اعجاز نجومی قرآن 3
سه شنبه 3 دی 1392 8:27 AM
بخش سوم و پایانی
12) هفت آسمان
قرآن در پنج آیه با عبارت سَبْعَ سَمَاوَاتٍ (بقره/ 29؛ فصلت/12؛ ملک/ 3؛ نوح/15؛ طلاق/12) و در دو آیه به صورت السَّماوَاتُ السَّبْعُ (اسراء/44؛ مومنون/86) به صراحت از آسمانهای هفتگانه سخن گفته است. بسیاری از مفسران (طبرسی، مجمعالبیان، ج7، ص161؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص22؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج5، ص409) دو عبارت سَبْعَ طَرَائِقَ (مومنون/ 17) و وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً (نبا/ 13) را نیز اشاره به آسمانهای هفتگانه میدانند. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ (طلاق/12)؛ «خدا کسى است که هفت آسمان را آفرید». یکی از محققان با اشاره به برخی اکتشافهای جدید درباره کهکشانها، موضوع هفت آسمان را از معجزههای علمی قرآن شمرده است (پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج1، ص 111).
بررسی
به نظر میرسد تطبیق هفت آسمان به کهکشانهای کشف شده درست نباشد؛ زیرا آن چه از ستارگان که در آسمان دیده میشوند همگی متعلق به آسمان اولاند. شاهد این ادعا، آیاتیاند که ستارگان را تزیینی برای آسمان دنیا (نزدیکتر) میدانند. ماهیت آسمانهای دیگر برای ما معلوم نیست؛ علاوه بر این که ممکن است عدد هفت در این آیهها، عددی کنایی و گویای کثرت آسمانها باشد.
مسئله هفت آسمان در دورانهای قبل از اسلام نیز مطرح بود و گواه آن، آیه 15 سوره نوح است که موضوع هفت آسمان را از زبان حضرت نوح7 نقل می کند و احتجاج آن حضرت به وسیله هفت آسمان بر مشرکان، گویای این است که آنان این موضوع را پذیرفته بودند. با توجه به آن چه گفته شد، این ادعا معیارهای اول و چهارم را ندارد و پذیرفتنی نیست.
13) سختی تنفس در طبقات بالای جو
خداوند متعال در سوره انعام، حالت کسی را که ایمان نمیآورد و سینهاش تنگ میشود، به کسی تشبیه میکند، که در آسمانها بالا میرود. چیستی وجه شبه در این تشبیه، ذهن بسیاری از مفسران را به خود مشغول کرده است.وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّمَا یَصَّعَدُ فِی السَّماءِ (انعام/ 125)؛ «و هر کس را که بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهىاش وا نهد، سینهاش را تنگِ تنگ مىکند؛ گویا مىخواهد در آسمان بالا برود».
نکات علمی
اقیانوسی از هوا به نام جوّ، پیرامون کره زمین را احاطه کرده است. هوایی که جوّ را تشکیل داده، مخلوطی از چند گاز است؛ البته نه به صورت ترکیب شیمیایی. 71% حجم این مخلوط نیتروژن و21% آن اکسیژن و کمتر از 1% آن آرگون است و مقدار بسیار کمی گاز کربنیک و بخار آب دارد (اتمسفر، ص 29 و سیارات و اقمار، ص63).
نیمی از جوّ تا ارتفاع 5/5 کیلومتری قرار دارد و به طور کلی کل جوّ در ارتفاع 10 کیلومتری از زمین قرار دارد. گازهای تشکیلدهنده جوّ به علت نیروی گرانش، وزن و فشار دارند و لایههای بالایی بر لایههای پایینی فشار میآورند و غلظت آن را افزایش میدهند؛ بنابراین میزان فشار در لایههای پایینی بیش از لایههای بالایی است (عدالتی، ص 253؛ مایر، نجوم به زبان ساده، ص224؛ مبانی هواشناسی، ص 100).
دیدگاه مفسران
آیت الله مکارم تشبیه در آیه را از قبیل تشبیه معقول به محسوس و معجزه ای علمی میداند؛ زیرا قرآن جمود فکری و تعصب گمراهان لجوج در پذیرش اسلام را، به تنگی نفس حاصل از کمبود اکسیژن برای کسی که به آسمان صعود میکند، تشبه کرده است (تفسیرنمونه، ج5، ص435؛ پیام قرآن، ج8، ص179).
گودرز نجفی (مطالب شگفتانگیز قرآن، ص70) و دکتر سلمان داود السعدی (الاسرارالکون فی القرآن، ص110) نیز این نکته را، اعجازی علمی میدانند. علامه معرفت با اشاره به این که فعل «یصّعّد» از ماده «الصُعداء» به معنی «به سختی نفس کشیدن» است، آیه را در صدد تشبیه زندگی بدون ایمان، به زندگی و تنفس در آسمان و خارج از جوّ میداند و آن را اعجاز علمی میشمارد (التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 117).
بررسی
با توجه به اینکه برخی از لغویها سختی و مشقت را نیز جزء معانی مادّه صعد معرفی میکنند (ازهری، تهذیب اللغة، ج2، ص6؛ ابنفارس، مقاییساللغة، ج2، ص9) و واژه «الصُعَداء» را از همین ماده و به معنای نفس کشیدن با سختی، عمیق و طولانی میدانند (مقاییس اللغة، ج2، ص9؛ فیروزآبادی، همان، ج1، ص 428) و نیز با عنایت به دقت در تشبیه در آیه، و به کار رفتن حرف جرّ «فی» به جای «الی»، میتوان آیه را اشاره به یافتههای جدید علمی پیرامون کمبود اکسیژن در طبقات بالای جوّ دانست و آن را اعجازی علمی از قرآن شمرد.
14) شکافهای زمین
خداوند متعال در سوره طارق از خلقت انسان، زندگی، معاد و بازگشت او به سوی خدا سخن میگوید و به زمینی صدع دارد، قسم یاد کرد میکند و با این قسمها، بر وقوع حتمی قیامت و حسابرسی را تأکید میکند.وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ (طارق/ 12)؛ «سوگند به زمین شکافدار!».
دیدگاه مفسران
دکتر عدنان الشریف با استناد به یافتههای اخیر دانشمندان ژئوفیزیک، مراد از صدع را شکافهای بین قارهها میداند و مینویسد:«کرهزمین قطعه واحدی نیست؛ بلکه به چند تکّه عمده تقسیم میشود که شکافهایی به عمق بیش از صد کیلومتر بین آنها وجود دارد».ایشان این نکته علمی را که قرآن به آن اشاره کرده است، از معجزههای علمی قرآن میشمارد (الشریف، من علوم الارض القرآنیه، ص 26).
بررسی
دیدگاهها درباره «صدع الارض» متفاوت است. مفسران آن را به شکافته شدن زمین با گیاه، (مجمعالبیان، ج10، ص472؛ تفسیرتبیان، ج10، ص326؛ تفسیر مراغی، ج30، ص 116؛ تفسیر المیزان، ج20، ص432؛ تفسیر روحالمعانی، ج3، ص 99) چشمهها و رودها یا به دست انسانها (تفسیر نوین، ص135؛ تفسیر هدایت، ج 18، ص 23) میدانند.
برخی نیز با مرتبط دانستن صدع زمین با رجع آسمان که در آیه قبل آمده است، آن را اشاره به شکافها و درههای عمیقی در پوسته زمین می دانند که به دلیل بازگشت (رجع) دو اعتدال [که گردش آن بیست و شش هزار سال به طول میانجامد و محور زمین هر بیست و شش هزار سال یک بار دور میزند]، ایجاد میشود (معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص107). از آنجا که واژه رجع به معنای باران نیز به کار میرود و میتواند قرینه بر شکافته شدن زمین به واسطه گیاهان باشد؛ نمیتوان تفاسیر دیگر را ترجیح داد و آن را اعجازی علمی دانست؛ زیرا معیار پنجم در این مورد وجود ندارد.
15) گسترش زمین
خداوند در قرآن به گسترش زمین، که از نعمتهای بزرگ الهی و زمینهساز حیات روی زمین است، اشاره میکند. وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا (حجر/19؛ ق/7. مدّ الارض در آیه 3 سوره رعد نیز آمده است)؛ «و زمین را گستراندیم».
دیدگاه مفسران
محمد متولی شعراوی (از مفسران و نویسندگان صاحبنظر عرب) کروی بودن زمین را از این آیات استفاده کرده است. وی اینگونه بر فهم خویش استدلال میکند:«مدّ در لغت به معنای گسترش است. این آیات شریفه نیز مطلق زمین را گسترده و مبسوط میدانند؛ نه سرزمین خاصی را، و چون ما هر جای زمین که برویم، زمین در چهار طرف ما گسترده شده است، میتوان فهمید که زمین کروی شکل است؛ چرا که پهن بودن زمین در چهار جهت، آن هم در همه جای زمین تنها با این شکل هندسی سازگاری دارد» (متولر، معجزةالقرآن، ج1، ص92).
او بیان این ویژگی را از معجزات قرآن میداند و علت اینکه خداوند متعال کرویت زمین را با فعل «مدّ» بیان کرده است، این نکته میداند که قرآن خواسته از کلماتی بهره بگیرد که با مفاهیم رایج در بین مردم عصر نزول مخالفتی نداشته باشد و در عین حال بتواند حقیقت را نیز بیان کند.
بررسی
«مدّ الارض» به گسترده شدن زمین اشاره دارد که پس از خلقت اولیه ایجاد شد. این گسترش میتواند به واسطه سرد شدن مواد مذاب اولیه تشکیل دهنده زمین، فرو رفتن یا تبخیر آبی که زمین را فرا گرفته بود (عدالتی، ص248) باشد که باعث شد بر سطح زمین افزوده شود که در ظاهر به صورت «پهن و کشیده شدن زمین بر روی مواد مذاب یا آب» جلوهگر میشود.
با این حال نمیتوان ادعا کرد که این آیات در پی بیان کروی بودن زمین است؛ زیرا اثبات این مدعا که، این آیات به روشنی به پهن و گسترده بودن زمین در تمام نقاط کره زمین، آن هم در چهار جهت اشاره دارد؛ مشکل است و معیار اول در این جا وجود ندارد و ادعای اعجاز اثباتپذیر نیست.
16) مشرقین و مغربین
تثنیه بودن مشرق و مغرب در برخی آیات، توجه برخی مفسران را به خود جلب کرده است و آنان این آیهها را با کروی بودن زمین سازگار میدانند.رَبُّ الْمَشْرِقَینِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَینِ (رحمن/ 17. تعبیر مشرقین در زخرف/ 38 نیز آمده است)؛ «(او) پروردگار دو خاور و پروردگار دو باختر است».
دیدگاه مفسران
این آیه به نظر برخی مفسران زمین را به دو نیم کره تقسیم کرده است؛ نیمکرهای که در تاریکی شناور است و مشرقی و مغرب ندارد؛ نیمکرهای که روشن است و مشرق و مغرب دارد و چون زمین نیم دور به دور خود می چرخد، نیمه دیگر صاحب مشرق و مغرب میگردد و نیمه اول مشرق و مغرب خویش را از دست میدهد.
با این حساب، کره زمین در عمومیت خود دو مشرق و دو مغرب جداگانه دارد (متولی، همان، ج1، ص24؛ اعجازالقرآن فی علوم الجغرافیة، ص83؛ ترجمه سبحانی، مرزهای اعجاز، ص122؛ خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 75). یکی از مفسران با ذکر این احتمال آیه را اشاره به حرکت وضعی زمین و معجزه علمی میداند که مردم تا مدتها پس از پیامبر اسلام9 هم از آن بیاطلاع بودند (طیب، تفسیر اطیب البیان، ج12، ص 376).
بررسی
وجود دو مشرق و دو مغرب همان گونه که با حرکت زمین سازگاری دارد، با سکون زمین نیز تصورپذیر است. علاوه بر این، حرکت زمین، قبل از نزول قرآن نیز مطرح بود و دانشمندانی چون ابرخس (161ق. م)، ارسطرخس ساموسی و فیثاغورث حکیم، از آن سخن میگفتند (زمانی، هیئت و نجوم اسلامی، ج 1، ص 77)، پس معیار اول، چهارم و پنجم در این مورد وجود ندارد و نمیتوان ادعای اعجاز را موجّه دانست.
17) مشارق و مغارب
مشرق و مغرب در برخی از آیات به صورت جمع به کار رفتهاند و بیشتر مفسران و اندیشمندانی که به تفسیر علمی پرداختهاند، این آیات را با کروی بودن زمین سازگار دانستهاند. فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ (معارج/40. تعبیر مشارق در اعراف/137 و صافات/ 5 نیز آمده است)؛ «و سوگند یاد مىکنم به پروردگار خاوران و باختران! که قطعاً ما تواناییم».
دیدگاه مفسران
آیت الله خویی با ذکر این آیات، کروی بودن زمین را از اسرار هستی میداند که خداوند متعال در این آیات از آن پرده برداشته است. ایشان در تبیین مسئله مینویسد:«این آیات همگی حاکی از تعدد مشرقها و مغربها و نقطه طلوع و غروب آفتاب است؛ زیرا در صورت کروی بودن زمین، طلوع خورشید بر هر جزیی از اجزای آن، ملازم با غروب آن از جزء دیگر است و تعدّد مشرق و مغرب خورشید، بدون تکلّف، حاکی و دالّ بر کروی بودن زمین میباشد» (ترجمه سبحانی، همان، ص 122).
نویسندگانی همچون، گودرز نجفی، (مطالب شگفتانگیز قرآن، ص28) یدالله نیازمند (اعجاز قرَآن از نظر علوم امروزی، ص189) و حسن ابوالعینین (من الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ج2، ص714) از جمله کسانیاند که با ذکر این تفسیر از آیه، آن را اعجازی علمی میدانند.
بررسی
تعدّد مشرق و مغرب، در کیهانشناسی از امور قطعی شمرده میشود. روایتی از حضرت علی (ع) نیز نقل شده است که زمین سیصد و شصت مشرق و مغرب دارد (حویزی، تفسیر نورالثقلین،ج5، ص420). احتمال دیگر این است که مشارق ومغارب را اسم زمان بدانیم که در این صورت «ربّ المشارق وربّ المغارب» کنایه از ربوبیت الهی در تمام زمانها است. تعدّد مشرق و مغرب علاوه بر سازگاری با کروی بودن زمین، با دیگر اشکال هندسی نیز سازگار است و تنها در صورت مسطح بودن زمین، نمیتوان چند مشرق و مغرب برای آن تصور کرد.
علاوه براین، حرکت زمین قبل از اسلام نیز مشهور بود و حکمای فارس و یونان آن را کرهای تمام میدانستند (شهرستانی، اسلام و هیئت، ص182). ظاهراً فیثاغورث (582ـ497 ق. م. اولین کسی بود که به کروی بودن زمین پی برد و ارسطو (384ـ322 ق. م.) این مسئله را از طریق خسوف به اثبات رساند (درسهایی از ستارهشناسی/19 و زمین سیاره شماره سه/ 117).
آراتوستن (276 ـ 196ق. م.) که او را بنیانگذار جغرافیای ریاضی میدانند، با اعتقاد به کروی بودن زمین، محیط آن را اندازه گرفت و پس از او ابرخس نیقهای (190ـ120ق. م.) این کار را دنبال کرد (عدالتی، ص19). با توجه به آن چه گفته شد، معیارهای دوم، چهارم و پنجم در اینجا وجود ندارد و نمیتوان ادعای اعجاز را پذیرفت.
18) حرکت کوهها
خداوند در سوره نحل به پیامبر(ص)میفرماید: این کوهها که در نگاه تو ثابت و ایستادهاند در واقع در حال مرور و حرکتاند؛ همانندِ حرکت ابرها. دیدگاههای متفاوتی در تفسیر حرکت کوهها، ارائه شده است که برخی از آنها ناظر به حرکت زمین است. وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ (نمل/ 88)؛ «و کوهها را مىبینى، درحالى که آنها را ثابت مىپندارى، و حال آنکه آنها همچون حرکت ابرها درگذرند».
دیدگاه مفسران
آیت الله مکارم، در این باره مینویسند:«این آیه به روشنی میگوید، کوهها در حرکتند اگرچه به نظر ساکن میآیند. مسلماً حرکت کوهها بدون حرکت زمینهای دیگر که به آنها متصل است، معنا ندارد و به این ترتیب معنای آیه چنین میشود که؛ زمینها همه با هم با سرعت در حرکتند همچون حرکت ابرها» (مکارم، قرآن و آخرین پیامبر، ص 154). ایشان در تفسیر نمونه با ارائه همین تفسیر از آیه، آن را اعجاز علمی قرآن میشمرد. آیت الله معرفت (التمهید، ج 6، ص162) و دکتر منصور حسب النبی نیز آیه را معجزه علمی قرآن به حساب آوردهاند (الکون والاعجاز العلمی فی القرآن، ص171).
بررسی
برخی از مفسران این آیه را به حوادث پایان جهان مربوط می دانند. این دیدگاه با دلائل و شواهد متعددی نقد شده است (قرآن و کیهانشناسی/ 217).به نظر میرسد آن چه تفسیر نمونه درباره آیه بیان کرده است، میتواند وجه شبه بین حرکت ابرها و کوهها، را به خوبی نشان دهد؛ اما ادعای اعجاز در این باره، به دلیل نبود معیار چهارم، دقیق به نظر نمیرسد؛ زیرا آن گونه که گذشت، حرکت زمین قبل از قرآن نیز در محافل علمی مطرح بود.
19) حرکت خورشید
خورشید یکی از نعمتهای بزرگ الهی است که در آیاتی از قرآن از آن یاد شده است. برخی از آیات قرآن به حرکت خورشید اشاره دارند. 1. وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لاَِجَلٍ مُسَمّىً (رعد/2؛ فاطر/ 13؛ زمر/5. در لقمان/ 20 نیز به جریان داشتن خورشید اشاره شده است)؛ «و خورشید و ماه را رام ساخت هر کدام تا سرآمد معیّنى رواناند».
2. وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّلَّهَا (یس/38)؛ «و خورشید که تا قرارگاهش روان است». 3. وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (انبیا/ 33). تعبیر کُلٌّ فِی فَلَکٍ یسْبَحُونَ در یس/ 40 نیز درباره خورشید آمده است)؛ «و او کسى است که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید، در حالى که هر یک در مدارى شناورند». در آیه 33 سوره ابراهیم نیز، حرکت خورشید با تعبیر «دائبین» بیان شده است.
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست