0

مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2
چهارشنبه 6 آذر 1392  9:02 AM

2. دلایل عقلى نزولى بودن ترتیب مصحف

معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع)ضمن طرح دلایل روایى، دلایل عقلى نیز بر ادعاى خویش آورده اند: قرآن تاریخمند است و به تناسب رخدادهاى تاریخى نازل شده است. از این رو، مناسب ترین ترتیب براى قرآن، چینش آن بر اساس تاریخ نزول و تقدّم منسوخ بر ناسخ است. نظم در هر چیز، ممدوح است و بى نظمى نامطلوب و مذموم. یک متن تاریخمند، ولى به هم ریخته حقایق تاریخى را آشفته نشان مى دهد و رخدادها را بر خلاف حقایق تاریخ به نمایش مى گذارد. ضمن آنکه فهم روشن و غیرمتناقض آیات مقتضى آن است که قرآن به ترتیب نزول مرتب و مطالعه گردد.47 به برخى نکات درباره دلایل عقلى ارائه شده، دقت کنید:

اول. اینکه قرآن تاریخمند است و به تدریج نازل شده، سخنى است که احدى در آن شک و تردید ندارد؛ اما اینکه بهترین چینش آن، چه چینشى مى تواند باشد، جاى بررسى دارد. برخى معتقدند: بهترین چینش، آن است که براساس ترتیب نزول باشد و منسوخ بر ناسخ، و مکّى بر مدنى مقدّم گردد.

ولى ما بر آن اعتقادیم که بهترین چینش آیات و سور، چینشى است که مورد نظر خالق آن باشد. خداوند عالم مطلق است و خود بهتر مى داند که فهم آیات و سور چگونه براى بشر آسان تر مى گردد و کدام نظم بهترین نظم هاست. البته ما منکر آن نیستیم که علم به ناسخ و منسوخ، مقدّم و مؤخّر، مکّى و مدنى، اجمال و تفصیل و مانند آن در فهم مراد آیات قرآن سهم بسزایى دارد. همچنین معتقدیم: حضرت امیر (ع) در مصحف خویش، به این نکات توجه داشته و این گونه مباحث را در حواشى توضیحى و تفسیرى مصحف خویش ذکر کرده اند. اما این مطلب دلیل بر آن نیست که مصحف امام و قرآن باید به ترتیب نزول مرتب شوند و ترتیب امروزى آیات و سور اشتباه بوده و فهم قرآن را براى ما غامض و پیچیده کرده است.

این سخن که یک متن تاریخمند، ولى بهم ریخته حقایق تاریخى را آشفته نشان خواهد داد، درباره کتاب هاى تاریخى سخنِ کاملاً بجا و درستى است. قرآن گرچه به تدریج نازل شده، ولى کتاب تاریخى نیست. با وجود آنکه در قرآن به قصص انبیا و حوادث تاریخى اشاره شده، اما هرگز مراد از آوردن آنها داستان سرایى نبوده تا به ترتیب رخدادهاى تاریخى منظم شود. گاهى در قرآن، انتهاى داستان بر ابتداى آن مقدّم مى گردد؛ همانند داستان ذبح گاو در سوره «بقره» که از آیه 67 به بعد، و عموما هر آنچه اهتمام بدان بیشتر است ابتدا آورده مى شود.

دوم. از همه مهم تر اینکه کسانى که در مدح ترتیب آیات و سور بر اساس رخدادهاى تاریخى و تاریخ نزول، سخن ها گفته اند، گویا به طور غیرمستقیم، قرآنِ در دست ما را قرآنى بى نظم، به هم ریخته، آشفته، داراى فهم متناقص و ترتیب ناصحیح، قلمداد کرده اند! اگر ترتیب کنونى آیات و سور مخلّ در معنا و مفاهیم قرآن بود، هرگز مورد تأیید ائمّه اطهار علیهم السلام قرار نمى گرفت. حضرت على (ع) مى فرمایند: «اگر عثمان این کار را [توحید مصاحف] انجام نمى داد، من خودم این کار را انجام مى دادم.»48

و در روایت دیگر، طلحه از حضرت على (ع) درخواست نمود که مصحف خویش را به مردم عرضه نمایند، امام در پاسخ فرمودند: آیا آنچه عثمان و عمر جمع آورى کرده اند، قرآن است یا خیر؟ «أ قرآن کلّه ام فیه ما لیس بقرآن؟» طلحه جواب مى دهد: تمامى اش قرآن است. حضرت مى فرمایند: «ان اخذتم بما فیه نجوتم من النار و دخلتم الجنه.»49

تأیید قرآن هاى رایج در بین مردم از سوى حضرت على (ع) و دیگر ائمّه اطهار علیهم السلام گرچه منحصرا به معناى تأیید ترتیب آیات و سور نیست، ولى مى تواند به معناى تأیید اصل قرآن باشد. اما آنچه مورد توجه است این است که اگر ترتیب کنونى آیات و سور موجب اختلال در فهم و مراد آیات قرآن بود ـ بنابر نظر برخى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) هرگز مورد تأیید ائمّه اطهار علیهم السلام قرار نمى گرفت و به تصریح حضرت، موجب نجات از جهنم و ورود به بهشت نمى شد و یا ـ دست کم ـ ائمّه هدى علیهم السلاممواردى را که ترتیب کنونى موجب فهم متناقض مراد آیات شده است به مردم و یا به شیعیان خاصشان تذکر و آموزش مى دادند و خبر آن حتما به ما مى رسید. اما نشانى از این تذکرات در روایات منقول از ایشان دیده نمى شود.

سوم. اگر بخواهیم راهى بینابین برگزیده، دو ترتیب بر اساس نزول و بر اساس وضع کنونى را بپذیریم، باید بگوییم: حضرت على (ع)داراى دو مصحف بودند: یکى از مصاحف ایشان مشتمل بر آیات قرآن و بر اساس ترتیب توقیفى بود که ظرف مدت سه یا شش روز جمع آورى شد و دیگرى تفسیرى بود بر اساس ترتیب نزول که نگارش آن شش ماه به طول انجامید.

این تصور به هیچ وجه قابل دفاع نیست و در ردّ آن باید به نکات ذیل توجه کرد:

1. اینکه حضرت على (ع) دوبار به نگارش مصحف اقدام کرده باشند، مطلبى است که با روایات تأیید نمى شود.

2. هیچ معیارى در دست نیست که روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع) را به دو دسته تقسیم نماید و بگوییم: روایتى که مدت جمع آورى را شش ماه دانسته، اختصاص به تفسیر داشته و روایاتى که مدت جمع آورى را سه یا شش روز دانسته، مختص جمع آورى قرآن است.

3. صرف اینکه تفسیر وقت گیرتر از نگارش آیات است، دلیلى قاطع بر این جداسازى نیست و این استنتاج یک استنتاج ذوقى و سلیقه اى بیش نیست.

4. آنچه در روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع)موضوعیت دارد جمع آورى قرآن است، نه تفسیر آن. گرچه در حواشى مصحف، توضیحات تفسیرى و تأویلى علاوه بر متن اصلى آیات وجود داشته، اما آنچه در گردآورى مصحف حضرت على (ع)به سفارش رسول اکرم صلی الله علیه و الهموضوعیت دارد، همان جمع آورى قرآن است.

5. بر اساس چه معیارى مى توان روایاتى را که مشتمل بر الفاظى همچون «الّفه کما انزل اللّه» یا «على تنزیله» است ـ به فرض آنکه بر ترتیب بر اساس نزول دلالت داشته باشند ـ مختص تفسیر بدانیم؟ و بر اساس چه مدرکى مى توان ادعا نمود که ترتیب قرآن ایشان بر اساس توقیف رسول خدا صلی الله علیه و الهبوده است؟

6. سرنوشت هر کدام از مصاحف چگونه بوده است؟ مصحفى که پس از تکمیل و عرضه مورد پذیرش خلفا قرار نگرفت کدام یک از این مصاحف بوده است؟ اگر قرآن ایشان تنها شامل آیات قرآنى بوده، دیگر دلیل و انگیزه اى براى عدم پذیرش آن وجود نداشته؛ زیرا منافع و مقام و منزلت کسى را به خطر نمى انداخت و خلفا نیز نمى توانستند با اصل آیات قرآن، مخالفت نمایند و یا حتى حرفى از حروف آن را جابه جا نمایند.50

علت اصلى مخالفت و عدم پذیرش مصحف ایشان وجود همان حواشى توضیحى و تفسیرى و بیان فضایح و رسوایى هاى صحابه است. ضمن آنکه پذیرش مصحفى که مشتمل بر روایات تفسیرى پیامبر صلی الله علیه و اله باشد، به منزله خط بطلان کشیدن بر سیاست منع تدوین احادیث بود.

اگر بگوییم آنچه مورد پذیرش واقع نشد تفسیر حضرت بود، نه قرآن ایشان، بنابراین مصحفى که تنها شامل آیات قرآن بود، چه سرنوشتى پیدا کرد؟ لابد این مصحف باید در دسترس مردم قرار مى گرفت و مردم از آن استفاده مى نمودند. این در حالى است که گزارش هاى تاریخى بر امتناع حضرت على (ع) از ارائه مصحفشان به دیگران دلالت دارد.51

نظریه مزبور مى تواند از سوى کسانى مطرح شود که از یک سو، معتقد به توقیفى بودن ترتیب آیات و سور هستند و از سوى دیگر، عباراتى همچون «کما انزل اللّه» و «على تنزیله» را مطابق بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) با ترتیب نزول دانسته و از این رو، با تعارضى آشکار مواجه گردیده اند که در انتهاى بحث از ترتیب آیات و سور، از سوى برخى از معتقدان به اجتهادى بودن ترتیب سور مطرح شد. اما این دیدگاه هیچ دلیل و مدرک قاطعى ندارد.

نتیجه گیرى

از آنچه در این مقاله مورد بحث و بررسى قرار گرفت نتیجه گرفته مى شود که اولاً، هیچ یک از روایات مرتبط با مصحف حضرت على (ع) به صراحت و وضوح، ترتیب آیات و سور مصحف امام را روشن نمى سازند. عباراتى که طرف داران نزولى بودن ترتیب مصحف امام براى اثبات نظر خویش مورد استناد قرار داده اند وجوهى مختلف المعنى را مى پذیرد و ترجیح یک معنا بر سایر معانى ترجیح بلامرجّح است و یا هیچ گونه دلالتى بر این امر ندارد.

ثانیا، دلیل عقلى محکم و غیرقابل خدشه اى دالّ بر نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) از سوى طرف داران این نظریه ارائه نشده و برخى از دلایل آنان درخور شأن قرآن نیست. ثالثا، وجود دو مصحف براى حضرت على (ع) ـ یکى قرآن بر اساس توقیف رسول خدا و دیگرى تفسیرى بر اساس نزول ـ توسط نقل هاى تاریخى و گزارش هایى از مصحف آن حضرت، تأیید نشده است.

پی‌نوشت‌ها:

25ـ فضل بن حسن طبرسى، همان، ج 1، ص 107؛ سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 146.

26ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، مصحف امام على (ع)، ص 89ـ90.

27ـ ر.ک: ابن منظور، همان، ج 9، ص 10.

28ـ سید محمدحسین طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 33ـ35.

29ـ سیدابوالقاسم خوئى، همان، ص 223ـ224.

30ـ احمدبن محمد فیومى، مصباح المنیر، ماده «نزول».

31ـ بقره: 4؛ نساء: 153 و 162؛ انعام: 7 و114؛ یوسف: 2؛ اسراء: 93؛ شعراء: 4؛ مائده: 112.

32ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 52؛ ج 40، ص 155.

33ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 87.

34ـ ابن منظور، همان، ج 9، ص 10.

35ـ ر.ک: جعفر نکونام، پژوهشى در مصحف امام على (ع)، ص 126ـ130.

36ـ در برخى نسخ آمده: «حضرت فرمود: نه به خدا». عبیداللّه بن احمد حاکم حسکانى، شواهدالتنزیل، ج 1، ص 36.

37ـ در برخى نسخ آمده: «ابوبکر گفت: خوب اندیشیده اى.» ابن ضریس، فضایل القرآن، ص 36.

38ـ حاکم حسکانى، همان، ج 1، ص 38.

39ـ همان؛ محمدبن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 332.

40ـ جلال الدین سیوطى، الاتقان، ج 1، ص 203.

41ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 82، 89و93.

42ـ محمدهادى معرفت، التمهید، ج 1، ص 289.

43ـ ر.ک: همان، ص 124ـ126.

44ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 52، ص 339 و 364.

45ـ ر.ک: سیدمحمدعلى ایازى، همان، ص 96ـ98.

46ـ ر.ک: جعفر نکونام، ص 132ـ138.

47ـ همان، ص 100.

48ـ محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج 2، ص 663.

49ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 42.

50ـ ر.ک: حسام الدین متقى هندى، کنزالعمال، ص 597، روایت 4823؛ جلال الدین سیوطى، الدرالمنثور، ج 3، ص 269.

51ـ ر.ک: محمدباقر مجلسى، همان، ج 89، ص 42، روایت طلحه.

منبع: ماهنامه علمی ـ ترویجی معرفت شماره 180

 

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها