بررسی دیدگاه خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن
چهارشنبه 20 آذر 1392 11:34 AM
چکیده
برخی خاورشناسان پیرامون مصادر و منابع وحیانی قرآن تردید کرده، بر آناند که محمد(ص) قرآن را از فرهنگهای گوناگون، ادیان و اشخاص و کتب مختلف گرفته است و دیگر اینکه قرآن محصول تجربیات شخصی پیامبر(ص) و نتیجه افکار او یا القای شیطان به او بوده و منبع وحیانی ندارد. در این مقاله، استدلال خاورشناسان پیرامون مصادر قرآن طرح و بررسی گردیده و تبیین شده است که به صرف مشابهت تعالیم تورات و انجیل با قرآن، نمیتوان قرآن را مقتبس از آنها دانست؛ زیرا ادیان آسمانی در اصول دعوت با هم مشترکند و در مسائل جزئی با هم اختلاف دارند.
همچنین انتقاد قرآن از تعالیم یهود و مسیحیت و تفاوت ماهوی با آنها نشانه عدم اخذ قرآن از آنهاست. فرهنگ و آداب پسندیده مردم عصر نزول و اشعار آنها نیز از مصادر قرآن نیست؛ زیرا قرآن با فرهنگ عصر نزول و با محتوای اشعار آنها مخالفت کرده و از اساس آنها را تغییر داده است. وجود آیات قرآنی در اشعار امیة بن صلت، نشانه تأثیرپذیری این شاعر از قرآن است. ظاهر الفاظ قرآن با سخنان پیامبر(ص) از نظر فصاحت و بلاغت فاصله زیادی دارد. پس قرآن نتیجة افکار و تأملات شخصی او نبوده وآن را در سفرهای خویش از دیگران اقتباس نکرده است.
واژههای کلیدی: قرآن، خاورشناسان، مصادر وحی، وحی نفسی.
طرح مسأله
بدون شک الفاظ و معانی قرآن بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده و از این جهت، قرآن کریم هم دارای اعجاز لفظی و هم دارای اعجاز محتوایی است. دیدگاه عموم مسلمانان نیز از آغاز تا حال بر این بوده است که محتوا و معارف بلند قرآن در قالب الفاظ و واژگان و جملهها از سوی خدا به وسیله جبریل امین بر پیامبر خاتم(ص) نازل گردیده و او بدون هیچ کم و کاستی آن را بر مردم ابلاغ کرده و تا کنون بدون هیچ تحریفی باقی مانده است (خویی، البیان،200؛ زرقانی، مناهل العرفان، 44؛ زرکشی، البرهان، 1/290). دلایل عقلی و نقلی فراوانی وجود دارد که منبع و مصدر قرآن کریم، خود خداوند است و الفاظ و معانی آن وحی الهی است که به وسیله فرشته امین بر پیامبر خاتم(ص) نازل گردید.
از سوی دیگر، در میان خاورشناسان و دانشمندان غیرمسلمان که در مسائل اسلامی تحقیقاتی انجام دادهاند، کمتر کسی است که در منابع و مصادر قرآن اظهارنظر نکرده باشد. بعضی از خاورشناسان مثل گلدزیهر (Goldziher) بر این عقیده است که محمد(ص) قرآن را از سوی خدا نیاورده، بلکه از جاهای دیگر مثلاً در سفرها از یهود و نصارا کسب کرده است (ر.ک: ادامه همین مقاله). برخی دیگر مانند گوستاوفایل (Gustavweit) قرآن را نتیجه تجربیات شخصی پیامبر(ص) و تراوش افکار او میداند (ر.ک: ادامه همین مقاله). بنابراین، در بررسی تردیدهای مطرح شده در منابع قرآن با موضوعات ذیل روبهرو هستیم.
1. آیا پیامبر(ص) قرآن را از جاهای مختلف، فرهنگها، کتب و ادیان گوناگون کسب کرده است؟2. آیا قرآن محصول تجربیات پیامبر(ص) و نتیجه افکار اوست؟3. آیا قرآن نتیجه القای شیطان به پیامبر(ص) است یا منشأ الهی دارد که از سوی خداوند بر او نازل شده است؟بنابراین، پیرامون مصادر قرآن، احتمالات هفتگانه ذیل قابل طرح میباشد که هر یک را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم.
1. اخذ مطالب قرآنی از فرهنگ و آداب مردم
بعضی از خاورشناسان معتقدند حضرت محمد(ص) قرآن را از فرهنگ و آداب پسندیده مردم مکه گرفته است. «ارنست رنان»، خاورشناس فرانسوی، میگوید: محمد(ص) قرآن را در جامعه مکی که در آن زندگی میکرد، کسب کرده است؛ زیرا علاوه بر خرافات و شرک و بتپرستی، توحید و خداپرستی و آداب و رسوم نیکو نیز در آنجا حاکم بود و مطالب قرآن را از فرهنگ خوب مردم آنجا اقتباس کرده است (حسن عباس، قضایا قرآنیه فی الموسوعة البریطانیه، 196). بعضی از خاورشناسان مانند «تسدال» وجود دستورهای اسلامی مثل حج، طواف بین صفا و مروه، بوسیدن حجرالاسود و پرستش خدای واحد را که در میان عرب جاهلی وجود داشت، دلیل این امر میدانند (رضوان، آراد المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/ 246).
بررسی
در مورد مطالب فوق لازم است به چند نکته توجه شود: الف) ابراهیم بتشکن، پایهگذار توحید و برپاکننده خانه کعبه و پایهگذار حج توحیدی بود (حج/ 26 و 27؛ بقره/ 127)، اما این دین توحیدی به مرور زمان آمیخته به شرک گردید و عمرو بن لُحَی پادشاه مکه در سفری که به خارج عربستان داشت، بتپرستی را از آنجا وارد عربستان کرد (مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، 1/80). از آنجایی که اصول دعوت همه پیامبران واحد است، پیامبر اسلام(ص) نیز دعوت ابراهیم را ادامه داد و مردم را به توحید و زیارت خانه خدا و به آخرت و نعمتها و عذابهای آن، بشارت و هشدار داد.
ب) نکتهای که لازم است به آن توجه کرد اینکه شواهد قرآنی تصریح دارد که دین پیامبرخاتم در برخورد با فرهنگ جاهلی و احکام و آداب گذشته، چهارگونه برخورد داشته است: تقبیح، تأیید، تصحیح و تأسیس. قرآن برخی قوانین موجود عصر بعثت را تقبیح و طرد نمود و بعضی قوانین را تأیید و بعضی دیگر را تصحیح و پارهای از قوانین جدید را تأسیس نمود؛ بنابراین، تأیید احکام وآداب منطقی گذشته دلالت براخذ قرآن از آنها نیست (ر.ک: رضایی اصفهانی، رابطه قرآن و فرهنگ زمانه از منظر مستشرقان).
قرآن در بسیاری از آیات و سور مکی، اخلاق و اعتقادات زشت جاهلی را مذمت کرده و به باد انتقاد گرفته است. زنده به گور کردن دختران را نهی کرد (اسراء/ 31) و پرستش بتها را محکوم نمود (نمل/60) و آنان را در اعمال زشت و غیرمعقول به اقامه برهان و استدلال دعوت کرد (نمل/64). بنابراین، فرهنگ قرآنی با فرهنگ مردم جاهلی مکه همسو نبوده است.
ج) تشابه بعضی از دستورات اسلامی مثل ازدواج و ختنه با آداب جاهلی نمیتواند دلیل اخذ قرآن از آداب آنها باشد؛ زیرا اصل ازدواج و ختنه در همه ادیان توحیدی وجود داشته، ولی در عمل و جزئیات متفاوت بوده است. در حدیثی آمده که حضرت ابراهیم این عمل را تأیید کرده و این موضوع در دین یهود و مسیحیت وجود داشته است (Bible matthew, 19:10). اسلام که سرچشمه آن توحید است مسأله فوق را به پیروان خویش توصیه کرده است.
