نقش دوستان در سعادت و شقاوت انسان
پنج شنبه 21 آذر 1392 1:25 PM
نقش دوستان در سعادت و شقاوت انسان
مقدمه
روز قيامت صحنه هاي تكان دهنده و در عين حال آموزنده اي دارد كه مي توان از آنها براي تنظيم زندگي معنوي و تكامل روحي در سايه آيات الهي استفاده كرد؛ روزي كه به تعبير قرآن كريم: "يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخيهِ * وَ فَصيلَتِهِ الَّتي تُؤْويهِ * وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ يُنْجيهِ"؛(1)
"آنها را نشانشان مي دهند، [روزي است كه ] انسانِ خطا كار دوست دارد فرزندانش، همسرش، برادرش و قبيله اش را كه از او حمايت مي كرد و تمامي انسانهاي روي زمين را فدا كند تا مايه نجاتش گردند."
و نيز روز حسرت و پشيماني است.(2)
عوامل اين حسرت و پشيماني بسيار است و بررسي همه آنها مجالي وسيع مي طلبد. در اينجا تنها به ذكر دو عامل مي پردازيم كه بسيار مهم است و در شدت اهميت آن همين بس كه آياتي چند از سوره هاي قرآن كريم به آن اختصاص يافته: يكي از اين دو عامل دوست شدن با دوستان ناباب و گمراه كننده است كه انسان را از راه حق منحرف مي سازند و ديگري نداشتن دوستان خوب است كه در سايه آنها، انسان خطا كار مي تواند از آتش قهر و عذاب الهي نجات يابد.
ضرورت دوست يابي
انسان ذاتاً موجودي اجتماعي است و نمي تواند به تنهايي و به دور از اجتماعات انساني زندگي كند. افراد بسيار كمي هستند كه از اين قاعده مستثني بوده، به دور از محيطهاي اجتماعي زندگي مي كنند؛ البته آنان نيز از تأثير اين محيطها بي بهره نيستند. افراد انساني ناگزير از تعامل و داد و ستد روحي و فرهنگي با يكديگرند كه در ضمن آن زمينه هاي آشنايي، دوستي و همنشيني آنان فراهم مي آيد و نيازهاي فطري و عاطفي آنان تأمين مي شود. بنابراين، در زندگي بشري، چاره اي از دوستي و همنشيني افراد انساني با يكديگر نيست. تك تك انسانها با طبايع و عواطف گوناگوني كه دارند، نقاط مشترك يكديگر را مي يابند و با هم دوست و همنشين مي گردند. از رهگذر اين دوستيها، نتايج متعددي به بار مي نشيند و عواقب بد يا خوب و فوايد گوناگوني نصيب انسان مي گردد.
در اين ميان، آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهم السلام نقش بسيار مهمي در جهت دادن به اين دوستيها و پرهيز از عواقب ناگوار دنيوي و اخروي آنها بر عهده دارند. عواقب وخيمي كه از دوستان بد در دنيا گريبانگير انسان مي شود و همچنين فوايدي كه از دوستان خوب نصيب انسان مي گردد، در زندگي روزمره، كم و بيش مشهود است؛ اما آثار اخروي اين عواقب و فوايد را فقط مي توان در لا به لاي آيات قرآن كريم و بيانات حضرات معصومين عليهم السلام جستجو كرد. در اينجا به ذكر چهار نمونه از آيات مي پردازيم كه نشانگر چهار نكته مهم در آخرت است:
حسرت به خاطر برگزيدن دوست بد
"وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلي يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً * يا وَيْلَتي لَيْتَني لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً لَقَدْ أَضَلَّني عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جائَني وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً"؛(3)
"و [به ياد بياور] روزي را كه [انسان ] ظالم، دو دست خويش را [از شدت پشيماني ] با دندان گزيده، مي گويد: اي كاش با رسول خداصلي الله عليه وآله راهي برگزيده بودم! اي واي بر من! كاش فلاني را به عنوان دوست خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از ياد حق گمراه ساخت، بعد از آنكه [آگاهي ] به سراغ من آمده بود و شيطان هميشه باعث سر افكندگي انسان است."
شأن نزول
الف. اين آيات درباره عقبة بن أبي معيط و أبيّ بن خلف كه از دوستان قديمي همديگر بودند، نازل شده است. يكي از عادات عقبه اين بود كه هرگاه از مسافرت باز مي گشت، غذايي فراهم مي ساخت و بزرگان قومش را دعوت مي كرد و با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نيز زياد مجالست مي نمود. روزي از مسافرت باز گشت، غذايي فراهم نمود و ميهماني بزرگي ترتيب داد. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نيز به ميهماني دعوت شد. هنگامي كه موقع خوردن غذا فرا رسيد، پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از اين فرصت براي هدايت عقبه استفاده كرد. او كه از عادات اعراب در زشتي نخوردن غذا توسط ميهمان با خبر بود، به عقبه فرمود: تا شهادت به وحدانيت خداوند متعال و رسالت من ندهي، از غذاي تو نمي خورم. عقبه گفت: "أَشْهَدُ أَنْ لا اِ لهَ اِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ." خبر شهادتين عقبه به گوش ابيّ بن خلف كه در آن مجلس حضور نداشت، رسيد.
نزد او آمد و گفت: آيا تو نيز شيفته محمدصلي الله عليه وآله شده اي؟ عقبه گفت: نه، به خدا سوگند! مردي بر سر سفره من حاضر شده بود و حاضر نبود از غذاي من بخورد، مگر آنكه شهادتين را بر زبان جاري كنم. من شرم كردم كه او غذا نخورده از منزل من برود. به همين سبب، شهادتين را گفتم. او نيز غذا خورد.
أبيّ بن خلف گفت: من هرگز از تو راضي نمي شوم، مگر اينكه نزد او بر - - وي و [نعوذ بالله ] بر صورت او آب دهان بيفكني. عقبه نيز چنين كرد و مرتد گرديد. او علاوه بر اين كار زشت خود، زهدان چهار پايي را گرفت و بر كتف آن حضرت افكند.
ضحاك مي گويد: "هنگامي كه عقبه به صورت پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله آب دهان انداخت، آب دهان او [به اعجاز الهي ] بر چهره خودش برگشت و گونه هايش را سوزانيد؛ به گونه اي كه جاي سوختگي گونه هايش تا هنگام مرگ بر صورت او بود."
ب. برخي گفته اند: اين آيات در حق هر كافر يا ظالمي كه در كفر و ظلم از ديگري پيروي كرده و متابعت امر الهي را ترك نموده، نازل شده است.(4)
ناگفته پيداست كه شأن نزول، هيچ گونه خصوصيتي ندارد و نمي توان آيات مذكور را تنها بر خصوص شأن نزول حمل كرد. معناي آيه عام بوده، شامل تمامي انسانهايي است كه به وسيله دوستان بد از راه حق منحرف شده اند. همه آنان در روز قيامت حسرت مي خورند و از اينكه از راه حق تبعيت نكرده و به خاطر به دست آوردن رضايت دوستان، رضايت الهي را زير پا نهاده اند، پشيمان مي شوند و دست خويش را از شدت پشيماني با دندان مي گزند و مي گويند: "اي كاش با فلان كس دوست نشده بودم!"
عاقبت دوستان مؤمن و دوستان بد
قرآن كريم، احوال دوستان بد و خوب را در روز قيامت چنين توصيف مي كند: "الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ"؛(5) "دوستان در اين روز دشمن همديگرند، مگر پرهيزگاران."
اين آيه نشان مي دهد كه دوستان بد، هر قدر هم كه در دنيا دوستي شان عميق باشد، در روز قيامت دشمنان يكديگر مي شوند و دوستان خوب هر قدر هم كه در دوستي شان ضعيف باشند، در روز قيامت هم دوستان همديگر مي باشند.
اما علّت دشمنيها در اين است كه دوستان بد پس از ديدن صحنه هاي وحشتناك روز قيامت و رؤيت جهنم و بهشت، ازاعمال بد خويش به سختي پشيمان مي شوند و چون راه بازگشتي هم در كار نيست، بر طبق عادت هميشگي تمام خطاكاران، تقصير گمراهي خويشتن را بر گردن دوستان خود مي اندازند و آنان را مقصر قلمداد مي كنند و بدين گونه، دوستيها به دشمني تبديل مي شود.
سرزنش دوستان بد، توسط دوستان مؤمن
قرآن كريم حكايتي عبرت آموز از اهل بهشت نقل مي كند، بدين ترتيب: در حالي كه بهشتيان غرق در نعمتهاي بهشتي هستند، يكي از آنان به ياد يكي از دوستان بد خويش مي افتد و احوال او را از دوستان بهشتي خود مي پرسد و ناگهان او را در قعر جهنم مي بيند و شروع به سرزنش او مي كند:
"فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلي بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ إِنِّي كانَ لي قَرينٌ * يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقينَ * أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدينُونَ * قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الْجَحيمِ * قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدينِ * وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرينَ"؛(6)
"بعضي [از بهشتيان ] رو به بعضي ديگر كرده، مي پرسند. يكي از آنها مي گويد: من همنشيني داشتم كه هميشه مي گفت: آيا به راستي تو از تصديق كنندگان هستي [و اين سخن را باور كرده اي ] كه وقتي ما مرديم و به خاك و استخوان تبديل شديم، [زنده شده و] جزا داده مي شويم! سپس مي پرسد: آيا [از او] اطلاعي داريد؟ ناگهان از احوال او آگاه مي شود و او را در وسط جهنم مي بيند. مي گويد: به خدا سوگند! نزديك بود مرا به هلاكت بكشاني و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نيز از احضار شدگان [در دوزخ ]بودم."
حسرت كفار از نداشتن دوست خوب
خداوند متعال سخن بعضي از جهنميان را چنين نقل مي فرمايد:
"فَما لَنا مِنْ شافِعينَ * وَ لا صَديقٍ حَميمٍ"؛(7) "ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهرباني نداريم."
اين آيات را با بيان روايتي كه جابر بن عبد الله انصاري از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل كرده، توضيح مي دهيم:
آن حضرت فرمود: "إِنَّ الرَّجُلَ يَقُولُ فِي الْجَنَّةِ مَا فَعَلَ صَدِيقِي فُلَانٌ وَ صَدِيقُهُ فِي الْجَحِيمِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَي أَخْرِجُوا لَهُ صَدِيقَهُ إِلَي الْجَنَّةِ فَيَقُولُ مَنْ بَقِيَ فِي النَّارِ فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ؛(8) مردي [از بهشتيان ] در بهشت مي گويد: فلان دوستم چه مي كند؟ در حالي كه دوستش در جهنم است. خداوند متعال [به فرشتگان ] مي فرمايد: دوست او را به نزدش در بهشت ببريد. بقيه جهنميان مي گويند: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهرباني نداريم."
و امام صادق عليه السلام در اهميت دوست خوب به اين آيات استناد جسته، مي فرمايد:
"جايگاه دوست خوب، بسيار بالاست؛ به گونه اي كه جهنميان به او پناه برده، او را قبل از خويشاوند مهربان [خويش ] مي خوانند. خداوند متعال به نقل از آنان چنين مي فرمايد: ما هيچ شفاعت كننده و دوست مهرباني نداريم."(9)
يكي از ثمرات اخروي دوست خوب، همين است كه در آيات و روايات ذكر شده، به آن اشاره شد؛ بدين معنا كه انسان خطا كار جهنمي به احترام دوست خوبي كه در دنيا داشته است، ممكن است مورد آمرزش قرار گيرد و خلاصي يابد و به دوست بهشتي اش بپيوندد.
اهميت انتخاب دوست خوب
پس از بيان عواقب و خيم انتخاب دوست بد و فوايد انتخاب دوست خوب، با توجه به اهميتي كه اين مسئله در روايات حضرات معصومين عليهم السلام دارد، اين بحث را در روايات پي مي گيريم.
در روايتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله به نقل از امام صادق عليه السلام چنين مي خوانيم: "الْمَرْءُ عَلَي دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِل؛(10) "انسان بر دين دوست خويش است. پس هر كدام از شما بايد بنگرد كه با چه كسي دوستي مي كند."
اين روايت و رواياتي از اين دست، نشانگر تأثير دوست در شكل گيري ايمان ديني و اعتقاد مذهبي افراد انساني است. در بعضي از روايات، دوست به عنوان ملاك بدي و خوبي، دينداري و بي ديني معرفي شده است. به عنوان نمونه، دو روايت را نقل مي كنيم:
1. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: "... فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَي خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَي دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَي غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ مِن دِينِ اللَّهِ؛(11)... پس هر گاه امر كسي بر شما مشتبه شد و دين او را نشناختيد، به همنشينان او نگاه كنيد. اگر آنان اهل دين خدا بودند، او نيز بر دين خداست و اگر بر غير دين الهي بودند، او نيز بهره اي از دين خدا نبرده است."
2. حضرت سليمان عليه السلام فرمود: "در باره كسي قضاوت نكنيد تا به دوستان او بنگريد؛ زيرا انسان به وسيله دوستان و يارانش شناخته شده، به هم صحبتها و رفقايش منسوب مي شود."(12)
و در روايتي از حضرت امام صادق عليه السلام، دوست دشمن به عنوان دشمن قلمداد شده است:
"صَدِيقُ عَدُوِّ عَلِيٍ عليه السلام عَدُوُّ عَلِيٍ عليه السلام؛(13) دوستِ دشمن حضرت علي عليه السلام، دشمن آن حضرت است."
و بر طبق روايتي از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله، تنها ماندن بهتر از گزينش دوست بد است:
"اَلْوَحْدَةُ خَيْرٌ مِنْ قَرِينِ السَّوْءِ؛(14) تنهايي بهتر از دوست بد است."
معيار گزينش دوست
با توجه به اهميت ويژه اي كه احتراز از دوست بد بر اساس ديدگاه حضرات معصومين عليهم السلام دارد، اين مفهوم در روايات متعددي بيان شده كه به نقل و بررسي بعضي از آنها مي پردازيم:
حضرت امام صادق عليه السلام در باره مفهوم دوست خوب و بد چنين مي فرمايد:
"اُنْظُرْ إِلَي كُلِّ مَنْ لَا يُفِيدُكَ مَنْفَعَةً فِي دِينِكَ فَلَا تَعْتَدَّنَّ بِهِ وَ لَا تَرْغَبَنَّ فِي صُحْبَتِهِ فَإِنَّ كُلَّ مَا سِوَي اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي مُضْمَحِلٌّ وَخِيمٌ عَاقِبَتُهُ؛(15) هر كس كه منفعت ديني به تو نرساند، بشناس! به او توجهي مكن و رغبتي به همراهي با او نداشته باش؛ زيرا آنچه غير از خداوند تبارك و تعالي است، نابود شدني و عاقبت آن ناگوار است."
بر اساس اين روايت، ملاك دوستي و گزينش دوست، رسيدن به منافع ديني و اخروي است. هر كس اين منفعت را نصيب انسان كند، "دوست خوب" است و مي توان او را به دوستي برگزيد و هر كس چنين منفعتي را به انسان نرساند، "دوست بد" است و از همنشيني با او بايد پرهيز كرد.
در بعضي از روايات، پاره اي از ويژگيهاي دوستان بد به همراه علت احتراز از آنان ذكر شده است. مهم ترين اين مصاديق عبارت است از: انسانهاي شرور، احمق، بخيل، ترسو، دروغگو، كافر، فاجر، فاسق و قاطع رحم. رواياتي از اين دست را ذكر مي كنيم:
1. امام محمد باقرعليه السلام فرمود: "لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُوَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِيلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْكَذَّابَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرُّكَ وَ أَمَّا الْبَخِيلُ فَإِنَّهُ يَأْخُذُ مِنْكَ وَ لَا يُعْطِيكَ وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ يَهْرُبُ عَنْكَ وَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ أَمَّا الْكَذَّابُ فَإِنَّهُ يَصْدُقُ وَ لَا يُصَدَّقُ؛(16) با چهار شخص همنشين نشو و برادري نورز: احمق، بخيل، ترسو، دروغگو. اما احمق؛ چون او مي خواهد به تو نفع برساند، ولي ضرر مي زند. اما بخيل؛ چون از تو مي ستاند، اما به تو نمي بخشد. اما ترسو؛ چون از تو و پدر و مادر خويش مي گريزد. اما دروغگو؛ چون راست مي گويد، ولي تصديق نمي شود."
2. امير المؤمنين عليه السلام فرمود: "...إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله كَانَ يَقُولُ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ فَلَا يُوَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَي كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً؛(17)... پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله همواره مي فرمود: هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، با هيچ كافري برادري نكند و با هيچ بدكاري رفت و آمد نداشته باشد، و هر كس با كافري برادري نمايد و يا با بدكاري رفت و آمد داشته باشد، كافر بدكار خواهد بود."
3. از ابن عباس نقل شده است كه گفته شد: "يَا رَسُولَ اللَّهِ أَيُّ الْجُلَسَاءِ خَيْرٌ قَالَ مَنْ ذَكَّرَكُمْ بِاللَّهِ رُؤْيَتُهُ وَ زَادَكُمْ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ ذَكَّرَكُمْ بِالآْخِرَةِ عَمَلُه؛(18) اي پيامبر خدا! كدام يك از همنشيان بهترند؟ فرمود: كسي كه ديدن او شما را به ياد خدا بيندازد، سخن گفتن او بر دانش شما بيفزايد و عمل او شما را به ياد آخرت بيندازد."
4. امام صادق عليه السلام نيز ملاكي دقيق ارائه مي دهد؛ آنجا كه به يكي از يارانش مي فرمايد:
"مَنْ غَضِبَ عَلَيْكَ مِنْ إِخْوَانِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَقُلْ فِيكَ شَرّاً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِكَ صَدِيقاً؛(19) هر كدام از برادرانت كه سه بار بر تو خشم گرفت، ولي در باره تو سخن بدي نگفت، او را به عنوان دوست برگزين!"
رعايت دو نكته در دوستي
در انتهاي اين بحث، با استمداد از دو روايت، دو ادب از آداب دوستي را ذكر مي كنيم:
1. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: "إِذَا أَحَبَّ أَحَدُكُمْ صَاحِبَهُ أَوْ أَخَاهُ فَلْيُعْلِمْهُ؛(20) هنگامي كه يكي از شما، همنشين يا برادرش را دوست داشت، او را آگاه سازد!"
2. امام صادق عليه السلام فرمود: "لَا تُطْلِعْ صَدِيقَكَ مِنْ سِرِّكَ إِلَّا عَلَي مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّكَ لَمْ يَضُرَّكَ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عَدُوَّكَ يَوْماً مَا؛(21) دوستت را بر سرّت تنها به مقداري آگاه ساز كه اگر دشمنت بر آن آگاهي يابد، تو را ضرري نرساند؛ زيرا دوست گاهي به دشمن تبديل مي گردد."
ٍّ
پاورقــــــــــــــــــــي
--------------------------------------------------------------------------------
1) معارج/ 11 - 14.
2) ر. ك: مريم / 39 "وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ هُمْ في غَفْلَةٍ وَ هُمْ لا يُؤْمِنُونَ"؛ "آنان را از روز حسرت بترسان، در آن هنگام كه همه چيز پايان مي يابد؛ و آنها در غفلتند و ايمان نمي آورند."
3) فرقان / 27 - 29.
4) مجمع البيان، ابو علي طبرسي، بيروت، دارالمعرفة، دوم، 1408 ه . ق، ج 7، صص 260 - 261.
5) زخرف / 67.
6) صافات / 50 - 57.
7) شعراء / 100 - 101.
8) مجمع البيان، ج 7، ص 305.
9) بحار الانوار، محمدباقر مجلسي، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ه . ق، ج 7، ص 180.
10) همان، ص 192.
11) همان، ص 197.
12) همان، ص 188.
13) همان، ص 197.
14) همان، ص 199.
15) همان، ص 191.
16) همان، ص 192.
17) همان، ص 197.
18) همان، ص 186.
19) همان، ص 173.
20) همان، ص 183.
21) همان، ص 177.
یا صاحب الزمان علیه السلام