ربوبیت و تربیت
شنبه 16 آذر 1392 9:04 AM
آنان که نگاهشان به قرآن و آیات و پیامهای آن فراتر از نگاه به یک متن بشری است و معتقدند که قرآن اگر چه در فصل خاصی از تاریخ و فرهنگ زمانه تولّد یافته است، اما پیامی برای همه فصول تاریخ بشر دارد و هرگز مقهور فرهنگ روزگار نزول نبوده است، آنان ـ با چنین نگاه و اعتقادی ـ ساحت آیات و حتّی واژگان قرآن را میدان گسترده تفکّر و تأمّل و تدبّر میدانند و از کنار هیچ تعبیر و تأکید و تکرار و تلمیحی به سرعت و سهولت نمیگذرند!
چنان که سعی میکنند تا در این تفکّر و تدبّر، دستخوش پیشداوریها و انگیزههای شخصی و تحمیل آرای خود بر کلام وحی نشوند! نوشته حاضر با آن نگاه و اعتقاد و نیز با این حزم و احتیاط، در صدد تبیین سرّ تأکید بر ربوبیت الهی در آیات قرآن و نیز ارتباط ربوبیت الهی با مسئله «تربیت و رشد» میباشد.
رابطه «ربوبیت» و «تربیت»
قبل از ورود به اصل بحث، جا دارد که رابطه لفظی و لغوی این دو واژه را مورد بررسی قرار دهیم تا زمینه برای تبیین ارتباط معنایی و کارکردی آن دو فراهم آید.واژه «ربوبیت» برگرفته از ریشه «رَبَبَ» میباشد، در حالی که واژه «تربیت» بر ساخته از ریشه «رَبَوَ» است. بنابراین دو واژه «ربوبیت» و «تربیت» از نظر ریشه لغت با یکدیگر متفاوت هستند.
با این همه از نظر معنا، نوعی همپوشانی میان آنها وجود دارد و چه بسا همین قلمروهای مشترک معنایی است که ذهن را به سمت این تصوّر سوق میدهد که ممکن است ریشه لغوی آن دو، یکی باشد. به هرحال تحقیق میطلبد که نگاهی گذرا به معنای لغوی هر یک داشته باشیم.
واکاوی معنای «ربّ» در لغت
در کتاب «العین» آمده است: «من ملک شیئاً فهو ربّه، لایقال بغیر الاضافه الّا لله عزوجل» یعنی هر کس مالک چیزی باشد، ربّ آن نامیده میشود و البته واژه «ربّ» بدون اینکه به کلمه دیگری اضافه شود، تنها درباره خدای عزوجل به کار میرود. سپس در ادامه مینویسد: «و ربیتُه ای حضنته»؛ یعنی واژه «ربب» به معنای حضانت و سرپرستی و مدیریت نیز آمده است.
در «مفردات» راغب چنین آمده است: «الربّ فی الاصل: التربیه، و هو انشاء الشیء حالاً فحالاً الی حدّ التّمام» یعنی ربّ در اصل به معنای تربیت میباشد و عبارت است از پدید آوردن یک چیز به تدریج و مرحله به مرحله، تا اینکه به مرحله کمال و پایانی خود برسد. در «مجمع البحرین» ذیل آیه «ربّ المشرقین و ربّ المغربین» نوشته است:
«المراد مالکهما و مدبّرهما و یطلق الربّ علی السیّد ایضاً و المربی و المتمم و المنعم و الصاحب»یعنی منظور از «ربّ المشرقین و ربّ المغربین» مالک و مدبّر مشرق و مغرب است، چنان که واژه ربّ گاه به معنای سیّد و آقا و فرمانروا یا مربّی و تمامکننده و نعمتدهنده و صاحب نیز میآید.لسان العرب نیز در معنای ربّ به تفصیل سخن گفته و از جمله آورده است:«الربّ هو الله عزوجلّ، هو ربّ کل شییء ای مالکه و له الربوبیه علی جمیع الخلق، لاشریک له، و هو ربّ الارباب و مالک الملوک و لاملاک»
یعنی؛ واژه «الربّ» ـ با الف و لام ـ در مورد خدای عزوجلّ به کار میرود که ربّ و مالک همه چیز است و ربوبیت بر همه خلق دارد، شریکی برای او نیست و او ربّ الارباب و مالک الملوک میباشد. او نیز یاد کرده است که «الربّ یُطلق فی اللغه علی المالک و السیّد و المدبّر و المربّی و القیّم و المنعم». وی از قول «ابن انباری» جملهای را نقل کرده است که برای این بحث مفید میباشد: «الربّ ینقسم علی ثلاثه اقسام: یکون الربّ المالک، و یکون الربّ السیّد المطاع ـ قال الله تعالی: فیسقی ربَّه خمراً، ای سیّده، و یکون الربّ المٌصلح، رَبَّ الشئ اذا اَصْلَحَهُ»؛
یعنی ربّ سه کاربرد دارد 1ـ به معنای مالک 2ـ به معنای بزرگی که باید از او اطاعت کرد ـ چنان که در آیه «فیسقی ربّه خمراً« منظور از ربّ، آقا و مولاست 3ـ به معنای مُصلح و ساماندهنده و اصلاحکننده. وقتی کسی عیب و ایراد و کاستی و چیزی را برطرف میسازد، درباره او میگویند «رَبَّ الشئ».
کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» در جمعبندی آرای کتب لغت ذیل معنای ربّ مینویسد: «و التحقیق انّ الاصل الواحد فی هذه المادّه سوق شیء الی جهته الکمال و رفع النقائص بالتخلیه و التحلیه ...» یعنی؛ نظر محققانه در آرای لغتشناسان آن است که معنای اصلی و بنیادی واژه «ربّ» گرایش دادن یک چیز به سمت کمال و از میان بردن نقایص آن است؛ گاه از طریق کاستن و پیراستن و زمانی از راه افزودن و آراستن.
وی سپس ادامه داده است که این کمالبخشی گاه در امور ذاتی و گاه در امور عرضی است و زمانی در اعتقادات و معارف است و لختی در صفات و اعمال و آداب و اخلاق و علوم است. و از این ربوبیت و کمالبخشی به تناسب موارد مختلف، تعابیر گوناگونی صورت میگیرد، مانند اصلاح، اِنعام، تدبیر، سیاست کردن، به اتمام رساندن و ... .
نویسنده التحقیق در نهایت نتیجه میگیرد که اگر معنای اصلی «ربّ» را کمالبخشی بدانیم، پس دیگر معانیای که در کتابهای لغت برای این واژه یاد کردهاند، مانند مالکیت، مصاحبت، سیادت، قیمومت، فزونی، ثمردهی، برتری، تعلیم، تغذیه و امثال این معانی، در شمار معانی ثانوی و از لوازم معنای اصلی به حساب میآید.
معنای «رَبَوَ» در لغت
در کتاب «العین»، «رَبَو» این گونه معنا شده است: «ربا الجرح و الارض و المال و کل شئ یَرْبُو ربوا، اذا زاد» واژه «ربا» در مورد هر چیزی که به کار رود، به معنای زیاد شدن و فزونی یافتن آن است.«قاموس قرآن» ذیل آیه «و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً» مینویسد: «ربّیانی از رَبَوَ به معنای زیادت دادن و بزرگ کردن است، یعنی خدایا! پدر و مادرم را مورد رحمت قرار ده! چنانکه وقتی من در کودکی خرد بودم، مرا بزرگ کردند.»
«لسان العرب» مینویسد: «رَبَوْتُ فی بنی فلان أربُو، نشأتُ فیهم» یعنی؛ رَبَوَ به معنای نشأت یافتن و رشد کردن فرد در یک قبیله به کار رفته است.سپس در ادامه مینویسد: «رَبَّیْتُ فلاناً»، «اُرَبِّیه تَرْبِیهً» و «تَرَبَّیْتُه» و «رَبَیْتُه» و «رَبَّیْتُه» همه به یک معناست.او از جوهری نقل کرده است: «رَبَّیْتُه تَرْبِیَهً و تَرَبَّیْته ای غَذَوْتُه» یعنی؛ واژه تربیت به معنای تغذیه کردن و پرورش دادن آمده است.
کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» پس از نقل آرای مختلف اهل لغت درباره این واژه، چنین جمعبندی کرده است:«و التحقیق انّ الاصل الواحد فی هذه المادّه، هو الانتفاخ مع زیاده بمعنی ان ینتفخ شئ فی ذاته ثم یَتَحَصَّل له فضل و زیاده» یعنی؛ نظر تحقیق این است که اصل واحد در مادّه «رَبَوَ» این است که به معنای «پر شدگی» و غنای درونی و ذاتی یک چیز باشد که در نتیجه آن غنا و پر شدگی، فضل و فزونی حاصل آید.
به هر حال منظور نویسنده التحقیق این است که اهل لغت معنای اصلی «رَبَوَ» را با لوازم و نتایج آن خلط کردهاند. زیرا معنای اصلی این واژه «غنا و پر شدگی درونی و ذاتی» است که البتّه پس از رخداد چنین تحوّلی درون یک شیء، آثار بیرونی آن نیز تحوّل یافته و ثمرات و نتایج آن که عبارت است از «الزیاده، الفضل، النماء، الطول، الزکا، النشاء و العلا» پدیدار میشود. و اهل لغت میان آن اصل و این لوازم تمایز قائل نشدهاند و همه را معنای اصلی پنداشتهاند! وی در ادامه فرق میان سه واژه نزدیک به هم و در برخی ساختارها شبیه به هم را متذکر شده است، یعنی: «رَبَوَ، رَبَئَ، رَبَبَ» و مینویسد:
«رَبَئ الصغیرُ ای علا و طال و ربّ الصغیرَ ای ساقه الی جهه الکمال و ربا الصغیرُ ـ معتلاً ـ ای انتفخ و زاد». وی «رَبَأ» با همزه را به معنای بلندی یافتن و گسترش پیدا کردن ظاهری و جسمانی دانسته و «رَبَبَ» را به معنای سوق دادن به سمت کمال معنا کرده و «رَبَوَ» را به معنای پر شدگی و زیادت مادّی و جسمانی دانسته است. و امّا درباره مفهوم واژه «تربیت» معتقد است که این واژه دارای شمول معنایی است و هر گونه نشو و نما و فزونی مادّی و معنوی را در هر مرتبه از مراتب که باشد، شامل میشود.
حاصل جستارهای لغوی
چنان که ملاحظه شد، به رغم تفاوتهایی که میان واژه «ربّ» و «رَبَوَ» گفتهاند، در برخی ساختارها، معنای این دو واژه با هم چنان نزدیک شده است که تفکیک و تمایز آن دو از یکدیگر دشوار مینماید.بلی، همین اندازه میتوان گفت که «ربوبیت» از ریشه «ربّ» ناظر به دو معنای اصلی است 1ـ مالکیت 2ـ تدبیر، مدیریت و سرپرستی به سوی کمال.
و امّا واژه تربیت از ریشه «رَبَوَ» در بر دارنده معنای مدیریت فزونیبخشی به سمت کمال و تمام است. حال ممکن است مربّی مالک باشد یا نباشد.البتّه این قلم معتقد است که اگر مربّی فاقد همه مراتب مالکیت باشد، هرگز قادر به «تربیت کردن» و «جهت دادن» و «کمال بخشیدن» نخواهد بود.
بلی، در امر «تربیت» مالکیت حقیقی و تامّه لازم نیست، ولی دست کم نوعی مالکیت مجازی، موقّت و اعتباری باید باشد تا مربّی از طریق آن مالکیت اعتباری بتواند «متربّی» را تحت نفوذ خود قرار دهد و بر او تأثیر گذارد. هر چند این مالکیت به حدّی باشد که فرد مربّی بتواند از راه دور برای لحظاتی چند، ذهن و فکر متربّی را تسخیر کرده و به خود و پیامهای خود مشغول دارد.اینجاست که مرز ربوبیت و تربیت بیش از پیش به هم نزدیک میشود.
«ربوبیت» و «تربیت» در تفاسیر
معمولاً روش مفسّران چنین است که توضیحات محتوایی خود را درباره برخی الفاظ و مفاهیم ـ هنگامی که برای نخستین بار آن لفظ یا مفهوم در قرآن آمده است ـ میآورند و بر این اساس انتظار میرفت که مفسران ذیل آیه «الحمد لله ربّ العالمین» در سوره فاتحه، شرح و بیان بیشتری ذیل کلمه «ربّ» داشته باشند، امّا مطالعه در بیش از سی تفسیر از تفاسیر متقدّم و متأخر امامیه و اهل سنّت نشان میدهد که مفسّران معمولاً ذیل این واژه ژرفکاوی نکردهاند و معمولاً به توضیحی کوتاه اکتفا کردهاند و از آن میان برخی بیشتر تأمل ورزیدهاند که نمونهای از آن را میآوریم:
1ـ سهل بن عبدالله تستری در تفسیر عرفانی خود که در شمار تفاسیر قرن سوم میباشد نوشته است:«ربّ العالمین، سید الخلق المربّی لهم، و القائم بامرهم، المصلح المدبّر لهم قبل کونهم و کون فعلهم المتصرّف بهم لسابق علم فیهم، کیف شاء لما شاء و اراد و حکم و قدر من امر و نهی، لا ربّ لهم غیره.»
2ـ عبدالکریم قشیری در تفسیر «لطایف الاشارات» از تفاسیر عرفانی قرن پنجم مینویسد:«ربّ العالمین: الربّ هو السید ... فهو مالک الاعیان و منشیها، و موجد الرسوم و الدیار بما فیها و یدّل اسم الربّ ایضاً علی تربیه الخلق، فهو مربّی نفوس العابدین بالتأیید و مربّی قلوب الطالبین بالتسدید و مربّی ارواح العارفین بالتوحید و هو مربّی الاشباح بوجود النّعم و مربّی الارواح بشهود الکرم و یدلّ اسم الربّ ایضاً علی اصلاحه لامور عباده ...»لازم به یاد است که انتخاب این دو تفسیر از تفاسیر متقدّم بدان جهت صورت گرفت که تفاسیر عرفانی بیشتر از سایر تفاسیر در این قرون به زوایای معنای ربوبیت الهی پرداخته و درباره آن توضیح دادهاند.
3ـ ابوالفتوح رازی در کتاب «روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن» که تفسیری اجتهادی و متعلّق به قرن ششم هجری میباشد، چنین نوشته است:«در معنای «ربّ» اختلاف کردهاند. بعضی گفتهاند معنای ربّ، سیّد و مالک میباشد، چنان که در آیه «اذکرنی عند ربّک» ای عند سیّدک. و برخی گفتهاند به معنای «مالک» باشد و بعضی آن را به معنای «مصلح» دانستهاند؛ یعنی کسی که چیزی را اصلاح کند.»سپس او توضیح داده است که اگر ربّ به معنای مالک باشد، صفت ذات است و اگر به معنای تربیت و اصلاح خلق باشد، از صفات فعل خواهد بود.
4ـ میبدی در کشف الاسرار و عده الابرار مینویسد:«قوله تعالی ربّ العالمین: ای خالق الخلق و سیّدهم و مالکهم و القائم بامورهم ... ربّ او است که بیافریند به قدرت، پس بپروراند به نعمت، پس بیامرزد به رحمت.ربّ در کلام عرب بر چهار وجه است: سیّد، مالک، مدبّر و مصلح، مربّی.
5ـ شیخ طوسی در «التبیان فی تفسیر القرآن» آورده است:«و اشتق الربّ من التّربیه ... و قوله «ربّ العالمین» ای المالک لتدبیرهم و المالک للشیء یسمّی ربّه و لایطلق هذا الاسم الّا علی الله ... و متی قیل فی الله انّه ربّ بمعنی انّه سید فهو من صفات ذاته و اذا قیل بمعنی انّه مدبر مصلح فهو من صفات الافعال.»
6ـ طبرسی در «مجمع البیان» مینویسد:«و امّا «الربّ» فله معان، السید المطاع، الملک، الصاحب، المربب، المصلح، و اشتقاقه من التربیه.»7ـ تفسیر «نورالثقلین» در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) نقل کرده است:««رب العالمین» مالکهم و خالقهم و سائق ارزاقهم الیهم من حیث یعلمون و من حیث لایعلمون.»
8ـ آلوسی در روح المعانی چنین یاد کرده است: «و قد اشار سبحانه و تعالی بقوله «ربّ العالمین» الی حضره الربوبیه التی هی مقام العارفین و هی اسم للمرتبه المقتضیه للاسماء التی تطلب الموجودات فدخل تحتها العلیم و السمیع و البصیر و القیوم و المرید و الملک ... و مما قرّرنا یعلم سرّ کثره افتتاح العبد دعائه بیا ربّ یا ربّ ... قال ارباب الظاهر الداعی لایطلب الّا ما یظنّه صلاحاً لحاله و تربیهً لنفسه فناسب ان یدعوه بهذا الاسم، و نداء المربی فی الشاهد بوصف التربیه اقرب و اقوی لتحریک عرق الرحمه.»
9ـ علامه طباطبایی در تفسیر «المیزان» آورده است: «فالربّ هو المالک الّذی یدبّر امر مملوکه، ففیه معنی الملک ... و هو نوع قیام شئ بشئ یوجب صحه التصرفات فیه ... و من المعلوم انّ الملک الحقیقی لاینفک عن التدبیر ... فهو تعالی ربّ لما سواه لانّ الربّ هو المالک المدبّر.»
10ـ تفسیر راهنما، از جمله تفاسیری است که اساساً برای محققان و قرآنپژوهان تدوین شده است و شیوه آن، اختصار و اشاره به پیامها و نکتههای قرآنی است و جا دارد که در پایان این نگاه تفسیری که تقریباً جامع بسیاری از دیدگاههای مفسران متقدّم و متأخّر میباشد، نگاهی نیز به برداشتهای تفسیر راهنما، ذیل «ربّ العالمین» داشته باشیم. یک ـ خداوند مالک و مدبّر همه عالمهای هستی است. دو ـ جهان هستی سراسر زیبا و تدبیر آن تدبیری نیکوست. این برداشت از ارتباط «الحمد لله» با «ربّ العالمین» صورت گرفته است.
سه ـ خداوند از روی اختیار جهان را تدبیر میکند و در اداره آن جبر و اضطراری ندارد. این برداشت نیز از «الحمد» که ستایش بر فعل اختیاری است با «ربّ» که تدبیر الهی در هستی را میفهماند، استنتاج شده است. چهار ـ جهان هستی به سوی کمال در حرکت است. در معنای «ربّ»، تربیت کردن و تدبیرِ مرحله به مرحله و مستمر نهفته است. پنج ـ تدبیر همه عالمهای هستی از سوی خدا، دلیل اختصاص همه ستایشها به اوست.