ای کردگار گفته ثنای تو یا علی
وی روزگار خوان عطای تو یا علی
گویی به یک عنان ز ازل سر نهاده اند
رخش قضا و خنگ رضای تو یا علی
گر دیده تیره بخت ابد آنکه ره نیافت
در ظل آفتاب ولای تو یا علی
خوزشید را به بحر افق کرده روزگار
غرق عرق ز شرم لقای تو یا علی
حل هزار مشکل و بذل هزار گنج
باشد به دست عقده گشای تو یا علی
هر دم بدوش عرش نهد پای افتخار
دوش نبی ز رفعت پای تو یا علی
انکو فراخت پرچم وحدت به نه سپهر
در ماسوا که بود سوای تو یا علی ؟
بود یک وجب قبای وجوب ار قصیرتر
زیبنده بود به قد رسای تو یا علی
موسی بکام اژدر حیرت نهان شود
گر بنگرد به شکل عصای تو یا علی
قربان شود ذبیح صفت حضرت خلیل
گر بگذرد به قرب منای تو یا علی
شد هستی تو علت ایجاد ممکنات
ای جان ممکنات فدای تو یا علی
بنهاده روی عجز و ارادت نه آسمان
بر خاک آستان گدای تو یا علی
مجروح شد جبین ملک بس که سجده برد
بر آستان عرش بنای تو یا علی
بر صفحه ی حریم تو طوف آورد حرم
یا بد وقوف اگر زصفای تو یا علی
جای تو در عبای نبی بس غریب نیست
جای نبی بود به عبای تو یا علی
چون ذره پایمال کند آفتاب را
کسب ار کند سها ز بهای تو یا علی
طوفانی سفینه ی ایجاد ممکن است
در قطره یی ز بحر سخای تو یا علی
امکان پذیر نیست کسی را بجز خدا
حد ثنای مجد و علای تو یا علی
در پیش پیش موکب قدر تو می کشند
کرسی جنیبه عرش لوای تو یا علی