پاسخ به:هفته هفدهم:...( " دوری از صفت رذیله عجب و تکبر "). ...
شنبه 7 دی 1392 11:23 PM
خودپسندى و عجب آن است که انسان، نعمت الهى را بزرگ بدارد و بر آن تکیه نماید، ولى صاحب نعمت را به فراموشى بسپارد و همچنین عبارت است از این که بنده به دیده خودبینى به خود بنگرد و خود را برتر از دیگران بداند و مردمان را به دیده تحقیر بنگرد. عجب به خودى خود از گناهان کبیره است و ایمان و اعمال انسان را به باد داده و فاسد مى کند و ریشه بسیارى از گناهان است و در هر دلى ریشه کند آدمى را به کفر و شرک و حتى بالاتر از آن ها مى کشاند. عجب و خود پسندى از حب نفس پیدا مى شود چون آدمى به صورت ذاتى خودخواه است و ریشه تمام خطاهاى انسانى و رذایل اخلاقى حب نفس است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مى فرمایند: «َوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشَیْتُ عَلَیْکُمْ ما هُوَ أَکْبَرُ مِنْ ذلِکَ : الْعُجْبُ ، الْعُجْبُ؛ اگر مرتکب گناه نمى شدید بر شما از آنچه که بزرگ تر از آن است مى ترسیدم، و آن خود پسندى است، خود پسندى».
امام علی علیه السلام می فرماید: « لا وَحدَةَ أوحَشُ مِنَ العُجبِ؛ هیچ تنهایى وحشت انگیزتر از خودپسندى نیست» (نهج البلاغه/ حکمت 113). همچنین می فرماید: «العُجبُ یُظهِرُ النَّقیصَةَ؛ خودپسندى، کمبود را آشکار مىسازد» و نیز از او نقل شده که فرمود: «العُجبُ حُمقٌ؛ خودپسندى، حماقت است». همچنین فرموده: «سَیِّئَةٌ تَسوؤکَ خَیرٌ عِندَ اللَّهِ مِن حَسَنَةٍ تُعجِبُکَ؛ گناهى که بر اثر آن ناراحت شوى، نزد خدا بهتر از کار نیکى است که تو را دچار خودپسندى و غرور کند». «إیّاکَ أن تَرضى عَن نَفسِکَ فَیَکثُرَ السّاخِطُ عَلَیکَ؛ مبادا از خود راضى باشى، که در این صورت ناراضیانِ از تو زیاد مىشوند». « ثَمَرَةُ العُجبِ البَغضاءُ؛ میوه خودپسندى، دشمنى و کینهتوزى است». « الإعجابُ ضِدُّ الصَّوابِ ،وآفَةُ الألبابِ؛ خودپسندى، دشمنِ درست اندیشى و آفت خردهاست» (نامه 31). «العُجبُ یُفسِدُ العَقلَ؛ خودپسندى، خرد را تباه مىکند». «الإعجابُ یَمنَع ُالازدِیاد؛ خودپسندى، مانع پیشرفت و کمال است» (حکمت 167).
از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل شده که: «إنَّ اللَّهَ تَبارَکَ وتَعالى یَقولُ : إنَّ مِن عِبادی مَن یَسأ لُنی الشَّیءَ مِن طاعَتی لِاُحِبَّهُ ، فأصرِفُ ذلکَ عَنهُ لِکَی لا یُعجِبَهُ عَمَلُه؛ خداوند تبارک و تعالى مىفرماید: برخى از بندگان من از من توفیق طاعتى مىطلبند تا بدان وسیله دوستشان بدارم، امّا من آن را به آنان نمىدهم، مبادا از عمل خود دچار غرور و خودپسندى شوند». امام صادق علیه السلام مى فرمایند: «مَنْ دَخَلَهُ العُجْبُ هَلَکَ؛ آن کس که در کارهایش خودپسندى وارد شود، هلاک مى گردد».
در حدیث است که عجب درجاتی دارد: یکی این که کردار بد بنده در نظرش خوش جلوه کند و آن را خوب بداند و پندارد کار خوبی کرده. یکی این که بنده ای به خدا ایمان آورد و منت بر خدا نهد با این که خدا را به او منت است در این باره.
عجب باعث تباهی اعمال است. در حدیث آمده است گاهی شخصی عملی صالح و نورانی انجام میدهد و عملش در علیین قرار میگیرد، ولی بعدها در ملا عام عمل خود را بازگو میکند و به رخ مردم میکشد. این، سبب میشود که عملش تنزل کند. بار دیگر آن را بازگو میکند، تنزل و سقوط دیگری پیدا میکند. وقتی بار سوم آن را بازگو کند بکلی نابود میگردد و احیانا تبدیل به عمل شر میشود.
امام باقر علیهالسلام فرمود: « الابقاء علی العمل اشد من العمل . قال ( الراوی ) : و ما الابقاء علی العمل ؟ قال یصل الرجل بصلة ، و ینفق نفقة لله وحده لا شریک له ، فتکتب له سرا، ثم یذکرها فتمحی فتکتب له علانیه ، ثم یذکرها فتمحی و تکتب له ریاء؛ نگهداری عمل از خود عمل مشکلتر است. راوی گفت: نگهداری عمل یعنی چه ؟ امام فرمود: یعنی انسان عملی برای خدای یکتا دور از چشم مردم انجام میدهد و در نامه عمل او همین طور ثبت میشود، بعد آن عمل را بازگو میکند، آن عمل از صورت یک عمل سری محو میشود و به عنوان یک عمل علنی در نامه عمل او ثبت میگردد. بار دیگر آن عمل را بازگو میکند. در این وقت آن عمل از دیوان حسنات محو میشود و به عنوان یک عمل " ریائی " در دیوان سیئات او ثبت میگردد».
عجب و خودپسندی دشمن عقل
یکی از حالات و قوائی که در عقل انسان یعنی در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه میبایست بکنم و چه نمیبایست بکنم و اینگونه معانی و مفاهیم را بسازد تأثیر دارد، طغیان هوا و هوسها و مطامع و احساسات لجاجآمیز و تعصبآمیز و امثال اینها است، زیرا منطقه و حوزه عقلی عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است. این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها، در برابر فرمان عقل فرمان میدهند، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا میکنند، برای ندای عقل حکم پارازیت را پیدا میکنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمیشنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد میکنند، دیگر چراغ عقل نمیتواند پرتو افکنی کند. پس این گونه هواها و هوسها اگر در وجود انسان باشند، تأثیر عقل را ضعیف میکنند، اثر عقل را خنثی میکنند، و به تعبیر دیگر این هوا و هوسها با عقل آدمی دشمنی میورزند.
در حدیث است که امام صادق علیهالسلام فرمود: «الهوی عدو العقل؛ هوا و هوس دشمن عقل است» (مصباح الشریعة، باب 38، ص 223). علی علیهالسلام درباره عجب و خودپسندی فرمود: «عجب المرء بنفسه احد حساد عقله؛ خودپسندی انسان یکی از اموری است که با عقل وی حسادت و دشمنی میورزد» (نهجالبلاغه/ حکمت 212 ). درباره طمع فرمود: «أکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بیشتر زمین خوردنهای عقل آنجا است که برق طمع، جستن میکند» (نهجالبلاغه/ حکمت 219).
اللهّمَ صَلّ عَلی مُحَمَد وَ آلِ مُحَمد وَ عَجِل فَرَجَهُم وَاحْشُرنا مَعَهُم وَ الْعَن اَعْدائَهُم اَجْمَعین