حدیث رفع
چهارشنبه 13 آذر 1392 2:59 AM
حدیث رفع |
حدیث رفع، از احادیث مشهور و حائز اهمیت در بعضی از مباحث اصول فقه. متن حدیث بنا به روایت شیخ صدوق چنین است: «عن ابی عبدالله علیه السلام قال، قال رسول الله صلی الله علیه و آله: رفع عن امتی تسعه: الخطأ و النسیان، و ما اكرهوا علیه، و ما لا یطیقون، و ما لا یعلمون، و ما اضطروا الیه، و الحسد، و الطیره و التفكر فی الوسوسه فی الخلق ما لم ینطق بشفه» (توحید، 353، خصال، 2/417، بحار الانوار، 2/280) . و به روایت شیخ كلینی در كافی، 2/باب ما رفع عن الامه، به سند دیگری آمده: «وضع عن امتی تسع خصال...» كه از نظر معنی ظاهرا با نقل فوق تفاوتی ندارد. ترجمه حدیث چنین است: «امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند: نه چیز از امت من برداشته شده است: خطا و فراموشی، و آن چه بر آن وادار شوند و آن چه توان انجامش را ندارند، و آن چه ندانند و آن چه به ناچار تن دهند و حسد و طیره (فال بد) ، و اندیشیدن در وسوسه در آفرینش تا وقتی كه آن را به زبان نیاورند». البته روایات دیگری نیز در این باب وارد شده كه در بعضی فقط چهار چیز و در بعض دیگر سه خصلت یاد گردیده است، كه از جهت روح مطلب و اصل معنی با هم منافاتی ندارند، زیرا كه ممكن است در آنها به اهم اشیا اكتفا شده باشد. در این كه مقصود از رفع و برداشته شدن در این روایات چیست؟ احتمالاتی وجود دارد، علامه مجلسی گفته «شاید مقصود رفع مؤاخذه و عقاب باشد، و هم احتمال می رود نسبت به بعضی اصل آن، و یا تأثیر یا حكم تكلیفی آن باشد». و علمای اصول فقه، در باب برائت، پیرامون این حدیث و هر یك از جملات آن بحثها كرده اند، و آن چه بیشتر محل كلام است همان معنی «رفع» است، زیرا كه اگر بگوییم این وضع به عینه و اصل آنها از این امت برداشته شده اند یعنی این حالات اصلا در این امت وجود ندارند سخنی به گزاف گفته ایم، زیرا كه این حالات در این امت وجود دارند، پس باید دید مقصود از رفع و برداشته شدن چیست؟ و چگونه برداشته شده است؟ جمعی بر آنند كه مؤاخذه و كیفر برداشته شده است، یعنی حكم و اثر تكلیفی در این موارد نیست، و بعضی نیز رفع را شامل تمامی آثار تكلیفی و وضع دانسته اند. البته در مواردی از قبیل: قتل خطائی، و سجده سهو، كه حكم از اول بر مورد خطا و سهو وارد شده است، از مورد حدیث بیرون است. آن گاه بحث عمده در اصول فقه نسبت به جمله «و ما لا یعلمون» است، كه نتیجه استلال آن است كه هر آن چه حكم آن برای ما معلوم نباشد، ذمه ما از آن بری است و الزامی نسبت به آن نداریم، البته در صورتی كه نسبت به شناخت وظیفه و نجات آن كوتاهی نكرده باشیم. نكته دیگر در این حدیث این كه: مرحوم مجلسی گفته: «شاید خصوصیت امت آن حضرت در برخی از این جملات منظور نباشد، و مقصود اختصاص مجموع آنها به این امت است، گرچه برخی از آنها مشترك بین این امت و سایر امتها است...». و در بیان طیره ـ كه به معنی فال بد زدن است ـ از جوهری نقل كرده كه: «در حدیث است كه رسول اكرم (ص) فال را دوست داشت و طیره را خوش نداشت» سپس افزوده: «در رفع طیره وجوهی محتمل است: اول) رفع مؤاخذه و كیفر بر آن چه در دل بگذرد، زیرا كه جلوگیری از خطور چنین حالتی در نفس تقریبا غیر مقدور است، و كفاره اش آن است كه به آن ترتیب اثر ندهد و به مقتضای آن عمل نكند، و بر خداوند توكل نماید، از همین روی پیامبر اكرم (ص) فرمود: هر گاه در كاری فال بد زدی، دنبال آن كار برو (و اعتنایی به فال بد مكن )، دوم) رفع تأثیر آن از این امت است به بركت آن چه از رسول خدا و ائمه هدی (ع) در این باره وارد شده از اعتنا نكردن بدان و توكل بر خدا نمودن، و دعاها و ذكرهایی كه از تأثیر فال بد جلوگیری می كند، سوم) مقصود از رفع، جلوگیری از عمل طبق آن است ـ چنانكه صاحب نهایه و دیگران گفته اند ـ اما معنی اول در این خبر، اظهر است. و این كه فال بد اثر دارد یا خیر؟ اخبار در این باره متفاوت است و مقتضای جمع بین آنها چنین است كه در صورت تأثیر در نفس، بی اثر نیست، اما اگر بدان اعتنا نشود و چون خطور كرد، انسان به خدا توكل كند و بدان ترتیب اثر ندهد، تأثیر نخواهد كرد». و اندیشیدن در وسوسه در آفرینش، ظاهرا وسوسه هایی است كه راجع به اصل آفرینش و مبدأ پیدایش مخلوقات، و این كه آفریدگار جهان خود چگونه آفریده شد و در كجا است؟ و... مانند این وسوسه ها كه اگر به زبان آید كفر است. و یا تفكر در قضا و قدر و اندیشه كردن در خلقت اعمال بندگان، و حكمت آفرینش بعضی از شرور و حیوانات موذی، و فكر كردن راجع به تسلط بدان بر نیكان، و خلقت كفار و... كه همه افراد ـ كم و بیش ـ بدانها دچار می شوند، ولی تا در نفس به صورت شبهه قرار نیافته، و موجب شك در حكمت و عدالت آفریدگار نشده باشد، مورد عفو الهی و مرفوع است. |