0

بررسی دیدگاه خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:بررسی دیدگاه خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن
چهارشنبه 20 آذر 1392  11:35 AM

نیز در قرآن مطالب فراوانی آمده است که در تورات و انجیل نیامده است؛ مثلاً بیان کفالت زکریای نبی(ع) بر حضرت مریم(س) پس از تولد او؛ تکلّم حضرت عیسی(ع) در گهواره؛ عدم دار زده‌ شدن حضرت عیسی(ع)، و...» (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن‌الکریم و تفسیره، 1/320). در مقابل، در تورات و انجیل مطالب فراوانی به چشم می‌خورد که در قرآن دیده نمی‌شود؛ مثلاً ازدواج حضرت سلیمان(ع) با هفتصد زن و سیصد کنیز (صدربلاغی، الهدی الی دین المصطفی، 49)؛ کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب(ع) تصویر جسمانی خدا (قرنی گلپایگانی، موازنه بین ادیان چهارگانه، 49)؛ خستگی خدا پس از خلقت آسمان‌ها و زمین در شش روز و استراحت در روز هفتم؛ نسبت‌های ناروا به بعضی از انبیای الهی مثل نسبت مستی به حضرت نوح(ع) و برهنه راه رفتن او (همان، 50).

4ـ اگر قرآن از تورات و انجیل گرفته می‌شد، عقاید آنها را تصدیق می‌کرد و حال اینکه در بعضی از جاها عقاید آنها را مورد انتقاد قرار می‌دهد؛ برای مثال، می‌توان آیات ذیل را بیان کرد. ـ "لَقَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاءُ" (آل‌عمران/ 181)؛ «به یقین خدا شنید سخن کسانى را که گفتند: « خدا نیازمند است و ما توانگریم». ـ "وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ" (مائده/ 64)؛ «و یهودیان گفتند: «دستِ خدا بسته است». دست‏هایشان بسته باد! و به خاطر آنچه گفتند، از رحمت (الهى) دور شدند! بلکه هر دو دستِ (قدرتِ) او گشاده است». ـ "وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ" (اسراء/30)؛ «و مسیحیان گفتند: «مسیح پسر خداست».

5ـ اینکه بعضی از خاورشناسان پنداشته‌اند که پیامبر(ص) ، اسلام و قرآن را از وهب‌ بن‌ منبه و تمیم دارای مسیحی اخذ کرده است، دروغی بیش نیست؛ زیرا وهب ‌بن ‌منبه مد‌ت‌ها بعد از رحلت پیامبر (در اواخر خلافت عثمان) به دنیا آمد (ابوشهبه، الاسرائیلیات والموضوعات فی کتب التفسیر، 105) و این دو بعد از رحلت پیامبر(ص) ، اسلام آوردند. پس چگونه ممکن است که پیامبر(ص) قرآن را از آنها اخذ کرده باشد؟

5 ـ اخذ مطالب در سفر به شام

بعضی از خاورشناسان و دانشمندان غیرمسلمان گفته‌اند که پیامبر(ص) قبل از بعثت، سفری به شام داشته و قرآن را از ملاقات با بحیرا و نسطورا از عالمان اهل کتاب اخذ کرده است. گلدزیهر می‌گوید: محمد هرچه را در برخوردهای سطحی خود در سفرهای بازرگانیش یافته، بدون در نظر گرفتن جوانب آن و بدون هیچ‌گونه ساماندهی، آن را مورد بهره ‌برداری قرار داده است (گلدزیهر، العقیدة والشریعة فی الاسلام، 18).

مونتگمری ‌وات می‌نویسد: کاروان ابوطالب فرود آمد، نزدیک صومعه نسطوریان مأوی گرفتند. ایشان ابوطالب و برادرزاده‌اش را مهمان‌نوازی کردند. یکی از راهبان موسوم به سرجیوس که بعضی او را بحیری نامیدند چون با محمد(ص)  به صحبت درآمد، از تیزهوشی و قدرت و توان ادراک وی آن هم در این سن و سال متعجب ماند. وقتی کنجکاوی‌ها و موشکافی‌های او را در استفسار ابواب ادیان و مذاهب دید، از دیدار او سخت خوشحال گشت.

هر دو مکرر با هم مشغول گفت‌وگو می‌شدند. سعی راهب پیوسته در این جهت مصروف می‌گشت که بطلان دین بت‌پرستی را (که آئین زمان محمد در مکه بود) بر وی مبرهن سازد. اکثر مورخان علم به اصول، روح و عادات مذهب عیسوی را که محمد(ص)  بعدها بیان می‌کرد، ناشی از مصاحبتش با این کشیش می‌دانند» (نظری، بررسی، شیوه تبلیغات مسیحیت7، 136).

بررسی

1ـ بعضی از مورخان به دلیل نقل‌های گوناگون و متفاوت در مورد سفر پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت به شام،، روایات آن را مضطرب دانسته و اصل سفر را مورد تردید و خدشه قرار داده‌اند (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/118).

2ـ پیامبر اسلام(ص) براساس بعضی نقل‌ها در سن دوازده سالگی به شام مسافرتی داشته است. ولی از نظر عقلی بسیار بعید است که نوجوان دوازده ساله‌ درس ناخوانده‌ای در یک ملاقات چندساعته بتواند حقایقی را دریابد و بعد از بیست و هشت سال، آن را به عنوان یک شریعت آسمانی عرضه کند. این عمل حتی از نوابغ، بسیار بعید به نظر می‌رسد.

3ـ اگر پیامبر(ص)  از بحیری مطالبی آموخته بود، به طور مسلّم در میان قریش پخش می‌شد و اعضای کاروان پس از بازگشت آن را نقل می‌کردند و مورخین به آن اشاره می‌نمودند.

4ـ مذاکرات راهب مسیحی با پیامبر اسلام(ص) نشان می‌دهد که راهب، پیامبر آخرالزمان را شناخته و به نبوت او بشارت داده بود (زرقانی، مناهل العرفان، 62/63). به علاوه، ملاقات با نسطورا در سن بیست و پنج سالگی پیامبر(ص) همین مطلب را ثابت می‌کند (ابن‌هشام، سیرت رسول الله، 1/199). 5 ـ تمام جواب‌هایی که در مورد اخذ قرآن از تورات و انجیل گفته شد، در این‌جا نیز جاری است.

6ـ تأملات شخصی پیامبر(ص)، منبعی برای قرآن

گروهی از خاورشناسان و دانشمندان، قرآن را وحی نفسی می‌دانند؛ بدین معنا که قرآن کلام الهی نبوده، بلکه از افکار و اندیشه‌ها و تأملات شخصی پیامبر(ص) سرچشمه گرفته است یعنی پیامبر اسلام(ص)  قرآن را از سوی خویش ساخته و آن را به خدا نسبت داده است. گلدزیهر می‌گوید: محمد در تخیّلات خود چنین تصور کرده است که آن مطالب و معانی که بر قلبش وارد می‌شود، منبع وحیانی دارد؛ از این رو، معتقد شد که خود، پیامبر است و برگزیده از سوی آسمان، در صورتی که نه وحی وجود داشت و نه رسالتی (گلدزیهر، العقیدة والشریعة فی الاسلام، 6).

فیلیپ حتی، خاورشناس مسیحی عرب، می‌نویسد: «محمد(ص)  با کمال شهامت به تبلیغ ادامه داد. او از اینکه یهودیان و مسیحیان کتاب مقدسی دارند، رشک می‌برد؛ لذا تصمیم گرفت تا او نیز کتاب مقدسی داشته باشد (نظری، بررسی شیوه‌های تبلیغاتی مسیح(ع)، 13).

گوستاولوبون، شرق‌شناس فرانسوی، می‌گوید: گویند پیغمبر(ص)  درس ناخوانده بود و ما نیز این سخن را می‌پذیریم؛ زیرا اگر درس خوانده بود، ترتیب بهتری در قرآن به کار می‌گرفت (گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، 114). اسپرینگر، گوستاوفایل و گلدزیهر، در جاهای دیگر، مسأله بیماری صرع پیامبر(ص) را در موضوع وحی دخیل می‌دانند و می‌گویند: پیغمبر اسلام در حالت صرع، تعادل خود را از دست می‌داد، عرق می‌کرد و گرفتار تشنجات سختی می‌گشت و از دهانش کف بیرون می‌آمد، آنگاه چون بهبود می‌یافت، ادعا می‌کرد که به او وحی شده است. سپس آنچه را وحی پروردگارش می‌پنداشت، بر مؤمنان می‌خواند (علی‌الصغیر، المستشرقون والدراسات المستشرقین، 16؛ رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن و تفسیره، 1/398).

بررسی

1ـ قرآن از دریچه‌های گوناگون به ویژه از نظر علمی، فصاحت و بلاغت، و اخبار به غیب معجزه است. پس اگر قرآن نتیجه تأملات شخصی پیامبر(ص)  و نتیجه افکار او باشد با توجه به بشری بودن سخنان پیامبر(ص)  این وجوه اعجاز از کجاست؟

2ـ قرآن در بسیاری از موارد، پیامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار می‌دهد؛ مثلاً می‌گوید: اگر او پاره‌ای از گفته‌ها را بر ما بسته بود دست راستش را سخت می‌گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می‌کردیم (حاقه/43). نمونه‌های دیگر را در تحریم/ 1، اسراء/ 72 و... می‌توان دید. این امر نشان می‌دهد که قرآن از سوی پیامبر(ص)  نیست؛ زیرا اگر از ناحیه شخص او می‌بود، سرزنش و توبیخِ خود معنا نداشت.

3ـ اگر قرآن از ناحیه شخص پیامبر(ص)  می‌بود، زمان نزول وحی نیز در اختیار او می‌بود، حال اگر این موضوع را مورد بررسی و مداقه قرار گیرد، مشخص می‌شود که زمان نزول وحی در اختیار پیامبر(ص)  نبوده است.داستان اوس‌بن‌صامت نمونه‌ای در این باره است که وی به رسم جاهلیت مرتکب عمل ظهار گردید و در این مورد پیامبر(ص) در پاسخ به پرسش زن اوس بن صامت، آشکارا اظهار داشته که چیزی نمی‌داند و هنوز از آسمان مطلبی بر او نازل نشده است (حجتی، اسباب النزول، 104).

کفار قریش درباره ذی‌القرنین از پیامبر(ص)  پرسیدند. حضرت فرمود: ساخبرکم غداً؛ فردا جواب خواهم گفت. خداوند رسولش را به خاطر نگفتن لفظ ان شاء‌ الله به مدت پانزده یا چهل روز ـ به اختلاف روایت ـ از نعمت وحی محروم ساخت. لذا آنچه بعداً نازل شد، نخستین آیات نازل شده پس از فَترت وحی است که در سرزنش پیامبر(ص)  می‌گوید: "وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‏ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً" (کهف/ 24)؛ «و هرگز در مورد چیزى نگو که حتماً من فردا آن را انجام مى‏دهم» (پیشین). حقایق مذکور نشان می‌دهد که وحی از ناحیه خدا بوده (نه از سوی پیامبر(ص)) و خداوند هر وقت اراده می‌کرد وحی را در سفر و حضر، خواب و بیداری، دشت و جبل و ... بر پیامبرش نازل می‌نمود.

4ـ اگر قرآن نتیجه افکار و آرای محمد(ص) باشد که آن را به خدا نسبت داده است، می‌بایست میان سخنان او و کلام خداوند از نظر فصاحت و بلاغت فرقی نباشد، در حالی که سخن‌شناسان اسلوب قرآن را متمایز از اسلوب حدیث نبوی می‌دانند و کلام خدا را همچون خورشیدی در میان اختران و ستارگان کلام معصوم می‌نگرند (زرقانی، مناهل العرفان، 1/84).

5 ـ نظریه وحی نفسی با آیات تحدی ناسازگار است؛ زیرا آیات تحدی، قرآن را سخن خدا دانسته و می‌گوید: «اگر در آنچه بر بنده خود محمد(ص)  نازل کردیم شک دارید سوره‌ای مثل آن بیاورید» (بقره/23).

6ـ آنان که در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص)  قلم زده‌اند، کسی او را به بیماری صرع نسبت نداده است. پس باید گفت گلدزیهر و همکارانش چگونه این بیماری را بدون معاینه پیامبر(ص) کشف کرده‌اند؟ همه انبیای الهی در حالت وحی نوعی سنگینی بدن، ریزش عرق، و از نظر فیزیکی، در اندام احساس دشواری می‌کردند. این گونه افراد چون وحی را با دید مادی تحلیل می‌کنند و میان بیماری صرع و حالت دریافت وحی نوعی مشابهت (از نظر ریزش عرق، تشنج، سنگینی بدن) یافته‌اند پیامبر(ص)  را به این بیماری نسبت داده‌اند، در حالی که تمام اوصاف و ریزه‌کاری‌های زندگی پیامبر(ص)  را اصحاب او بیان کرده‌اند، اما کسی نگفته است که او چنین بیماری داشته است.

7ـ القائات شیطان در وحی

گروهی از شرق‌شناسان منابع و مآخذ قرآن کریم را الهی ندانسته و آن را القائات شیطان می‌دانند. سر ویلیام مویر، خاورشناس انگلیسی، این امر را قطعی دانسته (مونتگمری، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، 191؛ و نیز ر.ک: رامیار، تاریخ قرآن، 165) و سلمان رشدی نویسنده مرتد هندی الاصل در کتاب آیات شیطانی مبنا و اساس نام کتاب خویش را بر همین افسانه نهاده است و نتیجه‌ای نادرست از همین قصه اتخاذ کرده و تمام قرآن را از القائات شیطان معرفی نموده است.

افسانه غرانیق به این صورت نقل شده است: دو ماه از هجرت مسلمانان به حبشه گذشته بود که پیامبر(ص) با مشرکان در کنار خانه کعبه نشسته بودند و خداوند سوره «النجم» را نازل فرمول. حضرت سوره را تلاوت کرد تا به آیات "أَفَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى‏ * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى"؛ (نجم/19ـ20)، «و آیا اطلاع یافتید از (بت‏هاى) لات و عزّى‏ * و منات، بت دیگرى که سومین آنهاست؟». در این هنگام شیطان به او رسید و دو عبارت دیگر را وسوسه کرد و حضرت به این گمان که آن دو جمله از کلمات وحی است، آنها را تلفظ کرد. آن دو عبارت این است: «تلک الغرانیق العلی وان شفاعتهن لترتجی؛ آنان مرغان بلندپرواز هستند و به شفاعت آنها امید می‌رود».

آنگاه سوره را ادامه داد تا به آیه سجده رسید و مسلمین و مشرکین همراه حضرت به سجده افتادند، اما ولیدبن‌مغیره به جهت کهولت و یا تکبر، خاکی از زمین برگرفت و بر آن سجده کرد. البته در برخی روایات گفته شده آن فرد سعید بن ‌عاص یا ابولهب بوده است (جعفر مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 106). چون هنگام غروب رسید، جبریل بیامد و پیامبر(ص) سوره را به همراه دو عبارت بر او عرضه داشت، ولی جبریل آن دو را انکار کرد وبه پیامبر فرمود: چیزی را به خدا نسبت داده‌ای که نگفته است؟ آنگاه خداوند آیات ذیل را نازل کرد.

"وَإِن کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلاً" (اسراء/73)؛ «و یقیناً نزدیک بودند که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده‏ایم، به فتنه دراندازند (و منحرف سازند) تا غیر آن را بر ما دروغ بندى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برگزینند».

"وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى‏ أَلْقَى‏ الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ" (حج/ 52)؛ «و پیش از تو هیچ فرستاده و پیامبرى نفرستادیم، جز اینکه هرگاه آرزو مى‏کرد (و طرحى مى‏ریخت)، شیطان در آرزو (و طرح‏ها)یش (شبهه) مى‏افکند، و[لى‏] خدا آنچه را شیطان مى‏افکند، از میان مى‏برد».

می‌گویند: وقتی مسلمین در حبشه خبر توافق و صلح پیامبر با قریش را شنیدند. جماعتی از ایشان به مکه بازگشتند، اما مسأله را برخلاف یافتند (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 1/105؛ رامیار، تاریخ قرآن، 148). بت‌پرستان از این جهت بت‌ها را به غرانیق تشبیه کرده‌اند که معتقد بودند بت‌ها همانند پرندگان در آسمان‌ها بالا می‌روند و مقام و منزلت رفیع داشته و شفعای آنها نزد خدای بزرگ خواهند بود و قرآن در این خصوص از زبان آنها می‌گوید: "وَیَقُولُونَ هؤُلاَءِ شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللَّهِ" (یونس/ 18)؛ «و مى‏گویند: اینها شفاعتگران ما در پیشگاه خدا هستند».

بررسی

1ـ بسیاری از مفسران جدید و قدیم، افسانه غرانیق را مطرح کرده و سند آن را مورد خدشه قرار داده و رد کرده‌اند. ابن‌اسحاق با ردّ افسانه غرانیق بر آن است ملحدان آن را جعل کرده‌اند و درباره بی‌اساس بودن آن، کتابی تألیف کرده است (فیروز آبادی، قاموس المحیط، 6/381). قاضی عبدالجبار، دانشمند معتزلی، آن را مردود دانسته و می‌گوید: این گونه اخبار محصول دسیسه کافران است (تنزیه القرآن عن المطاعن، 243).

ابن‌حجر عسقلانی (فتح الباری فی شرح البخاری، 8/ 333)، منکر این داستان شده و در سند آن شبهه وارد کرده است. شیخ محمدجواد بلاغی (الهدی الی دین المصطفی، 1/ 130)، محمدحسین طباطبایی (المیزان، 10/ 397) و آیت‌الله معرفت (التمهید فی‌علوم القرآن، 8/ 98ـ85) و جعفر مرتضی عاملی (سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 117ـ105) و ... آن را بررسی و نقد کرده‌اند.

2ـ پذیرش افسانه غرانیق با عصمت پیامبر(ص) همخوانی و سازگاری ندارد؛ زیرا به موجب آیه تطهیر و آیه اولی‌الامر و آیه "وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى" (نجم/3 و 4) و... پیامبر(ص) معصوم است و شیطان بر او تسلط ندارد. 3ـ روایات افسانه غرانیق به صورت آشفته و گوناگون بیان شده است و در علم‌الحدیث چنین روایتی را «مضطرب» خوانند و روایت مضطرب حجت نیست (شهید ثانی، الرعایه، 146) .

یک نمونه از اضطراب آن بدین‌گونه است که نام فردی را که سجده نکرد، در یکجا ولیدبن‌مغیره و در جای دیگر سعیدبن‌عاص و بار دیگر ابولهب و ... گفته شده است (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 2/ 106) و دو عبارت «تلک الغرانیق العلی ان شفاعتهن لترتجی ...» (رامیار، تاریخ قرآن، 157) به هشت شکل بیان شده است.

4 ـ افسانه غرانیق با عقل و منطق سازگاری ندارد؛ زیرا چگونه ممکن است صبح اتفاقی در مسجدالحرام در شهر مکه واقع شود و عصر آن روز خبرش در حبشه با توجه به وسایل ارتباطی آن زمان پخش گردد و مسلمانان مهاجر در حبشه خبر آشتی مسلمین را با کفار مکه بشنوند و به سوی مکه برگردند و متوجه شوند که این خبر دروغ بوده است.

نکته عجیب‌تر این است که این افسانه را ابن‌سعد از زبان ابوبکربن عبدالرحمن‌بن حارث‌بن هشام (متوفی 94 هـ) نقل کرده است که او در زمان خلافت عمر، یعنی سی سال بعد از واقعه افسانه مذکور به دنیا آمده است. ]1[ دیگر اینکه راوی خود در متن جریان نبوده است (رامیار، تاریخ قرآن، 164) و یکی از ادله ضعف روایت این است که راوی در متن جریان واقعه نباشد.

