شبیه پیامبر مى خواند: «ان ابنى شبهُ النبى.» 1

    روزى رسول گرامى صلى الله علیه و آله درباره مسابقه خطاطى به حسنین علیهماالسلامسفارش فرمود: هر کس خط او زیباتر است قدرت او نیز بیشتر است. حسنین علیهماالسلام هر کدام خط زیبایى نوشتند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله قضاوت نکرد و آن دو را به مادرشان فاطمه علیهاالسلام هدایت فرمود تا نگرانى قضاوت با عاطفه مادرى جبران شود. حضرت زهرا علیهاالسلام دید که هر دو خط زیباست و هر دو در این مسابقه برنده هستند و از آن رو که کار قضاوت را مشکل دید، تدبیرى اندیشید تا قضاوت نهایى را به تلاش دیگرى از آن دو ارتباط دهد.

بنابراین، فرمود: اى نور دیدگانم! من دانه هاى این گردنبند را با پاره کردن رشته آن، بر سر شما مى ریزم و میان شما دانه هاى گردنبند را پخش مى کنم، هر کدام از شما دانه هاى بیشترى جمع کند خط او بهتر و در نتیجه، قدرت او بیشتر است. دانه هاى گردنبند هفت عدد بودند. هر کدام سه عدد را پیدا کردند و دانه هفتمى از وسط به دو نیمى شده بود که هر کدام نیمى را یافتند. 2  فاطمه زهرا علیهاالسلام با مشارکت در بازى کودکان، گذشته از تقویت خودباورى و عزت نفس در آنها، ارتباط قلبى وعاطفى آنان راقوى تر و محکم تر مى نمود.

     آرى، او دانه هاى مروارید و زیورآلات خود را فداى تربیت فرزندان کرد، چه بسا مادرانى که تربیت فرزند را فداى زیورآلات و دنیا و مادیات آن مى کنند؛ مادرانى که بیشتر از اینکه به نقش مهم خود در خانواده توجه داشته باشند، تمام انرژى خود را در بیرون از منزل صرف کار و تلاش مى کنند و در روابط خانوادگى همواره موجودى خسته، غمگین و بدخلق هستند. این را بدانیم که دین اسلام از مادر، کار بیرون منزل و تحمل دشوارى و سختى ناشى از آن را نخواسته؛ بعکس، این مشقت ها را براى مرد حتى مقدس شمرده است و از آن طرف، به مشقت و رنج و تحمل زن در منزل ارزش قایل شده و شایسته تقدیر و تحسین برشمرده است. بنابراین، آنچه دستور خداوند است این است که مادر، تربیت کننده است و نقش مهمى در هدایت و رشد فرزندان در خانواده به عهده دارد.

     مشاهده مى کنیم که امام دوم شیعیان دست پرورده مادرى بود که تنها دوره کودکى اش را با او سپرى نموده بود. تمام بزرگوارى ها و ادب برخورد امام حسن مجتبى علیه السلام حاصل مادرى کردن حضرت زهرا علیهاالسلام بوده که تمام الفباى زندگى اجتماعى را در همان دوران محدود، به فرزندش آموخت. کودک رفتار مادر را مى بیند و آن گاه مى آموزد. امام حسن علیه السلامبارها شاهد عبادت مادر خود و تضرع او با پروردگار بوده است.

در روایات آمده است: فاطمه علیهاالسلام هنگامى که از کارهاى خانه فراغت مى یافت، به عبادت، نماز، دعا براى دیگران و تضرع و زارى به درگاه خداوند مى پرداخت. او آن قدر بر پاهایش به عبادت مى ایستاد که پاهایش تاول مى زد و فرزندان خردسالش شاهدى بر اعمال مادر خویش بودند که در هنگام دعا، هیچ کس را از دعاى خود بى نصیب نمى کرد، الا خودش را.

امام حسن علیه السلام در مورد عبادت مادرش مى فرمود: مادرم را مى دیدم که شب هاى جمعه راست قامتانه در محراب عبادتش ایستاده و تا طلوع صبح به رکوع و سجود به سر مى برد و براى برطرف شدن گرفتارى ها و برآورده شدن خواسته هایشان بسیار دعا مى کرد و لکن براى خویش سخنى نمى گفت و دعایى نمى کرد. عرض کردم: مادرم، چرا براى خود همانند دیگران دعا نمى کنى؟ جواب داد، فرزندم: «الجار ثم الدار»؛ اول همسایه را مقدم بدار و سپس خود و اهل خانه را. 3

    بدین ترتیب، فاطمه علیهاالسلام عبادت و تهجد، نوع دوستى، احترام به همسایگان و ترجیح دیگران بر خود را به فرزندان خود مى آموخت.

مربیان و معلمان و نقش آنان در تربیت اجتماعى در کلام امام مجتبى علیه السلام

امام حسن علیه السلام در مورد ضرورت تربیت روحى و معنوى انسان و تغذیه روان او مى فرماید: در شگفتم از کسى که درباره غذاى جسمانى خود فکر و اندیشه مى کند ولیکن درباره نیازمندى هاى روح و جان خویش نمى اندیشد؛ در نتیجه، شکم خود را از غذاهاى زیان بخش حفظ مى کند، ولى برایش اهمیتى ندارد که افکار پلید و ناپسند در روان او وارد شده و وجودش را در معرض افکار پست و انحرافى قرار دهد.

     اندیشمندان، استادان، معلمان و رهبران جامعه پس از خانواده نقش بسیار مهمى در بارور کردن اندیشه و تربیت فکرى انسان بر عهده دارند. امام حسن علیه السلام که خود از بزرگ ترین مربیان تاریخند در این مورد مى فرمایند: «اگر مى خواهید نیازهاى علمى و روحى خویش را برطرف کنید، آنها را از اهلش بخواهید.» 4

    به حضرت عرض شد آنان چه کسانى هستند: امام علیه السلامفرمودند: «همان هایى که خداوند در قرآن آنها را یاد کرده و فرموده: تنها خردمندان و صاحبان اندیشه پند مى گیرند و آنان همان اندیشمندان و عقلاى جامعه هستند.» 5

    سپس امام علیه السلام از جد بزرگوار و پدر ارجمندش به عنوان پدران معنوى این امت یاد مى کند و مى فرماید: «محمد و على دو پدر این امت هستند. خوشا به حال کسى که حق آنان را بشناسد و پیرو آن دو در همه احوال باشد که اگر چنین بود، خداى تعالى او را از برترین ساکنان بهشت قرار مى دهد و در پرتو کرامات و عنایات خویش خوشبخت مى گرداند.» 6 همچنان که پدر، دلسوز تربیت و رشد فرزند خود مى باشد، این بزرگواران نیز همواره با دلسوزى پدرانه به دنبال دست یابى امت به رشد و رستگارى بوده اند.

     شأن «مربى بودن» مى طلبد که او عشق به تربیت و رشد و دغدغه اصلاح و پیشرفت معنوى متربى خود داشته باشد. همگام بودن روحى و معنوى از مهم ترین ویژگى هاى یک مربى موفق است. محبت، دوستى و صمیمت در راستاى تعلیم و آموزش و تربیت از ارکان بلافصل شخصیتى متربى است.

امام مجتبى علیه السلام در این باره مى فرماید: «خویشاوند، کسى است که مهر و محبت قلبى او را به انسان نزدیک کند، گرچه از نظر نسبى دور باشد و بیگانه، کسى است که نبودن مهر و صفا و ارتباط قلبى او را دور کرده است، گرچه از حیث نسب نزدیک ترین فرد به انسان باشد. همانا چیزى از دست به تن نزدیک تر نیست، ولى در صورت خیانت دست یا فاسد شدن، آن را از بدن جدا مى کنند و این نزدیک ترین عضو به بدن، بیگانه مى شود.» 7

    امام علیه السلام ارتباط صمیمى و محبت قلبى را بر ارتباط ظاهرى و نسبى مقدم داشته و آن را ریشه دارتر از سایر ارتباطات قلمداد مى نماید. و یا گاهى مربى در مقام قضاوت قرار مى گیرد که باید به بهترین شکل بین ره جویان خود رعایت عدالت کند، حتى اگر آنها خردسال و کودک باشند؛ چنان که در روایتى آمده است: روزى دو کودک خردسال، هر کدام خطى نوشته بودند و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط، به حضور امام حسن علیه السلامآمدند. على علیه السلامکه ناظر این صحنه بود، به فرزندش امام حسن علیه السلام گفت: «فرزندم! دقت کن چگونه داورى کنى؟ چراکه این خود یک نوع قضاوت است و خداوند در روز قیامت درباره آن از تو سؤال مى کند.» 8

    امام حسن علیه السلام یک مربى تمام عیار بود که تمام گفتار و سخنان او براى تمام عالمیان در هر زمان و مکان، الگویى جامع و کامل است. چه معلمان و چه متعلمان همگى با مطالعه این کلام هاى گهربار که پر از نکات ادبى و تربیتى است به نوعى در محضر آن بزرگوار در حال «تربیت شدن» مى باشند.

نقش محیط و محافل تربیتى در تقویت معاشرت صحیح اجتماعى

یکى دیگر از عوامل مؤثر در تربیت انسان، محیط است. محیط نقش اساسى در ساخت یا تخریب شخصیت انسان ایفا مى کند. مدارس، دانشگاه ها، مراکز آموزشى، رسانه هاى عمومى، مراکز نظامى ـ سیاسى، فیلم، سینما، ماهواره، اینترنت و... عوامل کارسازى در امر تربیت مى باشند. این مراکز اگر تحت کنترل و مراقبت عقلاى جامعه باشند و گردانندگان آن افراد متعهد و آشنا به نیازهاى نسل جدید باشند، تأثیر شایان توجهى در امر تربیت و مصاحبت افراد خواهند داشت.

یکى از این محافل ارزشمند که نقش مهمى در نشاط روح و تربیت روان دارد، مسجد مى باشد. مساجد، از زمان هاى گذشته مرکز اجتماع خوبان و صالحان بوده است و طبیعى است که از هرگونه آلودگى و ورود افراد ناپاک دور است. کودکان، نوجوانان، جوانان، افراد میان سال و سال خورده همگى در این مکان مقدس گردهم آمده و از عطر روحانى آن استشمام مى نمایند.

     امام مجتبى علیه السلام در بیانى زیبا در مورد بهره مندى انسان از این فضا مى فرماید: هر کس همیشه به مسجد رفت و آمد داشته باشد یکى از این هشت چیز نصیبش مى گردد: نشانه اى محکم، برادرى قابل استفاده (علمى و معنوى)، دانشى تازه، رحمتى مورد انتظار، سخنى که به راه راست هدایت نماید یا از هلاکت برهاند و ترک گناهان از روى شرم و حیا و یا از ترس خدا.» 9

    امام مجتبى علیه السلام تربیت شده پدرى همچون امیرالمؤمنین علیه السلام است که در فرمایشى، در بازداشتن از حضورفرزندش امام حسن مجتبى علیه السلامدرمجلسى نامطمئن مى فرماید: «فرزندم! از حضور در مجالس و محل هایى که تهمت زا بوده و گمان هاى بد در مورد آنها مى رود بپرهیز؛ زیراهمنشین بدانسان را دگرگون مى سازد.» 10

    والدین باید با تمام وجود با درک سن و موقعیت فرزندان خود و کنترل غیرمستقیم آمد و شدها و دوستان آنان، با تدبیرى خاص مانع شرکت فرزندان خود در برخى جمع ها، محافل و جشن ها شوند. نقش والدین آن قدر اهمیت دارد که قرآن کریم مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارا» (تحریم: 6)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، خود و خاندانتان را از عذاب آتش حفظ کنید.

نقش دوست و دوست گزینى در روابط و اخلاق اجتماعى

بى شک، یکى از مؤثرترین عوامل در پرورش و رشد شخصیت انسان، مسئله رفاقت و دوست یابى است. اساسا افرادى که علاقه اى به انتخاب دوست و گزینش رفیق خوب ندارند انسان هایى تنها و منزوى هستند و بعکس، افرادى که دوستان زیادى دارند، انسان هایى با شخصیت متعادل و توان ارتباطى بالا مى باشند که قادرند در رویارویى با مسائل مختلف جامعه اعم از کامیابى ها و ناکامى ها، رفتار متعادلى را از خود نشان دهند.

دوست خوب به نشاط و سلامت روح انسان کمک کرده و رفیق بد روح انسان را به متزلزل ترین حالت ممکن مى رساند. قرآن کریم، شیطان را بدترین دوست انسان معرفى نموده، او را «سَاء قِرِینا»(نساء: 38)؛ یعنى بدترین دشمن همنشین معرفى مى نماید. بنابراین، دوستان به دو دسته «دوستان الهى» که انسان را در رسیدن به کمال کمک مى کنندو«دوستان شیطانى» که انسان رابه ورطه نابودى و ضلالت از صراط مستقیم مى کشانند تقسیم مى شوند.

     امام مجتبى علیه السلام در بیانى شیوا، ویژگى هاى همنشین شایسته را چنین برمى شمرند: «اگر خواستى با کسى رفاقت کنى و احتیاج به مونس تو را به رفاقت واداشت، با کسى دوستى کن که رفاقت او زینت و آرایش براى شخصیت تو بوده و پاسدار خدمات تو باشد. هر گاه از او یارى طلبیدى، یارى ات کند. هرگاه سخنى گفتى، تو را تصدیق نماید. اگر به او نزدیک شدى، تو را محترم شمرده و مقامت را گرامى دارد. ا

گر دست نیاز به سویش دراز کردى، دستت را رد نکند. اگر مشکلى داشتى و گرهى در کارت افتاد، آن را بگشاید. اگر از تو نیکى و خوبى ببیند، آن را فراموش نکند، اگر خواسته اى داشتى، آن را برآورد. هرگاه خاموشى گزیدى، او با تو آغاز به سخن کند. اگر گرفتارى براى تو پیش آمد، با تو همدردى نماید. از جانب وى به تو رنج و گزندى نرسد. هنگام سختى ها تو را بى یاور نگذارد و اگر در حال تقسیم با هم به اختلاف برخیزید، تو را بر خود مقدم بدارد.» 11

    به راستى، امام مجتبى علیه السلام چه زیبا حق مطلب را در این جملات بیان فرموده اند. بیاناتى که تمام جامعه شناسان و روان شناسان باید آن را سرلوحه کار خود قرار دهند. مى بینیم که با توجه به این حدیث وزین و متین، برخورد پسندیده در امر دوستى نیز مورد اقبال قرار گرفته است. دوستى یک رابطه دوجانبه است. امام علیه السلام در این بیان بلند، به این تعادل در رابطه، به زیبایى اشاره نموده اند.

     امام دوم شیعیان علیه السلام در کلامى زیبا و خطاب به فرزند خود، آیین دوست یابى را مطرح مى فرمایند: «فرزندم! با هیچ کس دوستى مکن، مگر اینکه از رفت و آمد (ویژگى هاى روحى و اخلاقى و رفتارى) او آگاه گردى. هنگامى که دقیقا بررسى و تحقیق نمودى و معاشرت و دوستى با او را برگزیدى، آن گاه با او بر اساس گذشت و چشم پوشى از لغزش ها و یارى کردن در سختى ها، همراه باش.» 12

     بدین ترتیب، انسان نباید با افراد فاسق فاخر دوست شود، اما وقتى با کسى بر اساس معیارهاى اسلامى دوست شد و سپس از او گناه مشاهده کرد، نباید رشته رفاقت را قطع کند، بلکه در چنین موقعیتى باید با ارشاد و نصیحت، او را به راه راست فرا خواند و اسباب دورى او از انحراف را فراهم آورد.

     امام مجتبى علیه السلام پیروان خود را در یافتن و نگهدارى از دوستان خوب و مفید تشویق نموده اند و از دوستى با افراد سفیه و نادان برحذر مى دارند؛ چراکه انسان هاى سفیه و نادان به سبب نداشتن درک صحیح نمى توانند تصمیمات ارزشمند بگیرند و موقعیت شناس و رازدار نیستند و به خاطر نداشتن شعور کافى، گاه تمام زندگى خود را به تباهى مى کشانند و سبب خروج از راه حق مى شوند. امام مجتبى علیه السلامدوستى با انسان هاى سفیه و نادان را به شدت نکوهش کرده، مى فرمایند: «سفاهت و فرومایگى عبارت است از پیروى افراد پست و حقیر و همنشینى با گمراهان.» 13

    آرى، مصاحبت با رفیق بد باعث مى شود که انسان هواداران خود را در اجتماع از دست بدهد و رفته رفته خود از همانان گردد. چنین فردى در جامعه جایگاهى ندارد؛ چراکه شخصیتش تحت تأثیر افراد احمق و نادان قرار گرفته و به رنگ آنان درآمده است.

     در جایى دیگر، دوست صالح و شایسته خویش را چنین توصیف نمود: «او در چشم من از همه مردم بزرگ تر بود. بالاترین صفتى که او را چنین بزرگ کرده بود این بود که دنیا در نزدش کوچک و از استبداد و سلطه جهالت به دور بود. او هرگز دست به سوى فردى دراز نمى کرد، مگر نزد کسى که مورد اعتماد بود و نفعى در آن نهفته بود. او شکوه و ناله نمى کرد و خشمگین نمى شد و از پا درنمى آمد. بیشتر اوقات خاموش بود و چون سخن مى گفت سرآمد گویندگان بود.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها