پاسخ به:امام شناسی
سه شنبه 16 آذر 1389 3:21 PM
امامت در باطن اعمال
امام چنانكه نسبت به ظاهر اعمال مردم پيشوا و راهنماست همچنان در باطن نيز سمت پيشوائى و رهبرى دارد و اوست قافله سالار كاروان انسانيت كه از راه باطن به سوى خدا سير ميكند .
براى روشن شدن اين حقيقت به دو مقدمه زيرين بايد عطف توجه نمود .
اول - جاى ترديد نيست كه به نظر اسلام و سايراديان آسمانى يگانه وسيله سعادت و شقاوت (خوشبختى و بدبختى ) واقعى و ابدى انسان , همانا اعمال نيك و بد اوست كه دين آسمانى تعليمش ميكند وهم از راه فطرت و نهاد خدادادى نيكى و بدى آنها را درك مينمايد .
و خداى متعال از راه وحى و نبوت اين اعمال را مناسب طرز تفكر ما گروه بشر با زبان اجتماعى خودمان , در صورت امر و نهى و تحسين و تقبيح بيان فرموده و در مقابل طاعت و تمرد آنها , براى نيكوكاران و فرمانبرداران , زندگى جاويد شيرينى كه مشتمل بر همه خواستهاى كمالى انسان ميباشد ,نويد داده و براى بدكاران و ستمگران زندگى جاويد تلخى كه متضمن هر گونه بدبختى و ناكامى ميباشد خبر داده است .و جاى شك و ترديد نيست كه خداى آفرينش كه از هر جهت بالاتر از تصور ما است , مانند ما تفكر اجتماعى ندارد و اين سازمان قراردادى آقائى و بندگى وفرمانروائى و امر و نهى و مزد و پاداش در بيرون از زندگى اجتماعى ما وجود ندارد و دستگاه خدائى همانا دستگاه آفرينش است كه در آن هستى و پيدايش هر چيز بآفرينش خدا طبق روابط واقعى بستگى دارد و بس .و چنانكه در قرآن كريم و بيانات پيغمبر اكرم (ص) اشاره شده دين مشتمل به حقايق و معارفى است بالاتر از فهم عادى ما كه خداى متعال آنها را با بيانى كه با سطح فكر ما مناسب و با زبانى كه نسبت به ما قابل فهم است , براى ما نازل فرموده است .از اين بيان بايد نتيجه گرفت كه ميان اعمال نيك و بد و ميان آنچه در جهان ابديت از زندگى و خصوصيات زندگى هست , رابطه واقعى برقرار است كه خوشى و ناخوشى زندگى آينده به خواست خدا مولود آنست .و به عبارت ساده تر در هر يك از اعمال نيك و بد , در درون انسان واقعيتى بوجود ميآيد كه چگونگى زندگى آينده او مرهون آنست .انسان بفهمد يا نفهمد , درست مانند كودكى است كه تحت تربيت قرار ميگيرد , وى جز دستورهائى كه از مربى با لفظ بكن و نكن ميشنود و پيكر كارهائى كه انجام ميدهد , چيزى نميفهمد ولى پس از بزرگ شدن و گذرانيدن ايام تربيت به واسطه ملكات روحى ارزنده اى كه در باطن خود مهيا كرده در اجتماع به زندگى سعادتمندى نائل خواهد شد و اگر از انجام دستورهاى مربى نيكخواه خود سرباز زده باشد جز بدبختى بهره اى نخواهد داشت .يا مانند كسي كه طبق دستور پزشك به دوا و غذا و ورزش مخصوصى مداومت مينمايد وى جز گرفتن و به كار بستن دستور پزشك با چيزى سر و كار ندارد ولى با انجام دستور , نظم و حالت خاصى در ساختمان داخلى خود پيدا ميكند كه مبدأ تندرستى و هرگونه خوشى و كاميابى است .خلاصه انسان در باطن اين حيات ظاهرى حيات ديگر باطنى ( حيات معنوى ) دارد كه از اعمال وى سرچشمه ميگيرد و رشد ميكند و خوشبختى و بدبختى وى در زندگى آن سرا ,بستگى كامل بآن دارد .قرآن كريم نيز اين بيان عقلى را تأ ييد ميكند و در آيات بسيارى براى نيكوكاران و اهل ايمان حيات ديگر و روح ديگرى بالاتر از اين حيات و روشنتر از اين روح اثبات مينمايد و نتايج باطنى اعمال را پيوسته همراه انسان ميداند و در بيانات نبوى نيز بر همين معنى بسيار اشاره شده است .
دوم - اينكه بسيار اتفاق ميافتد كه يكى از ما كسى را به امرى نيك يا بد راهنمائى كند در حاليكه خودش به گفته خود عامل نباشد ولى هرگز پيغمبران و امامان كه هدايت و رهبريشان به امر خداست , اين حال تحقق پيدا نميكند ايشان به دينى كه هدايت ميكنند و رهبرى آن را بر عهده گرفته اند ,خودشان نيز عاملند و بسوى حيات معنوى كه مردم را سوق ميدهند , خودشان نيز داراى همان حيات معنوى ميباشند زيرا خدا تا كسى را خود هدايت نكند هدايت ديگران را به دستش نمي سپارد و هدايت خاص خدائى هرگز تخلف بردار نيست .از اين بيان ميتوان نتايج زيرا را بدست آورد :
1- در هر امتى , پيغمبر و امام آن امت در كمال حيات معنوى دينى كه به سوى آن دعوت و هدايت ميكنند , مقام اول را حائز ميباشند زيرا چنانكه شايد وبايدبه دعوت خود شان عامل بوده و حيات معنوى آنرا واجدند .
2- چون اولند و پيشرو و راهبر همه هستند از همه افضلند .
3- كسي كه رهبرى امتى را به امر خدا بر عهده دارد چنانكه در مرحله اعمال ظاهرى رهبر و راهنما است در مرحله حيات معنوى نيز رهبر و حقائق اعمال با رهبرى او سير ميكند.
ادامه دارد...