5 ـ فرض کنیم که دو عبارت «تلک الغرانیق العلی، ان شفاعتهن لترتجی» در میان آیات سوره نجم باشد. اما این دو عبارت با آیات قبل و بعدش همخوانی و هماهنگی ندارد؛ زیرا قبل و بعد این دو عبارت، مذمت و نکوهش بتهای «لات، عزّی و منات» مطرح شده است. چگونه ممکن است خداوند بعد از مذمت بتها آنها را تأیید کند و بعد از تأیید دوباره تکذیب نماید (حسن عباس، قضایا قرآنیة فی الموسوعة البریطانیه، 132) که در این صورت میان آیات قرآن از نظر محتوی تناقص پیش می‌آید، در حالی که قرآن از تناقص‌گویی به دور است.

6ـ در سند خبر این افسانه کسانی چون ابن‌عباس، سعیدبن‌جبیر، شعبه، محمدبن‌کعب، محمدبن‌قیس، ابن‌شهاب، زهری، سدی، عکرمه و ... وجود دارند که عالمان رجال آنها را تضعیف کرده‌اند. خصوصاً بیشتر آنها خبر را از زبان عبدالله ‌بن‌عباس نقل کرده‌اند که او در زمان وقوع حادثه به دنیا نیامده بود و گفته‌اند که او در شعب ابی‌طالب سال هشتم بعثت متولد شد (خویی، البیان، 1/229) . افسانه غرانیق به فرض صحت، سال پنجم بعثت اتفاق افتاد و راوی آن ابن عباس در زمان حادثه متولد نشده و در بطن واقعه نبوده است.

نتیجه

از آنچه بیان گردید، نتایج ذیل حاصل می‌شود. صرف مشابهت تعالیم تورات و انجیل، با قرآن نمی‌توان قضاوت کرد که قرآن از آنها اقتباس شده است؛ زیرا ادیان آسمانی در اصول دعوت با هم مشترکند و در مسائل کوچک با هم اختلاف دارند. انتقاد قرآن از تعا لیم یهود و مسیحیت و تفاوت ماهوی با آنها نشانه عدم اخذ قرآن از آنهاست. فرهنگ وآداب پسندیده مردم عصر نزول و اشعار آنها از مصادر قرآن نیست؛ زیرا قرآن با فرهنگ عصر نزول وبا محتوای اشعار آنها مخالفت کرده و از اساس آنها را تغییر داده است

وجود آیات قرآنی در اشعار امیه بن صلت، نشانه تأثیر‌پذیری این شاعر از قرآن است. ظاهر الفاظ قرآن با سخنان پیامبر(ص)  از نظر فصاحت و بلاغت فاصله زیادی دارد؛ لذا قرآن نتیجه افکار و تأملات شخصی پیامبر(ص)  نبوده وآن را در سفرهای خویش از دیگران اقتباس نکرده است، بلکه فقط یک حقیقت باقی می‌ماند که قرآن "تَنزِیلٌ مِن رَبِّ الْعَالَمِینَ" (حاقه/ 44) است.

پی‌نوشت

لازم به ذکر است که در عصر (پیامبر(ص)) برای رفتن به حبشه نزدیک‌ترین راه از طریق جده بود؛ یعنی می‌بایست فاصله مکه تا جده (حدود 70 کیلومتر) را طی کنند و در جده از طریق کشتی وارد حبشه شوند؛ بنابر این، رفت و برگشت این مسافت در یک روز با توجه به وسایل مسافرتی آن زمان ممکن نیست.

فهرست منابع

1. ابن‌هشام، سیرت رسول الله، مقدمه و تصحیح اصغر مهدوی، تهران خوارزمی، چاپ دوم، 1361ش.

2. ابوشهبه، محمدبن‌محمد، الاسرائیلیات والموضوعات فی‌کتب‌التفسیر، بیروت، دارالجیل، 1413ق.

3. بابایی، علی‌اکبر و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها، چاپ 1379ش.

4. بدوی، عبدالرحمن، دفاع از قرآن در برابر آرای خاورشناسان، ترجمه سیدحسین سیدی، انتشارات آستان قدس رضوی، 1383ش.

5. بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ترجمه سیداحمد صفایی، دفتر نشر کوکب، بی‌تا.

6. بهبهانی، محمدعلی، ردشبهات الکفار،تحقیق مهدی رجایی، قم، انصاریان، 1413ق.

7. بهجت‌پور، عبدالکریم و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، دفتر نشر معارف، 1384 ش.

8. الجندی، انور، مستشرقان و قرآن کریم، ترجمه سیدمحمد دامادی، فصلنامه میراث جاویدان، سال سوم، 1374ش.

9. حجتی، سیدمحمدباقر، اسباب النزول، وزارت ارشاد اسلامی، 1365ش.

10. حسن عباس، فضل، قضایا قرآنیة فی‌الموسوعة البریطانیه، عمان، دارالبشیر، 1978 م.

11. حکیم، محمدباقر، المستشرقون و شبهاتهم حول القرآن، بیروت، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1985 م.

12. خویی، ابوالقاسم، البیان فی‌علوم القرآن، بیروت، دارالزهراء، 1395 ق.

13.  معجم الرجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه چاپخانه صدر، بی‌تا.

14. دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، انتشارات دانشگاه تهران، 1373ش.

1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، بی‌جا، نشر التقدم العربی، 1392ق.

16. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم، 1362 ش.

17. رضوان، عمربن‌ابراهیم، آراء‌المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، دراسته و نقده، ریاض، دار‌طیبه، 1992 م.

18. زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، تحقیق: احمد شمس‌الدین، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت 1409 هـ.ق.

19. زرکشی، محمدبن‌عبدالله، البرهان فی‌علوم القرآن، مقدمه و تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالفکر.

20. شهرستانی، محمدبن‌عبدالکریم، الملل و النحل، ترجمه محمدرضا جلالی نائینی، بی تا.

21. شهید ثانی، زین‌الدین علی‌بن احمد العاملی، الرعایة فی علم الدرایه، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، نشر کتابخانه آیت ‌الله مرعشی نجفی، 1408ق.

22. صابونی، محمدعلی، صفوة التفاسیر، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

23. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه.

24. طبرسی، فضل بن‌الحسن، مجمع‌البیان فی‌تفسیر القرآن، تصحیح و تعلیق سیدهاشم رسولی محلاتی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1379 ق.

25. عاملی، جعفر، مرتضی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ترجمه حسین تاج‌آبادی، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1373 ش.

26. عسکری، سیدمرتضی، نقش ائمه(ع) در احیای دین، تنظیم محمدعلی جاودان، بی‌جا، انتشارات مجمع علمی اسلامی، چاپ دوم، 1370ش.

27. علی‌الصغیر، محمدحسین، المستشرقون و الدراسات القرآنیه، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ دوم 1413ق.

28. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

29. قرنی گلپایگانی، موازنة بین ادیان چهارگانه «زردتشت، یهود، مسیح، اسلام» بی‌جا، بی‌تا.

30. گلدزیهر، اگناس، العقیدة والشریعة فی‌الاسلام، ترجمه و تعلیق محمدیوسف موسی، عبدالعزیز عبدالحق و علی‌حسن عبدالقادر، بیروت، دارالرائد العربی، بی‌تا.

1. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1358 ش.

32. معرفت، محمدهادی، التمهید فی‌علوم القرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1366ش.

33. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، قم، مدرسه امیرالمؤمنین، بی‌تا.

34. منتظر، حسن، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، نشر آفاق، چاپ دوم، 1403ق.

35. مونتگمری وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان «تفاهمات و سوء تفاهمات»، ترجمه محمدحسین آریا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373 ش.

36. نظری، مرتضی، بررسی شیوه‌های تبلیغاتی مسیحیت علیه اسلام، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371 ش.

38-holly bible the gideons-intetnatinal p.o.box 140800.

دکتر سید علی‌اکبر ربیع نتاج /دانشیار دانشگاه مازندران

دکتر رمضان مهدوی آزاد بنی /استادیار دانشگاه مازندران

حبیب الله حلیمی جلودار /استادیار دانشگاه مازندران

منبع: مجله قرآن پژوهی خاورشناسان ش 12

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها