علی آیین من آیینه ی من
علی شد محرم این سینه من
دلم در انفجار عشق خونست
علی جان مهرت از ظرفم فزون است
دلم را گر سر جنگ است از توست
اگر این بیشه دلتنگ است از توست
گل لبخند مهرت کوکب من
چراغ افروز جان هر شب من
به یادت قایقی را مانم اکنون
روان بر موجهای عشق گلگون
به مهر آرامشم ده ای تو رهبر
سکانداری کن و تا ساحلم بر
دلم از چله کمتر نیست گاهی
نواز این قعر ژرفا را به آهی