0

دیگه چند روز بیشتر به آخر ماه صفر نمونده =وداع

 
rayanhamid
rayanhamid
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 229
محل سکونت : تهران

دیگه چند روز بیشتر به آخر ماه صفر نمونده =وداع
سه شنبه 6 اسفند 1387  11:59 AM


سلام
دیگه چند روز بیشتر به آخر ماه صفر نمونده ؛ حرف دلم اینه : ختم ماه صفر به شهادت سه معصوم – پیامبر اعظم و حضرت مجتبی و امام رضا علیهم السلام – شاید برای این باشه که اونایی که هنوز دستشون خالیه و اونایی که اصلا یادشون رفته بوده که خدا ، روی چه سکوی پرتاب با عظمتی قرارشون داده بوده ، تلنگر بخورن و برای اینکه از اونایی که دو مااااه ، مشغول استفاده بودند عقب نیفتن ، سفره ی بی سابقه ای از رحمت و کرامت خودش رو پهن می کنه . خوشا به حال اونایی که به مصداق کلام امیر المومنین علی علیه السلام که فرمود : « بادر الفرصه » فرصت رو غنیمت دونستن و استفاده کردن و خوشا به حال اونایی که فرصت رو غنیمت می دونن و استفاده می برن . دست کیمیا مثل همیشه خالیه ، و به این سه مناسبت فقط تونست سه تا انتخاب کنه ؛ همین ! دعاش کنید . موفق باشین
یاعلی     


مرثیه خورشید

تازيانه ‏هاي زخمي باد بر سنگ ، ياد آور شلاق‏ هايي است كه بر سينه بلال ‏ها فرود مي‏آمد ، آن هم به جرم مظلوميت ؛ زماني كه هواي سمّي عربستان ، هيچ بهاري را به ياد شقايق ‏ها نمي‏آورد . به ياد آر سوزش گريه ‏هاي زنان قبيله كه كودكان خود را به جرم بي گناهي ، به تيرگي خاك مي‏سپردند و گريه ‏هاي مردان قبيله ، كه جگر گوشه‏ هاي خود را با قساوت تمام ، زير خروارها خاك پنهان مي‏كردند و نمي‏ديدند گل خنده‏ هاي كودكانشان را كه پژمرده مي‏شد .
تازيانه ‏هاي زخم خورده بر همان سنگ‏ هايي سيلي مي‏زد كه دقيقاً تا شصت و سه سالِ پيش ، « قدسيه » نام گرفته بود . خدايان سنگي كه بر روي طاقچه ‏ها ، خداي اهالي مي‏شدند ، اگرچه با زورِ تازيانه . غافل از آن‏كه روزي ، تبر به دستِ يتيمي ، خاكستر آن ‏ها را در اعماق تاريخ ، فسيل خواهد كرد .
ياد آور اوج مظلوميت ياسرها و سميه‏ ها كه تنها و تنها ، به جرم حقيقت گويي و انزجار از افكار موهومِ بولهب ‏ها و بوجهل ‏ها ، به چهار ميخ كشيده شدند . از آن زمان بود كه ديگر نه مردي به زنده به گور شدن دخترش افتخار مي‏كرد و نه زني چونان اشتران قبيله ، زر خريد زراندوزان و ملعبه شهوت‏ رانان قبيله قرار مي‏گرفت .
شصت و سه سالي كه طلايه خورشيد نبوت ، انجماد جهالت را در چشم عصبيت جاهلي آب كرده بود و باران رحمت ، تار هاي تنيده خرافه را از گوشه گوشه شهر رُفته بود . سال ‏هايي كه شيشه عُمر خدايان سنگي مكّه ، به سنگ ابرمرد تاريخ ، همان پيام آور طليعه ‏هاي اميد ، اصابت كرده بود و طلسم ديوهاي لات و هُبَل و عُزّي‏ به دست تواناي او طنين « اللَّه اكبر » ش باطل شده بود .
و حالا بعد از شصت و سه سال ، مكه ، با تمام غرورش ، توان سرپا ايستادن ندارد و مرغ‏ هاي آسمان - از حنجره درد - غروب را به مرثيه نشسته ‏اند . كوچه‏ هاي هميشه مظلوم بني هاشم ، چشم به راه آشناي هر شبشان هستند ؛ مثل يتيماني كه مدّتي است چشم به چارچوب در دوخته‏ اند ، به اشتياق ديدار مهربان‏ ترين پدر دنيا ؛ غافل از آن كه خانه وحي ، لحظات سختي را پشت سر مي‏گذارد و آسمان مكه ، در غم بي سابقه‏ اي فرو رفته است .
شايد در هيچ باوري نگنجد كه از همان لحظه كه رسول‏ صلي الله عليه وآله و سلم ، جام اَلَست را سر كشيد ، عدالت را خانه نشين كردند و مردم ، به عصر جاهليت برگشتند و منبر پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم ، تبديل شد به تخته پاره ‏هايي كه بوزينه ‏هاي ابوسفيان از آن بالا مي‏رفتند . كاش رسول‏ صلي الله عليه وآله و سلم زنده بود و مي ‏ديد ابوذر كه از شدّت سجده و طاعت ، پيشاني ‏اش پينه بسته بود ، در چه شرايطي جان داد !
كاش بود و غصب فدك را مي‏ديد ؛ خانه ‏نشيني علي را ، مظلوميت حسن را ، تن پاره پاره حسين را و ...
و از همان لحظه ، مردم به عصر جاهليت برگشتند .
 

تقدیم به امام حسن مجتبي ‏عليه السلام‏ 

نگاهت وسعت سبز زمين است‏
دلت آيينه ی اهل يقين است‏
خدا در وسعت دستت چه ديده است‏
كه بخشش با قدم ‏هايت عجين است ؟
از آن زخمي كه احساس تو برداشت‏
هزاران لخته باور بر زمين است‏
در اين عصر پر از تيغ تغافل‏
دوباره غربتت گوشه نشين است‏
خدا با چشم‏ هايت هم‏ نشين بود
كه درد و داغ شيعه آتشين است

تقدیم به حضرت رضا علیه السلام ‏ 

تمام ثانيه ‏هايم غريب مي‏گذرند
كبوتر دل من آشيانه مي‏خواهد
چه سخت مي‏گذرد لحظه‏ هاي دل تنگي‏
دلم براي پريدن بهانه مي‏خواهد

ضريح دست شما را هزار و چندين بار
به پلك‏ هاي خودم بي دليل مي‏بندم‏
اگر قبول كني رد اشك‏ هايم را
براي ديدن رويت دخيل مي‏ بندم‏ 

تمام بغض دلم آب مي‏شود وقتي‏
ستاره ‏هاي حرم را ز دور مي ‏بينم‏
و اشك‏ هاي دلم را به پات مي‏ريزم‏
از آستان نگاه تو بوسه مي‏چينم‏ 

منم كه بين « منم » ها هنوز درگيرم‏
دلم خوش است كه پر مي‏كشم به صحن شما
هميشه منتظرم تا مسافرت بشوم‏
تو را صدا كنم از دور : يا امام رضا (ع(

نوشته شده توسط:Rayanhamid
اللهم عجل لوليک الفرج
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها