0

چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)
شنبه 2 آذر 1392  3:34 PM

 

چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)

چکیده :

چندین سال است که ، آموزه ها ی علمی و گزاره های تاریخی قرآن ، توسط بدفهمان و یا کج اندیشان ، با مقایسه با دریافت های علمی و تاریخی امروزین ، به چالش کشیده شده و بر عقاید مومنانی که فرصت تحقیق نداشته و علیرغم ادعای بکارگیری عقلانیت علمی مدرن ، همه معلومات خود را تقلید گونه ، وامدار دیگران هستند ، تاثیر مخرب و نابرابر گذاشته اند .

با آنکه شکاکان و یا مغرضان ، مدعی فهم علمی با قواعد هرمنوتیکی متون مختلف دینی بخصوص قرآن هستند ، ولی وجه مشترک همه آنها در فرضیه زیر خلاصه می شود و لازم است ، همه کسانی که دغدغه معنویت دینی دارند ، به آن توجه نمایند :

" گویی ، پیامبر در یک جامعه کاملا ایزوله و منزوی ، و بر مردمی گنگ و بدون زبان ارتباطی خاص خود ، و هم چنین فاقد هرگونه تاریخ و یا پیشینه فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و اجتماعی ، به نبوت ارسال شده ، و آن مردمان نیز در بالاترین حد ممکن فهم با کاملترین ابزارها و تجهیزات آزمایشگاهی و تست علمی و نیز قدرت ماورایی بازگشت به گذشته تاریخ بوده ، و توانایی فهم جنس سخن خداوند را داشته اند ، بطوری که پیامبر حداکثر مانند یک سیستم انتقال صوت ، سخنان خداوند را به آنها منتقل نموده است . "

غافل از اینکه ، چنین مردمی با این توانایی ها ، دیگر چه نیازی به حتی هدایت خداوند دارند ؟!

و از سوی دیگر ، این گونه مردمان ، آیا جز از گروه موجودات غیر انسانی ، می توانند باشند ؟ چه موجودات حیوانی با غرائز هدایت شده تکوینی ، و چه موجودات ملائک گونه !

و البته ، با چنین فرضی، هنوز صورت مسئله باقیست ؛ که خداوند ، برای مردمان حجازی قرن هفتم میلادی ( عصر نزول قرآن ) ، با آن پیشینه تاریخی و شرایط ویژه اجتماعی و فرهنگی و زبان خاص ارتباطی خود ( عربی ) ، چه باید می کرده و کدام پیامبر را و با چه زبان و ابزارهای معرفتی و تبلیغی ، ارسال می کرده است ؟

آیا غیر از این اتفاق ، که 1400 سال پیش افتاده را می توان تصور کرد ؟

همانطور که اگر آن واقعه بعثت ، قرار بود در یک جامعه امروزی با فرهنگ و تاریخ و عقلانیت و زبان خاص خود تکرار شود ، قطعا به گونه ای دیگر با تطابق با شرایط آن جامعه امروزین محقق می شد .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرمایند :

  • " لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجا " 1

" براى هر کدام از شما ، آيين شریعت و طريقه روشنى ( مخصوص و مطابق فهم و شرایط تان ) قرار داديم ؛ "

  • " و لكل امه جعلنا منسكا ليذكروا اسم اللّه .... فالهكم اله واحد فله اسلموا و بشر المخبتين " 2

" براى هر امتى روش عبادتى خاص خودش را داديم تا نام خدا را ..ياد كنند ، پس معبود شما خداى يگانه است ، مطيع او شويد و فروتنان را بشارت ده  "

و دیگر سخن اینکه ؛ آیا شکاکان و نقادان و یا مغرضان ، فریفته عقلانیت مدرن امروزی نشده و خودشیفتگی ، آنها را به ورطه استبداد در فهم و درک نکشانده ، بگونه ای که فهم خود را از جهان طبیعت و تاریخ ، عالیترین و کاملترین فهم دوران بشر از دیروز تا فردای بشر ، می داند و گزاره های علمی و تاریخی قرآن را با آموخته های خود مقایسه و به چالش می کشد ؟!

و این در حالیست که ، همانطور که در روزگار عصر نزول ، آن گزاره ها درست می نمودند و امروز بعض آنها زیر سوال ، قطعا فردایی هم خواهد آمد که بسیاری از گزاره های علمی و تاریخی امروز را زیر سوال خواهد برد .

 از سویی دیگر ، از منظر خداوند ، تمام جهان هستی ، بصورت یک مجموعه و بسته بهم پیوسته و واحد ، نشانه ای از تجلی صفات علم ، قدرت ، حکمت و ... اوست . و اینکه ما افراد بشر ، در طول تاریخ علمی خود ، در هر عصر ، با کشف جدیدی از جزئیات پدیده های جهان هستی ، نام و یا اصطلاح جدیدی در منابع و مراجع علمی خود به آنها داده و روابط بین آن پدیده ها را از نظر کارکرد و ارتباط با یکدیگر ، تفسیر های مختلف و بعضا متضاد کرده ایم و هنوز ادامه می دهیم ، باز از جایگاه " وجودی – نشانه ای " آنها نمی کاهد و نگاه خداوند را به آنها تغییر نمی دهد .

این نام گذاری ها در قرآن ، بر پدیده های درون هستی و تفسیر عملکرد آنها ( مانند زمین و آسمان و ... که یکی از محل های مناقشه و اشکال است ) فقط جهت استفاده از آنها و ابزار برقراری ارتباط با مخاطب عصر نزول است ، که مطابق و نشئت گرفته از میزان آگاهی بشر آن روز ، به آنها در جهان هستی می باشد که آن نیز همواره بر اساس ابزارهای علمی و تجهیزات دید فضایی و کیهانی و درون عنصری و اتمی هر عصر و زمان ، در تغییر و تکامل است . ( می توان این تفاوت در تفسیر جهان را در سیر تحول فیزیک از زمان بطلمیوس تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین بخوبی مشاهده و دریافت . 3 )

و از آنجا که تحلیل و تفسیر پدیده ها توسط بشر ، بر مبنای نحوه کارکردی است که از آنها برداشت کرده و در راستای همان قدرت تسخیری و درک عقلانیی است که خداوند به او داده ، بنابراین در تعارض با جایگاه " وجودی – نشانه ای " مورد نظر خداوند قرار نگرفته و چون خداوند فهم بشر را در بستر تلاش علمی و عقلی او ارج و اعتبار می نهد ، همان توضیح و تفسیر مقطعی ، برایش معتبر و قابل استناد بوده و در سیره عملی ابلاغ پیام توحیدی خود به بشر از طریق پیامبر ، همان عبارات و تفاسیر عصر نزول را بکار گرفته است .

آنجا که خداوند می فرمایند :

  • " فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ، اولئك الّذين هدئهم اللّه و اولئك هم اولوا الالباب . " 4

" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مى‏شنوند و از بهترين آنها پيروى مى‏کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند. "

چرا که سهولت بخشی و تسریع در فهم و انتقال پیام توحید و اخلاق به مخاطب قرآن ، هدفی است که خداوند برگزیده و مطابق با آن ، از آرایه های ادبی ، قصص و نکات تاریخی و همچنین آموزه ها و آموخته های علمی آن عصر استفاده کرده ، بدون آن که بخواهد وارد مباحث علمی و تاریخی و ... شده و صحت و یا کیفیت آنها را به مداقه کشیده و تایید و تقویت نماید .

آنجا که خداوند می فرمایند :

  • " خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ . 5

          " خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد قطعا در اين [آفرينش] براى مؤمنان نشانه و عبرتى است .

  • " ذلک مثل القوم الذين کذبوا باياتنا فاقصص القصص لعلهم يتفکرون . 6
  • " اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند .

" لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب ما کان حديثا يفترى و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل کل شي‏ء و هدى و رحمة لقوم يؤمنون . 7

" به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است‏ سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى‏آورند رهنمود و رحمتى است .

و ديگر دليل آنکه وقتی تسهیل فهم مخاطب عصر نزول ، مبنای انتخاب زبان و کلام خداوند قرار می گیرد ، امثال و حکم رایج در فرهنگ آن زمان نیز مورد استفاده خداوند قرار گرفته ، بدون آن که بخواهد بر صحت و یا کیفیت آنها تاکید ورزیده باشد .

آنجا که خداوند در آيات زير می فرمایند :

  • " يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذکرون  8

          " خدا مثلها را براى مردم مى‏زند شايد كه آنان پند گيرند .

  • " و سکنتم في مساکن الذين ظلموا انفسهم و تبين لکم کيف فعلنا بهم و ضربنا لکم الامثال 9

" و در سراهاى كسانى كه بر خود ستم روا داشتند سكونت گزيديد و براى شما آشكار گرديد كه با آنان چگونه معامله كرديم و مثلها براى شما زديم .

  • " و يضرب الله الامثال للناس و الله بکل شي‏ء عليم 10

 

" و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏زند و خدا به هر چيزى داناست (وبرای فهم شما از این عبارات و روشهااستفاده می کند.)

 

 

  • " و تلک الامثال نضربها للناس و ما يعقلها الا العالمون 11

" و اين مثلها را براى مردم مى‏زنيم و[لى] جز دانشوران آنها را درنيابند .

  • " ان الله لا يستحيي ان يضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها فاما الذين امنوا فيعلمون انه الحق من ربهم و اما الذين کفروا فيقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا يضل به کثيرا و يهدي به کثيرا و ما يضل به الا الفاسقين  12

" خداى را از اينكه به پشه‏اى يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آورده‏اند مى‏دانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييده‏اند مى‏گويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مى‏كند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمى‏كند . ( چرا که علم حقیقی خدا را با امثال و حکم مذکور مقایسه می کنند و اصل وحی را زیر سوال و منکر می شوند .)

آنچه که در ادامه این مقال خواهد آمد ، بررسی گزاره های علمی و تاریخی قرآن از منظر علوم تجربی مدرن و یا تاریخ شناسی نبوده و نیازی نیز به آن احساس نمی شود ، بلکه چاره ها و ناچاره های موجود بر سر راه تبلیغ برای هر انسانی که تاریخمند است و در شرایط تاریخی و فرهنگی و اجتماعی خاصی زندگی می کند ، مورد توجه قرار گرفته ، و این امر ،پیامبر اسلام را نیز شامل می شود ، چرا که او نیز بشری است مثل دیگر افراد انسانی تاریخمند و محصور در شرایط اقلیمی و فرهنگی و زبانی خاص حجاز .

 

مقدمه : هدف خداوند از هستی و ارسال پیامبران

خداوند در طول زمانی ارسال پیامبران خود ، تنها هدفی که دنبال کرده است ، بیان این حقیقت ذاتی و مکنون هستی است که : خدایی در این هستی جز او خالق ، مدبر ، موثر ، شاهد ، ناظر و حاکم نیست و تنها راه رستگاري انسان ، عبور از مسير اخلاق و عمل صالح است .

آنجا که حضرتش در آيات زير می فرمایند :

  • " و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون 13

      " و ( ای پیامبر ) ، ما هیچ پیامبری را قبل از تو نفرستادیم ، جز آنکه به او وحی کردیم ( که به مردم مخاطب خود بگویند ) خدایی جز من نیست ، پس فقط مرا بندگی کنید .

  • " ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من امن بالله و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 14

" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچ‏گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."

  • " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئون و النصارى من امن بالله و اليوم الاخرو عمل صالحا فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون "15

" آنها که ( به پيامبر اسلام )  ايمان آورده‏اند و يهود و صابئان و مسيحيان ، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ، ايمان بياورند  و عمل صالح انجام دهند ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين خواهند شد. "

  • " ان الذين امنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ان الله على کل شي‏ء شهيد " 16

" مسلّماً کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آورده‏اند، و يهود و صابئان و نصارى و مجوس ( زرتشتیان ) و مشرکان ؛ خداوند ، در ميان آنان روز قيامت داورى مى‏کند ؛ خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است . " 17

و این موحدانه نگریستن به هستی (( توحید ) و اخلاقي زيستن ، بر اساس آيات فوق ، در سه اصل زير ، تفکیکا بيان شده است :

  1. توحید – که همه هستی ، او و او ، همه هستی است و خلق و امر و رزق و ... همه از آن اوست . ( ایمان موحدانه به خدا )
  2. معاد – که همه هستی در یک مسیر " از خدا – بسوی خدا " در جریان است .( ایمان به هدفمندی هستی در مسیر الهی )
  3. عمل صالح – که انسان در مسیر فوق ، با انجام هر عمل صالح ، گامی بسوی خدا نزدیکتر شده و نهایتا شاکله الهی پیدا می کند . ( موحدانه زیستن - همان مفهوم تخلقوا باخلاق الله - بحارالانوار- ج 58- ص 129 )

و تکرار ارسال پيامبران ، زمانی محقق می شده که بشر ، مسیر معنوی خود را به بیراهه های شرک و غیر خدایی می برده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

" يا ايها الذين امنوا ان کثيرا من الاحبار و الرهبان لياکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله "18

" اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! بسيارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل مى‏خورند، و (آنان را) از راه خدا بازمى‏دارند! "

      و یا عیسی ابن مریم (ع) می فرماید :

" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " 19

و این همه کجروی ، آنگاه اتفاق می افتاد که عقل بشری در لابلای القائات و آموزه های نابخردانه بزرگان جامعه مدفون گشته و حتی آنها را خدا انگاری می نمودند .

        آنجا که خداوند می فرماید :

           " فويل للذين يکتبون الکتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عند الله ليشتروا به ثمنا قليلا فويل لهم مما کتبت ايديهم و ويل لهم مما يکسبون . 20

پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريف‏شده‏اى] با دستهاى خود مى‏نويسند سپس مى‏گويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مى‏آورند .

و یا در جای دیگر می فرماید :

"واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا او لو کان اباؤهم لا يعلمون شيئا ولا يهتدون." 21

" و هنگامى كه به آنها گفته شود: « به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبربياييد!»، مى‏گويند: «آنچه از پدران خود يافته‏ايم، ما را بس است! » آيا اگر پدران آنها چيزى نمى‏دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مى‏كنند )؟! "

و اینگونه بود که خداوند ، پیامبری جدید برای بازگرداندن بشر به عقلانیت فراموش شده می فرستاد .

         آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :

           " و اصطفي سبحانه من ولده انبياء ..... يثيروا لهم دفائن العقول " 22

          " خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگيزاند . "

و در این راه ، هدفش ، همان پالایش اندیشه دینی بشر و اصلاح سلوک فردی او و غایتا سامان یافتگی رفتارهای اجتماعی آنها بوده است .

        آنجا که خداوند می فرماید :

           " لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ      مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ . 23

           به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند .

و اینکه شریعت جدیدی را در تکمیل و یا اصلاح شرایع قبلی می فرستاد ، بدین رو بود که : شریعت یک فرایند قانون گذاری سیال و وابسته بزمان است که در قالب ظرفیتهای اجتماعی ، درک و فهم و پذیرش عقل جمعی و ابزارهای موجود ، رخ می نماید ، اما در راستای تحقق اهداف اصلی دین که تهذیب نفوس و ایجاد آمادگی برقراری عدالت اجتماعی بدست مردمان هر عصر است .

آنجا که خداوند به صراحت و شفاف ، جایگاه رسالت و مردمان را چنین بیان می فرمایند :

" لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط " 24

" ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم ، و با آنها کتاب و ميزان ( شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه ) نازل کرديم تا مردم (در پرتو آنها بحد رشد ممکن رسیده و ) خود به پایه ریزی یک جامعه مبتنی بر قسط و  عدالت اقدام کنند. "

و به قول انیشتین :

همه مذاهب ، هنر ها و دانشها ، شاخه های یک درخت هستند . همه این عروجها  برای  شرافت دادن به زندگی انسان هستند تا ترقی دهند انسان را از این مرداب طبیعی (فیزیکی) ، و شخص را بسوی آزادی و استقلال هدایت کنند .

اما سوالی که ذهن کنجکاوان را به تلاطم انداخته است ، اینست که چرا آموزه ها و یا گزاره هايي در کلام شریعت پیامبر خاتم وجود دارد که با منطق عقلانی امروزين سازگاری ندارد ؟

سوال :

پیامبر در راستای ابلاغ دعوت خود ، از آموزه های متعدد علمی و تاریخی سود جسته است و این هردو ، در حوزه کارکرد علم تجربی و فهم بشری بوده که در گذر زمان دچار تغییرات زیادی گشته و طبیعتا ، علم گوینده آنها را به چالش می کشد .

و وقتی که پیامبر از آنها در راستای مقاصد خود کمک گرفته و عنوان وحی الهی مضبوط در کتاب قرآن را به آنها داده است ، آیا علم خدا و یا خدایی بودن دعوت پیامبر را به چالش نمی کشد ؟

جواب :

انسان ، در میدان بیان افکار و اندیشه های خود و دعوت دیگران به فهم و تمکین نظرات او ، ناچار از برقراری ارتباط دوستانه و ایجاد اطمینان در مخاطب خود بوده ، بگونه ای که عقل و بدنبال آن ، منطق استدلالی آنها را به مبارزه علمی و جدال بکشد . و این همان مجادله به کمک بهترین و موثرترین ابزار می باشد .

        آنجا که خداوند می فرماید :

        " ادع الى سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين . 25

        " با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است .

و پیامبر نیز از این منظر که بشری بود همانند دیگر افراد انسانی ، و در جامعه ای زندگی می کرد که آموزه های معرفتی و یا شاخص های علمی خاص خود را داشت ، و در زمانی می زیست که یافته های علمی و منطق استدلالی آن دوره تاریخ بر آن مستولی بود ، از این قاعده مستثنی نبود ، و نشاندن خداوند در جایگاه او جهت صحت سنجی و ارزش دهی آموزه هایش ، به این معنا که می توانست بدون در نظر گرفتن فهم تاریخی آن دوران سخن گفته باشد ، و یا نشاندن عقلانیت مدرن و فهم منطقی عقلای امروزین در جایگاه معیار سنجش شیوه و گفتار آن مردمان و مخاطبان عصر نزول ، یک اشتباه مسلم غیر عقلانی بوده که بیشتر به سفسطه و تجاهل می ماند تا نگران عقلانی بودن تاریخ گذشته پیامبر .

اما آن مجادله احسن ، که به دستور خداوند ، مبنای بیان و دعوت پیامبر بود ، چه معیارهایی دارد ؟

  1. استفاده حداکثری از ابزارهای طرف مقابل ( گزاره های علمی و یا اندوخته های تاریخی طرف مقابل )

آنجا که خداوند می فرماید :

" لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب ما کان حديثا يفترى و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل کل شي‏ء و هدى و رحمة لقوم يؤمنون . 26

" به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است‏ . سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى‏آورند رهنمود و رحمتى است .

  1. پایبند بودن به ابزارهای زبانی و اصطلاحات و آرایه های ادبی و شیوه های تفهیم مطلب مخاطب مستقیم مورد مجادله .

آنجا که خداوند می فرماید :

" و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم فيضل الله من يشاء و يهدي من يشاء و هو العزيز الحکيم  . 27

" و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى‏راه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند و اوست ارجمند حكيم .

و یا در جای دیگر می فرماید :

" و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة و هذا کتاب مصدق لسانا عربيا لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين . 28

" و [حال آنكه] پيش از آن كتاب موسى ( به زبان فهم بنی اسرائیل ) راهبر و [مايه] رحمتى بود و اين [قرآن] كتابى است به زبان عربى كه تصديق‏كننده [آن] است تا كسانى را كه ستم كرده‏اند هشدار دهد و براى نيكوكاران مژده‏اى باشد .

  1. خارج نشدن از محدوده فهم طرف مقابل ( استفاده از ادله و یا مطالب موجود در منابع معرفتی و استدلالی طرف مقابل)

آنجا که پیامبر می فرماید :

" انا معاشرالانبياء امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم.  29
" ما گروه انبيا ، مأموريم تا با مردم ، به اندازه‌ي عقل‌ آنان سخن بگوييم .

  1. یارگیری از افراد مورد تایید طرف مقابل ( تایید و یا بکارگیری نظریه های رایج دانشمندان و اطبا و منجمین و تاریخ دانان و متنفذین عصر نزول )
  2. جلوگیری از مواجه شدن با افرادی که مورد تایید و یا احترام توده مردمند و این مواجهه سودی در پیشبرد اهداف مجادله ندارد . ( دانشمندان بند 3)
  3. جلوگیری از ایجاد میدان های جدید و متعدد در مبارزه ( دانشمندان بند 3 را به رویارویی با خود تحریک نکنیم . )
  4. چیزهایی نگوئیم که توان و یا ابزار تجربی اثبات آن را نداریم . ( مانند ورود به مباحث علوم نجوم و فیزیک و پزشکی و ... که تجهیزات و آزمایشگاه های خود را می طلبد و نظریه های رایج ، برگرفته از اندوخته های موروثی گذشتگانی است که به تکرار و تواتر برای مردم ارزش علمی صحیح پیدا کرده اند و صاحبان و حاملان آنها را آگاهان به جهان درون و پیرامون خود می دانند و قابل مکرمت و تعظیم . )

با توجه به قواعد و معیارهای فوق ، این نکته روشن می شود که هر انسانی که بخواهد اندیشه خود را بیان و رواج دهد ، بایستی به زبان و شیوه ای سخن بگوید که نه تنها طرف مقابل را تحریک به مقابله نکند ، بلکه آموخته های قبلی او را که تاثیری در تکذیب و یا نگاه منفی به اندیشه او ندارند را یا به چالش نکشد و یا مسکوت گذارد و یا در مواقع لزوم ( با یکسری پالایشها ) به خدمت استدلال های خود در آورد .

و نه تنها پیامبر نیز چنین کرده ، چرا که بشر بوده و جز این مسیر ، راه عقلانی دیگری نداشته ، که خداوند نیز برای ابلاغ مقصود خود به بشری به نام پیامبر ، از تنزیل و انزال و فروکاستن به حد فهم او استفاده کرده است .

آنجا که خداوند می فرماید :

       " إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ... عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ 30

        " و راستى كه اين [قرآن] فروکاستن ( مقصود ) پروردگار جهانيان است .... بر قلب تو تا بتوانی خلق را انذار کنی .

و البته در اینجا بحث بر این نیست که پیامبر بیشتر می دانسته یا نه ، و در صورت عالم مطلق بودن پیامبر در حد علم خداوند به پدیده ها و تاریخ ، حتی به ظن اشکال گیرندگان که اگر پیامبر راست می گفت بایستی از طرف خداوند به نظریه درست علوم و تاریخ آگاه می گشت ، هیچ تفاوتی در حل مسئله ایجاد نمی کرد و کاری بود عبث و نهایتا ابتر می ماند ، چرا که :

  1. پیامبر قرار نبود از قاعده مجادله به احسن و سخن گویی در حد عقول مخاطبان فراتر رود .
  2. از طرف دیگر قرار نبود برای مردمان ، کتاب علم و یا تاریخ بیاورد و بنویسد که لازم باشد نظریه درست آن علوم را از خدا فرا گرفته ، در جایی ضبط و ثبت نماید تا آیندگان ( که معلوم نیست در کدام عصر به صحت آنها آگاه شوند ) به آنها دست یافته و این معجزه گونه ، سندی باشد بر حقانیت او برای آیندگان .
  3. با فرض فوق و مضبوط بودن آموزه های علمی و تاریخی پیامبر در بایگانی تاریخ ، چه معیاری برای خارج کردن آنها از بایگانی منابع ایشان وجود دارد که قدر مسلم ، مخاطب امروزین نیز بر بسیاری از حقایق علمی جهان و یا وقایع تاریخ آن آگاه نبوده و نتیجه آن عدم تطابق نظریه ها و آموزه های پیامبر با فهم و یافته های امروزین و نهایتا همان دروغ پنداری نظریه های پیامبر می گشت . ( چرا که به زعم اشکال کنندگان ، چون از طرف خداوند به پیامبر عرضه شده ، حقیقت مطلق در توصیف و قانونمندی جهان پیرامونی و گذشته تاریخی است و بشر هیچ عصری همه چیز را کامل و مطلق نمی داند و همواره ، در پس هر کشف و علمی ، مجهول و مجهولات بزرگتر و پیچیده تر ی بر سر راه خود میابد .)
  4. آیا اگر پیامبر ، می خواست بدون توجه به حد فهم و علم مخاطب مستقیم عصر خود سخن بگوید ، بایستی حد فهم و مفاهیم و ابزارهای علمی و زبانی کدام عصر و زمانه را مورد نظر قرار می داد ؟
  5. اگر پیامبر بگونه ای سخن گفته بود که عقول امروزین را مجاب کرده بود ، با فرض بزرگواری مردمان عصر نزول در گذشتن از تقصیر پیامبر در به چالش کشیدن علوم و آموخته های آنها و همچنین تحقیر دانشمندان و متنفذین آنها ، کدام تضمین وجود داشت که با فهم و علم روزگاران پسین از ما به تناقض و یا تزاحم نیفتد ؟

هر چند بسياري از گزاره هاي علمي و يا تاريخي موجود قرآن ، بر اساس پيشرفتهاي علمي و يافته هاي امروزين به اثبات رسيده ، و اين در حاليست كه از هيچ روش تجربي عصر نزول چنين فهمي حاصل نمي شده و  اين قطعا از معجزات آسماني بودن قرآن است . 31

  1. و در یک کلام ، هدف خداوند ، اصلاح جامعه بشری و هدایت اندیشه اوست به سمت یکتا نگری به خالق و موثر در هستی ، و ایمان به هدفمندی آن و سیر صعودی حرکت کمالی بشر ، و بنابر این کتاب پیامبر ، کتاب معرفت ، تزکیه ، تربیت و هدایت معنوی عقول انسانی است .

آنجا که خداوند در آیات زیر می فرماید :

  • " ذلک الکتاب لا ريب فيه هدى للمتقين . 32

" اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است .

  • " ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم اياتک و يعلمهم الکتاب و الحکمة و يزکيهم انک انت العزيز الحکيم . 33

" پروردگارا در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزه‏شان كند زيرا كه تو خود شكست‏ناپذير حكيمى .

  • " الر کتاب انزلناه اليک لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذن ربهم الى صراط العزيز الحميد . 34

" الف لام راء كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده .

  1. و البته کتاب پیامبر ، کتاب علم و تاریخ نیست ، که این علوم ، حوزه خود نمایی و جولان انسان است .

آنجا که خداوند می فرماید :

              " و سخر لکم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لايات لقوم يعقلون – 35

             " و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شده‏اند مسلما در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏كنند نشانه‏هاست .

نتیجه : با این اندک که در متن فوق آورده شد می توان اینگونه فهمید که :

  1. پیامبر همواره در یک جدال علمی ، تاریخی ، پیغام " موحدانه نگریستن به هستی و اخلاقی زیستن "را رصد می کند .
  2. خداوند از او مواظبت می کند که در این جدال تبلیغ و استدلال به حقايق طبيعي و علمي  ، از جاده اخلاق و توحید خارج نشود . ( همانطورکه ذیل تمام آیاتی که بیانی از واقعیات پدیده های طبیعی می باشد ، پیغام فوق را به مخاطب القا می کند . )

بطور مثال به آیات زیر توجه شود :

  • " ا لم تعلم ان الله له ملک السماوات و الارض و ما لکم من دون الله من ولي و لا نصير . 36

سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی مقصود خود از مالکیت مطلق بر هستی و موثر بودن بی چون چرای خود در تدبیر امر مخلوق را بیان می دارد .

  • " و قالوا اتخذ الله ولدا سبحانه بل له ما في السماوات و الارض کل له قانتون . 37

                   سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام یکتایی خود را 

                  بیان می دارد .

  • " ا لم نجعل الارض مهادا وَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا وَ خَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا وَ جَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا . وَ بنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا .... إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا .... إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا ..... وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا .... إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ... جَزَاء مِّن رَّبِّكَ عَطَاء حِسَابًا... ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا ...  38

                  سخن از خلقت زمین و کوه ها و شب و روز و انسان می کند ، ولی مراد خود را در بیان هدفمند بودن هستی و مقصد نهایی حرکت کمالی بشر و راه رسیدن به رستگاری او را که پرهیز از خلاف و سلوک اخلاقی معنوی است را بیان می دارد .

                  " وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ . 39

               سخن از دوره خلقت آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام خود را در بیان اقتدار و قدرت مطلق در انجام هر چیز حتی اصل خلقت پدیده های جهان هستی بیان می دارد .

  1. خداوند از او مواظبت می کند که در این جدال تبلیغ و استدلال به وقايع تاريخي ،از جاده اخلاق و توحیدخارج نشود .    ( همانطور که نه تنها ذیل تمام آیاتی که بیانی از وقایع تاریخی می باشد ، پیغام فوق را به مخاطب القا می کند ، بلکه آنها را از عبارات غیر اخلاقی که متناقض با هدف اخلاقی خداوند است تنزیه و پاکسازی می کند .( چه آنكه آن قصه ها از حقايق تاريخي باشند و چه به افسانه شبيه باشند ؛ همانطور كه ما در بيان تشبيهات اخلاقي خود از ماجراهايي مانند چوپان دروغگو و يا نوشدارو بعد از مرگ سهراب و ... استفاده مي كنيم ))

بطور مثال به آیات زیر توجه شود :

ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب :

نقل قرآن :

  • " فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ ..... . قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ 40

سخن از ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب می کند ولی با تنزیه و پاکسازی عبارات شهوانی که در بایگانی تاریخی مردم نسل به نسل گشته ، بگونه ای که از عبارات استحیا ( حیا و نجابت دختر شعیب ) و قوی و امین ( حیای موسی در مواجهه با اتفاقی که برای دختر شعیب می افتد ) بجای نقل صرفا یک قصه به شکل زیر ، استفاده می کند .

نقل تاریخ در زبان مردم :

موسی برخاست و با او ( دختر ) به راه افتاد . دختر پیشاپیش او می رفت و در راه ناگهان بادی وزید و از پشت ، دامن جامه وی را بالا زد و سرین او پیدا شد ( متن اصلی : فضربت الریح ثوبها فحکی عجیزتها 41، متنی دیگر : فسفقتها الریاح فبان عجزها 42) . موسی بدو گفت : بهتر است که از عقب من بیایی و مرا راهنمایی کنی . چون ما اهل خاندان رسالت هستیم به پشت زنان نگاه نمی کنیم .

ماجرای قوم لوط :

" وَ جَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ . 43

سخن از واقعه تاریخی قوم لوط و عمل زشت همجنس بازی و ناهنجاریهای اخلاقی آنها می کند ولی پیام خود در ساری و جاری کردن هنجارهای اخلاقی ( ارتباط طبیعی زناشویی – پرهیزکاری و تکریم مهمان ) را بیان می دارد .

  1. خداوند در میدان مجادله تبلیغ و تحکیم پیامبر ، و بیان اهداف ابلاغی خود به بشر ، به او کمک می کند تا به ابزارهای علمی و تاریخی طرف مقابل خود ( مخاطب عصر نزول ) مجهز شده و راه موعظه احسن و استدلال منطقی قابل فهم آنها را ، برای پیامبر هموار می کند . و در این راه به هیچ روی ، هدفش بیان علمی پدیده های طبیعی و یا راست انگاری وقایع تاریخی نبوده ، که بررسی و تحقیق در این زمینه ها ، از وظایف انسان و راه پیشرفت او ست .

ماجراي ذوالقرنين :

" قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا .قالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْمًا ... قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَ كَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ... وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا . الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَ كَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا . أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا . قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا . الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا . أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا . 44

سخن از ماجراي گفتگوي مردم ضعيف و زير ستم ياجوج و ماجوج است و شيوه مقابله ذوالقرنين با آنها .

ولي در جاي جاي قصه ، پيام موثر بودن خداوند در همه كارها ، فقط توكل كردن به او و كمك خواستن از او و هم چنين حق بودن وعده الهي در رسيدن افراد به نتيجه اعمالشان را بيان مي كند ، و نهايتا يك قاعده كلي كه : فريفتگي به اعمال بدون توجه به جايگاه و مقصد الهي آنها ، سبب خسران شده و تكفير و انكار عامدانه حقيقت الهي موجود در جهان هستي ، باعث مي شود كه در پيشگاه الهي از هيچ جايگاه ارزشي برخوردار نگردد .

زیرنویسها :

  1. سوره مائده ، آیه 48
  2. سوره حج ، آیه 34
  3. یادمان باشد که نتیجه تحلیل پدیده ها و جهان هستی در طول تاریخ علمی بشر ، آنقدر تغییر کرده که حتی قابل شمارش نیستند و البته هر کدام از آنها در زمان خود ، قادر به تحلیل و توضیح رفتار پدیده ها و جهان پیرامونی قابل رویت بشر آن روز بوده و وقتی در کشفی جدید ، دیگر آن نظریه موجود ، جوابگو نبوده ، نظریه جدیدی به منصه ظهور رسیده و منجر به جهان بینی علمی جدیدی شده است و این پروسه هنوز ادامه داشته و تا بشر وجود دارد ، قطعا مدام خواهد شد .

بطور مثال توضیح وضعیت زمین نسبت به خورشید ( و دیگر اجرام ) و تحلیل حرکت و سکون پدیده ها در طبیعت ، از دغدغه های همیشگی دانشمندان تاریخ بوده بگونه ایکه منجر به نظریه پردازیهای متعددی از قبل از میلاد تا بطلمیوس و از او تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین شده و نیروی محرکه فکر بشر در پیشبرد مطالعات فوق ، اعتقاد به ناکافی و یا ناکامل بودن نظریه های موجود در توضیح حقیقت هستی بوده و است .

بطلمیوس یونانی ( قرن دوم میلادی ) برای توضیح پدیده ها و اتفاقات مختلف پیرامون خود ( از قبیل شب و روز و تغییرات فصول و سقوط اجسام بسمت پایین و ... ) به نظریه " زمین مرکز عالم است و خورشید ( به عنوان یک سیاره ) و دیگر سیارات به دور آن می چرخند – و تمایل اجسام به سقوط به طرف زمین هنگام رها شدن ( بدون علم به نیروی جاذبه ) " معتقد شد و تا قرن سیزدهم میلادی که اروپا به یک توقف قرون وسطایی علمی دچار شد ، مسلمانان بودند که نظریه های موجود علمی – پزشکی – سیاسی و ... اوایل میلادی و حتی کشفیات جدید خود را به نسل های بعدی منتقل کردند .

از قرن سیزدهم میلادی اروپا دچار تحولات علمی ولی بسیار محدودی شد تا اینکه در قرن هفدهم میلادی ، با ظهور پدیده جدیدی به نام گالیله ، پایه های فیزیک جدید گذاشته شد .

گالیله ایتالیایی ( قرن هفده میلادی ) ، بر خلاف قدما که متکی به هیئت بطلمیوسی بودند ، با توجه به امکانات و ابزارها و نتایج آزمایشات آن روز ، به سمت هیئت کپرنیکی گرایش پیدا کرد و نظریه جدید خود را بیان نمود که " خورشید مرکز عالم بوده و زمین و دیگر سیاراتی ( که تا آن روز می شناختند ) به دور خورشید می گردند ." این نظریه کاربردهای خود را داشت و تفسیر و تحلیل بسیاری از پدیده ها و روابط بین آنها را تغییر داد و تصور جدیدی از جهان پیرامونی ارائه داد .

در همین قرن بود که نیوتون بر اساس مطالعات گالیله و تحقیقات و آزمایشات جدید خود به نتایج جدیدتر و کاملتری دست یافت که فیزیک مدرن را به مسیر پر شتاب امروزی وارد نمود .

نیوتون انگلیسی ( قرن هفده میلادی ) ، به جای نظریه  قدیمی " تمایل اجسام به ماندن درحالت سکون " ، به نظریه جدید  " تمایل اجسام به ماندن در حالتی که هست – چه حرکت و چه سکون " معتقد شد و قانون های خود را به نام های اینرسی ، شتاب و عمل و عکس العمل ، معرفی کرد . و پس از آن بود که نیروی جاذبه و فرمول معروف خود را ارائه داد .

نظريه‌ي نيوتن مي‌توانست با موفقيت ، عمل و رفتار هر چيزي را از قبيل افتادن سيب تا شليك توپ تا ريزش باران پيش‌گويي نمايد . اما در قرن 19 و بیستم ، پدیده های جدید و اکتشافات کیهانی ، منجر به پاسخگو نبودن بسیاری از روابط درون منظومه شمسی و ... شد و انیشتین را به سمت نظریه نسبیت های خود ( خاص و عام ) سوق داد بگونه ای که طبق نظريه‌ي او ، تئوري نيوتن در پيش‌گويي پديده‌ها و وضعيت‌هايي كه نيروي جاذبه شديد بود ، نتايج غلط در بر داشت .

انیشتین آلمانی ( قرن بیستم میلادی ) برخلاف فیزیک نیوتونی که معتقد به " ثابت بودن کمیت های جرم و سرعت (زمان)" بود ، اعتقاد به " متغیر بودن جرم در سرعت های مختلف و تبدیل آن به انرژی و بر عکس و هم چنین کاهش زمان ( به عنوان بعد چهارم اجسام مادی ) در حرکت با سرعت های نزدیک به سرعت نور ، خمیدگی رابطه فضا – زمان و انبساط جهان " پیدا کرد و توانست بسیاری از یافته های جدید کیهانی را که فیزیک نیوتونی قاصر از توضیح و تصویر آن بود را تفسیر کرده و جهان نوی را ارائه دهد .

نظریه نسبیت انیشتین و نظریه کوانتوم ماکس پلانک ( که تحول بنیادین در فهم و تفسیر پدیده ها در اندازه های درون اتمی و نتیجتا بنیانگذاری جهان الکترونیک و دیجیتال شد ) باعث گشت یکبار دیگر به این معترف شویم که همه جهان هستی این نیست که ما تصویر کرده ایم ، بلکه آنچه را دیده و تحلیل کرده ایم به آن نسبت داده ایم .

        آنجا که خداوند می فرماید :

" ما اوتيتم من العلم الا قليلا " – اسرا ، 85

و ما از علم بجز مقدار کمی ، به شما ندادیم .

( علم شما در هر عصر و زمان ، نسبت به جهل تان قابل مقایسه نیست . )

به قول سيسيليا پين (Cecelia Payne) كه دانشجوي 19 ساله در رشته‌ي نجوم بود ، با شنيدن سخنراني ادينگتون شاگرد انیشتین ، که نتیجه مشاهدات خود را در تایید نظریه انیشتین بیان می کرد ، چنين گفت :

«« نتيجه‌ي مشاهدات شما تصاوير ذهني جهان را در ذهن من دگرگون كرد . جهاني كه در تصور و ذهن من بود، آن‌چنان برآشفته بود كه چيزي شبيه اعصاب خردي را به من تحميل مي‌كرد .»»

                                                     منبع :  كتاب انفجار بزرگ نوشته‌ي سايمون سينگ

    زمر – 17 و 18
    اعراف – 176
    يوسف - 111
    عنکبوت - 44
    ابراهیم – 25
    ابراهیم - 45
    نور – 35
    عنکوت – 43
    بقره - 26
    سوره انبیا ، آیه 25
    سوره بقره - آیه 62
    سوره مائده - آیه 69
    سوره حج - آیه 17
    توجه شود كه نام بردن چند شريعت محدود ، صرفا بيان مصداقي از شرايع موجود عصر نزول كه در منطقه حجاز و بر سر زبانها بيشتر مطرح بوده اند ، بوده است و قاعده " اثبات شي ، نفي ماعدا نمي كند " بر آن حاكم است.
    سوره توبه - آیه 34
    انجیل متی ، فصل 23 ، آیه های 2 و 28 و 29 و 33
    بقره - 79
    سوره مائده – آیه 104
    نهج البلاغه – خطبه 1
    آل عمران – 64
    سوره حدید – 25
    نحل – 125
    یوسف - 111
    ابراهیم 4
    احقاف - 12
     بحارالانوار، ج 1، باب اول، ص 85.
    شعرا – 192
    به كتاب " اثبات وجود خدا – به قلم 40 دانشمند معاصر ، ترجمه استاد احمد آرام و امين مجتهدي "
     بقره – 2
    بقره – 129
    ابراهیم – 1
    نحل – 12
    بقره – 107
    بقره – 116
    نبا – 6 تا 40
    ق – 38
    قصص - 25 و 26
    کامل ابن اثیر ج1 ص 176 ( ص 198 ج1 الکترونیکی )  
     تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج2 ص 204
    هود – 70
    كهف – 94 تا 106

محمد صالحی  25/ 8 / 92  http://mahsan.parsiblog.com/

مطالب خواندنی دیگر :

پایه های دین از منظر قرآن کریم    http://mahsan.parsiblog.com/Posts/716

خدا ، انسان ، و نردبانی به نام عقل    http://mahsan.parsiblog.com/Posts/720

خدا و بلوغ عقلی انسان قبل و زمان حضرت آدم      http://mahsan.parsiblog.com/Posts/763/

جایگاه عقل انسانی از دیدگاه اسلام ( عقل مستقل از نقل )   http://mahsan.parsiblog.com/Posts/797

جایگاه پیامبر در سرنوشت سیاسی مردم      http://mahsan.parsiblog.com/Posts/692/

شریعت از آدم تا پیامبر اسلام (ص)       http://mahsan.parsiblog.com/Posts/765/

احکام شرعی راههایی به سوی مقصدند و نه این که خود هدف باشند  http://mahsan.parsiblog.com/Posts/742

احکام جزایی اسلام فقط بعنوان مصداق بیان شده است    http://mahsan.parsiblog.com/Posts/730

شریعت و حقوق زن   http://mahsan.parsiblog.com/Posts/787
 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها