رابطه گزارههای قرآنی و گزارههای علمی 2
سه شنبه 12 آذر 1392 9:00 AM
بخش دوم و پایانی
رابطه گزارههای قرآن و گزارههای علم
متفکران و اندیشمندان الهی از مفسران قرآن و متخصصان علوم، چون خداوند را نازلکننده کتاب تشریع وحی و ایجادکنندهکتاب تکوین طبیعت میدانستند، مغایرتی بین کتاب تشریع و کتاب تکوین نمیدیدند. در بررسی نسبت آنها ابتدا گزارههای علمی قرآنی را با روش شناسی خاص آن باید تبیین نمود و در مرحله بعد آن گزارههای علمی را که قطعی است، به خوبی شناخت، آنگاه نسبت بین آنها را سنجید.
1 ـ رابطه مکملبودن
علم و قرآن مکمل یکدیگرند. این رابطه به دوگونه ممکن است باشد. الف: گزارههای علمی مقدمه گزارههای اصلی قرآنی واقع شود، یعنی شناخت نظم طبیعت مقدمه شناخت خدا باشد و علم مقدمه درک اهداف اصلی قرآن قرار گیرد. میتوان چنین توضیح داد: عالم آفرینش بر پایه اتقان و نظم دقیق و شگفتآوری استوار است و دانشهای تجربی امروز نقش مهمی در شناخت نظم آفرینش دارد. متکلمان این دانشها را صغرای (مقدمه) قیاس خود قرار داده، با ضمیمهکردناصل بدیهی عقلی که نظم در افعال بدون علم و آگاهی فاعل معقول نیست، خدا را اثبات میکنند. قرآن به برهان نظم توجهفراوان نموده است، مانند: )إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ.... لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ(. (بقره/ 164).
ب: موضوع علم و قرآن درباره طبیعت، واحد و غایت آنها متفاوت باشد . در این صورت میتوانند مکمل یکدیگر شوند. علم از علل حوادث طبیعی و قرآن از غایت آنها (کشف معانی پدیدهها که نشانه و آیت خدا است) سخن میگوید، مانند: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ» (عنکبوت/ 20).قرآن با تاکید بر واقعیت طبیعت، قابل شناسایی بودن قوانین آن و ارج و منزلت طبیعت به عنوان باز نمود علم الهی، نه تنها اساس لازم برای تکون نهاد علم در زندگی بشر را فراهم آورده است؛ بلکه آن دو را در تعامل تکمیلی با یکدیگر قرار داده است.
2 ـ رابطه وحدت و تطابق
علم و قرآن از موضوع واحد و غایت و هدف واحد سخن گفتهاند. در اینجا وحدت و انطباق هست، یعنی قرآن دقیقاً موضوعی از طبیعت را با بیان علل طبیعی آن یاد کرده است و علم نیز از طبیعت و علل آن بحث کرده است که این گزارهها عیناً بر یکدیگر منطبق میباشند، مانند: «وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ...» (نمل/88).
حرکت کوهها در دوران معاصراثبات علمی شده است علامه طباطبائی آن را در مورد رخدادهای قیامت میداند. المیزان 14/390)، حال آنکه قرآن قرنها پیش از آن سخن گفته است. در اینصورت قرآن میتواند زمینه کشف قوانین علمی و الگو باشد، و بعضی گزارههای علمی قرآن میتواند راهنمای علوم باشد.در اینگونه آیات، قرآن از طبیعت بهعنوان یک منبع شناخت یاد کرده و علل حوادث آن را توضیح دادهاست (ر.ک، بازرگان، باد و باران در قرآن). این موارد در زمینه علوم انسانی جدیتر و گستردهتر است. (طباطبایی، المیزان 2/ 213 و 4/ 178 ـ 198؛ ر.ک. استاد مطهری، اسلام و مقتضیات زمان).
نمونههای رابطه وحدت و تطابق بین قرآن و طبیعت
قرآن کریم در آیات فراوانی از نظم آفرینش و هدف داری آن سخن گفته است، از جمله:«الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ» (ملک/3)؛ «او کسی است که هفت آسمان را بر روی هم آفرید و در آفرینش خدای رحمان خللی نمیبینی، پس دوباره دیده خود را بگردان، آیا نقصانی میبینی؟».«وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً» (فرقان/2)؛ «همه چیز را آفرید و برای آن اندازهای قرار داد.«وَأَنبَتْنَا فِیَها مِن کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ» (حجر/19)؛ «ما در زمین هر چیزی را با وزن و اندازه مخصوص رویاندیم».
آیاتی که از تحولات طبیعت و آثار آن سخن رانده است. «اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَیَبْسُطُهُ فِی السَّماءِ کَیْفَ یَشَاءُ وَیَجْعَلُهُ کِسَفاً فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلاَلِهِ» (روم/48)؛ «خدا کسی است که بادها را میفرستد پس ابرها را بر میانگیزاند و سپس قطرات باران از لابه لای ابرها خارج میشود».همچنین میتوان به آیاتی که طبق آنها جهان طبیعت در تسخیر انسان قرار میگیرد، اشاره نمود: «وَسَخَّرَ لَکُم مَا فِی السَّماوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً» (جاثیه، 13)؛ «و همه آنچه را در آسمانها و زمین هست، مسخر شما قرار داد».
در مورد رابطهمکملبودن و منطبق بودن، محققان مسلمان از دیرباز به این موضوع توجه کردهاند، ازجمله این چنین توضیح دادهاند:«در قرآن کریم متجاوز از 750 آیه وجود دارد که در آنها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به بررسی پدیدههای طبیعی و اهمیت مطالعه عمیق آنها وآیتبودن آنها بر علم و قدرت و حکمت الهی تأکیدشده است، از دیدگاه قرآن، طبیعت منبع سرشار و زایندهای برایمطالعه، شناختوبررسی و کاوشبوده و انسان متفکر باید هرچه بهتر و بیشتر بدان نگریسته و جمال دلربای الهی را در اینآیینه صاف و بی غبار مشاهده کند.
قرآن به هنگام بیان ظرافتها و لطافتها و قوانین پیچیده طبیعی حاکم برپدیدههای طبیعیهمواره بر این نکته تأکید مینماید که تمام این زیباییها و دلرباییها ناشی از علم وقدرت و جمال نامتناهی الهی بوده وموجودات طبیعی، نشانههای وجود خالقی حکیم، علیم و قدیراند و در واقع طبیعتشناسی قرآن جهتدار بوده و صرفا برایآموزش خشک و بیروح قوانین حاکم بر بادو باران و کوهها و دریاها و... بیان نشده است. اصرار قرآن بر این است که اینطبیعتشناسی باید صبغه و روح آیتشناسی به خود گرفته و به منزله تصویری در آینه باشد که ما را به صاحب تصویرهدایت میکند» (نصر، نظر متفکران مسلمان در مورد طبیعت، ص12 و 13).
میتوان گفت رابطه مکملبودن و وحدت برخی گزاره های علوم با برخی گزاره های قرآن وجود دارد ولی باید به این نکته توجه کرد که گزاره های قرآن دارای اهداف اصلی و فرعیمی باشند که میتوان چنین توضیح داد.هدف اصلی قرآن وگزاره های آن نشاندادن این است که طبیعت از آیات الهی که نشانه علم و قدرت و حکمت اوست، میباشد، یعنینشان مبدأ عالم است و اینکه پدیدههای آفرینش، آیت الهیاند.
با بررسی آیات قرآن میتوان گفت از مهمترین اهداف آیات گزارههای علمی قرآن، اثبات وجود خدا و معاد است، تا جایی که ـ بعضی ادعا کردهاند:«سورهای در قرآن یافت نمیشود به ویژه سورههای مکی مگراین که در آن اشاره یا تصریحی به عالم هستی و تامل در نظم و خلقت آن است تا سمع و بصر و حواس و عقل بشر را برای تفکر در خلقت الهی تحریک کند آن گاه از مخلوق به خالق و از طبیعت به ایجاد کنندهی آن و از مسبب به سبب و از مصنوع به صانع پی ببرد» (شحانه، تفسیر الایات الکونیه، ص30).
جالب است که نه تنها واژه آیه و مشتقات آن معنیداریجهان را نشان میدهد، حتی واژه «شی» به معنای «پدیده» یا «چیز» میباشد، مفهوم آن تفاوت جدی با واژه «پدیده» و «چیز» دارد. ریشه «شی» از شاء، یشاء، شیئا یعنی «خواسته» است و مشیت نیز از همین ریشه است مفهوم شی یا خواسته یعنی کسی آن را خواسته و به مشیت خود آفریده و برای خواست و هدفی آن را پدید آورده است، پس هم مبدأ و آغازی را نشان میدهد و هم هدف و معاد را؛ اما واژه «پدیده» یعنی زمانی نبود و پیدا شد و «چیز» به معنای چه است و اینک هست، ولی مبدأ و هدف را نشان نمیدهد.
واژه «شی» در یک انسجام جامع از محور و مرکز هستی سخن میگوید، زیرا «در رأس هرم معارف قرآنی توحید قرار دارد» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 10/139) و در «اندیشه قرآنی این فکر الهی است کهحکومت میکند و... خدا در قلب و مرکز جهان هستی قرار دارد». (ایزوتسو، خدا و انسان در قرآن، ص 91).
هدف فرعی قرآن در گزارههای علمی واقعنمایی از آفرینش است و تشویق انسان به مطالعه و توجه بهطبیعت است، یعنی نوعی وحدت بین برخی گزاره های علوم (که از نظر علوم تمام گزاره های آن اصلی می باشد) با گزارههای علمی قرآن وجود دارد (که آنها اهداف فرعی قرآن می باشند).دو هدف فوق برای هر مورد از آیاتی که قرآن از طبیعت سخن گفته صدق میکند.هدف اصلی دیگری را نیز میتوان از «مجموعه آیات» قرآن که درباره پدیدههای طبیعی آمده است، استنباط کرد و آن نشاندادن اعجاز کتاب خدا است؛ آنچنان که مفسران بزرگ از اعجاز علمی آن بهعنوان یکی از ابعاد اعجاز قرآن سخن گفتهاند.
موارد بسیاری وجود دارد که مفسران قرآن به یاری یافتههای قطعی علوم به توضیح و شرح آیات قرآنی پرداخته و از این جنبه اعجازقرآن پرده برداری کردهاند و در واقع علم را در استخدام فهم قرآن قرار داده و به کمک کشفیات قطعی علم، صحت و صدقمطالب قرآن را روشن کردهاند. از این موارد میتوان به مسئله حرکت زمین«َلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَاداً» (نباء/6).
استواری کوهها «وَالْجِبَالَ أَوْتَاداً» (نباء/ 7) کرویت زمین «فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ» (معارج / 40) نقش آب در پیدایش حیات «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ» (انبیاء/30) قانون ازدواج و زوجیت در موجودات «وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّمْ تَذَکَّرُونَ» (ذاریات/49) باروری از طریق باد «وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ» (حجر/22) نقش بادها در پیدایش ابر و باران «وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَاباً فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّیِّتٍ» (فاطر/9) نقش کوهها در استوار نگهداشتن زمین «وَجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِهِمْ» (انبیاء/ 31) و دهها مورد دیگر که در پرتو یافتههای علمی آشکار شده است، اشارهکرد.
این روش بهرهگیری از علوم روز در تفسیر آیات با رعایت موازین روشمند منعی ندارد، بلکهنشانه عظمت کتاب الهی نیز هست، پس قرآن در بحثهای توحیدی، خداشناسی، معاد و امثال آن از یک سلسله حقایقعلمی پرده بر میدارد و علاوه بر کسب نتایج توحیدی و اخلاقی و دینی، پیروان خود را در جریان علوم میگذارد و راهگشای دانشها نیز است.
مفسران قرآن در این قسم از تفسیر آیات قرآن به کمک علوم روز و با پرهیز از تأویل، تکلّف، تطبیق و تفسیر بهرای، قوانین طبیعی مسلم و صد درصد ثابت شده را چراغی برای کشف رموز آیات قرار میدهند که اعجاز قرآن را بیشاز پیش روشن میکند (ر.ک: رضائی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن) و همگان به ویژه دانشمندان را به خضوع در برابر آن وا میدارد. قرآنی که چهارده قرن پیش مطالبی را مطرحکرد که امروز بشر در پرتو تلاش فراوان علمی به آن دست یافته است. علامه طباطبائی در مورد چگونگی استفاده از علم در تفسیر قرآن مینویسد:
«فهمیدن حقایق قرآن و تشخیص مقاصد آن از راه ابحاث علمی دو جور است یکی این که ما در مساله یی که قرآن متعرض آن است بحثی علمی یا فلسفی را آغاز کنیم و آن قدر آن را ادامه دهیم تا حق مطلببرای ما روشن و ثابت شود آن گاه بگوئیم آیه هم همین را میگوید، این روش هر چند که مورد پسند مباحث علمی و نظری است، ولکن قرآن آن را نمیپسندد و دوم این که برای فهم آن مساله و تشخیص مقصود آن آیه از نظایر آن آیه کمک بگیریم و منظور از آیه ی مورد نظر را بهدست آوریم، آن گاه اگر بگوییم علم هم همین را میگوید عیبی ندارد و این روشی است که میتوان آن را تفسیر خواند، قرآنآن را میپسندد» (همان، المیزان، 1/17 و 18).
سپس مرحوم علامه به نقد شیوههای تفسیری گوناگون میپردازد و مشکل اساسی تمام روشهای تفسیری و تفسیر علمی را تطبیقِ یافتهها با قرآن میداند:«نقص همه این روشها تطبیق بحثهای علمی یا فلسفی بر قرآن است» (همان، ص 13) علامه سپس بر روشهای علمی تفسیر قرآن مانند پراگماتیستی (اصالت عمل) (همان، ص 19) تفسیر ماتریالیستی (مادی) (همان، ص 43)، تفسیر امپرسیونیستی (اصالت تجربه و حس) (همان، ص 50) و تفسیر پوزیتیویستی (تحقق گرایی) (همان) خرده میگیرد و آنها را نقد میکند.
جریانی در تفسیر آیات از هر دستاورد علمی هر چند در حد فرضیه برای همسانسازی علم و قرآن بود، استفاده میکردند و گزارههای قرآنی را وقتی میپذیرفتند که با علم جدید سازگار باشد. جریان دیگر به شیوههای سنتی تفسیر قرآن توجه داشتند و نیز نقش علم در فهم بایسته و شایسته قرآن را پذیرفته بودند، ولی فقط از قطعیات علمی، آن هم با رعایت روشمندانه ویژگیهای تفسیر مانند سیاق، لغت، ظاهر و ... ، استفاده میکردند و این شیوه پذیرفتنی است.
جالب است بدانیم قرآن در آیات علمی خود که به جهان طبیعت و دگرگونیهای آفرینش اشاره میکند، صاحبان خرد واندیشه را مورد خطاب قرار میدهد و این به معنای آن است که صاحبان اندیشه، عالمان و متخصصان میتوانند آن را درک کنند. مخاطبان قرآن در فهم آیات علمی کسانیاند که عالم و متخصص اند یاتفکر و تعقل میکنند. برای مثال به آیات زیر توجه نمایید:
«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً ... إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل/11 و 10)؛ «اوست خدایی که آب را از آسمان فرو فرستاد تا از آن بیاشامید و با آن گیاهان و درختان پرورش دهید... در این امر نشانهی روشنی است برای گروهی که فکر میکنند.» «وَسَخَّرَ لَکُمُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ... إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (نحل/ 12). «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ الْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» (روم/22) «وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ... لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ» (انعام/ 98).