مناسبات دین و روان از منظر قرآن 2
چهارشنبه 4 دی 1392 10:27 AM
بخش دوم
نسبت «نَفْس» با «روان»
برای درک مطابقت یا دوگانگی واژه «نفس» در قرآن و واژه «روان» در روانشناسی، و دستیابی به معنای آن در قرآن مطالعه کاربردهای مختلف واژگان مزبور در قرآن و روانشناسی ضروری است. چهبسا، این فرایند یکی از مصادیق استنطاق قرآن باشد که علی× در نهجالبلاغه، ما را بدان فراخوانده و فرموده است. «ذلک القرآن، فاستنطقوه». (نهجالبلاغه، خ 158)
بههرحال، بهدلیل ارتباط واژه «نَفْس» با موضوع این پژوهش، در ادامه بهتفصیل، به مطالعه کاربردهای آن در قرآن میپردازیم.
نفس و ویژگیهای عمده آن
نکته درخور توجه اینکه در بسیاری از این آیات، میتوان نفس را به معنای انسان یا خود انسان معنا کرد ـ و نه روان او ـ ولی سخن این است که استفاده از واژه نفس در آیات قرآن بهجای «انسان»، «بشر»، «احد»، «أمرء» و ... ممکن است دلیل خاصی داشته باشد. مانند:
1. توجه به ساختار نفس انسان، بهمنزله ساختاری سامانیافته؛
2. توانمندیها و استعدادهای متعارض و متناقض آن؛
3. ظرفیت و استعداد ویژه، و چهبسا متفاوت هر نفس با دیگران؛
4. توجه به اسرار مکشوف و نامکشوف فراوان نفس، بهمنزله میدانی گسترده برای مطالعه آیات الهی؛
5. نفس، نهانگاه اسرار آدمی؛
6 . تکالیف الهی، متوجه نفس آدمیان ـ نه روح بهتنهایی، و نه جسم بهتنهایی؛
7. نفس انسان، دارای نوعی وحدت با روح او؛
8 . پدیده مرگ متوجه «نَفْس» آدمی و نه روح او.
در تفسیر المیزان، آمده است: در فرهنگ قرآن مرگ معمولاً به نفس نسبت داده شده است، نه به روح. (طباطبایی، 1417: 14 / 286)
نفس، و توانمندیهای آن
1. توان تشخیص نیک و بد و واجد استعداد قانونشکنی و قانونپذیری فطری؛
2. قدرت تشخیص، داوری و ملامتگری؛
3. دارای سلطه و حاکمیت بر انسان؛
4. ناتوانی حاکمیت جبری بر انسان، و قدرت انسان در اقدام علیه تمایلات نفسانی.
نفس، و کارکردهای دوگانه و متناقض آن!
1. حقیقتشناسی و داوری براساس آن؛
2. تمایل طبیعی به بدی.
شایان توجه اینکه مستند نکته فوق ـ یعنی آیه53 سوره یوسف ـ بنابر دیدگاه تحقیق، سخن زلیخا، همسر عزیز مصر است، نه سخن خداوند! اما ازآنجاکه قرآن سخن وی را نقل کرده است، میتوان نتیجه گرفت، یکی ازکارکردهای نفس، فرمان مؤکد بربدیهاست!
3. کارکرد منفی علیه خود، در جهت ارتکاب خطا؛
4. زیبانما و وسوسهگر؛
5. ایثار گریز، و درعینحال، منعطف و مدیریتپذیر؛
6 . عنصری آزمند و زیادهخواه، اما قابل کنترل؛
7. گواهی علیه خود، در قیامت؛
8 . کامجوی جنسی و لذتجو؛
9. متفکر درباره حقایق هستی؛
10. مؤمن؛
11. امکان لجاجت در برابر حق، بهرغم شناخت حق و یقین به آن؛
12. چشمداشت خیر و خوبی از دیگران و غافل از خوبی به آنان.
نفس و تأثیرپذیریهای آن
1. انفاق و رسیدگی به نیازمندان؛
2. تشکر و قدردانی از لطف دیگران؛
3. بهرهمندی از جهاد و تلاش خود؛
4. بازتاب نیکی و خوبی انسان، به نفس او؛
5. تأثیر ویژه نخستین پیامها در مراودات اجتماعی، بر نفس آدمی؛
6 . تأثیر گفتهها و ادبیات خود آن بر آن؛
7. بصیرتجویی، گامی در جهت منافع نفس.
نفس و آسیبپذیریهای آن
1. آسیبپذیری از رفتار ناشایست خود انسان؛
2. ظلم و بیمهری به خود؛
3. بدخواهی برای خود و دیگران؛
4. امکان خیانت انسان به نَفْس خویش؛
5. امکان دروغگویی انسان به نفس خویش؛
6 . خودبزرگپنداری و برتریجویی.
نفس، نیازمند نظارت، کنترل و مدیریت!
نفس انسان نیاز به نظارت، کنترل و مدیریت دارد چراکه:
1. متهم اصلی در انتخاب راه نادرست بوده، از وعدههای دروغ تأثیرپذیر است؛
2. در معرض خودفراموشی و رویگردانی از منافع خویش است؛
3. توجه به سلامت و بهنجاری آن ضروری است؛
4. هوسهای نفس، نیازمند کنترل است؛
5. گناه، دستاورد انسان، علیه نفس خویش خواهد بود؛
6 . بخل، آزمندی و حرص، از ابتلائات فراگیر نفس آدمی است؛
7. تمایلات نفس، مبنای بسیاری از داوریهای نادرست است؛
8 . درصورت عدم مدیریت، دچار سستی، کوتاهی و تقصیر خواهد شد.
نفس و رهیافتهای مثبت آن
1. دستیابی به اطمینان و آرامش، رهیافتی ممکن و متعالی؛
2. دستیابی به اطمینان و آرامش معنوی، از عوامل و زمینههای مهم رضایتمندی انسان و سعادت اوست.
برخی واژههای مرتبط
افزون بر اصطلاح روح و نفس، اصطلاحات و واژههای دیگری نیز، در قرآن آمده است که قرابت و خویشاوندی زیادی با اصطلاحات یادشده دارد. مانند واژه «قلب»، «فؤاد» (افئدة)، «صدر» (صدور) و یا در مرحله بعد واژگانی که فراتر از جسم به ابعاد روانی یا ادراکی انسان مرتبطاند مانند «لُبّ» (اولواالالباب)، «بصیرت» (الابصار)، «سفاهت» (سُفَهاء)، «رُشد»، «غنی»، «بلوغ»، «جهالت» «وسواس» (وسوسه)، «ترس»، «نگرانی»، «آرامش»، «اضطراب» و ... که به ابعاد دیگری از خصلتهای روحی، روانی و ادراکی انسان اشاره میکنند که بنابر استقصای، این موارد نیز، باید بررسی و تحلیل شوند. اما در این پژوهش بهمنظور حفظ انسجام و پرهیز از تطویل، تحقیق در آن مفاهیم را به مجالی دیگر وا مینهیم.
رابطه دین و روان در آیات قرآن
تشخیص و درک میزان پیوستگی ارتباط دین و روان در قرآن، نیازمند مطالعهای دقیق و گسترده در آیات قرآن است.
البته آنچه در سطرهای پیشین تحتعنوان نسبت «نَفْس» با «روان» و ... آمده، خود، حکایتگر توجه قرآن به نفس و روان آدمی در قلمرو عقیده و عمل انسان است، اما میدان تحقیق بسیار گستردهتر از این است!
تقسیم آیات قرآن به عقاید، احکام، اخلاق، نویدها و بیمها، نقلهای تاریخی از سرگذشت امتها، تمثیلها و ... و بررسی هر موضوع بهطور مجزا، بیانگر توجه موضوعات مزبور به نیازها، ظرفیتها، تأثیرپذیریها و تأثیرگذاریهای روان انسان، بهعنوان مخاطب آن پیامها بوده، مطالعه گسترده آن خود، پروژه تحقیقاتی مستقل و مهمی است که پژوهشگرانی چند، با آگاهیهای پیشین از مباحث علوم تربیتی و روانشناسی و علوم اجتماعی و سیاسی، بهطور مشترک، باید بهتحقیق در گستره آن بپردازند، نکتهها را شناسایی نمایند و با طرح پرسش، قرآن را به سخن آورند؛ زیرا، امروز، بیشاز هر زمان دیگر نیاز به شنیدن این نکته و حکمتهای ناشنیده قرآنی احساس میشود.
بنابراین، نمیتوان انتظار داشت، در مجالی کوتاه، حتی فهرستی نسبتاً کامل از این مباحث ارائه شود! بلی میتوان به ارائه نمونه یا نمونههایی بسنده کرد تا اهلدقت و همت، در مجالی گستردهتر آن را پی گیرند.
در جستوجوی نگرشها و رویکردهای روانشناختی قرآن، از الگوهای مختلفی میتوان بهره برد؛ ازجمله پیگیری موضوع براساس نظم ترتیبی آیات و آیه به آیه یا بهصورت موضوعی.
در روش موضوعی نیز گونههای مختلفی متصور است؛ انتخاب موضوع براساس محورهای کلی مباحث قرآنی، همچون اعتقادی، حقوقی، اخلاقی، اقتصادی یا براساس موضوعات مطرح در دانش روانشناسی و یا ... .
در ادامه بهاختصار به بررسی چند موضوع، مرتبط با مقولههای اعتقادی، اخلاقی و حقوقی خواهیم پرداخت.
پاکی و تعالی روان انسان، هدف بعثت رسولان الهی
لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهمْ یتْلُو عَلَیهمْ آیاتِه وَ یزَکیهمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبینٍ. (آلعمران / 164)
خدا به مؤمنان نعمتی بزرگ عطا کرد و بر آنان منت نهاد که پیامبری را از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کند و پاکشان سازد و رشدشان بخشد و کتاب و حکمت را تعلیمشان دهد، هرچند آنان پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.
این نوع بیان در قرآن، مجموعاً چهار مرتبه تکرار شده است که در سه مورد آن، نخست تلاوت آیات و سپس تزکیه و پس از آن تعلیم کتاب و حکمت یاد شده است. (بنگرید به: جمعه / 2؛ بقره / 151)
اما در آیه چهارم، ترتیب این سه، تغییر یافته و تزکیه پس از تعلیم کتاب و حکمت آمده است. (بنگرید به: بقره / 129)
شایان توجه اینکه دلیل تغییر ترتیب اهداف رسالت در آیه اخیر نقل قول بودن آن از حضرت ابراهیم× است.
این نکته ازآنجهت حائز اهمیت است که بیانگر نظم و ساختار دقیق در کلام الهی بوده، جابهجایی در آن ازآنروست که نه کلام الهی که سخن پیامبر اوست. ـ البته این نیز، میتواند بیانگر تفاوت تحلیل مسائل از نگاه خدا و انسان باشد! چراکه نگاه خدا از اوج به حضیض، و نگاه انسان از حضیض خاک به اوج است؛ و این نگاه دوگانه، زمینه جابهجایی اولویتهاست. (بنگرید به: طباطبایی، 1417: 19 / 265)
به هرحال، در آیات مزبور سه هدف (تلاوت آیات الهی؛ تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت) برای رسالت انبیا مطرح شده است، و مجال این پرسش هست که آیا سه هدف مزبور در عرض هم قرار دارند یا میتوان یکی از آن سه را هدف غایی، اصلی و نهایی برشمرد؟
در اینکه «تلاوت آیات» و یادآوری پیدرپی آیات الهی به مردم، خود هدف نهایی نبوده، وسیله و گذرگاهی برای رسیدن به «معرفت» و «عمل شایسته» است، اتفاقنظر وجود دارد و بیتردید تقدم «تلاوت آیات» بر تزکیه و تعلیم، تقدم آلی است. (بنگرید به: همان؛ مکارم شیرازی، 1374: 1 / 459؛ آلوسی، 1415: 2 / 326؛ صدرالمتألهین، 1366: 7 / 189؛ صادقی تهرانی، 1365: 2 / 160)
کوتاه سخن اینکه، اگرچه مراحلی از تزکیه، تربیت و رشد، شرط دستیابی انسان به دانش و حکمت است، هدف نهایی از دریافت دانش، کتاب آسمانی و حکمت، رسیدن انسان به مراتب عالی رشد، تعالی، تربیت و پاکیای است که در شخصیت جوانحی انسان شکل میگیرد و در اعمال جوارحی او بروز مینماید.
نتیجه اینکه از سه هدفِ مزبور، میتوان «تزکیه»، «رشد و نمو همراه با صلاح و پاکی» را هدف نهایی و غایی، موضوع محوری رسالت انبیا دانست که بیشاز هرچیز، بر روان و شخصیت اخلاقی، عاطفی و روانی فرد مؤثر است.
نکتههای روانشناختی نهفته در هستیشناسی قرآنی
به لحاظ اصولی، زیربناییترین محور هر دین را هستیشناسی آن دین تشکیل میدهد و سایر ابعاد عملی، اخلاقی و تکلیفی آن، بهشکلی وابسته به نوع هستیشناسی آن است.
هستیشناسی قرآنی که متکی بر اصل توحید، هدفمندی آفرینش، حاکمیت علم، حکمت و عدالت بر هستی، و محدود نبودن زندگی انسان به حیات دنیوی است، رابطه تنگاتنگی با اعتقاد به مسئولیت انسان در قبال آفریدگار، قانونمندی زندگی انسان و ضرورت پاسخگویی او در قبال اعمال و افکار خود داشته، عناصر اصلی شکلگیری شخصیت انسان و دیدگاه او به زندگی، نحوه داوری، عمل و موضعگیری او در برابر دیگران است.
خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بالْحَقِّ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً لِلْمُؤْمِنِینَ. (عنکبوت / 44)
خدا آسمانها و زمین را به حق آفرید، همانا در این، نشانهای مهم برای مؤمنان است.
وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ. (جاثیه / 22)
خدا آسمان و زمین را به حق آفرید و ازجمله نتایج این آفرینش به حق، آن است که هرکس پاداش و جزای دستاوردهای خود را دریافت کند و مورد ظلم واقع نشود.
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أَنَّکُمْ إِلَینَا لا تُرْجَعُونَ. (مؤمنون / 115)
آیا پنداشتهاید که شما را بیهوده و گزاف آفریدهایم و بهسوی ما ـ برای پاسخگویی به کردار خویش ـ باز نخواهید گشت؟
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ به نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیه مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (ق / 16)
ما انسان را آفریدهایم و میدانیم که نفس و روان او چه وسوسههایی دارد و ما به او از رگ گردن نزدیکتر هستیم.
این آیات و دهها آیه دیگر، درصدد تنظیم روح و روان انسان برای یک زندگی قانونمند، عادلانه و شرافتمندانه، همراه با آرامش و امنیت، از طریق اعتقاد به خدا و قانونمندی هستی و ایمان به آخرت و باور به پاسخگویی انسان در برابر اعمال خود است.
احساس پوچی در زندگی، رنج از نابرابریهای طبیعی، تجاوز به حقوق دیگران، سستی و کسالت و بیهودهگرایی و ... همه از مشکلات روحی و روانی انسان در طول اعصار بوده و خواهد بود و بیشک بدون اعتقاد به خدا و هدفمندی آفرینش و تحقق عدالت حتمی درباره انسان و نظارت خدا بر زوایای زندگی بشر، این نگرانیها رفع نشده، انسان به آرامش دست نخواهد یافت.
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست