0

شهري شدن شب يلدا

 
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

شهري شدن شب يلدا
شنبه 30 آذر 1392  8:56 AM

آن وقت‌ها روي كرسي پارچه‌يي رنگ به رنگ مي‌انداختند و طبقي از تخمه و كشمش و گردو و انار و هندوانه روي آن مي‌گذاشتند. همه دور تا دور كرسي مي‌نشستند و چشم مي‌دوختند به دست بزرگ جمع كه حافظ يا شاهنامه‌يي دست گرفته بود و مي‌خواست تفالي به آن بزند.

به نوشته اعتماد، همه مي‌دانند «يلدا» يا «چله» آخرين شب آذرماه، شب قبل از نخستين روز زمستان و درازترين شب سال است، شب جمع شدن و شب زنده‌داري، شعر‌خواني و فال گرفتن، شب چره و آجيل و انار و هندوانه‌خوري، خاطره و قصه‌گويي.

تغيير آيين مذهبي به جشن يلدا

مي گويند« ايرانيان باستان اساس زندگي‌شان بر كشاورزي و چوپاني قرار داشت، آنها بر اثر گذشت زمان با گردش خورشيد و تغيير فصل و بلندي و كوتاهي روز و شب آشنا شدند و كارهاي خود را با توجه به آن تنظيم كردند. روشني، روز، تابش خورشيد و اعتدال هوا مظاهر خير و تاريكي، شب و سرما نمادهاي اهريمن شدند. با گذشت زمان كه فهميدند كوتاه‌ترين روزها، آخرين روز پاييز و بلندترين شب‌ها شب اول زمستان است، بلافاصله بعد از اين درازترين شب روزها به‌تدريج بلندتر شده و شب‌ها كوتاه‌تر مي‌شوند و خورشيد هر روز بيشتر در آسمان مي‌ماند پس آن را شب يلدا يا شب زايش و تولد خورشيد مي‌خواندند و براي آن جشن برگزار مي‌كردند.»

اما دكتر مرتضي رضوانفر، معاون پژوهشي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري معتقد است كه شب يلدا يا شب چله يك آيين مذهبي بوده است نه جشن. او درباره اين مراسم مذهبي ايرانيان باستان مي‌گويد: « در آيين ميتراييسم و زرتشت اساس جهان مبارزه ميان اهورا‌مزدا و اهريمن است. شب يلدا در واقع رويارويي خير و شر است. در واقع اين شب به نوعي نماد اين تقابل است. شب و سرما هر دو نماد‌هاي اهريمني بودند. ننه‌سرما، چله كوچك و چله بزرگ در فرهنگ ما مظهر شر و پليدي است از اين رو آمدن بهار و عمو نوروز به معناي شكست ننه سرما و بچه‌هايش است.

بر اساس افسانه‌هاي كهن ايران، چله بزرگ و چله كوچك پسران ننه سرما هستند. چله بزرگ از نخستين روز زمستان به مدت چهل روز آغاز مي‌شود در ابتداي حكومت خود به برادر كوچك‌ترش يعني چله كوچك و نيز مادرش ننه‌سرما قول مي‌دهد كه زمين و زمان را چنان سرد كند كه اسب‌ها در اصطبل يخ بزنند. برادر كوچك او نيز در زمان حكومت بيست روزه‌اش براي نشان دادن غيرت و قدرت خود قول مي‌دهد آن چنان سرمايي به پا كند كه كره ماديان‌هاي آبستن در شكم آنها منجمد شوند. اگر دو برادر بتوانند انتظارات مادر خود را برآورده سازند ننه سرما آخر زمستان مهربان مي‌شود و هواي لطيف و مطبوعي را به مردم هديه مي‌دهد و گرنه در آخرين روزهاي زمستان برف و سرما را برقرار مي‌كند كه به آن سرماي پيرزن مي‌گويند. اگر چه ننه سرما انتظار دارد تا اواسط فروردين ماه حكومت كند اما معمولا تا پانزده اسفند از سه برادر فروردين، ارديبهشت و خرداد شكست مي‌خورد و تا سال آينده به همراه پسران خود پنهان مي‌شود.»

او مي‌گويد: «ايرانيان باستان در شب چله يا شب يلدا كه طولاني‌ترين شب سال بوده دور هم جمع شده و تا سحر بيدار مي‌ماندند تا پليدي اين شب به آنها آسيبي نرساند و از آنجا كه اين آيين بر اساس باورها و اعتقادات مذهبي آنان شكل گرفته بود يك حس ديني در آن جاري بود اما رفته رفته سختي زمستان كم شده و اين آيين مذهبي به جشن مبدل شده است».

رضوانفر درباره تغيير آيين مذهبي يلدا به جشن شب چله مي‌گويد: «ساختار آيين‌ها به‌گونه‌يي است كه بر اساس نياز جامعه به مرور تغيير مي‌كنند، يلدا، نوروز، جشن سده و مهرگان با كمرنگ شدن دين و مذهب ايرانيان باستان تغيير كردند. آيين‌ها و باورها تا جايي كه كاركرد داشته و مفيد هستند، باقي مي‌مانند در غير اين صورت مردم خود آن را كنار مي‌گذارند، مگر آنكه بتوانند خود را با نياز روز مردم مطابقت دهند.»

او مي‌گويد كه «در آيين يلدا نماز و دعا‌هايي كه برگرفته از مذهب زرتشت بوده كنار رفته است. نمي‌توان انتظار داشت، مراسم و آيين‌ها هزاران سال بي‌آنكه دستخوش تغيير شوند، همان‌طور ميان مردم باقي بمانند. اگر نوروز، يلدا و ديگر مراسم از گذشته هنوز پابرجا مانده‌اند به اين دليل است كه نياز روحي، فرهنگي و مذهبي مردم را پاسخ مي‌دهند.»

جمع خانواده و شب چره

«يلدا» يا «چله» كه مي‌رسيد، همه خانه بزرگ فاميل جمع مي‌شدند و به انتظار شكست اهريمن شب، تا صبح بيدار مي‌ماندند و براي آنكه نحسي اين شب را بگيرند، آتشي روشن مي‌كردند و سفره‌يي از ميوه‌هاي تازه و خشك پهن مي‌كردند. سفره‌يي مقدس كه جنبه ديني داشت و همان وقت براي آمدن خورشيد و روشنايي دست به دعا مي‌شدند. هنوز هم يلدا كه مي‌رسد سر سفره‌ها و ميزها ميوه‌هاي تازه و خشك هست.

دكتر رضوانفر درباره شب چره در شب يلدا اين‌طور مي‌گويد: « خوردن آجيل مخصوص شب چله، هندوانه به عنوان ميوه‌يي مدور كه بيرونش سبز و درونش قرمز است، سمبل خورشيد محسوب مي‌شد، انار و برخي ميوه‌هاي محلي غالبا جنبه نمادي دارند و نشانه بركت، تندرستي، فراواني و شادكامي هستند، خوردن اين ميوه‌ها نوعي بركت خواهي محسوب مي‌شد كه افراد با خوردن آنها خودشان را نيز مانند آنها بركت خيز مي‌كردند و نيروي باروري را در خود افزايش مي‌دادند. عده زيادي اعتقاد دارند كه اگر مقداري هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و كوچك يعني زمستاني كه در پيش دارند دچار سرما و بيماري نمي‌شوند.».

تفال به حافظ و قصه‌گويي

شب يلدا رسم بود تفال به حافظ بزنند و حال و هوايشان را در آغاز زمستان بهاري كنند. بعضي‌ها هم شاهنامه‌خواني مي‌كردند، يا خسرو و شيرين گنجوي را مي‌خواندند. بعد هم مي‌نشستند پاي حرف‌هاي جواني رفته بزرگ‌ترهايي كه تنها خاطراتش برايشان مانده بود. شايد همه اينها زماني بود كه به قول دكتر رضوانفر «جامعه هنوز بر اساس نظام خويشاوندي بود، امنيت اقتصادي و اجتماعي را روابط خويشاوندي تعيين مي‌كرد».

نمادهاي گمشده در زمان

هر چه مي‌گذرد رسم و رسوم شب چله شهري‌تر مي‌شود و شب يلدا را انگار طولاني‌تر مي‌كنند. دكتر رضوانفر مي‌گويد: «ساختار اجتماعي ايران زماني كه از روستايي به شهري تغيير كرد، آيين‌ها و رسم‌ها پراكنده و كمرنگ شدند.»

كرسي‌ها جاي خود را به وسايل گرم‌كننده امروزي دادند، طبق‌ها رفتند و جعبه‌ها و بسته‌بندي‌هاي امروزي آمدند.

معاون پژوهشي پژوهشگاه مي‌گويد: «در اكثر شهرها و روستا‌هاي ايران از كرسي استفاده مي‌كردند. كرسي نقشي نمادين و نشانه‌شناختي براي مراسم شب يلدا ايفا مي‌كرد ولي امروزه اين وسيله نمادين، حذف شده و جايگزين مناسبي هم براي آن ايجاد نشده است. برنامه‌هاي تلويزيون جاي حافظ‌خواني، شاهنامه‌خواني و قصه گويي بزرگان خانواده را پر كرده‌اند. قديم خربزه و هندوانه را از تابستان در انبارهاي گندم يا صندوق خانه‌ها و زيرزمين‌ها براي شب يلدا نگهداري مي‌كردند. انگور را در جايي خنك به بند آويزان مي‌كردند يا همان‌طور كه به شاخه بود در كيسه يا كوزه‌هاي گلي كرده و زير خاك مي‌گذاشتند، اين تلاش‌ها براي تهيه وسايل شب يلدا، ارزش مراسم را بيشتر مي‌كرد، ولي امروزه به دليل راحت شدن تهيه مواد، بخشي از ارزش و اهميت مراسم شب يلدا كمتر شده است. يا براي فرستادن هدايا براي نوعروس، هدايا را درون سيني‌هاي تزيين شده قرار مي‌دادند و توسط افرادي به نام طبق‌كش به خانه عروس مي‌فرستادند ولي امروزه به دليل مسافت‌هاي طولاني و نيز مدرنيزه شدن جامعه، ديگر كسي براي فرستادن هدايا از طبق‌كش استفاده نمي‌كند. امروزه افراد به جاي ديدن يكديگر يا حتي شنيدن صداي يكديگر براي تبريك اين شب از پيامك استفاده مي‌كنند و حتي فرصت شنيدن صداي يكديگر را از خود مي‌گيرند.»

حفاظت از آيين و رسوم

جشن «شب چله»يا «شب يلدا» ميان شلوغي شهرها كمرنگ مي‌شود، جمع‌ها و شب‌نشيني‌ها كوچك‌تر مي‌شود. دغدغه‌ها پررنگ‌تر. رضوانفر معتقد است كه حفظ آيين و رسوم برعهده مردم است. آنچه كنوانسيون يونسكو نيز به آن اشاره مي‌كند. او مي‌گويد: «اگر دولت براي حفظ رسوم اقدام كند جنبه حكومتي پيدا مي‌كند.»

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

تشکرات از این پست
khodaeem1
دسترسی سریع به انجمن ها