2ـ اخذ از اشعار جاهلی
از آداب خوب و پسندیده جامعه جاهلی گسترش شعر و فرهنگ شعر دوستی و شاعرپروری بود. در ماههای حرام (محرم، ذیقعده، ذیحجه و رجب) که جنگیدن براساس تصمیم بزرگان و شیوخ عرب ممنوع بود، در بازارهای معروف مکه مثل عکاظ، ذیالمجاز و ذی المجنه، تجمع تجاری با تجمع شاعران عربی توأم بود. شاعران برجسته اشعار خویش را میخواندند و داوران بهترین آنها را انتخاب و بر دیوار خانه کعبه نصب میکردند. این ویژگی ممتازی بود که اعراب بدان متصف بودند.
بعضی از خاورشناسان مثل تسدال، شیخو و اسپرینگر از تشابه آیات مسجع مکی با اشعار جاهلی تصور کردهاند که پیامبر(ص) قرآن را از بهترین اشعار آنها اتخاذ کرده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآنالکریم وتفسیره، 1/198 و 255) و حتی بعضی از خاورشناسان مثل کافنتسکی موضوع رساله دکتری خود را پیرامون این موضوع قرار داد تا ثابت کند میان قرآن و شعر امیة بن ابی صلت، شاعر جاهلی، نوعی ارتباط است و قرآن از شعر اقتباس شده است (همان، 1/257).
بررسی
اولاً اگر قرآن از اشعار جاهلی گرفته میشد، میبایست در مضمون و محتوی با آن همسو باشد، در صورتی که این اشعار جاهلی روحیه تعصب قبیلهای را زنده میکند و از دستورات ناب اسلامی تهی است. آیات ذیل مبین فرهنگ جاهلی است. ـ "وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالاً وَأَوْلاَداً وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ" (سباء/ 35)؛ «و گفتند: ما داراى اموال و فرزندان بیشترى هستیم، و ما عذاب نخواهیم شد». ـ "أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ" (تکاثر/ 1ـ2)؛ «افزونطلبى و فخرفروشى شما را سرگرم ساخت * تا اینکه به دیدار قبرها رفتید».
آیات فوق نشان میدهد که عربهای جاهلی به داشتن اموال و اولاد زیاد افتخار میکردند و آنها را مانع عذاب و سبب برتریجویی میدانستند، در حالی که قرآن این طرز تفکر را به شدت مورد انتقاد قرار میدهد (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 27/275؛ صابونی، صفوة التفاسیر، 3/ 598).
ثانیاً بر اساس نوشتههای کتب تاریخی، نظام قبیلگی بر زندگی اعراب جاهلی حاکم بود و آنان طبق قانون قبیله وظیفه داشتند از افراد قبیله خود دفاع کنند؛ چه ظالم باشند و چه مظلوم. در صورتی که این شعار با چنین مضمونهایی با آیه "وَلاَتَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمْ النَّارُ" (هود/ 113)؛ «و به سوى کسانى که ستم کردند، متمایل نشوید، که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید» و نیز با آیة "کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ..." (نساء/ 135)؛ «بر پادارندگان دادگرى باشید.
براى خدا گواهى دهید، و گرچه (این گواهى) به زیان خودتان یا پدر و مادر و نزدیکان (شما) باشد ...» مغایرت دارد. روح تعالیم قرآنی براساس عدالت محوری و ظلمستیزی است، ولی شعار جاهلی بر مبنای عصبیت قومی بنا نهاده شده است.
ثالثاً اینکه بعضی از خاورشناسان برای اثبات اقتباس قرآن از اشعار جاهلی به شعر امیة بنابیصلت استشهاد کرده که سبک قرآنی داشت و بعضی از کلمات قرآنی در آن گنجانده بود، (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/200) دلیل اخذ قرآن از اشعار جاهلی نیست، بلکه برعکس بهرهگیری این شاعر از مضامین قرآنی را میرساند. اینکه در اشعار بعضی از شاعران پارسی زبان مثل مولوی و سعدی عبارات قرآنی وجود دارد، دلیل این است که اینها از قرآن بهره گرفتهاند و از نظر زمانی متأخر از قرآن بودند.
درباره امیة بنابیصلت نقل کردهاند که وقتی در وصف آتش شعر میگفت از اسلوب تورات و در وصف بهشت از اسلوب قرآن پیروی میکرد و از عبارتهای آن بهره میگرفت. (همان، 1/200). پس معلوم است که این شاعر از قرآن بهره میگرفته و به خاطر زیبا ساختن اشعار خویش قرآن را در لابهلای آنها جای میداده است.
3ـ اخذ قرآن از آئین صابئان
گروهی از دانشمندان غیرمسلمان به دلیل تشابهی که میان قرآن و آئین صابئان وجود دارد، مصدر قرآن کریم را از آئین صابئان دانستهاند. تسدال، خاورشناس معروف، به دلیل تشابه میان قرآن و آئین صابئان در نماز، روزه، حج و... گفته است که منشأ و منبع قرآن از آئین صابئان است (همان، 1/ 273). کارادی وو در مقاله «قرآن و جایگاه آن در فرهنگ الهیات کاتولیک» میگوید: بقیه قوانین اسلام، برگرفته از منابع یهودی و مسیحی و یا از گروههای التقاطی ناشی از خداگرایی طبیعی است. بر تعدادی از این گروهها، نام «صابئی» اطلاق میشد و... (بدوی، دفاع از قرآن در برابر آرای مستشرقان، 125).
بررسی
کلمه صابئون در قرآن سه بار (مائده/ 69؛ بقره/62؛ حج/ 17) آمده است. راغب اصفهانی صابئان را پیرو حضرت نوح(ع) میداند (راغب، مفردات الفاظ القرآن، ماده صبأ). شهرستانی میگوید آنان کسانی هستند که از منهج حق عدول کردند و از مسیر انبیای الهی منحرف شدند؛ لذا آنان را «صابئه» میخوانند (شهرستانی، الملل والنحل، 210). علامه طباطبایی مینویسد: صابئی همان دین بتپرستی است. تفاوت صابئان با دیگران در این است که علاوه بر بت، ستارگان را هم میپرستیدند (طباطبایی، المیزان، 1/194).
آیت الله مکارم بر آن است که از آیه "إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ" (بقره/62). استفاده میشود که آنان گروهی بودند که به خدا و رستاخیز ایمان داشتند، ولی بر اثر گذشت زمان تزلزلی در عقاید آنها به وجود آمد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/200؛ 14/46). اما در مورد اشکال تسدال توجه به نکات زیر لازم است.
1ـ هنگام ظهور پیامبر اسلام(ص) در مکه و هجرت به مدینه، از وجود صابئان در این دو شهر خبری نبود، بلکه آنها در ایران و عراق زندگی میکردند و مرکز آنها شهر «حران» از شهرهای عراق بود و پیامبر اسلام(ص) قبل از بعثت به ایران و عراق مسافرتی نداشته است؛ در نتیجه، اخذ قرآن از آئین صابئان منتفی است.
2ـ تشابه میان اسلام و آئین صابئه در نماز که تسدال آن را دلیل اقتباس قرآن از آئین آنها دانسته، صحیح نیست؛ زیرا نماز آنها در تعداد رکعات، اذکار، زمان نماز با نماز مسلمانان اختلاف دارد. مسلمانان به سوی کعبه نماز میخوانند و آنها به سوی شهر «حران» عراق نماز میگذاردند (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن لکریم وتفسیره، 1/275).
علامه طباطبایی مینویسد: صابئان سه نماز واجب داشتند، نماز اول هشت رکعت است در هنگام طلوع آفتاب، دوم پنج رکعت در هنگام عبور آفتاب از وسط آسمان و در هر رکعت از نمازشان سه سجده بود و سوم پنج رکعت هنگام غروب خورشید. اینان در ساعت دوم روز نماز مستحبی داشتند. همچنین سه ساعت پس از شب نماز مستحبی میخواندند. اینان با طهارت و وضو نماز میخواندند (طباطبایی، المیزان، 1/194).
3ـ روزه در همه ادیان توحیدی وجود داشته است و اگر قرآن روزه گرفتن را واجب کرده است، دلیل بر این نیست که قرآن این حکم را از ادیان قبلی اقتباس کرده است. به علاوه، روزه مسلمانان در روز و روزه آئین صابئین در شب مقرر شده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/275). البته قرآن تأکید میکند «همان طور که بر انسانهای قبل از شما روزه را واجب کردیم بر شما نیز واجب نمودیم» (بقره/183)
4ـ حج نیز مانند روزه مختص به آئین صابئان نیست، بلکه یهودیان و مسیحیان و اعراب بتپرست نیز حجی داشتهاند و حج مسلمانان در کیفیت مناسک با حج صابئین تفاوت دارد. حج مسلمانان در مکه و حج صابئین در شهر «حران» عراق صورت میگرفت.
5ـ آئین اسلام در اعتقادات، مسائل ارث، ازدواج و طلاق، آداب غسل و... با آئین صابئین تفاوت بسیار دارد و این نشان میدهد که قرآن از آئین آنها اقتباس نشده است (رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، 1/201 و 275).
4ـ اخذ قرآن از تورات و انجیل
در میان انواع پژوهشهای خاورشناسان پیرامون اسلام، ادعای اخذ قرآن از تورات و انجیل و تأثیرپذیری اسلام از آئین یهودیت و مسیحیت بسیار چشمگیر است. آنان با مقایسه متن قرآن با تورات و انجیل کوشیدهاند شباهت میان قرآن با انجیل، تورات و تلمود را بیابند تا ثابت کنند که قرآن از آن کتابها گرفته شده است. برخی از این نویسندگان و کتابهای آنها عبارت است از:
1ـ آبراهام گیگر، «محمد از متون یهودی چه چیزی را برگرفته است؟» بُن، 1833 م. 2ـ هارتویج هرشفلد، «عناصر یهودی در قرآن»، برلین، 1878 م. 3ـ هاینریشن اشپایز، «داستانهای کتاب مقدس در قرآن»، پاریس، چاپ پنجم، برلین، لایپزیگ، 1926م. 4ـ اسراییل شاپیرو، «باز گویههای توراتی در بخشهای قرآن»، برلین، 1907 م. 5ـ تور آندریه، «اصل اسلام و مسیحیت»، اوپسلو، 1926 م. 6ـ ریچارد بل، «اصل اسلام در محیط مسیحی آن»، لندن، 1926م؛ تجدید چاپ، 1968 م.
این نویسندگان در آثارشان تلاش کردهاند تا با نشاندادن مشابهتهای میان قرآن و کتاب مقدس، ثابت کنند که قرآن منبع یهودی و مسیحی دارد. در این میان، گلدزیهر یهودی بیش از همه افراط کرده است. او با بیان دستورهای مشترک اسلام و یهود، درصدد اثبات اخذ قرآن از ادیان قبلی به ویژه یهود است.
وی مدعی است که محمد(ص) تعالیم و فضایل خود را از انبیای سلف گرفته و خود اعتراف میکند که انبیای گذشته استاد او بودهاند (گلدزیهر، العقیدة والشریعة فی الاسلام، 17). او وجود اشتراک تعالیم اسلام با یهودیت و مسیحیت را در توحید، روزه، قبله، احکام شرعی و نیز اعتقاد به یک منجی در آخرالزمان را دلیل این امر دانسته است (همان، 22). دار مستتر فرانسوی میگوید: مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجی، اصول عیسویان را پذیرفتند (منتظر، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، 58).
واشنگتن ارونیک مینویسد: اساس دین محمد(ص) بر قاعده و بنیان عیسوی نهاده شده و از آنها اخذ گردیده است با این تفاوت که عیسی نه خداست و نه پسر خدا، بلکه از انبیای بزرگ الهی است (نظری، شیوههای تبلیغاتی علیه اسلام، 129). بعضی از خاورشناسان دیگر اعتراف کردهاند که پیامبر(ص) اسلام را از تمیم داری مسیحی و وهب بن منبّه یهودی گرفته است (عسکری، نقش ائمه(ع) در احیای دین، 6/174).
بررسی
1ـ تورات و انجیل در زمان نبوت پیامبر اسلام(ص) به عربی ترجمه نشده بود و ترجمه آن دو به عربی، قرنها پس از بعثت پیامبر(ص) انجام گرفت (حسن عباس، قضایا قرآنیه فی موسوعة البریطانیه، 202). بنابراین، بعید است که تورات و انجیل از منابع قرآن باشد. به علاوه، طبق دلایل و شواهد فراوانی پیامبر اسلام(ص) اُمّی بوده است؛ دلایلی از قبیل آیه 157 سوره اعراف و 48 سوره عنکبوت. بنابراین با فرض اُمی بودن پیامبر(ص) وی نمیخواند تا از منابع یهودی و مسیحی استفاده کند؛ لذا اخذ قرآن از تورات و انجیل بعید به نظر میرسد.
2ـ اگر تورات و انجیل از منابع قرآن میبود قوم یهود به پیامبر اعتراض میکردند، همان طور که در مورد قبله بودن بیت المقدس انجام دادند و منجر به تغییر قبله مسلمانان به سوی کعبه شد (بقره/142)، در حالی که میدانیم برخی از یهودیان، نهایت فرومایگی را نسبت به اسلام روا داشتند و با مشرکان در موضوع نزول قرآن همداستان بودند و پیداست اگر کوچکترین وجه تشابهی میان مطالب قرآنی و تورات میدیدند، آن را نشان داده و بر او انتقاد میکردند (الجندی انور، مستشرقان و قرآن کریم، 47).
3ـ اگر تورات و انجیل از منابع و مصادر قرآن کریم میبود، نباید با قرآن در اختلاف و تعارض باشد، حال آنکه قرآن در بسیاری از امور با تورات و انجیل اختلاف اساسی و جوهری دارد. این اختلاف نشان از آن دارد که قرآن از این دو اقتباس نشده است؛ برای مثال، توحیدی که قرآن مطرح میکند با عقاید یهود و نصاری در اختلاف است. یهود، عزیر را پسر خدا و نصاری، مسیح را فرزند خدا میدانند، "وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ" (توبه/ 30) و "وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ" (توبه/30)، در حالی که در قرآن تصریح شده که خدا فرزندی ندارد و مسیح بنده اوست (توبه/ 30).
همچنین طلاق زن در دین مسیح حرام و در اسلام حلال و مباح، ولی مبغوض ترین اعمال نزد خداوند است. در دین مسیح هر کس با زن مطلقه ازدواج کند، زناکار بوده و آن زن نیز زانیه محسوب میشود(Holly Bible matthew, chapter 20:3)، ولی اسلام خلاف این دیدگاه را میگوید، به گونهای که ازدواج با زن مطلقه در اسلام شرعاً حرام نیست. نیز قرآن میگوید زنی که کفالت موسی را به عهده گرفت، زن فرعون بود، ولی در سِفر خروج تورات آمده که او دختر فرعون بوده است (Bible,exodus,chapter 2:1-5).