ايمان به رستاخيز دومين پايگاه
چهارشنبه 27 آذر 1392 2:56 AM
در اينجا به دومين اصل مهم اسلام يعنى قيامت و رستاخيز توجه مى كند و مى گويد: «خداوندى كه مالك روز جزا است» (مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ).
و به اين ترتيب محور مبدأ و معاد كه پايه هر گونه اصلاح اخلاقى و اجتماعى است در وجود انسان تكميل مى گردد.
جالب اين كه در اينجا تعبير به «مالكيت خداوند» شده است، كه نهايت سيطره و نفوذ او را بر همه چيز و همه كس در آن روز، مشخص مى كند، روزى كه همه انسان ها در آن دادگاه بزرگ براى حساب حاضر مى شوند، و در برابر مالك حقيقى خود قرار مى گيرند، تمام گفته ها، كارها و حتى انديشه هاى خود را حاضر مى بينند، هيچ چيز، حتى به اندازه سر سوزنى نابود نشده و به دست فراموشى نيفتاده است، و اكنون اين انسان است كه بايد بار همه مسئوليت هاى اعمال خود را بر دوش كشد!
حتى در آنجا كه خود فاعل نبوده، بلكه بنيان گذار سنت و برنامه اى بوده است، باز بايد سهم خويش را از مسئوليت بپذيرد.
بدون شك، مالكيت خداوند در آن روز، يك مالكيت اعتبارى، نظير مالكيت ما نسبت به آنچه در اين جهان ملك ما است، نمى باشد; چرا كه اين يك مالكيت قراردادى است با تشريفات و اسنادى مى آيد و با تشريفات و اسناد ديگرى از ميان مى رود، ولى مالكيت خدا نسبت به جهان هستى مالكيت حقيقى است، و آن پيوند و ارتباط خاص موجودات با خدا است كه اگر يك لحظه بريده شوند نابود مى شوند، همان گونه كه اگر رابطه لامپ هاى برق با كارخانه اصلى بريده شود روشنائى در همان لحظه محو و نابود خواهد شد.
و به تعبير ديگر اين مالكيت نتيجه «خالقيت و ربوبيت» است، آن كس كه موجودات را آفريده و تحت حمايت خود پرورش مى دهد، و لحظه به لحظه فيض وجود و هستى به آنها مى بخشد، مالك حقيقى موجودات است.
نمونه ضعيفى از مالكيت حقيقى را در خودمان نسبت به اعضاء پيكرمان مى توانيم پيدا كنيم، ما مالك چشم و گوش و قلب و اعصاب خويش هستيم، نه به معنى مالكيت اعتبارى، بلكه يك نوع مالكيت حقيقى كه از ارتباط و پيوند و احاطه سرچشمه مى گيرد.
در اينجا اين سؤال پيش مى آيد: مگر خداوند مالك تمام اين جهان نيست كه ما از او تعبير به «مالك روز جزا» مى كنيم؟
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اين كه: مالكيت خداوند گر چه شامل «هر دو جهان» مى باشد، اما بروز و ظهور اين مالكيت در قيامت بيشتر است; چرا كه در آن روز، همه پيوندهاى مادى و مالكيت هاى اعتبارى بريده مى شود، و هيچ كس در آنجا چيزى از خود ندارد، حتى اگر شفاعتى صورت گيرد باز به فرمان خدا است: يَوْمَ لاتَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْس شَيْئاً وَ الأَمْرُ يَوْمَئِذ لِلّه: «روزى كه هيچ كس مالك هيچ چيز براى كمك به ديگرى نيست، و همه كارها به دست خدا است».(1)
به تعبير ديگر انسان در اين دنيا گاه به كمك ديگرى مى شتابد، با زبانش از او دفاع مى كند، با اموالش از او حمايت مى نمايد، با نفرات و قدرتش به كمكش برمى خيزد، و گاه با طرح ها و نقشه هاى گوناگون، او را زير پوشش حمايت خود قرار مى دهد.
ولى آن روز هيچ يك از اين امور وجود ندارد، و به همين دليل، هنگامى كه از مردم سؤال شود: لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ: «حكومت امروز از آن كيست»؟! مى گويند: لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار: «براى خداوند يگانه پيروز است»!(2)
اعتقاد به روز رستاخيز، و ايمان به آن دادگاه بزرگ، كه همه چيز در آن به طور دقيق مورد محاسبه قرار مى گيرد، اثر فوق العاده نيرومندى در كنترل انسان در برابر اعمال نادرست و ناشايست دارد، و يكى از علل جلوگيرى كردن نماز از فحشاء و منكرات همين است كه نماز انسان را هم به ياد مبدئى مى اندازد كه از همه كار او با خبر است و هم به ياد دادگاه بزرگ عدل خدا.
تكيه بر مالكيت خداوند نسبت به روز جزا اين اثر را نيز دارد كه: با اعتقاد مشركان و منكران رستاخيز به مبارزه بر مى خيزد; زيرا از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود: ايمان به «اللّه» يك عقيده عمومى حتى براى مشركان عصر جاهلى بوده، لذا هنگامى كه از آنها مى پرسيدند: آفريدگار آسمان ها و زمين كيست؟ مى گفتند: خدا! «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ»(3) در حالى كه آنها با گفتار پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زمينه معاد با ناباورى عجيبى روبرو مى شدند: وَ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلى رَجُل يُنَبِّئُكُمْ إِذا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّق إِنَّكُمْ لَفي خَلْق جَديد * افْتَرى عَلَى اللّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّة: «كافران گفتند آيا مردى را به شما معرفى بكنيم كه مى گويد هنگامى كه خاك شديد و پراكنده گشتيد، بار ديگر آفرينش جديدى خواهيد داشت! * آيا او بر خدا دروغ بسته يا ديوانه است»؟!(4)
در حديثى از امام سجاد(عليه السلام) مى خوانيم: «هنگامى كه به آيه «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مى رسيد، آن قدر آن را تكرار مى كرد كه نزديك بود روح از بدنش پرواز كند» (كانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(عليه السلام) إِذا قَرَأَ «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» يُكَرِّرُهَا حَتّى يَكادَ أَنْ يَمُوتَ).(5)
اما كلمه «يَوْمِ الدِّينِ»، اين تعبير در تمام مواردى كه در قرآن استعمال شده به معنى قيامت آمده است چنان كه در قرآن در آيات 17 و 18 و 19 سوره «انفطار» با صراحت به اين معنى اشاره شده است (اين تعبير متجاوز از ده بار در قرآن مجيد به همين معنى آمده).
و اين كه چرا آن روز، روز دين معرفى شده؟ به خاطر اين است كه آن روز روز جزا است و «دين» در لغت به معنى «جزا» مى باشد، و روشن ترين برنامه اى كه در قيامت اجرا مى شود همين برنامه جزا و كيفر و پاداش است، در آن روز پرده از روى كارها كنار مى رود، و اعمال همه دقيقاً مورد محاسبه قرار مى گيرد و هر كس جزاى اعمال خويش را اعم از خوب و بد مى بيند.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: يَوْمِ الدِّينِ، روز حساب است.(6)
اما اين كه «دين» به معنى «حساب» است، شايد اين تعبير از قبيل ذكر علت و اراده معلول باشد; زيرا هميشه حساب مقدمه اى براى جزا است.
بعضى از مفسران نيز عقيده دارند: علت نامگذارى رستاخيز به «يوم الدين» اين است كه در آن روز، هر كسى در برابر دين و آئين خود جزا مى بيند.
ولى معنى اول (حساب و جزا) صحيح تر به نظر مى رسد.
1 ـ انفطار، آيه 19.
2 ـ مؤمن، آيه 16.
3 ـ لقمان، 25 ـ عنكبوت، 61 ـ زمر، 38 ـ زخرف، 9.
4 ـ سبأ، آيات 7 و 8.
5 ـ تفسير «نور الثقلين»، جلد اول، صفحه 19 ـ «بحار الانوار»، جلد 82، صفحه 23 ـ «كافى»، جلد 2، صفحه 602، حديث 13.
6 ـ «مجمع البيان»، ذيل آيه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 82، صفحات 51 و 54، و جلد 89، صفحه 229، حديث 5 و صفحه 250.