حسين(ع) در انديشه مسيحيت
شنبه 2 آذر 1392 4:46 PM
رود خوني كه از شهيدان كربلا بر صحراي طف جاري شد، فرات حقيقتي گشت كه جرعه نوشان عزت و آزادگي را ازهر مذهب و مسلك و هر دين و آيين به قدر تشنگي سيراب كرد. در اين مسير از نخستين مسيحي حق جويي كه روياروي يزيد در كاخ سبز بر او شوريد تا در عصر ما، كم نيستند مسيحياني چون «جرجي زيدان»، «جرج جرداق» و دهها مسيحي حق جوي ديگر كه حقيقت ناب همه اديان راستين را در «اهل بيت پاك پيامبر(ص)»، در «محراب شهادت علي(ع)» و در «صحراي خونين كربلا» يافته اند و در اين باره آثاري پديد آورده اند.
«آنتوان بارا»، آن مسيحي عاشقي است كه سال هاي بسيار از دوران جواني خود را صرف تحقيق و بررسي پيرامون زندگي و قيام امام حسين(ع) كرده است تا حقايق مربوط به اين شخصيت عظيم تاريخ را از زاويه نگاه خود و از زبان انجيل و پيامبر الهي، عيسي(ع) بيان كند. او پس از ساليان بسيار پژوهش و مطالعه در منابع مختلف تاريخ اسلام، دست به نگارش كتابي زده است كه در نوع خود و از زبان يك مسيحي بي نظير است. وي در اين پژوهش تطبيقي- به نام «حسين در انديشه مسيحيت»- كه رويكردي تحقيقي، ادبي و عاطفي دارد، با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت و بامهارتي ستودني، زندگي و شهادت حضرت عيسي از ديدگاه مسيحيت و زندگي و شهادت امام حسين(ع) از ديدگاه اسلام را مقايسه كرده است. در اين تحليل ها نكات جالب و بديعي به چشم مي خورد كه براي هر مسلمان منصفي شگفت انگيز و خواندني است. كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» اولين بار در سال 1978 به رشته تحرير درآمد اما نويسنده از آن تاريخ به بعد و در اثر مطالعات بيشتر، اضافات و ملحقات زيادي به آن افزود و چاپ چهارم آن را در ماه هاي اخير منتشر كرد، اين كتاب تاكنون به 17 زبان ترجمه شده و در 5 دانشگاه نيز براي دوره هاي تكميلي كارشناسي ارشد و دكتري مورد تأييد قرار گرفته است و قرار است چاپ چهارم آن بزودي به فارسي ترجمه و منتشر شود. آنتوان بارا كه سوري الاصل و ساكن كويت است خود نويسنده اي توانا واديبي باذوق است و علاوه بر كتاب فوق 15جلد كتاب ديگر نيز به رشته تحرير درآورده كه بيشتر آنها در حوزه ادبيات و رمان و داستان مي باشد. وي همچنين روزنامه نگاري است حرفه اي كه اخيراً چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي اش را آغاز كرده ، او در مجلات و روزنامه هاي معروف و مختلف فعاليت داشته و در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است. وي هفته گذشته براي نخستين بار در زندگي خود به ايران سفر كرد تا در كنفرانس ابن ميثم بحراني شركت كند و همين امر فرصت مناسبي فراهم آورد تا با دعوت از او براي ديدار از مؤسسه كيهان- كه ديدار نخست او از يك مؤسسه مطبوعاتي در ايران بود- پاي صحبت هاي شنيدني اش درباره امام حسين(ع) بنشينيم. «بارا» به اتفاق همسرش متواضعانه دعوت ما را پذيرفت و پس از ملاقات با مدير مسئول و بازديد از قسمت هاي مختلف كيهان در نشستي صميمي وبي آلايش به تمام سؤالات خرد و كلان ما پاسخ گفت. چهره بشاش و خندان، تواضع بغايت ستودني او، و صداقتي كه در سخنانش موج مي زد ما را برآن داشت تا از پرسيدن هيچ سؤالي فروگذار نكنيم، امري كه باعث شد گفت وگوي ما به مدت 3 ساعت و تا ساعت 11 شب به طول انجامد، بدون آنكه خستگي و ملالي از سخنانش حس كنيم. در اين گفت وگو، چنان راحت و صميمي و بي تكلف و با صفاي باطن با ما سخن گفت كه نفوذ كلامش را بر دلهايمان حس مي كرديم و مطمئن بوديم كه آنچه مي گويد برآمده از دل و احساس اوست. گرمي سخنان و شور و اشتياق او درباره امام حسين(ع) و ديدگاه هايش درمورد حضرت براي ما چنان بود كه گويا در برابر يك شيعه عاشق و مجذوب و سرمست نشسته ايم، البته خود او هم اين احساس ما را تأييد مي كرد و مي گفت در كشورهاي عربي به من «مسيحي شيعه» مي گويند. عشق او به تشيع، آن چنان بالا بود كه در لابه لاي صحبت هايش هرگاه نام حسين را برزبان مي راند بلا فاصله تعبير «عليه السلام» را بعد از آن مي آورد. «آنتوان بارا» تشيع را بالاترين درجات عشق الهي معرفي مي كند و امام حسين(ع) را فقط متعلق به شيعه يا مسلمانان نمي داند بلكه متعلق به همه جهانيان مي داند و او را با عبارت «حسين گوهر اديان» معرفي مي كند و در پايان، سخنش را با اين عبارت به انتها مي رساند كه «حسين عليه السلام در قلب من است». وي در اين گفت گو از عشق خود به علي(ع) نيز سخن مي گويد و اينكه تاكنون 25بار نهج البلاغه را به طور كامل خوانده و هربار نكات جديدي از آن كشف كرده است و من با خود مي انديشم كه علي(ع) چقدر در ميان ما شيعيان مظلوم است كه اكثر ما حتي يك بار هم نهج البلاغه را به طور كامل مرور نكرده ايم!! آنچه در پي مي آيد نخستين بخش گفت وگوي مفصل ما با «آنتوان بارا» است كه ازنظر خوانندگان عزيز مي گذرد. كيهان: به عنوان اولين سؤال ابتدا مختصري درباره خانواده، زندگي، تحصيلات و فعاليتهاي اجتماعي خودتان صحبت كنيد. بارا- من آنتوان بارا در سال 1943 ميلادي در سوريه متولد شدم. داراي چهار برادر و سه خواهر و همين طور چهار فرزند به نامهاي: طلال، مريم، فيصل و يوسف هستم. اجداد من در اصل از منطقه نجد عربستان هستند كه از سال هاي دور به سرزمين شام مهاجرت كرده اند. خانواده ما از طبقه متوسط پيشه وران بودند و نياكان و همين طور پدرم همگي به شغل نجاري و ساختن ابزار و آلات مورد نياز كشاورزان اشتغال داشتند. تحصيلات ابتدائي من در مدرسه متعلق به مسيحيان كه مدرسه اي خصوصي بود صورت گرفت. در دوره راهنمائي، همراه برادرم حبيب به يك مدرسه دولتي منتقل شديم ما نخستين دانش آموزان مسيحي بوديم كه به اين مدرسه قدم گذاشتيم چون فقط دانش آموزان مسلمان به آن مدرسه مي رفتند. در اولين جلسه درس تعليمات ديني اسلامي، معلم ما را به اتاق مجاور برد و گفت نيازي نيست كه شما در اين درس شركت كنيد و مي توانيد نمره ديني تان را براساس نمره درس عربي بگيريد. وقتي موضوع را با پدرمان در ميان گذاشتيم او گفت شما بايد در درس تعلميات ديني اسلامي شركت كنيد و با ساير اديان آشنا شويد و عادت كنيد كه از فرهنگ اسلامي هم بياموزيد و ما به عنوان اعراب مسيحي از همان تمدن و فرهنگ سيراب مي شويم و در يك محيط فرهنگي، زندگي مي كنيم و لذا نبايد از هر آنچه كه مربوط به مسلمانان است و با آنان زندگي مي كنيم ناآگاه باشيد و بدين ترتيب ما پس از گفت وگوي پدر با معلم مربوطه، در درس ديني هم شركت كرديم و اينچنين بود كه پدرمان زمينه آشنايي ما را با اسلام فراهم كرد. در دوره دبيرستان نيز رشته ادبي را برگزيدم و در سنين پايين و از همان دوران دبيرستان كار مطبوعاتي را آغاز كردم. پس از مهاجرت به كويت اولين بار به عنوان نويسنده ورزشي در روزنامه «اخبار الكويت» مشغول به كار شدم. از آن تاريخ به بعد در بخشهاي مختلف مطبوعاتي اعم از ورزشي، فرهنگي، اقتصادي، هنري و محلي به نويسندگي و يا سردبيري در روزنامه ها و نشريات مختلف مشغول بودم كه امسال چهل و يكمين سال فعاليت مطبوعاتي خود را آغاز كردم. در زمينه تأليف نيز اولين كتابم را در سنين جواني بنام «الحسين في الفكر المسيحي» به رشته تحرير درآوردم. البته خودم نمي دانم چگونه اين كتاب دشوار را نگاشتم و هر وقت آن را مي خوانم تعجب مي كنم كه چگونه فعاليت فكري خود را با اين كتاب آغاز كردم البته نگارش اين كتاب راهگشاي نوشتن 15 كتاب ديگر در زمينه هاي ادبي شد. كيهان: در عرصه اجتماعي در حال حاضر مشغول چه كار و فعاليتي هستيد؟ بارا: من الان مدير تحريريه مجله هفتگي شبكه الحوادث كويت هستم كه در زمينه هنري، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي فعاليت مي كند و البته با برخي مجلات و راديوها نيز همكاري دارم منتها محور كارهايم در خصوص نگارش كتاب هاي ادبي و رمان است. كتابي هم از 25 سال پيش در دست نگارش دارم با نام «زينب صرخه اكملت مسيره » (زينب فريادي كه مسير امام حسين(ع) را كامل كرد) اما هنوز آن را به پايان نبرده ام چون احتمال مي دهم همچون كتاب برادرش حسين(ع) در نيايد. كيهان: درباره نحوه آشنايي تان با اهل بيت پيامبر(ص) و بخصوص امام حسين(ع) برايمان صحبت كنيد. اين آشنائي از كجا و چگونه شروع شد و اساساً چه اتفاقي افتاد تا شما به اين فكر بيفتيد درباره امام حسين(ع) كتاب بنويسيد؟ بارا: كاملاً اتفاقي بود... آنچه درباره واقعه كربلا خوانده و شنيده بوديم بسيار اندك و مختصر بود. زماني كه خيلي جوان بودم و در مطبوعات كويت مشغول بكار شدم روزي به اتفاق يكي از دوستان خدمت مرحوم آيت الله سيد محمد شيرازي رسيدم و او از من پرسيد آيا از كربلا چيزي مي داني؟ گفتم همين را مي دانم كه جنگي ميان يزيد و حسين(ع) رخ داده است. گفت: آيا با ابعاد اين جنگ آشنا هستي؟ گفتم خير. او چند كتاب از جمله كتاب مقتل الحسين مقرم را به من داد تا بخوانم. من وقتي آن مقتل را شروع به مطالعه كردم نكاتي در حاشيه آن نوشتم. پس از يك ماه خدمت آقاي شيرازي رسيدم. او پرسيد كتاب را خواندي؟ گفتم بله و در حواشي آن نكاتي را يادداشت كرده ام. شش ماه بعد، ايشان خواستند كه آن حواشي و يادداشتها را ببيند. من به خدمت ايشان دادم و او گفت اين نكات و يادداشتها، ارزش آن را دارد كه به صورت يك كتاب درآيد، چون در آنها نكاتي غير از آنچه مسلمانان شيعه و سني نوشته اند وجود دارد. زيرا اين نكات توسط يك مستشرق ناآگاه از تقدس شخصيت مورد نظر كه تاريخ را فقط از ديدگاه مادي بررسي مي كند و از جنبه معنوي آن غافل مي شود نوشته نشده است. شما به عنوان يك مسيحي عرب كه در بطن تمدن اسلامي زندگي مي كنيد، آنچه را نوشته ايد متفاوت مي بينم من به ايشان گفتم: من سن و سالي ندارم كه بخواهم اين ايده هاي فكري را جمع آوري و نگارش كنم و كار دشواري است. او گفت تو كار را شروع كن خدا به بركت حسين(ع) كمكت مي كند. و من عملاً كار را شروع كردم اما هر بار كه دست به قلم مي بردم سختي كار را بيشتر حس مي كردم، چون كاري بود كه باعث مي شد عده اي راضي شوند و گروهي ديگر ناخرسند گردند. بخصوص آنكه كثرت منابع و شروحات و جزئيات متناقض تاريخي، طوري بود كه احساس مي كردم دارم در ميدان مين قدم مي گذارم و در عرصه اي وارد مي شوم كه اختلافات عقيدتي و مذهبي، سابقه اي ديرينه از روز سقيفه تا روز واقعه كربلا دارد و در اين بين عده اي طرفدار و عده اي مخالف آن هستند. بطور مثال برخي همچون ابن قيم جوزي مي گويد بزرگترين اشتباه، قيام حسين بود در حالي كه ديگر مورخان حركت حسين را حركتي عقيدتي برمي شمارند. از اين رو من به اهميت پرداختن به اين موضوع از نگاه يك مسيحي عرب پي بردم زيرا نه مسلمان بودم تا تحت تاثير عاطفي واقعه قرار گيرم و نه يك مستشرق كه به روحانيت و معنويت حادثه توجه ندارد و فقط جنبه مادي موضوع را مورد نظر دارد. من براي نگارش كتاب به صدها منبع و مصدر مراجعه كردم و مدتها به مطالعه و پژوهش پرداختم و هربار كه دست به قلم مي بردم دچار تاثر مي شدم و بارها نوشته هايم را تجديد مي كردم تا اينكه متن مورد نظر را به رشته تحرير درمي آوردم. وقتي پس از 5سال تحقيق كار نگارش را شروع كردم با خود مي گفتم بايد آن را تكميل نمايم و احساس مي كردم نيرويي نامريي مرا به اين كار ترغيب مي كند و اكنون پس از 32سال از نگارش كتاب، علي رغم تجربه مطبوعاتي و تجربياتم در زمينه نگارش و تاليف كتاب، حس مي كنم ديگر قادر نيستم كتابي همچون اين كتاب تاليف كنم و اين كتاب چيزي غير از آن 15كتاب ديگرم است و همواره مايه مباهات من تا ابد بوده و خواهد بود. زيرا تاثير و واكنش زيبا و مثبتي در پي داشت و اين اقدام، تاملي عقلاني در مساله كربلا بود و بنظرم مي رسد توانسته ام در زمينه ارائه تحليل و ديدگاه جديد، حق مطلب را ادا كنم. كيهان: صحبت از كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» كرديد. مايليم درباره ويژگي هاي اين كتاب برايمان صحبت كنيد. بارا: ويژگي اين كتاب در اين خلاصه مي شود كه شيوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چيزي است كه تاكنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است. بسياري اذعان داشتند كه اين كتاب بي طرفانه نوشته شده است. از ويژگي هاي مهم كتاب اين است كه من در آن به مقايسه شخصيت حسين و عيسي بن مريم عليهماالسلام و نظرات، مواضع، اقدامات، سخنان و كيفيت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بي محابا از مرگ در راه عقيده پرداخته ام ]بر طبق عقيده مسيحيان، حضرت عيسي مصلوب و شهيد شده است كه البته اين نظر با ديدگاه قرآني ما انطباق ندارد[ من شباهت فراواني ميان شخصيت حسين(ع) و شخصيت عيسي به عنوان يك شهيد و نه يك پيامبر، يافتم. من در انجيل و كتابهاي ديگر مربوط به زندگي و مقتل حسين(ع) تحقيق زياد كردم و دريافتم تشابه بسيار زياد و باورنكردني در رفتارها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقيده و كيفيت حفظ عقيده ميان عيسي و حسين(ع) وجود دارد كه چيز جديدي بشمار مي رفت من اين موضوع را به تفصيل تحليل كردم كه آن دو عزيز چرا با ميل و خواست خود مرگ را پذيرا شدند و بخصوص حسين شهيد(ع) در شرايطي كه زمينه رسيدن به مال و منال و پست و مقام دنيوي فراهم بود و او اگر اندكي از خود انعطاف نشان مي داد و خواسته معاويه و يزيد را اجابت مي كرد، مي توانست جان خود را از كشته شدن نجات دهد. اما او براساس آيه: «انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالكم و انفسكم في سبيل الله (همگي به سوي ميدان جهاد) حركت كنيد، سبكبار باشيد يا سنگين بار و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد كنيد» (توبه/41)، به حركت شگفتي دست يازيد. او به هيچ يك از امتيازات و تطميع ها توجه نكرد حال آنكه دنياپرستي و حب مال و جاه و مقام همه جا بيداد مي كرد. او همه اينها را ترك كرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوي شهادت برد در حالي كه مي دانست همه اينها در راه عقيده است. كيهان: شنيده ايم شما كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» را در چاپ چهارم آن به گونه اي متفاوت از چاپهاي قبلي و به شكل پربارتر و غني تري منتشر كرده ايد در اين مورد توضيح دهيد. بارا: در چاپ چهارم، آنچه را كه مسلمانان و شخصيت هاي سني و شيعه درباره اين كتاب نوشته اند و در مطبوعات منتشر شده، آورده ام. همچنين گزارش و مسائل مربوط به محاكمه و ممنوعيت انتشار اين كتاب در كويت را اضافه كرده ام و نيز 50تصوير از آثار هنري هنرمندان ايراني و عرب را كه بيانگر سير شكل گيري حادثه كربلاست به آخر كتاب افزوده ام و از همه مهمتر منابع جديد و متعددي را در كتاب ذكر كرده ام كه در چاپهاي قبلي وجود نداشت. بطور كلي چاپ چهارم حاصل 20سال مطالعه مجدد و تحقيق و بررسي عميق تر و تلاش براي غني سازي كتاب بود كه الحمدلله بصورت قابل قبولي منتشر شد. كيهان: جريان محاكمه و ممنوعيت كتاب چه بود؟ بارا: مساله محاكمه، مساله اي عجيب بود. من در كتاب، عبارتي را در مورد حاكميت عثمان بر ولايات اسلامي و نحوه مديريت او و شورش مردم عليه او به نقل از معتبرترين منابع موجود در كتابخانه هاي كويت آوردم اما در سال 1986(65شمسي ) احضاريه اي از طرف دادگاه كويت برايم آمد مبني بر اينكه شما درباره عثمان عبارتي را از خود ساخته و پرداخته و در كتاب آورده ايد. من براي اثبات نادرستي ادعاي آنان، دهها منبع و كتاب را كه اين عبارت در آنها ذكر شده بود ارائه دادم و گفتم آنچه ذكر كرده ام مساله بسيار روشن و علني است حتي جالب تر اينكه من تعابير تندتر از آنچه را در كتاب خود نقل كرده بودم در مجله العربي متعلق به وزارت تبليغات كويت ديدم كه با همان مضمون و با لحني شديدتر در مورد عثمان نوشته بود. ولي با اين همه اين استدلالها چون قصدشان اين بود كه به هر قيمتي از انتشار كتاب جلوگيري كنند، لذا جريمه اي 50ديناري وضع كردند و حكم به ممنوعيت انتشار و نيز مصادره كتاب دادند. من تمام دلايل تاريخي و اسناد موجود را كه بالغ بر 150صفحه مي شد به دادگاه تجديد نظر هم ارائه دادم ولي قاضي تجديد نظر حتي زحمت باز كردن آن اسناد و منابع را- كه از كتابهاي اهل سنت بود- به خود نداد و چشم بسته حكم دادگاه بدوي را تاييد كرد. غرض ورزي او كاملا براي من ثابت بودو مي دانستم كه او با سلفي ها پيوندي دارد. من بعدها پي بردم كه هرچه مربوط به شيعه است مورد محاكمه قرار مي گيرد تا بنحوي از انتشار آن جلوگيري شود. بالاخره كتاب من در سال (65 ش) در ليست سياه قرار گرفت و ممنوع گرديد. من هم تصميم گرفتم كه از چاپ مجدد كتاب خودداري كنم و از آن تاريخ به مدت 20 سال به بازنگري و ويرايش و افزودن اضافات ديگر پرداختم. به طوري كه در 2 سال اخير فقط به امور صفحه آرايي و چاپ و حروفچيني آن مشغول شدم تا چاپ جديد از هر نظر بي نقص و ايراد باشد. كيهان: واكنش ها و بازخوردهاي تاليف كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» چگونه بود؟ بارا: پس از 3 ماه از انتشار كتاب، يكي از افراطيون سلفي، كتابي با نام «يزيد اميرالمومنين» در رد كتاب من نوشت. وي از پيروان فرقه ضاله اي بود كه با امكانات فراوان در جهت تشويش و گمراهي افكار ناب اسلامي و شيعي تلاش مي كند. او براي چاپ كتابش به همان چاپخانه اي مراجعه كرد كه كتاب حسين در آن چاپ شد. مسئول چاپخانه براي خلاص شدن از شر او گفت بايد كتابت اجازه نشر داشته باشد و از اين كار سر باز زد. پس از گذشت يك سال متوجه شديم كه آن كتاب در عربستان منتشر شده است. اين كتاب سراسر ناسزا و افترا به حسين (ع) بود كه با تاثيرپذيري از افكار ابن جوزي نگاشته شده بود. غير از آن كتاب هاي ديگري هم منتشر شد كه در لابلاي آنها از اين كتاب كم و بيش انتقاد شده بود. همچنين در برخي مطبوعات چه در گذشته و چه در حال مطالبي جسته و گريخته در نقد اين كتاب به چشم مي خورد كه همه اين انتقادها از سوي برخي مسلمانان افراطي صورت مي گرفت. اما از جنبه ايجابي، بسياري از مسلمانان چه شيعه و چه سني، وجود چنين كتابي را تحسين كردند و ابراز داشتند كه روح همبستگي و تقريب و بي طرفي در آن مشهود است. از نظر آنان رعايت اعتدال و حد وسط و دوري از هرگونه غرض ورزي از ويژگي هاي كتاب بوده است آنان تاكيد داشتند كه در كتاب هيچ تعصب و طرفداري و غرض ورزي مشاهده نمي شود زيرا غرض ورزي و پيروي هواي نفس تباهي راي و انديشه را بدنبال دارد. كساني كه به ديده تحسين نگريستند مي گفتند روش كتاب روشي بي طرفانه و عقلاني است كه در آن بسياري از مبالغه ها و بزرگ نمايي ها وجود ندارد. منتقدين هم مي گفتند هر آنچه در كتاب آمده صحيح نيست و هيچ كدام از اين شباهت هاي ذكر شده در كتاب ميان عيسي (ع) و حسين(ع) واقعيت ندارد و اگر شباهت هايي وجود دارد امري تصادفي بوده است. عموماً پس از انتشار اين كتاب، انتقادها و تحسين هاي بسياري را شاهد بودم اما نسبت انتقادها به تحسين ها بسيار اندك بود. كيهان: واكنش علماي مسلمان و نيز كشيش ها و علماي مسيحي به اين كتاب چگونه بود؟ بارا: در ميان مسلمانان عموماً علماي شيعه و گروهي از علماي اهل سنت واكنشي مثبت و عقلاني از خود نشان دادند و گفتند كتابي تحليلي، زيبا و خواندني است كه در آن اصل بي طرفي رعايت شده. علماي شيعه جملگي كتاب را حاوي ايده اي جديد و نظريه و تحليل نو و بديع مي دانستند اما برخي از سلفي هاي تندرو و افراطي مطالب اين كتاب را ناصحيح دانستند و اظهار داشتند محتواي كتاب بيانگر عقيده شيعه و نظرات آنان است. اما كشيشان و علماي مسيحي همگي واكنشي ايجابي و مثبت از خود نشان دادند و اين كار را تحسين كردند و حتي عده اي از آنان از انتشار چنين كاري بسيار خوشحال شدند زيرا اعتقاد داشتند كه اين اقدام تلاشي در جهت تقريب و وفاق ميان اديان است و تقريب عمل اولياء و انبياء مي باشد. بطور كلي كساني كه انتقاداتي داشتند، انتقاد خود را بدون دليل و سند و مدرك بيان مي كردند و من شاهد بودم كه اين انتقادات برخاسته از تعصب و غرض ورزي است . تعصب و هواي نفس آنان آنقدر پررنگ بود كه نمي خواستند بينديشند كه نواده پيامبر (ص) چرا دست به چنين حماسه اي زد و چرا با وجود همه آن امتيازات و تطميع ها، خود و خانواده اش را به خطر انداخت آيا به دنبال اهداف شخصي بود. اگر هدفش شخصي بود بايد دنبال فرمانروايي در دنيا و رفاه مي رفت و خود را به خطر نمي انداخت. ولي ما مشاهده مي كنيم پس از گذشت قرن ها و آمدن نسل ها پس از نسل ها، آرمان و راه او مورد تقديس واقع مي شود و ميليون ها انسان با تكريم و احترام از او ياد مي كنند آيا اين همه، جز يك كار سحرانگيز الهي است؟ به من انتقاد مي كردند مگر تو مسلماني كه درباره حسين(ع) كتاب نوشته اي؟ به آنان مي گفتم چگونه مي توان در برابر شخصيتي چون حسين آن سلاله پيامبر(ص) و علي(ع) و زهرا (س) دچار شيفتگي و شگفتي نشد كه در كارنامه او هيچ نشانه اي از سستي و ذلت نمي يابي و اين تنها من نيستم كه شيفته حسين هستم. گاندي را ببينيد كه به عنوان يك هندو اظهار مي دارد اگر مي خواهي پيروز شوي بايد در خط حسين حركت كني و نيز مي گويد من از حسين آموختم كه مظلوم باشم تا پيروز شوم. آيا اين هندو ، مسلمان بود كه چنين اظهاراتي بر زبان آورده ، يا جبران خليل جبران آن شخصيت مسيحي بزرگ در مورد حسين(ع) مي گويد: حسين چراغ فروزان تمامي اديان است و من او را چنين توصيف كرده ام كه حسين گوهر جاودانه و هميشگي اديان است و او گوهر دين واحد مي باشد. كيهان: از ميان الگوهاي ديني مسلمانان بويژه شيعيان چطور شد كه امام حسين(ع) و حضرت زينب (س) را براي نوشتن كتاب انتخاب كرديد و آيا در مورد ساير ائمه بويژه علي(ع) هم مطالعات و تاليفاتي داشته ايد؟ بارا: سوال خوبي كرديد. من در كتاب عبارتي را بيان كرده ام با اين مضمون كه اسلام سرآغازش محمدي و استمرارش حسيني بود و قيام كربلا آغازش حسيني و تداومش زينبي بود. خداوند در هر برهه اي از زمان عده اي را برمي انگيزد تا دلها را مجدداً احيا كنند. حسين (ع) جزو آن احياگراني است كه با حركت خود بسياري از مردگان را احيا كرد. من با تمام احترام و تقديسي كه نسبت به ساير ائمه (ع) دارم خصوصاً در مورد امام علي (ع) - كه ما مسيحيان عرب بسيار او را دوست داريم و تقديسش مي كنيم- عرض مي كنم جنبشي را كه حسين«ع» بوجود آورد جنبشي آشكار در تاريخ بود و تأثير خود را در دلهاي مردم گذاشت. جرقه اي كه در كربلا شعله ور شد تبديل به چراغي فروزان در طول تاريخ گشت اما چلچراغهاي موقت و مقطعي را كه معاويه و يزيد برافروختند همگي خاموش شدند. الان شما در مورد قبر يزيد چه مي دانيد؟ چه كسي قبر او را مقدس مي شمارد كه در يكي از محله هاي دمشق تبديل به مزبله و جولانگاه گربه ها شده است اما چند متر آن طرف تر مقام راس الحسين كه سر مبارك امام«ع» در آنجا قرار گرفته بود محل تكريم و احترام و تقدس مسلمانان شده است. اين در عين احترام من به ساير ائمه«ع» انگيزه پرداختن من به حسين«ع» شد. البته در مورد امام علي«ع» بايد بگويم همزمان با مطالعاتم در باره امام حسين«ع» نهج البلاغه را هم مطالعه مي كردم و تاكنون 25 بار اين كتاب شريف را خوانده ام و در هر بار خواندن، نكاتي را كشف كرده ام و من در مقالات خود و حتي در كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» از سخنان امام علي«ع» استفاده كرده ام و تاكنون مقالاتي هم درباره شخصيت ايشان به نگارش درآورده ام. كيهان: شما پس از مطالعه گسترده و عميق در تاريخ اسلام و نهضت حسيني به چه تعريف و ذهنيت مشخصي از امام حسين«ع» رسيده ايد. به عبارت ديگر تعريف شما از حسين«ع» چيست؟ و او را چگونه يافته ايد؟ بارا: تعريف من از حسين همان عبارات كوتاه و مشخصي است كه درباره حسين«ع» در كتاب آورده ام. من او را به عنوان گوهر جاودانه و هميشگي اديان توصيف كرده ام. او را به عنوان شهيدي معرفي نموده ام كه داراي جاه و جبروت فرعون و كسري نبود اما متواضع بود و براي حفظ دين و حركت در مسير جدش حركت خود را آغاز كرد. او ابتدا از گفت وگو با معاويه و يزيد شروع كرد اما روش گفت وگو براي هدايت دشمنان مؤثر واقع نشد. او با اينكه مي دانست كشته مي شود اما خويشتن را در راه عقيده به خطر انداخت و با سپاهي 70 نفري در برابر سپاه 70 هزار نفري عبيدالله- به تصريح منابع تاريخي- به سمت كوفه خارج شد تا حركت و جنبشي در بدنه جامعه ايجاد كند. حماسه حسين«ع» تنها مختص سني و شيعه و مسلمان نيست بلكه متعلق به هر مومني است چنانكه در حديث آمده «ان لقتل الحسين حراره في قلوب المومنين لاتبرد ابدا» در اين حديث نگفته في قلب المسلم. بلكه هر انسان آزاده اي كه به راه و رسم حسين ايمان دارد را شامل مي شود و لذا جهانيان و انديشمندان وقتي از سيره حسين آگاه مي شوند شيفته آن مي گردند. همانطور كه شيفته راه و مسلك علي ابن ابيطالب«ع» شده اند. كيهان: شما در كتاب خود اشاره كرده ايد كه حضرت مسيح«ع» از آمدن حسين«ع» به كربلا خبر داده و درباره ايشان پيشگوئي كرده است آيا در مورد اين ادعا استنادات و دلايل محكم داريد؟ بارا: بله استنادات و دلايل من همه برگرفته از انجيل است. برطبق آنچه در تاريخ آمده مسيح از كربلا ديدار كرد و به بني اسرائيل فرمود هركس كه حسين«ع» را دريابد به ياري اش برخيزد عده اي در اين روايت تاريخي تشكيك دارند اما ما هيچ شكي در آن نمي بينيم زيرا حضرت عيسي«ع» داراي معجزاتي بود و مرده را زنده مي كرد و بيماران صعب العلاج را شفا مي داد و لذا آيا برايش دشوار بود كه درباره آينده پيشگوئي كند و بگويد شهيد پس از خودش كيست؟ كيهان: شما كه در زندگي و سخنان امام حسين«ع» تحقيق وسيع كرده ايد، كدام جنبه از ابعاد شخصيت ايشان بيشتر مورد توجه شما بوده است؟
بارا: سؤال زيبايي است. من در مورد زندگي و حركت حسين«ع» بيشتر به بعد انقلابي شخصيت ايشان شيفته شده ام. آن حضرت در مرامنامه قيام خود اعلام مي كند «اني لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي» من از روي هوسراني و خوشگذراني و براي افساد و ستمگري قيام نكرده ام بلكه قيام من براي اصلاح در امت جدم و براي امر به معروف و نهي از منكر و حركت براساس سيره جد و پدرم است. اين روح انقلابي مي تواند كار معجزه آسا بكند اگر هر انساني در هر زمان و مكان از آن برخوردار باشد و ما در سالهاي پيروزي انقلاب و عزت و افتخارات اخير در ايران شاهد بوديم مردم و رهبران اين كشور براساس اين فلسفه حركت خود را آغاز و با ظلم و استكبار مخالفت كردند و با تمام قدرت در برابر آن قيام نمودند.
كيهان: شما در بخشي از كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» گفته ايد: اگر حسين(ع) از ما مسيحيان بود در هر نقطه اي از زمين پرچمي براي او برمي افراشتيم و در هر سرزميني، منبري قرار مي داديم و مردم را به نام حسين، به سوي مسيحيت دعوت مي كرديم. در مورد اين مساله بيشتر توضيح دهيد:
آنتوان بارا دانشمند مسيحي
|
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*