0

بهره‌برداری استعمار از تصوف 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:بهره‌برداری استعمار از تصوف 1
سه شنبه 26 آذر 1392  8:05 AM

فرقه‌های صوفیه

واضع صوفیه با عنوان «تصوف» در جهان اسلام، عثمان بن شریک کوفی، معروف به ابوهاشم کوفی است که جامی در نفحات الانس و قشیری ـ از بزرگان علمای صوفیه ـ بدان اذعان نموده‌اند؛ هرچند زمینه‌های آن را حسن بصری به وجود آورد. وی مانند رهبانان، جامه‌های پشمینه و درشت می‌پوشید و نظریه حلول و اتحاد را رواج می‌داد. فرقه‌ هاشمیه، ابو‌هاشمیه، عثمانیه و شریکیه به او منسوب‌اند.

سفیان ثوری، طریقه و روش او را پذیرفت و تشبیه و تجسم‌گرایی را بر مذهب او افزود و فرقه ثوریه و سفیانیه را پدید آورد و پس از او، ابویزید بسطامی، فرقه یزیدیه و بسطامیه و شطاریه را رواج داد. فرقه جنیدیه، پیرو ابوالقاسم جنید بن محمد بغدادی هستند و فرقه نوریه، پیرو احمد بن محمد نوری، همچنین فرقه خرازیه پیرو ابوسعید خراز، فرقه طیفوریه پیرو بایزید طیفور بن عیسی بسطامی، فرقه قصاریه پیرو حمدون بن احمد عمارة قصار، فرقه سهلیه پیرو سهل بن عبدالله تستری، فرقه نقشبندیه پیرو ابراهیم ادهم و فرقه ذهبیه، پیرو معروف کرخی هستند.

برخی از این فرقه‌ها، اهل سکر و عده‌ای اهل صحوند، سکریان مانند بایزید بسطامی و طیفوریان، از شطحیات بهره می‌گیرند و الفاظ کفرآلود به کار می‌برند، و صحویان مانند جنید و اصحاب او جانب اعتدال در گفتار را رعایت می‌کنند. برخی محققان، فرقه‌های صوفیه را بر چهار مذهب اصلی «حلولیه»، «اتحادیه»، «واصلیه» و «عشاقیه» دانسته‌اند و عده‌ای، فرقه تلقینیه و رزاقیه و وحدتیه را نیز به آنها افزوده‌اند. دسته‌ای از آنها معتقدند که خداوند در انسان‌ها و نیز ابدان جمیع عارفان حلول می‌کند.

گروهی نیز بر این باورند که خدای تعالی با همه عارفان یکی می‌شود. این مدعیات نه تنها مستلزم کفر و زندقه است؛ بلکه با عقل قطعی و استدلال برهانی مردود می‌گردد. البته، عده‌ای از عارفان بر وحدت وجود گرایش یافته‌اند و نظریه آنها ربطی به حلول و اتحاد ندارد؛ بلکه خداوند متعال را تنها وجود و بود دانسته و سایر موجودات را تجلیات و تعینات حق ـ تعالی ـ و نمودها و مظاهر الهی شمرده‌اند. این مطلب با پاره‌ای نصوص دینی هم سازگار است.

پس فرقه‌های حلولیه و اتحادیه با نظریه تجلیات الهی تمایز اساسی دارد. فرقه واصلیه، خود را واصل به حق ـ تعالی ـ دانسته، تکالیف شرعیه را بر خود واجب نمی‌داند و تمام محرمات را حلال می‌شمرد. فرقه مشارکیه، ادعای مشارکت با انبیا می‌کنند. فرقه مباحیه، همه چیز را بر عارف، مباح و حلال می‌شمارند. فرقه‌های ملامتیه، حوریه، باطنیه و ... نیز بر عقاید باطل دیگری گرایش دارند.

گرایش پاره‌ای از شیعیان به تصوف باعث شد تا برخی فرقه‌های صوفیه به امامان معصوم منسوب گردند؛ مثلاً فرقه نقشبندیه (تابعان ابراهیم ادهم) به امام زین‌العابدین(ع)،  سلسله شطاریه (تابعان بایزید بسطامی) به امام جعفر صادق(ع) و سلسله ذهبیه (تابعان معروف کرخی) به امام رضا(ع) منسوبند. درحالی‌که به عنوان نمونه معروف کرخی (م. 200 ق)، وقتی به آیین اسلام گروید، به داوود طایی پیوست و سَری سَقَطی (م. 253) نیز پس از آتش گرفتن مغازه‌اش گفت من نیز فارغ شدم و ترک دنیا پیش گرفت و شاگرد معروف کرخی شد و جنید بغدادی نیز از فرقه صوفیه سقطی بهره‌مند گردید.

پس معروف کرخی در طریقت داوود طایی بود و داوود طایی به اعتراف عطار در تذکرة الاولیاء و جامی در نفحات الانس به حسن بصری گرایش داشت و به گفتة هجویری، شاگرد ابوحنیفه بود و حسن بصری نیز از صوفیان مخالفِ ائمه اطهار(ع) بود. در هیچ کتاب رجالی نیامده است که معروف کرخی خرقه‌ای از امام رضا(ع) گرفته، یا امام(ع)، مجوز فرقه صوفیه به او داده باشد.

تنها ابوالحسن علی بن عثمان جُلابی هُجویری غزنوی (م 481 تا 500)، نویسنده کشف المحجوب ادعا می‌کند که وی به دست علی بن موسی الرضا(ع) اسلام آورد. اما سخنی از خرقه پوشاندن و تأیید فرقه ذهبیه از سوی آن حضرت نمی‌گوید. علاوه بر اینکه امام درسال دویست قمری به خراسان رفت وهیچ‌گاه به بغداد نرفته است و معروف کرخی، خود اهل بغداد بود و در همان جا از دنیا رفت. (بنگرید به: هجویری، 1336)

آسیب‌های مشترک فرقه‌های صوفیه

فرقه‌های صوفیه در عقاید و مناسک خود، گرفتار انحراف‌ها و بدعت‌های فراوانی هستند که به برخی از آنها اشاره می‌شود: (بنگرید به: واحدی، 1387) 1. خانقاه به عنوان محل ذکر و عبادت: خانقاه بنا به تصریح منابع صوفیه مانند نفحات الانس و طرائق الحقائق، به پیشنهاد امیری ترسا در عصر ابوهاشم کوفی ساخته شد و بدعت صوفیان به این است که آن را به دین و طریقت دینی منتسب می‌سازند.

2. تأویل قرآن: اولین بار، جنید بغدادی، تصمیم به تطبیق عقاید و اعمال صوفیان با آیات و اخبار گرفت و سپس ابونصر سراج در کتاب اللمع فی التصوف و ابوطالب مکی در قوت القلوب آن را دنبال کردند و برای اسلامی جلوه دادن عقاید و اعمال متصوفه، از معانی ظاهری آیات بدون هیچ قرینه‌ای دست شسته، تفسیر به رأی را پیشه خود ساختند. تأویلات در آثار ذهبیه از جمله کتاب طباشیر الحکمة، شرح حدیث نور محمدی نوشته میرزا ابوالقاسم حسینی شیرازی معروف به آقا میرزا بابا و متخلص به راز شیرازی آشکار و چشمگیر است.

3. رفتار گزینشی با اسلام: مشکل اساسی صوفیان در طول تاریخ، پذیرش گزینشی اسلام در مقابل اسلام جامع‌نگر بوده است. به گفتة دکتر قاسم غنی، گاهی مشایخ صوفیه به مقتضای زمان، شرع را از شروط تصوف می‌شمردند و گاهی هم قیودی می‌گذاشتند. و حتی برخی از صوفیان معتقدند: «که شریعت راه را نشان می‌دهد و اگر انسان به مقصد رسید حاجتی به شریعت ندارد». (همان) شیخ لاهیجی می‌گوید:چون بنده را دل، پاکیزه گردد و به نهایت دوستی و محبت پروردگار رسد و ایمان به غیب در دل او استوار باشد، در چنین حال، تکلیف از وی برداشته شود و هر چند گناهان بزرگ مرتکب گردد، خداوند او را به دوزخ نبرد. (همان)

درحالی‌که بنا بر نص قرآن و سنت، آدمیان باید تا هنگام مرگ، احکام الهی را همراهی کنند. به همین دلیل، امیرمؤمنان و امام عارفان(ع) در محراب عبادت، ضربت خورد و امام حسین(ع) ظهر عاشورا، نماز به جای آورد و هیچ‌یک از پیشوایان اسلام، در اجرای احکام الهی سستی نورزیدند.

انحراف اسلام گزینش‌‌یافته در فرقه ذهبیه هم مشاهده می‌شود؛ برای مثال اینان به احکام سیاسی و اجتماعی بی‌مهری نشان می‌دهند و به همین دلیل، انقلاب اسلامی و حرکت فقه الاجتماع امام خمینی(ره) را همراهی نکردند و برخی از آنها در نماز و پرداخت وجوهات و تقلید از مجتهد جامع الشرایط کوتاهی می‌ورزند.همچنین از زمان ملاسلطان گنابادی، اتباع فرقه، ده‌یک درآمد خویش را به عنوان عُشریه به رئیس فرقه می‌پردازند و آن را جایگزین زکات و خمس قلمداد می‌کنند.

درحالی‌که قرآن در زمینه خمس می‌فرماید: «فَأ‌َنَّ لِلَّه‌ِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُول‌ِ وَلذ‌ِی الْقُرْبَى وَالْیتَامَى وَالْمَسَاکین‌ِ وَابْن‌ِ السَّبیل‌ِ؛ و بدانید که هر فایده‌ای به دست می‌آورید، خمس آن برای خدا و پیامبر و برای خویشاوندان او، و یتیمان و بینوایان و در راه مانده از بستگان اوست». (انفال / 41) و به فتوای تمام فقهای متشرع، عُشریه جایگزین خمس نیست؛ علاوه بر اینکه، باید خمس به اذن مجتهد جامع الشرایط، مصرف شود و اقطاب و رؤسای فرقه‌های صوفیه، برای مصرف اموال شرعیه مجوز شرعی ندارند. این رویکرد، طبق آیه ذیل، کفر منشانه است:«إ‌ِنَّ الَّذ‌ِینَ یکْفُرُونَ باللَّهِ وَرُسُلِه‌ِ وَیر‌ِیدُونَ أ‌َنْ یفَرِّقُوا بَینَ اللَّه‌ِ وَرُسُلِه‌ِ وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ ببَعْض‌ٍ وَنَکْفُرُ ببَعْض‌ٍ وَیر‌ِیدُونَ أ‌َنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذَلِکَ سَبیلاً * أ‌ُولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَأ‌َعْتَدْنَا لِلْکَافِر‌ِینَ عَذَابًا مُهینًا؛

یهودیان و مسیحیان که به خدا و پیامبرانش کفر می‌ورزند و می‌خواهند میان خدا و پیامبرشان جدایی بیفکنند، زیرا می‌گویند به برخی از پیامبران ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و می‌خواهند میان ایمان به خدا و همه پیامبران و کفر به خدا و پیامبران راهی برگزینند. آنان به راستی کافرند و ما برای کافران عذابی خوارکننده آماده کرده‌ایم». (نساء / 150 و 151) فرقه‌های صوفیه در پذیرش آموزه‌های اسلام، جامع‌نگرانه حکم به پذیرش نمی‌دهند و تنها به صورت موجبه جزئیه، دل‌سپردگی به دین دارند و این به جهت تأثیرپذیری صوفیه ازعرفان‌های جنوب شرق آسیا وکشورهای دیگر است.

4. بهره‌برداری استعمار از تصوف: از جمله موارد مثال زدنی اینکه انگلستان برای اجرای طرح‌های استعماری خود، شخصی را به نام صوفی اسلام از افغانستان به عنوان امام زمان عَلَم کرد و با لباس زهد و صورتی آراسته او را سوار بر هودجی نمود و 360 نفر فدائی، اطراف هودج را احاطه کرده و پنجاه نفر شمشیرزن و مرید همراه او بودند. او به‌طرف خراسان حرکت کرد، خون‌ها ریخته شد و خرابی‌ها به بار آمد.

سرانجام ارتش ایران با کشتن صوفی اسلام و تمام فدائیانش و تار و مار کردن سربازانش آتش فتنه را خاموش نمود. استعمارگران از اوایل قرن نوزدهم به این نتیجه رسیدند که با ایجاد فرقه‌های ظاهراً مذهبی بهتر می‌توانند در جوامع اسلامی به اهداف سیاسی و استعماری خود دست یابند و به همین دلیل، پشتیبان صوفیه و فرقه‌های آن بوده‌اند. پیوستن پاره‌ای از اقطاب دراویش به جرگه فراماسونری بیانگر این آسیب جدی است.

5. هماهنگی صوفیه با جریان‌های طاغوتی: از دیگر پیامدهای تصوف متأخر که تاریخ بر آن گواهی می‌دهد، هماهنگی آنها با جریان‌های طاغوتی است. برای نمونه، سعادت علیشاه، رئیس فرقه نعمت اللهیه و از ندیمان ظل السلطان می‌گفت:ما یک نفر زارع دهاتی درویشیم و نمی‌دانیم مشروطیت یا استبداد چه معنا دارد و این چنین کاری نداریم و مطیع امر دولت می‌باشیم خواه مشروطه باشد و خواه مستبد! (واحدی، 1387: 228)

شیخ عبدالله مازندرانی، معروف به حائری، حقوق‌بگیر انگلیس و ارادتمند ملاسلطان گنابادی و نیز عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاخان، از ارادتمندان سلطان علیشاه تا صالح علیشاه بوده‌اند. سلطان‌حسین تابنده گنابادی معتقد بود:روحانیون در امور دنیوی که مربوط به امر دیانت نیست، موظف‌اند به اطاعت سلاطین و مقررات مملکتی و نباید مخالفت کنند. (همان)

همچنین دکتر گنجویان که مدعی قطبیت ذهبیه اغتشاشیه بود، پس از انقلاب به انگلیس فرار کرد که این به خوبی بر هماهنگی او با دربار محمدرضا شاه دلالت می‌کند.انحرافات فراوان دیگری در فِرق صوفیه از جمله سماع، رقص، شطحیات و ... وجود دارد، که در جای خود قابل بررسی است.

6. اباحه‌گری: مشکل دیگر بسیاری از فرقه‌های صوفیه، مسئله تساهل و تسامح و اباحه‌گری است. سماع، آواز، غنا، آسیب‌های اخلاقی، انحرافات جنسی و فاصله گرفتن از شریعت زاییده این انحراف بنیادین است و برخی گروندگان به تصوف نیز به همین جهت خود را آلوده می‌سازند. نیروهای امنیتی کشور در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، فرقه‌های صوفیه پاره‌ای از نقاط کشور را که به انحرافات اخلاقی مبتلا بودند، افشا نمودند. انحراف و آلودگی‌های اخلاقی دراویش در خانقاه، سابقه‌ای دیرینه دارد، تا آنجا که مولوی نیز زبان به شکوه می‌گشاید:

خانقاهی کو بود بهر مکان

  من ندیدم یک زمان در وی امان

7. پشمینه‌پوشی: انحراف دیگر پاره‌ای از صوفیان، پشمینه‌پوشی آنهاست که در اواخر قرن دوم هجری میان مسلمانان رواج یافت و به همین دلیل، نام صوفی بر آنان نهاده شد. پیامبر اکرم(ص) در سفارش‌های خود به ابوذر غفاری فرمود:در آخرالزمان، جماعتی خواهند بود که در تابستان و زمستان پشم پوشند و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن، فضل و زیادتی بر دیگران است. ملائکه آسمان و زمین، این گروه را لعنت می‌کنند. (مجلسی، بی‌تا: 77 / 93)صوفیان معاصر ـ هرچند پشمینه نپوشند ـ ماهیت انحرافی دارند و می‌توان حدیث فوق را مشمول حال آنان دانست.

8. کشف و شهودهای شیطانی: انحراف و بدعت‌های صوفیان را می‌توان زاییده مکاشفات شیطانی هم دانست. برخی مدعیان تصوف بر اثر ریاضت‌های نامشروع با شیطان در تماس بوده، خود و جامعه اسلامی را گرفتار شهودات و بلکه شهوات ناصواب می‌کنند. البته کشف و شهود بر دو نوع است: گاهی همانند رؤیای صادقه، الهی و سبحانی و گاه بر اثر پاره‌ای از عوامل، کاذب و شیطانی است. به همین دلیل نمی‌توان بر مکاشفات منقول از صوفیان اعتماد کرد.

بنابر توصیه عارفان ربانی برای تمییز و تشخیص مشاهدات الهی و تفکیک آن از مدعیات شیطانی مراجعه به کشف معصوم، یعنی قرآن و سنت است. بنابراین، توصیه‌ها و ارشادات قطب و مرشد هیچ‌گونه حجیتی ندارد؛ مگر اینکه به قرآن و سنت مستند باشد؛ یعنی اقطاب باید بر اجتهاد و استنباط از متون دینی قدرت داشته باشند تا معیار تمییز شهود الهی از شهود شیطانی را ارائه کنند؛ درحالی‌که اقطاب و شیوخ صوفیه خود فاقد این ویژگی هستند و از مجتهدان جامع الشرائط نیز بهره نمی‌برند و باب شناخت و تشخیص شهود الهی از شیطانی را به روی خود و مریدانشان بسته‌اند.

منابع و مأخذ

1. قرآن کریم.

2. بخاری، اسماعیل بن محمد مستملی، 1387، شرح التعّرف لمذهب التصوّف، تهران، اساطیر.

3. تابنده، سلطان حسین، 1378، رساله رفع شبهات، تهران، حقیقت.

4.  1384، نابغه علم وعرفان، تهران، حقیقت.

5. ثانی، نورعلیشاه، 1346، صالحیه، تهران، دانشگاه تهران.

6. حداد عادل، غلامعلی (زیر نظر)، 1362، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنگاه ترجمه و نشر.

7. خاوری، اسدالله، 1383، ذهبیه، تهران، دانشگاه تهران.

8. شبستری، محمود بن عبدالکریم 1361، شرح گلشن راز، تهران، کتابخانه طهوری.

9. شوشتری، قاضی نورالله، 1365، مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه.

10. علیشاه، صالح، 1381، نامه‌های صالح، تهران، حقیقت.

11. عمادی، مهدی، 1384، حسن بصری، چهره جنجالی تصوف، تهران، سنائی.

12. غنی، قاسم، 1366، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، زوار.

13. قشیری، عبدالکریم بن هوازن، بی‌تا، رسالة قشیریه، بیروت، دار الکتب العربی.

14. کلینی، محمد بن یعقوب، 1381، الاصول الکافی، تهران، مکتبة الصدوق.

15. کیوان قزوینی، عباسعلی، 1386، راز گشا، تهران، راه نیکان.

16. گنابادی، ملاسلطان محمد، 1380، ولایت‌نامه، تهران، حقیقت.

17. مؤذن خراسانی، محمد علی، 1381، تحفه عباسی، تهران، انس‌تک.

18. مجلسی، محمد باقر، 1403، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

19.  1385، رساله اعتقادات، ترجمه علی‌اکبر مهدی‌پور،‌ قم، رسالت.

20. مجلسی، محمد تقی ، 1365، رساله تشویق‌السالکین، تهران، نور فاطمه.

21. مدرسی چهاردهی، نورالدین، بی‌تا، سلسله‌های صوفیه ایران، تهران، علمی فرهنگی.

22. نفیسی، سعید، 1343، سرچشمه تصوّف درایران، تهران، فروغی.

23. هجویری، علی بن عثمان، 1336، کشف المحجوب، تهران، امیرکبیر.

24. واحدی، سید تقی، 1387، درکوی صوفیان، تهران، نخل دانش.

عبدالحسین خسروپناه/ دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره6

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها